بهاءالله
بنیانگذار و پیامبر دین بهائیت / From Wikipedia, the free encyclopedia
میرزا حسینعلی نوری (۱۱۹۶–۱۲۷۱ شمسی؛ ۱۸۱۷، تهران – ۱۸۹۲ میلادی، عکا) مشهور به بَهاءُالله، از پیروان باب و پایهگذار آیین بهائی بود. پیروان او بهائی خوانده میشوند. این رهبر دینی ایرانی–عثمانی ایرانیتبار بود که بعدها به ممالک عثمانی تبعید شد. بهائیان معتقدند که حسینعلی نوری، بنیانگذار دین بهائی جدیدترین مظهر ظهور خداوند است، همچون ابراهیم، موسی، بودا، زرتشت، عیسی، محمد، و علیمحمد باب رسالتش برای ایجاد تمدّنی جدید و جهانی است که بشر در این زمان بدان نیازمند است.[3] آموزههای او به طرفداری از صلح و وحدت جهانی بین همه نژادها، ملتها و ادیان میپردازد. تا سال ۱۳۸۹ شمسی مطابق با ۲۰۱۰ میلادی شمار بهائیان ۷ میلیون نفر (۰٫۱٪ جمعیت جهان) برآورد شدهاست.[4]
بهاءالله | |
---|---|
نام هنگام تولد | میرزا حسینعلی نوری |
زادهٔ | ۱۸۱۷ تهران، ایران |
درگذشت | ۱۸۹۲ عکا، ولایت بیروت، امپراتوری عثمانی (اسرائیل کنونی) |
آرامگاه | روضهٔ مبارکه |
ملیت | ایرانی – امپراتوری عثمانی[1]:۲۶۰ |
دیگر نامها | بهاءالله سدرة المنتهی[2] جمالِمُبارک هیکلِ اَطهَر حسینعلی نوری مازندرانی |
پیشه | رهبر دینی و پایهگذار آیین بهایی |
شناختهشده برای | پایهگذاری دین بهائی |
کارهای برجسته | کتاب اقدس رساله سؤال و جواب کتاب عهدی کتاب ایقان کلمات مبارکه مکنونه |
پیش از | عبدالبهاء |
همسر(ها) | آسیه فاطمه گوهر |
فرزندان | عباس (غُصنِ اَعظَم) مشهور به عبدالبهاء بِهیّه (ورقهٔ عُلیا) میرزا مهدی (غُصنِ اَطهَر) میرزا محمدعلی (غُصنِ اَکبَر) |
والدین | پدر: میرزا عباس نوری مادر: خدیجه خانم |
میرزا حسینعلی، در خانواده ای از ملاکین منطقه نور مازندران، که با دربار قاجار ارتباط داشت در تهران متولد شد. او که با تفکر شیخی آشنا بود، به سال ۱۲۲۳ شمسی برابر با ۱۸۴۴ میلادی در ۲۷ سالگی، با دریافت یک نامه از سید علیمحمد باب به او ایمان آورد و به تبلیغ آموزههای او پرداخت.[5] او درحالیکه عازم قلعه شیخ طبرسی بود در آمل توسط مأموران دولتی گرفتار چوب و فلک شد.[6] او در گردهمائی بدشت لقب بهاءالله به معنی «شکوه خداوند» را برای خود برگزید. برخلاف انتظار، علی محمد باب قبل از تیرباران، حداقل در ظاهر، میرزا یحیی صبح ازل، برادر کوچکتر و ناتنی بهاءالله را به عنوان رهبری تشریفاتی جنبش برگزید.[7][8] پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه توسط بابیها، بهاءالله به عنوان رهبر بابیها دستگیر و زندانی شد. به گفتهٔ وی، او در دوران حبس خود در سیاهچال تهران همزمان با تحمل سختیهای بسیار تجربههای عرفانی زیادی کرد. در یکی از تجربهها حوریهٔ الهی را مشاهده نمود که او را به رسالت الهی و نصرت خداوند اطمینان داد و با این وعده روحش را مسرور ساخت.[9] بهائیان این واقعه را نشانهٔ تولد آئین بهائی میدانند.[10] او پس از چهارماه، تبرئه شد و به همراه همسر و فرزندان خردسال خود به بغداد در عراق عثمانی تبعید شد.[11]
پس از مدتی بهاءالله در اعتراض به سیاستهای برادرش از بغداد به سلیمانیه رفته و درویشی پیشه کرد. اما پس از دوسال دوباره به دعوت بابیها به بغداد برگشت. سیاست غیبت صبح ازل[12] و نوشتههای بهاءالله مانند کتاب ایقان در بغداد باعث شدند که اکثر بابیها پیرو بهاءالله شده و او به عنوان رهبر بابیها شناخته شود.[5] او سپس در سال ۱۲۴۲ خورشیدی مطابق با ۱۸۶۳ میلادی قبل از ترک عراق به قصد قسطنطنیه، در بغداد اعلان کرد که همان منیظهرهالله یا موعودی است که باب به آمدنش وعده دادهبود. احتمالاً تحت فشار دولت ایران، دولت عثمانی او را به استانبول و سپس به ادرنه تبعید کرد. در سال ۱۲۸۰، او جدایی خود از صبح ازل را اعلان نمود و خود را پیامبری مستقل معرفیکرد.[5] عموم بابیان به وی گرویدند و از آن پس بهائی نامیده شدند.
