این یک صفحهٔ کاربری ویکیپدیا است. این یک مقالهٔ دانشنامهای نیست. اگر این صفحه را در وبگاهی به جز ویکیپدیا میبینید، شما در حال مشاهده یک وبگاهآینه هستید. آگاه باشید که این صفحه ممکن است به روز نباشد و کاربری که این صفحه متعلق به او است هیچ وابستگی شخصی به هیچ وبگاهی به جز ویکیپدیا نداشته باشد. صفحه اصلی در اینجا قرار دارد.
اگر برای آشنایی با این دانشنامه به کمک نیاز دارید نام خود را در فهرست شاگردان ثبت نمایید.
آدرس سایت، ایمیل و اکانتهای شخصی و راههای دیگر تماس با من را صرفاً برای شناسائی و تشخیص هویت واقعی ام گذاشتم. بنابراین در صورت نیاز به تماس در مورد مطالبی که مربوط به این دانشنامه است، از هرگونه تماس برون ویکی بپرهیزید چون آنرا مزاحمت تلقی نموده و پاسخگو نخواهم بود.
رامین خزایی، نویسنده، اصلاحگر متون ادبی، علمی، نظامی، اجتماعی، حقوقی و برخی زمینههای مورد علاقه و تحقیق در ویکیپدیا است.
افسر بازنشسته ارتش
پژوهشگر و نویسنده آزاد
کارشناس ارشد نرمافزار
کارشناس تجربی حقوق جزا
بنده به کلیه لهجههای متداول و محاوره ای شمال کشور، گیلکی و طبری "البته به غیر از ترکمنی" بعلاوه زبان کوردی "با اصالت ههورامانی" و لهجههای لری و لکی، تسلط کامل دارم.
کاربر ویکیپدیا، اصلاحگر و نگارنده متون علمی، نظامی، اجتماعی، حقوقی و برخی زمینههای مورد علاقه و تحقیق
امیدوارم بتوانم در حد توان فنی و ادبی که دارم، قدمی هرچند کوچک، اما تأثیرگذار در رشد دانشنامه بردارم.
من در اینجا بعضاً شاهد برخوردهای تند و خشن هم بودهام. اما با تمام وجود معتقدم که فقط و فقط در آرامش، و با بهرهگیری و اشتراک علم و دانش است که میتوانیم همه با هم به گسترش دانشنامه کمک کنیم.
همه چیز را همگان دانند.
یکی از دوستان میگفت: اینجا جایی است که بیش از آنکه مدیر داشته باشد، قاضی دارد. قاضیانی که به سرعت، و ناعادلانه حکم صادر میکنند.
اما عرض بنده اینست که ما باید بتوانیم کار درست را با استفاده از ابزار بی عیب و روش صحیح به انجام برسانیم. در غیر این صورت ایراد از ماست که نتوانستهایم خودمان را با شرایط موجود وفق بدهیم.
من معتقدم که اگر همه با یکدیگر با رعایت ادب و احترام رفتار کنیم، تا جائی که جنس رفتار ما، دوستانمان را به دقت بیشتر در انجام کاری که میکنند تشویق کند، همه با هم مثل یک تیم موفق، خواهیم بود.
معتقدم که ما اجازه نداریم با اولین انتقاد خسته شویم و دست از کار بکشیم.
تجربه به من آموخته که ورود به بعضی از موضوعات، حساسیت بیش از حد متعارف بعضیها را بر میانگیزاند و ممکن است خیلی راحت برخوردهائی را انجام دهند که نه در شان خودشان است و نه در شان من.
نتیجه اینکه خودم بسیاری از نظرات و متون خودم را با میل خودم سانسور میکنم. و حتی به بعضی از موضوعات، با علم به اینکه نیاز به اصلاح دارند، ورود پیدا نمیکنم. چون معتقدم که اگر قرار است مهره شطرنجی را از دست بدهم، اگر آنرا با طرح و نقشه خودم و با میل خودم از دست بدهم، بسیار شرافتمندانه تر از این است که در محاصره رقیب گرفتار شوم.
در این محیط دوست داشتنی، ممکن است بعضی از دوستان که خیلی هم بچههای زحمتکش و دوست داشتنی ای هستند، خیلی راحت اصلاحیههای صحیح شما را به دلخواه خودشان تغییر بدهند و درمقابل اصلاحات مقاومت کنند. در چنین مواقعی بنده سعی میکنم که فقط یک بار اشتباهشان را به این دوستان عزیزتر از جانم گوشزد کنم و…
تجربه نشان داده که برای هر تغییری که دادهاید، باخودی یا بیخودی باید به یکی از همین عزیزان دوست داشتنی حساب پس بدهید.
در اینجا بعضی از دوستان که متأسفانه دسترسی بالائی هم دارند، چشمهایشان را میبندند و اول میزنند کلاً مقاله شما را که با کلی زحمت نوشتهاید و ویراستاری کردهاید و به منابع معتبر، رفرنس و لینک دادهاید، حذف میکنند، اگر هم اعتراض کنید که چرا اینکار را کردهاید، اولاً که هزار و یک جور بهانه و سفسطه که آقا… مقاله تان ناقص بود و از این جور حرفها… جالب اینکه بعد از کلی مباحثه، تازه مشخص میشود که طرف اصلاً مطلب را نخوانده. به قول هموطنان عزیز تورک: بودی کی وار! دوماً ممکن است بزنند آی پی خودتان را هم کلاً مسدود کنند. پس اگر اکانتان را میخواهید، خیلی مراقب خودتان باشید و هرچی گفتن، همون دفعه اول، مثل یه بچه خوب و سر به راه، با زبون خوش بگید: چشم قربان.
