سپاس فراوان از شما دوست عزیز و بزرگوار به جهت این کارت پستال زیبا و لطفی که نسبت به بنده دارید. آری او خواهد آمد و انتظار همگان به پایان خواهد رسید. او خواهد آمد و همان آرمانشهری که در آن نه نژاد مطرح است، نه مذهب و نه چیز دیگر برپا خواهد شد. او خواهد آمد و برابری و عدالت در جامعه بشری حکمفرما خواهد شد. او همان عزیزی است که در هر دین و مذهبی با نامهایی گوناگون آمدنش را مژده دادهاند. من که بیصبرانه منتظرم اویم که بیاید. راستی از آشنایی با شما دوست عزیز و گرامی بسیار خوشحال شدم. موفق و پیروز باشید. --علمجو ۵ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۴۷ (UTC)
دروود
درود; به همکاریتان احتیاج دارم. هر وقت آمدید خبرم کنید، منتظرتان هستم.--Nshervsampad ۸ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۵۶ (UTC)
درود بر همشهری عزیزم؛ نویدجان نرفتهام، هر امری داشتید بفرمایید، در خدمتتان هستم. البته دیروز اینجا بودم، جایتان خالی:-) --علمجو ۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۵ (UTC)
دروود; من هم الان اینجا هستم، متاسفانه قراری دارم که باید بروم، موضوعی که میخواستم راجع به آن هم صحبت کنم، همین است. میخواهم بر روی این مقاله کار کنیم تا مقالهای خوب بین مقالات دانشگاهها شود تا بتوانیم دانشگاههای دیگر را بر اساس معیارهای این مقاله تهیه کنیم. فعلا من باید بروم.--Nshervsampad ۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۰۳ (UTC)
من هم مدتی بود که میخواستم این مقاله را گسترش داده و بهبود بخشم. هرکاری از دستم برآید، دریغ نخواهم کرد. البته باید با منابع معتبر (همچون دانشنامههای آنلاین) گسترش داده شود، نه با وبگاهها (حتی وبگاه خود دانشگاه). دوستدارتان. --علمجو ۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۰۷ (UTC)
من کاملا آماده انجام اینکار هستم. هر وقت آنلاین بودید،برنامهام برای کار بر روی این مقاله را با شما مطرح میکنم.--Nshervsampad ۱۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۰۱ (UTC)
همانگونه که پیشتر نیز گفتم، باید سعی کرد تا جایی که امکان دارد، از مطالب دانشنامههای معتبر استفاده نمود؛ برای مثال دانشنامه رشد در این صفحه اطلاعاتی راجع به دانشگاه تبریز داده و علاوه برآن در انتهای صفحه لینک مربوط به اطلاعات دانشکدهها و تشکلهای زیرمجموعه این دانشگاه را نیز گذاشتهاست؛ البته اطلاعات موجود در مقاله اصلی (دانشگاه تبریز) کم بوده و درمقابل، اطلاعات زیرمجموعههای این دانشگاه بهتر و کاملتر است! ما میتوانیم با استفاده از همین اطلاعات، مقاله را به شیوه اصولی گسترش داده و بهبود بخشیم. اگر شما هم برنامه خاصی دارید، همینجا بفرمایید تا از طرح شما نیز استفاده کنیم. --علمجو ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۵۴ (UTC)
دروود; به دانشکدههای دانشگاه شهید بهشتی نگاهی بیندازید، من همچین مقالاتی را برای دانشکدهها در نظر دارم،اتفاقا از دانشنامه رشد هم استفاده کردم. --Nshervsampad ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۱۸ (UTC)
بله، دیدم. بهنظر من هم باید برای هر دانشکده مقالهای جدا ترتیب دهیم؛ بهعبارت دیگر در ابتدا مقاله دانشکدهها را ایجاد و تکمیل کنیم (با استفاده از دانشنامه رشد و یا دانشنامهای دیگر) و بعد به سراغ دانشگاه تبریز برویم. --علمجو ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۲۳ (UTC)
موافقم، لیست دانشکدهها را مرتب میکنم تا بتوانیم راحتتر تقسیم بندی کنیم، شما هم به مقبرةالشعرا نگاهی بیندازید، ببینید بهتر شدهاست یا نه. دیشب تماما بر این مقاله کار میکردم.--Nshervsampad ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۳۹ (UTC)
نویدجان عالی شدهاست. مخصوصاً اسامی دفنشدگان. آخر در این تبریز پیش هرکس که نام مقبرةالشعرا را میآوری، فوراً میگوید: «شهریارین قبرین دیرسندا هن؟» یعنی همه فکر میکنند که در این مکان تنها قبر شهریار قرار گرفتهاست؛ درحالی که بیش از چهارصد شاعر و عارف بزرگ در مقبرةالشعرا دفن شدهاند! در مورد دانشگاه هم منتظرتان هستم. ظهربخیر. --علمجو ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۶ (UTC)
همینطور است، در ضمن برای ۴ تن هم مقاله درست کردم تا حداقل لینکهای بالا آبی باشد دانشکدهها را مرتب کردم، میتوانیم شروع کنیم، هر جور میخواهید تقسیم کار کنید.--Nshervsampad ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۳ (UTC)
بله، ذوالفقار شروانی، شکیبی تبریزی، مانی شیرازی و لسانی شیرازی. سپاس فراوان از زحمات شما. در مورد دانشکدهها هم، من هرروز مقاله یکیشان را خواهم آغازید (از امروز). شما هم هرجور مایل بودید، انجام دهید. متأسفانه من باید الآن بروم (کاری برایم پیش آمد). بعد از ظهر کار را شروع خواهم کرد. موفق و پیروز باشید. --علمجو ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)
