کتابشناسی بهاءالله
مقاله فهرست ویکیمدیا / From Wikipedia, the free encyclopedia
میرزا حسین علی نوری ملقب به بَهاءُالله، بنیانگذار آئین بهائی، آثار بسیاری در قالب کتاب، اشعار، الواح و مناجات از خویش بر جا گذاردهاست. آثار قلمی او مجموعهٔ وسیع و متنوعی را در بر میگیرد که به دو زبان فارسی و عربی و در یک بازه زمانی چهل ساله به رشته تحریر درآمده که شامل قبل و بعد از اعلان رسالت او در ۱۲۴۲ شمسی میباشد.[2] تا کنون نسخه اصلی حدود بیست هزار اثر مکتوب از بهاءالله، شامل الواح یا نامههایی مختصر تا رسائل و کتب مطول، در مرکز جهانی بهائی گردآوری شده که مجموعه ای بالغ بر هفت میلیون کلمه را تشکیل میدهند. بهائیان بر این باورند که آثار بهاءالله به همراه آثار قلمی باب، بنیانگذار دیانت بابی و بشارتدهنده به ظهور بهاءالله، تماماً منبعث از وحی الهی است که مجموعاً آثار مقدس دیانت بهائی را تشکیل میدهند. فهم و درک تأثیر این آثار در زندگی فردی و جمعی بشری، به منظور بهکارگیری آنها در مسیر تحول اجتماعی و دستیابی به صلح عمومی، با توجه به تفاسیر و تبیینات عبدالبهاء و شوقی افندی، و توضیحات بیت العدل اعظم بیشتر میسر میگردد.[3]
اگر چه آثار بهاءالله، که غالباً به عنوان الواح از آنها یاد میشود، موضوعهای بسیار متنوعی را در بر میگیرد و خطاب به افراد گوناگون، در موقعیتهای متفاوت و در طول چهار دهه نگاشته شدهاست،[2] اما میتوان گفت که همگی بر شالوده مفهوم اساسی وحدت در عین تنوع ساخته و پرداخته شدهاند: وحدت خداوند ورای تصورات کثیره ای که از ذات الوهیت موجود است؛ وحدت پیامبران الهی صرف نظر از تفاوتهایی که در پیام ایشان وجود دارد؛ وحدت دین با وجود تجلیات به ظاهر متناقضش در عالم وجود؛ و نهایتاً وحدت نوع بشر که از یک سو اختلافات همیشگی بین مجامع، اقوام و ملل آن به عاملی ثابت در طول تاریخ بدل شده و اتحاد و اتفاقش، از سوی دیگر، هدف غایی ظهور بهاءالله است.[3] بهاءالله در وصیتنامه خود موسوم به کتاب عهدی چنین بیان مینماید:
مقصود این مظلوم از حمل شدائد و بلایا و انزال آیات و اظهار بیّنات اخماد نار ضغینه و بغضا بوده که شاید آفاق افئدهٔ اهل عالم بنور اتّفاق منوّر گردد و باسایش حقیقی فائز.[4]
تقریباً دو سوم از آثار بهاءالله به زبان عربی است و مابقی یا به زبان فارسی یا به تلفیقی از هر دو زبان تحریر گشته.[2] سبک عربی مورد استفاده او با سبک عربی مورد استفاده در متون مذهبی ایران در قرن نوزدهم میلادی متفاوت است. در فارسی نیز اگر چه سبک مورد استفاده با فارسی زمان خود مطابقت دارد، اما مکرراً از کلماتی با ریشه عربی استفاده شدهاست. البته بهاءالله آثاری به فارسی سره نیز دارد که در آنها هیچ کلمهای با ریشه عربی دیده نمیشود.[5]مخاطب این آثار زرتشتیان و بهائیانی بودند که پیشینه دینی زرتشتی داشتند.[6]
بهاءالله اکثر آثارش را به کاتب وحی، میرزا آقا جان، دیکته مینموده که معمولاً پس از پاکنویس و نسخه برداری به گیرنده ارسال میشدهاست. شایان ذکر است که منظور از پاکنویس، ویرایش آثار نبوده بلکه به علت سرعت بیان بهاءالله، کاتب مجبور به تند نویسی بودهاست که به نوبه خود باعث ناخوانا بودن اوراق میگشته تا جایی که حتی میرزا آقا جان بعضاً برای پاکنویس به کمک بهاءالله نیازمند بودهاست. تا کنون حدود هزار نسخه از آثار بهاءالله که به خط خود او به رشته تحریر درآمده نیز در مرکز جهانی بهائی گردآوری شدهاست.[3]