اینجا اشتباه مشتباه نداریم، کوچکترین خطائی بکنید، یکهو دیدید یکی اومد اول زد دسترسی تونو قطع کرد، که هیچی، حرف اضافه هم بزنی، یوقت دیدید شما رو کلاغ پر هم برد. نگی نگفتی!
یه چیزی هم یواشکی بگم خدمتتون: "در مقالات فارسی، دست به صفحات مذهبی و اماما و امامزادهها و مواردی از ین دست نزنین که حتی ممکنه کارتون به تهدید و اینجور چیزا هم بکشه. اونجا دیگه کارتون با کرام الکاتبینه" میخواید گوش کنین، میخواید نکنین. از ما گفتن بود!
البته خیلی هم نگران نباشید. اگر مثل من کم حوصله نباشید، میتوانید برای هر تغییر کوچکی که دادهاید، مدتها بحث کنید و از وقت و کار و زندگیتان بزنید تا شاید؛ تأکید میکنم؛ شاید موفق شوید اشتباهی هرچند کوچک را اصلاح کرده، در اختیار هموطنانمان قرار دهید.
من معتقدم که اعتقادات شخصی هر کسی، فقط برای خودش محترم است. و نباید آنرا به دیگران تحمیل کند.
نه تنها همه عقیدهها محترم نیستند، بلکه ممکن است عقیده ای مستحق نکوهش نیز باشد.
اما… لازم نیست به اشخاص دارای عقاید خاص، و بالاخص مخالف، اهانت کنیم.
میتوان با نقد صحیح یک اشتباه، و اثبات صحت نکوهش خطا، و نه خطاکار، او را از انجام خطای بزرگتر بازداشت.
لطفاً اگر یادداشتهای مرا مطالعه کردید و مورد پسندتان هم واقع شد، و بالاخص اینکه اگر از کار و رفتار من راضی هستید، با امضاء خود در دفتر مهمان من، خوشحالم کنید.
به جون خودم، این صفحه، فقط یک صفحه کاربری معمولیه. جان من! بالاغیرتاً با این صفحه کاری نداشته باشید.
اگر پیامی در صفحه بحث ارسال کردید، انتهای پیامتان را با ~~~~ امضاء کنید.
حسن صباح بنیانگذار دولت اسماعیلیان الموت در فلات ایران و حجت امام و داعی بزرگ مذهب اسماعیلیهٔ نزاری بود. او در خانوادهای شیعهٔ دوازده امامی در قم زاده شد. پدرش، علی بن محمد بن جعفر صباح حمیری، از اهالی کوفه بود، اما ادعا داشت که نسبش به حمیری یمنی میرسد. حسن در ری به عنوان شیعهٔ دوازده امامی تعلیم یافت، اما پس از آشنایی با امیره ضراب و ابونصر سراج به مذهب اسماعیلی گروید و مورد توجه عبدالملک بن عطاش، داعی بزرگ عراق عجم، قرار گرفت. تا پیش از سی سالگی، وی با سفر به مصر تحصیلات خود را کامل کرد و از اوضاع خلافت فاطمیان آگاه شد. حسن صباح پس از بازگشت از مصر به عنوان حجت امام در فلات ایران به تبلیغ و ترویج اصول مذهب اسماعیلیه و اندیشههای آزادیخواهانه دست زد. او به نقاط مختلفی از جمله گرگان، ساری و دماوند رفت. وی در ۴۸۳ ه.ق / ۱۰۹۰ م. الموت را به عنوان مرکز اسماعیلیه در ایران برگزید تا از آنجا اسماعیلیان ایرانی را رهبری کند. او پس از تصرف قلعهٔ الموت، اقدام به تصرف دژهای مناطق مختلف ایران از جمله شاهدژ، قهستان، لمسر کرد، تا با توجه به موقعیت استراتژیک و خاص دژها برای دفاع در مقابل امپراتوری سلجوقی و همچنین سهولت کار برای ترویج مذهب اسماعیلیه، از آنها بهرهبرداری کند. پس از درگذشت المستنصر بالله، خلیفهٔ فاطمی، در ۴۸۷ ه.ق / ۱۰۹۴ م. در قاهره و بروز اختلاف بر سر جانشینی وی، حسن صباح از نزار فرزند ارشد امام حمایت کرد و با به قتل رسیدن نزار توسط برادر کهترش، حسن صباح به عنوان حجت امام، رهبری نزاریان در آسیای مرکزی، ایران، عراق و شام را بر عهده گرفت و ارتباط خود را با خلافت فاطمی بهطور کامل قطع کرد. وی حکومت اسماعیلیهٔ الموت را بنا نهاد و به ترویج افکار آزادیخواهانه دست زد.