همچنین، اگر از دانشکده مکانیک شروع کنید ممنون میشوم.--Nshervsampad ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۷ (UTC)
(با سلام) میتوانید از ساختمان ۸ نیز شروع کنید! اما سرشناسی دانشکدهها را نیز مد نظر داشته باشید. در صورت عدم سرشناسی بایستی با مقالهٔ اصلی (دانشگاه) ادغام شوند. -- میثم ψ ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۴ (UTC)
من ساختمان ۱۴ را ترجیح میدهم (; فکر کنم بعد از یک ماه بتوان سرشناسی همه را اثبات کرد.--Nshervsampad ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۱۰ (UTC)
ناسلامتی ۸ روزگاری سیتیسنتر بوده ولی تا یک ماه (بدون منبع و سرشناسی) مقالات احتمالاً به دیار باقی شتافتهاند. -- میثم ψ ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۱۲ (UTC)
اولا الان هم ۸ سیتی سنتر است چون ۱۴ به جز سایت کامپیوتر هیچ چیز جالبی جز درس ندارد!، ثانیا پس ما را از راهنماییهایتان بی نصیب نگذارید، ثالثا البته منظورم یک ماه برای هر مقاله نیست، هر مقاله ۵ الی ۶ روز که در کل میشود یک ماه.--Nshervsampad ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۲۰ (UTC)
بهروی چشم؛ ولی در دانشنامه رشد و سایر دانشنامهها راجع به دانشکده مهندسی مکانیک و دیگر دانشکدهها چیز بهدرد بخوری ننوشتهاند. فکر کنم بهتر است از همینجا استفاده کنیم! کامل هم هست! شروع کنم؟ --علمجو ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۲۸ (UTC)
بسم الله. اگر چیزی یافتم خبرتان می کنم.--Nshervsampad ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۳۵ (UTC)
یافتم، به این و پانویسش نگاه کنید.--Nshervsampad ۱۴ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۱۱ (UTC)
سپاس فراوان. متوجه نشدهبودم. انگار در دانشنامه رشد اطلاعات دانشکدههای فنی دانشگاه تبریز را در یکجا قرار دادهاند! البته مشکلی که دارند این است که کامل نیستند. بهنظرم ما میتوانیم هم از مطالب دانشنامه رشد و هم از مطالب وبگاه دانشکدهها استفاده کنیم تا مقاله کاملتری حاصل شود. --علمجو ۱۵ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۳۳ (UTC)
خوش گؤردؤك
سلام خاناوغلان! علمجوی عزيز مدتی است كه با چند تن از دوستان تحقيق همهجانبهای در باره شهر لالجين شروع كردهايم كه شامل 18 مقوله از جمله مواردی همچون صنعت سفالگری، اقتصاد، پيشينه، زبان و لهجه اهالی و فولكور میشود. از اين رو متأسفانه كمتر وقت فعاليت در ويكی را دارم. با اين حال نمیتوانم از جمع صميمی فعالان اين دائرةالمعارف دل بكنم.
در باره توسعه لالجين هم آللاه آغزيندن ايشيدسئن! انشاءالله! از احوالپرسیتان متشكرم. راستی مدتی است كه در زمينه ضربالمثلهای رايج در لالجین تحقيق میكنم و به محض كامل شدن، نسخهای از آن را برايتان میفرستم. آللاه امانوندَه.HoseynQolipour ۱۵ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۴ (UTC)
جوادجان؛ امیدوارم نتایج تحقیقاتتان بهزودی منتشر شود. اگر بهصورت کتابی کامل و جامع چاپ شود، در شناختهشدن لالجین در سراسر ایران، تأثیر بهسزایی خواهد داشت. راستی چند وقت پیش در تبریز نمایشگاهی از آثار هنری لالجین برپا شدهبود. نمیدانم اصل بودند و یا تقلبی! ولی بسیار جالب و ظریف کار شده بودند! ضربالمثلهایی را که پیشتر برایم فرستاده بودید را بهطور کامل خواندم؛ درست است که تفاوتهای اندکی با زبان آذربایجان دارد؛ ولی آشنا بهنظر میرسد و اگر این ضربالمثلها را برای یک بیسواد اهل تبریز هم بخوانید، ۸۰ درصدش را بهخوبی متوجه خواهد شد؛ چراکه ترکی است و ترکی، آذربایجانی و همدانی و زنجانی نمیشناسد؛ همهشان شیرینی و جذابیت هماهنگ و هماندازهای دارند و هنر ترکی در همهشان بهچشم میخورد که این هنر و جذابیت خوانندگان بیگانه را نیز مجذوب خویش میسازد. بهقول آن ضربالمثل معروف: «ترکی هنر است؛ فارسی شکر است». گون آیدین. --علمجو ۱۵ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۳۳ (UTC)
حق با شماست. من حتی در چند كتاب مربوط به ادبيات و فرهنگ تركمنی، بسياری از ضربالمثلها را بين تركها و تركمنها مشترك يافتم. كاش میشد مجموعهای كامل از امثال تركی (آذربايجانی، قشقايی، خلج، افشاری، شاهسون، تركمنی و غيره) رايج در ايران را تدوين كرد. آللاه ايستهسه شايد در آينده به كمك دوستانی همچون شما اين امر تحقق يابد.گؤلهگؤلهHoseynQolipour ۱۵ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۱ (UTC)