بهطور کلی آثار بهاءالله را میتوان مطابق با سه دوره زمانی از زندگانی او تقسیم کرد که با تبعید او به بغداد، روملی، و عکا نیز مطابقت دارد.[5] لحن بهاءالله در این سه دوره متفاوت است و از بیان و زبانی عرفانی و معنوی در دوره اول، به اثبات رسالت و تبیین مقام خود به عنوان پیامبری جدید در دوره دوم، و شرح و بسط تعالیم اجتماعی آیینش در سومین دوره تغییر مینماید. شوقی افندی در کتاب «قرن بدیع» این سه دوره را به ترتیب به حلول «ربیع الهی»، ایام «صیف عزت و جلال الهی»، و فصل «اثمار بهیّه» تعبیر مینماید.[8][3] چندین هزار اثر از بهاءالله مربوط به هر یک از این ادوار بر جای مانده که عمدتاً در جواب سوالات و نامههای پیروان اوست که در پهنه ایران، امپراتوری عثمانی، هند و آسیای میانه میزیستهاند. از برخی آثار بهاءالله میتوان به کتاب ایقان، کلمات مکنونه، جواهر الاسرار، چهار وادی، هفت وادی، کتاب عهدی و کتاب اقدس اشاره کرد.
مخاطب پیام بهاءالله تمامی نوع بشر است و هدف از آموزههای او بازسازی عالم و ترقّی بشریت به عنوان یک کل. او بهطور مشخص اصل یگانگی نوع انسان را اعلان میدارد، سران ممالک را ترغیب میکند تا برای حل و فصل اختلافاتِ موجود و دستیابی به صلح گرد هم جمع شوند و با ایجاد امنیت جمعی از آن پاسداری کنند. او همچنین در راستای رسیدن به یک جامعه متحد جهانی خواستار اتخاذ یک زبان و خط بینالمللی، ترویج یک نظام آموزشی همگانی و اجباری، و تعیین واحد پول و اندازهگیری یکسان میشود. بهاءالله بر ترکِ تعصبات دینی، نژادی و جنسیتی، و پرهیز از ملیگرایی افراطی تأکید میکند.[9][10] آموزههای او حامی جدی آزادی زنان است[11] و تأکید او بر تعلیم و تربیت دختران یکی دیگر از نمونههای متعددِ حمایت وی از بهبود وضعیت زنان میباشد.[12] بهاءالله در آثار خود بیان میکند که نزد خدا زن و مرد برابر هستند و هیچیک بر دیگری برتری ندارد.[13]
بهاءالله از بهائیان میخواهد که آئین او را با درست زیستن، رفتار پسندیده و تبلیغ ترویج دهند،[14] فضائل اخلاقی چون راستگویی، پاکدامنی، درستکاری، امانتداری، وفاداری، ادب، بردباری، عدالت و انصاف را در پیش گیرند[15] و با پیروان ادیان دیگر با منشی دوستانه و با محبت معاشرت نمایند.[14] او همچنین از آنها میخواهد شهروندان نمونه در کشورهای محل سکونت خود بوده و نسبت به دولت مطبوع خود صادق، درستکار و وظیفهشناس باشند، به هیچوجه سبب خشونت و فساد نشوند،[14] از تعصب، غرور، مجادله، نزاع، غیبت و افتراء پرهیز کنند[15] و تلاش خود را در جهت خدمت به نوع بشر مبذول دارند.[14] او نزاع و جدال را منع مینماید[16] و هر شکلی از خشونت مذهبی به خصوص جهاد را محکوم و ممنوع اعلام میکند،[14] و به تفصیل از نقش حقیقت دین به عنوان عاملی برای جلوگیری از جرم و حفظ نظم اجتماعی میگوید.[14] بهاءالله همچنین جمعآوری صدقه، رهبانیت و بطالت را محکوم میکند و بر ضرورت اشتغال به کار تأکید مینماید.[15]