تبعید بهاءالله به ادرنه همزمان با اصلاحات نوگرایانه در امپراتوری عثمانی بود که ذهن بهاءالله و همراهانش را با مفاهیم مدرن مشغول کرد[13]:۵۲ و او با نوگرایان در تماس بود.[13]:۶۸–۶۹ برخی دانشوران او را بهشدت تحت تأثیر افکار مسیحی و غربی رایج در عثمانی عصر خود میدانند که بعدها این اندیشهها را با اندیشههای شیعی و تصوف آمیخته و در آثارش آورد.[14]:۵۰۹ ولی در مقابل برخی دیگر از دانشوران شباهت اندیشهها را دلیل تأثیر پذیرفتن بهاءالله از متفکران غربی نمیدانند،[15] و شباهتها را سطحی[16] و اندیشههای بهاءالله به خصوص در زمینه تکاملِ جمعیِ و وحدتِ نوعِ بشر، سیر تکاملی ادیان، و نقش دین در پویاییِ اجتماعی و معنوی انسان با متفکران غربی هم عصر او در تضاد میدانند.[16][17][18][19]
بهاءالله رسالتش را با نوشتن نامه به سران کشورهای مختلف به صورت عمومی اعلام نمود. در این نامهها بهاءالله خود را موعود تمامی ادیان نامید و سران کشورها را دعوت کرد تا از طریقت ایجاد امنیت جمعی، خلع سلاح بینالمللی و ایجاد یک جامعه متحد جهانی به صلح دست یابند. وی همچنین در این نامهها بر لزوم دموکراسی، جدایی دین از سیاست، حکمرانی قانون، تساوی و رواداری دینی تأکید کرد. دولت عثمانی به دلیل درگیری میان ازلیان و بهائیان[20][21] و دعاوی دینی بهاءالله، وی و ۷۰ تن از پیروانش را به عکا تبعید و در قلعهای زندانی کرد.[22][23]
بهاءالله آثار زیادی از خود به جای گذاشت. تا کنون حدود پانزده هزار نامه و متن نوشته شده توسط وی شناسایی شدهاست. از جمله این آثار میتوان به کتاب ایقان، کلمات مکنونه، جواهر الاسرار، چهار وادی، هفت وادی، کتاب عهدی و کتاب اقدس اشاره کرد. او اندیشهٔ فاجعهبار مبارزهٔ مسلحانه در بابیت را (که صبح ازل هنوز بهآن پایبند بود) با تهذیب نفس مشابه تصوف و عرفان جایگزین کرد.[24] آثار بهاءالله بر فضائل اخلاقی، اصل یگانگی نوع انسان، صلح جهانی، جدایی دین از سیاست، قانونمداری، ترویج یک نظام آموزشی همگانی و اجباری، برابری زن و مرد، همزیستی ادیان، ترکِ تعصبات دینی و نژادی و پرهیز از ملیگرایی افراطی و نفی کامل خشونت تأکید میکند. وی کتاب اقدس را دوران عکا به درخواست پیروانش برای احکام و مناسک مذهبی ارائه میکند و آن را وحی الهی و جایگزینی برای قرآن و کتاب بیان میداند.[5] در این کتاب بهاءالله طبقه پیشوایان دینی را در آئین بهائی منسوخ مینماید نظم اداری بهائی که در راس آن بیت العدل اعظم قرار دارد را تشریح و قوانین مدنی، کیفری، اخلاقی و دینی بهائی را که قرار است با تفسیرهای رسمی و یک نظام اداری همراه باشد مشخص مینماید.[25]
بهاءالله در سال۱۲۷۱ شمسی برابر با ۱۸۹۲ میلادی در عکا درگذشت و عبدالبهاء جانشین او شد.[5][26]