این آرزوی من است که در کنار استادان بزرگوار و گرانقدری همچون شما، دایرةالمعارفی از ادبیات، دستورزبان، فرهنگ، لهجه، نوع پوشش و ... اقوام مختلف ترک ایرانی که در سرتاسر این سرزمین پهناور و زادبوم اقوام اصیل گوناگون را گرد آورده و نگذارم این آثار از میان روند و جوانان ترک از هویت خویش بیزار گشته و بهدنبال هویتی دیگر باشند. ایران و مخصوصاً همدان تورکلرینین کیچیکی. --علمجو ۱۵ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۱۸ (UTC)
دکترا، دکتری
سلام، آنطور که من میدانم کلماتی مثل موسی و عیسی به سیاق عربی اینطور نوشته میشوند. دکترا که عربی نیست، چطور با اینها یکی است؟ امیررضا=) ۱۵ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۴۰ (UTC)
سخن شما در این مورد کاملاً صحیح است. البته فکر کنم این واژه در فارسی بهصورت دکتری (Doctori) هم تلفظ شود؛ چون نسبت به دکترا فارسیتر است (همانند کاردانی و کارشناسی). تغییرمسیر را واگردانی کردم. سپاس فراوان از توجهتان. --علمجو ۱۶ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۱۸ (UTC)
خواهش میکنم. من در مورد این که کدامیک واقعاً درست است اطلاعی ندارم. فکر میکنم باید دید فرهنگستان چه میگوید. امیررضا=) ۱۸ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۴۱ (UTC)
دروود ۲
دروود; از آنجا که مقالات ما در مورد دانشکده فنی نیست، بنابراین تاریخچه دانشکده فنی باید در جایی جداگانه با عنوان تاریخچه بیاید نه در توضیح ابتدای مقاله.--Nshervsampad ۱۶ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۱۷ (UTC)
درود بر شما؛ من خود نیز متوجه این امر شدم؛ ولی از آنجایی که شما مقاله را ایجاد کردهبودید، نخواستم مطالب را حذف کنم. در دانشنامه رشد راجع به سه دانشکده فنی تفکیکشده از دانشکده فنی دانشگاه تبریز چیز بهدردبخوری ننوشتهاست و تنها راجع به تاریخچه دانشکده فنی مطالبی را بیان کردهاست؛ از اینرو بهنظر من بهتر است مقاله کنونی دانشکده فنی-مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تبریز را به دانشکده فنی دانشگاه تبریز منتقل کنیم و برای دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر مقالهای مستقل و جدا بنویسیم؛ چراکه اگر قرار است تاریخچه دانشکده فنی در مقاله دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر بیاید، باید در مقالههای سایر دانشکدههای فنی نیز این مطالب را قرار دهیم. من امروز این کار (انتقال مطالب مرتبط با دانشکده فنی به مقاله مخصوص آن و ایجاد مقاله مستقل برای دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر) را انجام خواهم داد. راستی بهنظرم بهتر است پیش از ایجاد یک بخش جدید، متن عنوان خالی ایجاد نکنید. این هم نیاز نیست. سپاس. --علمجو ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۰۲ (UTC)
برای دانشکده فنی فعلا مقاله ایجاد نکنید، و (انتقال مطالب مرتبط با دانشکده فنی به مقاله مخصوص آن و ایجاد مقاله مستقل برای دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر) را به تعویق بیندازید تا این 3 مقاله بیشتر تکمیل شود. متن عنوان خالی را هم قرار دادم تا خودم طی یکی دو روز آینده، پر کنم،تا جند روز تکمیل می شود. نیازی به حذف تاریخچه و قرار دادن در مقاله جداگانه نیست، کمی صبر داشته باشید، تاریخچه هم کم کم تکمیل می شود. این را هم برای گذاشتن عبارت دانشنامه رشد آوردم. --Nshervsampad ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۹ (UTC)
بهتر است برای دانشکده فنی هم مقالهای مستقل وجود داشته باشد و در مقاله دانشکده مهندسی برق، تنها مطالب مرتبط با این دانشکده نوشته شود. علاوه برآن این مقالهها تا حدودی تکمیلاند و کار اصلی ما برروی مقاله دانشگاه تبریز خواهد بود؛ چراکه نه منبع معتبری برای گسترش این مقالهها وجود دارد و نه ضررورتی برای گسترش آنها. متن عنوان خالی را هم به هنگام افزودن بخش جدید بیفزایید تا نظم مقالهها برهم نخورد. راستی نیازی به جداکردن بخشها نیست؛ مقالهها خردند و نیازی به متن عنوان اضافی (غیر از بخش رشتههای تحصیلی) نیست. --علمجو ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۰ (UTC)
اولا این مقالات در حال ویرایش هستند، پس هنوز کامل نیستند، حد اقل بگذارید تغییرات دلخواهم را در مقاله برق که خودم ایجاد کرده ام بدهم، ثانیا در اکثر دانشنامه ها در قسمت بالا فقط چند سطر بیشتر نمی نویسند و بقیه را در بخش های تفکیک شده می نونیسند، چه خرد باشند چه کلان.--Nshervsampad ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۵ (UTC)
در این مورد حق را به شما میدهم. هر تغییری که لازم میدانید، انجام دهید؛ البته پرسشی در گفتمانتان مطرح کردم که پاسختان برایم بسیار ضروری است. --علمجو ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۸ (UTC)
پاسخ دادم، منبعی که از دانشنامه رشد بود، کجا رفته؟--Nshervsampad ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۳ (UTC)