بهاءالله با تأکید بر ذات استعلایی خداوند، حلول و تجسد او و عقیده وحدتِ وجود را رد میکند و او را ورای این جهان میداند. الهیات بهائی از نوع الهیات سلبی است؛ در اندیشه بهاءالله ذات خداوند قابل شناخت نیست و انسانها او را از طریق تجلی او در پیامبرانش میشناسند.[17] قدم آغازین در شناخت الهیات بهائی درک مفهوم ظهور تدریجی-تکاملی وحی الهی در طول تاریخ ادیان (تسلسل ادیان) است.[18] خداوند خود را در این جهان به واسطه پیامآورانش در یک فرایند تدریجی-ادواری، و منطبق با استعداد درک بشر و مقتضیات زمان و محیط، متجلی میسازد و بدین سان ادیان از طریقِ فرایندِ «ظهور تدریجی وحی»، همانند دانههای یک زنجیر، به هم پیوند میخورند. این یک فرایند متناوب و در عین حال تکاملی است. از طرفی با ظهور هر دینی «حقایق ابدی» و تغییرناپذیری، همچون اصول معنوی و اخلاقی، که در میان پیروان دین قبل با گذشت زمان و تمسک کورکورانه به سنت به فراموشی سپرده شده بود دوباره زنده میشود. در این نگاه، ظهور پیاپی ادیان را میتوان به آمدن فصل بهار تشبیه کرد، که با آمدن هر بهاری شکوفایی و نوزایی مجدد جایگزین سرما و مرگِ زمستانِ قبل میشود. از طرفی دیگر، برخی حقایق دینی نسبی هستند و سیری تکاملی میپیمایند به این معنی که آموزههای دینی از طریق ظهور دائمی ادیان با تغییر مقتضیات زمان و ظرفیت فهم بشر تغییر میکنند.[19] تغییر و تحولات تعالیم اجتماعی در سیر تکاملی ادیان مثال خوبی برای حقایق نسبی و تغییرپذیر دین است. هدف از ظهور پیامبران ظهور فیض الهی و تربیت معنوی انسان برای پیشرفت روحانی او در این جهان و آمادگی او برای زندگانی ابدی است.[20] در دیدگاه بهائی، پیامبران هم دارای مقام انسانی و هم مقام الهی هستند. در مقام الهی از آنجا که همگی تجلی خداوند واحد هستند و اسماء و صفات او را منعکس میکنند در حقیقت یکی هستند، ولی در مقام انسانی شخصیتهای فردی متفاوتی دارند.[21]
بهاءالله در نامههایی که به سران ممالک ارسال نمود خود را موعود تمامی ادیان[22] و مصلح عالم که برای اتحاد نوع بشر ظهور کرده[23] خواند و سران کشورها را به پذیرش رسالت خود دعوت نمود[24] و از آنها خواست تا از مسابقه تسلیحاتی و تحمیل هزینههای آن بر مردم دست بکشند.[24][25][26][27] بهطور دقیقتر در این نامهها بهاءالله سران ممالک را به تشریک مساعی در تشکیل یک دادگاه بینالمللی برای دستیابی به صلح و رفع اختلافاتِ موجود بین کشورها فرا میخواند. این مجمع جهانی به گفته او باید توسط یک ارتش بینالمللی که متشکل از کشورهای عضو است و حل و فصل صلحآمیز مناقشات بینالمللی را به اجرا میگذارد، مورد پشتیبانی قرار گیرد.[28][24][29][25][30]
بهاءالله در این نامهها همچنین سران ممالک را بر کاهش مالیاتهای سنگین،[31] حمایت از فقراء و طبقه کارگر و ارائه خدمات ضروری اجتماعی از طریق هزینههایی که از خلع سلاح به دست میآید فرا خواندهاست.[24] به عقیده او تمام مردمان حق غذا، سرپناه، آموزش و حکومتی که مردم را نمایندگی میکند را دارند.[26] بهاءالله همچنین از دموکراسی، حکمرانی قانون، سلطنت مشروطه، حکومت پارلمانی و عدالت و تساوی برای همگان بدون در نظر گرفت دین[24] پشتیبانی نمودهاست.[24][26][32]