نویدجان گفتم شاید مقاله شیطانی به خرج دهد و کمی زود به دیار باقی بشتابد:-) --علمجو ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۵ (UTC)
نمی فهم. برم یک لقمه به بدن بزنم تا شاید منظورتان را متوجه شوم. کمی بیشتر توضیح دهید.--Nshervsampad ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۸ (UTC)
راستش من خودم هم منظور شما را درست و حسابی نفهمیدم و یک چیزی پراندم؛ زیردیپلم حرف بزنید تا بفهمیم چه میگویید:-) --علمجو ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۹ (UTC)
زیر دیپلم: آن قسمت از پانویس که به مطلب دانشکده فنی، واقع در دایره المعارف رشد(شبکه ملی مدارس ایران) اشاره می کرد به کجا چنین شتابان رفته؟--Nshervsampad ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۲۰ (UTC)
همه مطالب قبلی مقاله دانشکده فنی-مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تبریز به مقاله دانشکده فنی دانشگاه تبریز منتقل شدهاند. --علمجو ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۵۲ (UTC)
خبر
دروود; سایت بسیار جالبی پیدا کردم. این خبر را هم بخوانید. به این و سپس این هم نیم نگاهی داشته باشید.--Nshervsampad ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۳۸ (UTC)
اگر به عهدشان عمل میکردند و واگنها را در وقت تعیینشده تحویل سازمان میدادند، قرار بود قطارشهری از ابتدای امسال راهاندازی شود. سالهاست که نه تنها مردم تبریز، بلکه مردم مشهد، اصفهان، کرج، شیراز و اهواز منتظر راهاندازی قطارشهری شهرشان هستند. شما هم زیاد به این خبر اعتماد نکنید؛ بارها از این حرفهای بیسر و ته زدهاند و به وعدهشان عمل نکردهاند. درباره دانشنامه رشد هم بهنظرم بهتر سخن میثم را جدی گرفته و از مطالب این دانشنامه -در حد ممکن- استفاده نکنیم. مطمئن باشید میثمجان حرفی را بیخود و بیجهت نمیزنند و حتماً دلیل محکمی دارند (تجربه شخصی). علاوه براین من خودم نیز به مطالب رشد شکاک بودم و از سر ناچاری به شما گفتم که بهتر است از مطالب این دانشنامه استفاده کنیم؛ چون تنها دانشنامهای بود که راجع به دانشکدههای دانشگاه تبریز مطالبی را نگاشتهبود! --علمجو ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۵۹ (UTC)
هر ادعایی باید اثبات شود. حالا این را ول کنید، magiran سایت بسیار جالبی است، می توانیم از اخبار روزنامه ها برای بهبود مقالات استفاده کنیم.--Nshervsampad ۱۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۱۱ (UTC)
بهتر است مطالب فسیلی را از مقالهها بزداییم؛ میثمجان میگویند این کتابخانه تفکیک شدهاست و در مقاله برچسب منبع میزنند؛ پس نبودنش بهتر از بودنش است. راستی شما این پروژه را ترتیب دادید؛ ولی الآن هیچ کاری از پیش نمیبرید! اگر توانستید برای چند دانشکده مقاله ایجاد کنید. من مقالههای دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشکده فنی-مهندسی برق و کامپیوتر، دانشکده فنی-مهندسی عمران، دانشکده فنی-مهندسی مکانیک و دانشکده ادبیات و علوم انسانی را ایجاد کردهام و هرروز یک مقاله جدید را خواهم آغازید؛ این در حالی است که شما تنها مقاله دانشکده فنی را آغازیدهاند! نمیخواهید کمکم کنید؟ مقالههای دانشگاه شهید بهشتی را عالی کار کردهاید. تبریز که شهر خودتان است! --علمجو ۱۸ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۵۸ (UTC)
اگر دلیلش را بگویم شاید کدورت ایجاد شود، بی خود کدورت ایجاد نکنیم.راستی، الگوی دانشگاه تبریز را بسیار زیبا کار کردید.--Nshervsampad ۱۸ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۲۲ (UTC)
میدانم منظورتان از کدورت چیست. خب کار را تقسیمبندی میکنیم؛ یعنی هرکس مقالهای را که ایجاد میکند، دیگری نباید در آن مقاله هیچ تغییری ایجاد کند و فرد ایجادکنند باید هرجور که دلش میخواهد آن مقاله را گسترش دهد. راستی اگر دلیل دیگری دارید بگویید؛ من تاحال در محیط مجازی باکسی قهر نکردهام؛ حتی اگر برعلیهم سخن بگوید. پس جسور باشید و بیرودربایستی حرفتان را بزنید. ناسلامتی ما باهم دوست شدهایم؛ آیا دوست شما عیبتان را از شما مخفی میکند؟ --علمجو ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۲۵ (UTC)
بله، مخفی می کند، نباید بکند ولی می کند.--Nshervsampad ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۱ (UTC)
آخر مشکل اینجاست که شما عیبی ندارید که دوستتان بخواهد مخفی کند یا نکند. دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی را نیز ایجاد کردم. --علمجو ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۹ (UTC)
گفتید کمکتان کنم، می توانید به نگار خانه ام بروید، در آنجا دارم کمک می گذارم.--Nshervsampad ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۶ (UTC)