در نامههای بهاءالله همچنین موضوعات و اصولی تبیین شدهاست که میتوانند به شکلگیری ساختارهایی بینالمللی برای ایجاد جامعه متحد جهانی کمک کنند. از جمله این دستور العملها اتخاذ یک زبان و خط بینالمللی، ترویج یک نظام آموزشی همگانی و اجباری، و تعیین واحد پول و اندازهگیری یکسان است.[33][30] با انتخاب یا ایجاد یک زبان و خط بینالمللی مردم کشورهای مختلف میتوانند در عین حفظ هویت فرهنگی خود با مردم سایر نژادها و ملل ارتباط برقرار کنند. نظام آموزشی اجباری و همگانی موجب ریشه کن شدن بیسوادی خواهد شد و سیستم یکسان اوزان و مقادیر بینالمللی موجبات ایجاد استانداردی جهانی در عرصه اقتصاد را فراهم خواهد کرد. در جهانی که در آن امنیت جمعی برقرار است هزینههای نظامی و تسلیحاتی کشورها به نحو چشمگیری کاهش خواهد یافت و درآمدهای مالیاتی صرف رفاه اجتماعی خواهد شد.[28]
بهاءالله نامههایی هم به رهبران ادیان من جمله پاپ پی نهم نوشت. او در نامه به پاپ پی نهم وی را به بررسی پیام و رسالت خود دعوت کرد[34] و به واگذاری حکومت عرفی (سلطه خود بر ایالات کلیسا)، ترکِ جزم اندیشی و تعصبات دینی، حذف تشریفات زائد، ترک انزوای قصر واتیکان، دیدار با روسای مذاهب غیر کاتولیک، و دعوت سران ممالک به عدالت، و نصرتِ رسالت خود فراخواند.[34][35][36] او همچنین به کشیشان کاتولیک توصیه کرد تا از انزوای کلیساها و صومعهها خارج شوند، ازدواج کنند و به فعالیت در اجتماع و آنچه باعث منفعت آنها و عموم میشود مشغول گردند.[37] بهاءالله همچنین در این نامهها متذکر میشود که اساساً پیشوایان دینی در تاریخ، نخستین کسانی بودند که پیامبران (مؤسسان ادیان) را انکار میکردند و مورد آزار قرار میدادند.[38]
بهاءالله در نامههایی که به سران کشورهای مسلمان ارسال داشت از جدایی دین از سیاست و مشروعیت دولت عرفی حمایت کرد و بر دوری بهائیان از خشونت و فساد تأکید نمود.[39] او نامههایی نیز به بعضی از علمای سرشناس ایران نوشت و ایشان را عامل سقوط اسلام دانست و به علت سرکوب و کشتار بهائیان سخت مورد بازخواست قرار داد.[40]
بهاءالله برای حفظ وحدت جامعه بهائی و جلوگیری از انشقاق، اصلی را بنا نهاد که با عنوان عهد و میثاق شناخته میشود.[41] بر طبق این اصل، او چگونگی تداوم جریان هدایت، مسئلهٔ جانشینی و توضیح و تبیین آثار خود را با دستورالعملهای صریح، روشن و کتبی مشخص نمود.[42][41] بر اساس این اصل بهاءالله مسئولیت هدایت و رهبری جامعه را پس از خود به پسر ارشدش، عبدالبهاء، سپرد. سپس بنا به وصیت عبدالبهاء در الواح وصایا این مسئولیت به شوقی افندی، نوهٔ دختری عبدالبهاء، و در نهایت همانطور که بهاءالله و جانشینانش مشخص کرده بودند به بیتالعدل اعظم مُحوّل شد.[41] بهاءالله طبقه پیشوایان و روحانیون دینی را در آیین بهائی منسوخ نمود[43] و اداره امور جامعه را بر عهده سیستمی متشکل از موسسات انتخابی نهاد، که در راس آن بیتالعدل اعظم قرار دارد و بر پایه تصمیمگیری جمعی و مشورت عمل میکند.[44] اصول این نظام در آثار بهاءالله آمدهاست و عبدالبهاء و شوقی افندی جزئیات آن را تشریح کردند و به مرحله اجرا درآوردند که با عنوان نظم اداری بهائی شناخته میشود.[44]
جهت اختصار، در ادامه این مقاله به معرفی بسیار اجمالی بیش از ۱۴۰ اثر از بهاءالله، که شوقی افندی به عنوان شناخته شدهترین آثار او معرفی نموده، پرداخته میشود. فهرست زیر این آثار را مطابق با ادوار سهگانه یادشده دستهبندی مینماید. شایان ذکر است که از نوشتههای بهاءالله در ایران اطلاعات دقیقی در دست نیست به جز در مورد قصیدهای بیست بیتی به نام «رشح عما» که مربوط به دوره زندان چهار ماههٔ او در سیاه چال تهران است.[3] این قصیده با بیت «رشح عما از جذبه ما میریزد، سر وفا از نغمه ما میریزد»[45] آغاز میشود.