گفتم شما که این پروژه را ترتیب دادهاید، باید لااقل اندازه من کار کنید. راستی منبع کمکهایتان را مشخص کنید؛ ارزقضا همینها هم ممکن است به اینجا بشتابند. --علمجو ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۰ (UTC)
منبعش خودمم. آخر سر می گذارم.--Nshervsampad ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۲ (UTC)
تصاویر خوبیاند؛ البته بیشتر برای دانشکدهها نیاز داریم. --علمجو ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۰ (UTC)
حجمشان زیاد است، هر کدام را که استفاده کنید، کوچک می کنم.--Nshervsampad ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۴ (UTC)
تشکر. فعلاً این را به دانشکده فنی افزودم. --علمجو ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
چرا پردیس ارس را حذف کردید؟ در ضمن، لطفا شیمی، ریاضی و دامپزشکی را برای من نگه دارید.--Nshervsampad ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۷ (UTC)
پردیس بینالمللی ارس متعلق به دانشگاه علوم پزشکی تبریز است (همچنین است دانشکدههای پیراپزشکی و داروسازی). باید یک الگوی مستقل هم برای این دانشگاه بسازیم. --علمجو ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۳۶ (UTC)
اشتباه می کنید، مال دانشگاه تبریز است، در علوم پزشکی مکانیک و شیمی درس می دهند؟!--Nshervsampad ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۳۷ (UTC)
من گفتم پردیس ارس و دانشکدههای پیراپزشکی و داروسازی متعلق به دانشگاه علوم پزشکی هستند، نه مکانیک و شیمی! اینجا را ببینید. --علمجو ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۵۷ (UTC)
عزیز من، در پردیس ارس دروس مکانیک و شیمی تدریس می شود. شاید علوم پزشکی هم برای خودش چیزی داشته باشد ولی پردیس ارس دانشگاه تبریز، متعلق به دانشگاه تبریز است.--Nshervsampad ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۱۶ (UTC)
پردیس بینالمللی ارس متعلق به دانشگاه تبریز است؛ خودم پیشتر نیز این را میدانستم و در الگو نیز نام این پردیس را آوردم؛ ولی امروز در جایی دیدم که پردیس ارس را متعلق به دانشگاه علوم پزشکی دانستهاست که با دیدن این شکم برطرف شد. --علمجو ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۲۹ (UTC)
فعلا که حذف کرده بودیدش، حالا، بگذریم، شیمی را درست کردم.--Nshervsampad ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۰۵ (UTC)
ریاضی و دامپزشکی هم دستتان را میبوسند. راستی ایشان کیستند؟ آشنا بهنظر میرسند! --علمجو ۲۰ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۶ (UTC)
آسنا هم آشناست؛ با این تفاوت که مردم ترکیه و آذربایجان آسنا را دوست دارند، ولی از ایشان نفرت دارند. من خودم نیز بهعنوان یک ترک عاشق آسنا هستم. --علمجو ۲۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۳۰ (UTC)
حذف سریع
درود. خواستم عرض کنم که وقتی برچسب حذف سریع میدهید مانند سایت املاک اهواز، مطلب موجود را کامل حذف کنید و برچسب تنها بگذارید.--گردآفرید ۱۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۰۲ (UTC)
درود برشما. گفتم شاید بهتر باشد مدیران مطالب را بدون مراجعه به تاریخچه ببینند و آسانتر درباره حذف و یا عدم حذف مقاله تصمیم بگیرند. از اینپس همانگونه که شما فرمودید عمل خواهم کرد. سپاس فراوان. --علمجو ۲۰ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۵ (UTC)
دروود
نظریات جدیدی دارم که میخواهم با شما در میان بگذارم، دیروز کلی ماندم ولی شما را ندیدم. دامپزشکی را هم درست کردم، ولی فکر نکنم تا ۴ روز آینده بتوانم بیایم، اگر بعد از افطار سری به اینجا بزنید ممنون میشوم.--Nshervsampad ۲۲ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۲۶ (UTC)
نویدجان ماه، ماه مبارک رمضان است و همه روزهدارند؛ من هم نمیتوانم مانند گذشته در ویکی حضور فعال داشتهباشم. هرنظر جدیدی داشتید، همینجا بفرمایید. درمورد دامپزشکی هم ممنونم. اروچ، نامازوز قبول اولسون! --علمجو ۲۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۵۲ (UTC)
راستی بهتر است اسامی آموزشکدهها در بخش مؤسسات بیاید، نه دانشکدهها. در این بخش تنها اسامی دانشکدههای دانشگاه تبریز جای میگیرند. --علمجو ۲۳ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۲۳ (UTC)
اتفاقا من هم به همین خاطر که هیچ کاری نمی توان کرد در ماه رمضان راحتتر کار می کنم.--Nshervsampad ۲۵ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۵۰ (UTC)
عشق است تبریز
سلام علمجو جان، علاقهٔ شما به شهر زیبا و پرافتخار تبریز واقعاً ستودنی است. بسیاری از اوقاتی که به ویکی میآیم، میبینم که شما در مقالهٔ تبریز ویرایش انجام میدهید و این مقاله با زحمات فراوان شما برگزیده شده است. مطمئناً تبریز به داشتن فرزندی چون شما برخود میبالد. دوستدار همیشگی--محسن عبدالهی ۵ شهریور ۱۳۸۸، ساعت ۰۸:۰۹ (زهج)
محسنجان از این همه لطف و عنایتی که نسبت به من دارید سپاسگذارم. هرکسی زادگاهش را دوست دارد و هرکاری از دستش برآید برای آن خواهد کرد. من در بین کشورهای جهان ایران را بیشتر از همه دوست دارم؛ در بین استانهای ایران آذربایجان شرقی را بیشتر از همه دوست دارم؛ در بین شهرهای آذربایجان شرقی تبریز را بیشتر از همه دوست دارم و در بین محلههای تبریز محله خودمان را بیشتر از همه دوست دارم! مطمئناً شما شما نیز عاشق تهران بزرگ و زیبا هستید و هرکاری بتوانید برایش خواهید کرد؛ شما نیز هنگامی که چندروز از تهران دور باشید، احساس غم و اندوه خواهید کرد (تجربه شخصی)؛ بهنظر من به این دلبستگی عشق گویند و به ما انسانها عاشق! پس از همینروی دیگر نیازی نیست که تبریز و تهران به داشتن فرزندانی همچون من و شما برخود ببالند. معشوق که بر عاشق نمیبالد! دوستدارتان. --علمجو ۲۷ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)
علمجوی عزیز درست میفرمایید؛ ما هرچقدر هم برای شهر یا کشورمان زحمت بکشیم باز مدیون و بدهکار هستیم. راستی ماه مبارک رمضان را هم تبریک میگویم و انشاءاللّه که طاعات و عباداتتان مورد قبول پروردگار قرارگیرد. با آرزوی موفقیت برای شما--محسن عبدالهی ۷ شهریور ۱۳۸۸، ساعت ۰۵:۰۵ (زهج)
من نیز این ماه پربرکت و پرفضیلت را به شما تبریک میگویم. امیدوارم در پناه حق همواره پیروز و کامیاب باشید. --علمجو ۲۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۱ (UTC)
واقعا دستت درد نکند به قول خودمان یاشا کیشی.در مورد تهران درست گفتید واقعا دوری ازش دلتنگمان میکند.دیروز وقتی بعد از چند روز به تهران برگشتم این حس را واقعا داشتم.راستی حامد جان یه سوال من در شمال پلاک همه خوردروها را نگاه میکردم از شیراز و اهواز تا مشهد و اصفهان و کرمانشاه ماشین به وفور بود اما از تبریز(پلاک ۱۵) خیلی کم بود حتی ارومیه (پلاک ۱۷)از تبریز بیشتر بود.تبریزیها اوقات فراغت بیشتر به کدام سمت میروند؟البته در تهران زیاد پلاک ۱۵ و ۲۵ میبینم.--iroony ۲۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۸ (UTC)
درود. امینجان تبریزیها (مخصوصاً خود ما) بیشتر اوقات فراغتشان را در منطقه ارسباران (اهر، کلیبر و ورزقان) میگذرانند؛ حتی من بارها در ارسباران به اهالی ارومیه و اردبیل هم برخوردهام. راستش را بخواهید درست است که شمال زیبا و سرسبز است؛ ولی هوایش بسیار شرجی است. در مقابل ارسباران (مخصوصاً کلیبر) جنگلهای بسیاری را در خود جای داده که هم هوایشان بسیار خنک و مطبوع است و هم از شرجیبودن خبری نیست. از همینروی تبریزیها، ارومیهایها و اردبیلیها منطقه ارسباران را برای مسافرت برمیگزینند. مخصوصاً جنگلهای پیرامون قلعه بابک در کلیبر بسیار رویایی و جالب هستند! البته نزدیکبودن ارسباران هم یکی دیگر از عوامل جذب مردم تبریز به آن است. شما هم اگر وقتی کردید حتماً به این منطقه سفری داشتهباشید. دوستدارتان. --علمجو ۲۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۵ (UTC)
دروود; گفتید کدام محله را بیشتر دوست دارید؟--Nshervsampad ۲۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۳۵ (UTC)
حتما باید سری به آنجا بزنیم.تعریفش را زیاد شنیدم.شمال(مخصوصا چالوس ٬ نور و محمودآباد) عشق تهرانیهاست.شرجی است ولی هیچ کجا اینقدر دریا و جنگل به هم نزدیک نیست و طبیعت بکری دارد.البته مشخصا اگر یک جایی مثل ارسباران در نزدیکی تهران بود ملت تهران ولش نمیکردند!بیشتر قضیه همان نزدیکی است که گفتید.در انزلی ماشین اردبیلی (پلاک ۹۱) زیاد دیدم.در اصفهان هم تبریزی خیلی دیدم به طوری که باعث تعجبم شد.چون خیلی با علاقه به اصفهان میآیند گویا با اینکه فاصله زیاد است نسبتا.فامیل ارومیهای بنده نیز زیاد به کردستان میروند.به هر روی احتمالا چند وقت دیگر مسافرتی به باکو خواهم داشت.جمهوری آذربایجان نیز در قسمتهای شمالی طبیعت زیبایی دارد.--iroony ۲۹ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۲۱ (UTC)
درباره مسافت حق باشماست؛ یعنی اگر ارسباران نزدیک تهران بود و مازندران نزدیک تبریز، تهرانیها عاشق ارسباران و تبریزیها عاشق مازندران میشدند. مردم تبریز (مخصوصاً خود من) اصفهان را بیشتر از سایر نقاط ایران دوست دارند؛ بدون تعارف بگویم من در هیچکجای ایران شهری به زیبایی اصفهان ندیدهام. نوروز که در اصفهان بودیم و از بازارش خرید میکردیم، فروشنده چون از لهجهمان فهمید که ترک هستیم، میگفت که به تازگی اکثر مسافران اصفهان را آذربایجانیها (اعم از تبریزی و ارومیهای و اردبیلی) تشکیل میدهند؛ تاجاییکه من خودم هم در نقشجهان، چهلستون و ... افراد بسیاری را میدیدم که ترکی حرف میزنند. البته به تازگی اکثر اصفهانیها و اهوازیها نیز تبریز را مقصد سفر خود قرار میدهند؛ چراکه من بارها در وروی شهر، ایلگلی، مسجد کبود، پیرامون بازار و مرکز شهر خودروهای پلاک ۱۳ و ۱۴ را بهوفور دیدهام؛ البته خودروهای پلاک ۱۱، ۲۲، ۳۳، ۴۴ و ۵۵ که تبریز را پرکردهاند؛ یا در تبریز فامیل دارند (مثل آنهایی که از اول تابستان تا امروز به خانه ما میآیند و ماشاءالله تمام هم نمیشوند! البته خدا زیادشان کند.) و یا میهمان آمدهاند. من وقتی حضور مسافران را در تبریز میبینم، بهقدری خوشحال میشوم که حاضرم هرکمکی از دستم برآمد، برایشان بکنم. راستی شما تاحال به تبریز سفر کردهاید؟ نویدجان من اصالتاً اهل محله مارالانام؛ ولی الآن ساکن شهرک نور هستم و این محله را بیشتر از سایر محلهها دوست میدارم. شما اهل کجایید؟ --علمجو ۳۰ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۴۷ (UTC)
من تو برنامه دارم که حتما تبریز بیایم.قبلا اردبیل و زنجان و ارومیه(به وفور)رفتم اما از کنار تبریز رد شدیم و سعادت نشده به تبریز بیایم.اصفهان شهر فوق العادهای است.من که تهرانی هستم واقعا فقط وقتی اصفهان میروم حس میکنم تهران ما یک جاهایی از اصفهان کم میآورد.البته مردم اصفهان نیز ماشالا خیلی خیلی به شهرشان تعصب دارند و دوستش دارند که از این نظر من فقط مردم تبریز را دیدم که اینقدر علاقه به شهرشان دارند.البته که همه شهر و دیارشان را دوست دارند مثلا شیرازیها نیز بسیار شیراز را دوست دارند اما اصفهانیها بسیار به شهرشان میبالند که البته حق هم دارند شهر زیبایی است.در تهران که ما همه مردمی را میبینیم از تبریزی و اردبیلی تا زاهدانی و زابلی.راستی بابا یاشاسین تراختور خدایش کلی حال کردم با اینکه استقلالی هستم و تعصبم به استقلال در حد فضایی است اما از تیمهای پرطرفدار خیلی خوشم میآید.دیگر تبریزی هم باشد که بیشتر.راستی به پلاکهای تهران ۶۸ و ۷۸ هم اضافه کن احتمالا زیاد دیدی مال حومه تهران هستند.کرج و اسلامشهر و غیره.اسلامشهر را اگر بگذارند نیوتبریز یا اصلا به قول خودمان ینی تبریز بیشتر بهش میآید:)).در تهران حتی محلهای به نام دریاننو داریم که اهالی دریان هستند.کلا یه جورهایی ما تهرانیها با شما تبریزیها قوم و خویش هستیم.راستی حامد جان وقت کردی مقاله دریان هم ایجاد کن.--iroony ۳۰ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۰ (UTC)
امینجان گفتید از کنار تبریز رد شدهاید؛ یعنی از بزرگراه شهید کسایی عبور کردهاید. من نمیدانم چرا شهرداری تبریز به داخل شهر اهمیت میدهد و این همه پارک، کتابخانه، سالن ورزشی، خیابان، علایم راهنمایی و ... که پیشتر وجود نداشتند را ایجاد میکند، ولی پیرامون شهر را رهانیدهاست. از بزرگراه شهید کسایی تقریباً تمام نقاط شهر دیده میشوند؛ ولی این بزرگراه نه فضای سبز درست و حسابی دارد، نه وضع علایم راهنمایی و رانندگیاش خوب است و نه ... . درباره تراکتور هم از لطفتان ممنونم. ولی آیا میدانید چرا تراکتورسازی، ماشینسازی، شهرداری و پتروشیمی وضعشان بدین شکل است؟ چون بودجه کافی در اختیار ندارند و درواقع این نهادها فقط بلدند یک تیم فوتبال را ایجاد کرده و سپس به امان خدا رهایش سازند! خوشبختانه اکنون مسئولان استان تصمیم گرفتهاند بودجه تیم فوتبال تراکتورسازی را افزایش دهند تا لااقل نام تبریز در میان تیمهای لیگ برتر به چشم بخورد! راستی مقاله داریان وجود دارد؛ شاید تفاوتش با دریان همانند مسئله تفاوت لهجه تبریز و سایر مناطق باشد؛ آخر در تبریز در برخی واژهها «ا» را به «َ» تبدیل میکنند؛ مثلاً در تبریز برخلاف پیرامونش و ارومیه و اردبیل واژه قارداش (برادر) را قَردَش تلفظ میکنند. گفتم شاید در تهران هم داریان را دَریان تلفظ کنند! از دیدن این هم بسیار خوشحال شدم؛ واقعاً که انسان بزرگوار و میهنپرستی هستید. دوستدار ابدیتان. --علمجو ۳۰ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۰۲ (UTC)
من اهل سرخاب هستم، ولی هم اکنون در ولیعصر ساکنیم.--Nshervsampad ۳۰ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۲۴ (UTC)
نویدجان خوشحالمان کردید؛ پس با بچه بالاشهر دوست شدهایم:-) ازقضا همین امروز برای خرید زولبیا و بامیه از شیرینی کریمی به محله شما آمدهبودم. محله ما (شهرک نور) نه بالاشهر است و نه پایینشهر. اکثر اهالی کارمند هستند. موفق باشید. --علمجو ۳۰ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۳۶ (UTC)
متاسفانه از مقاله متوجه نشدم که کجاست، کمی بیشتر راهنمایی کنید. در ضمن، جمعه به استادیوم آمده بودید؟--Nshervsampad ۳۰ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۰۳ (UTC)
شهرک نور در ضلع جنوبی بلوار رسالت قرار گرفتهاست؛ یعنی شما وقتی از بزرگراه آزادی (کمربندی) وارد خیابان رسالت میشوید، پس از پشتسرگذاشتن میدان رسالت وارد بلوار رسالت خواهید شد؛ در ضلع شمالی این بلوار کوی قدس (قسمتهای جنوبی محله خطیب که امروزه مجتمعهای مسکونی و شخصی نوساز در آن ساخته شدهاست) و در ضلع جنوبی آن شهرکهای رازی و نور قرار گرفتهاند؛ البته میتوان از طریق چهاررا لاله هم به شهرک نور دسترسی پیداکرد. مطمئناً واژه «فجر» به گوشتان خوردهاند؛ نام دیگر شهرک نور که بیشتر در بین مردم رایج شدهاست، همین واژه فجر است. درضمن این شهرک در ضلع شمالی محله لاله و ضلع شرقی کوی لاله قرار دارد؛ لاله را که دیگر همه تبریز میشناسند! راستی جمعه همه در استادیوم بودند، از پیر گرفته تا جوان. مگر ممکن است که نیامدهباشم؟ --علمجو ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۲۵ (UTC)
چه جالب، پس شاید همدیگر را دیده باشیم (; به امید برد برابر استقلال.--Nshervsampad ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۳۸ (UTC)
آقا حامد تراکتور سازی اتفاقا تیم متمولی است و بلعکس بسیاری تیمهای شهرستانی مثل فجر و برق شیراز یا ابومسلم مشهد یا ملوان انزلی یا تیم اراک یعنی صنایع اراک با مشکلات ریز و درشت مالی پنجه در پنجه نیست.مثلا صنایع اراک بارها تا آستانه انحلال پیش رفته با اینکه بزرگترین تیم اراک است و بارها بازیکنانشان تمرین را به خاطر حقوق عقب افتاده تحریم کردند.من دوستانی دراین تیم دارم.مثلا خرید بازیکنان بزرگی که الان تراکتور دارد در ذهن تیمهایی مثل ملوان و ابومسلم و فجر نمیگنجد.ورزشگاه تبریز نیز که بسیار بزرگ و زیباست که مثلا شهر شیراز ورزشگاهش بارها باعث تمسخر شده است یا شهر اهواز که ورزشگاهش واقعا گاهی اسفبار میشود و گنجایش خیل عظیم فوتبال دوستان در اهواز را ندارد.راستی این قضیه اینکه همه در تبریز برای تیم دوست داشتنی من استقلال آرزوی شکست میکنند چیست؟؟پس پرسپولیس چی؟؟فقط استقلال؟؟استقلال هم بازیکنان تبریزی زیادی مثل عباس سرخاب ٬ علیرضا اکبرپور ٬سیروس دین محمدی را در تیم خود داشته!با تیمهای اصفهانی نیز زیاد دیدم طرفداران تبریزی کری داشتند که البته باعث هیجان بیشتر مسابقات میشود و خوب است.در باره دریان هم در تهران دَریان تلفظ میشود.در مورد بزرگراه کنار تبریز نیز دست میگویید تازه تبریز که خوب است در اراک بزرگراه کمربندی اراک آنقدر باریک بود که دهها نفر جانشان را در آن از دست دادند دیگر علایم رانندگی و فضای سبز بماند.--iroony ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۱ (UTC)
انشاالله پرسپولیس به لیگ 3 سقوط کند. ولی انصافا بی انصافیست که از آسفالت خوب و مهندسی دقیق شهید کسایی بگذرید. پاسداران که نسبتا تازه است و فوقش مال هفتاد و خورده ای است، اینقدر آسفالت و زیرساخت بدی دارد که آدم فکر می کند دارد جت اسکی می کند! ولی کسایی که سابقه اش به قبل از انقلاب می رسد، از بس صاف است (الان چشمش می زنم!) آدم را به یاد پاتیناژ می اندازد.--Nshervsampad ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۵۳ (UTC)
:)) شما تبریزیها دارید غیرت را به لیگ برتر تزریق میکنید خوشم آمد.یعنی من که نمیخواستم سر به تن پرسپولیس باشد الان فقط به خاطر اینکه تهرانی است و تیم شهرم بعد از استقلال دوستش دارم.چون تبریزیها که ماشالا تراکتورسازی را بسیار حمایت میکنند در اصفهان نیز که مردم اکثرا سپاهانی هستند در انزلی نیز که در و دیوار پر از عکس ملوان و مرحوم سیروس قایقران است در آبادان هم که صنعت نفت پس چرا ما به تیمهای شهرمان تعصب نداشته باشیم.ولی انصافا زمان شاه هرچه ساخته شده است درست و کارشناسی شده است.به قول یکی میگفت زمان شاه سدها از سیمان بود خراب نمیشد ولی بعد از انقلاب از ایمان شد همهاشان پر از ترک است.همین استقلال و پرسپولیس فلک زده قبل از انقلاب همه چیز داشتند و بعد از انقلاب همان چیزهایی که متعلق به خودشان بود را باید با منت و التماس برای ساعتی کرایه کنند!!!هر وقت به استادیوم آزادی میروم بر روان پاک آن مرحوم قاتحهای میفرستم.--iroony ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۴۶ (UTC)
البته من خودم طرفدار شهرداریم، ولی چون در تبریز طرفداران اروپایی عمل می کنند، یعنی طرفداران تراکتورسازی اگر ماشین سازی بازی سرنوشت سازی داشته باشد باز هم برای حمایت از ماشین سازی به استادیوم می روند، من هم از تراکتور سازی حمایت می کنم، ولی اگر پای شهرداری در میان باشد، طرفدار شهرداریم.--Nshervsampad ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۱۶ (UTC)
بهنظر من بهتر است هر فردی همه تیمهای فوتبال شهرش را دوست داشتهباشد و حمایتشان کند؛ مثلاً امین علاوه بر استقلال، طرفدار پرسپولیس، راهآهن و ... باشد و من و نوید هم طرفدار تراکتورسازی، ماشینسازی، پتروشیمی و شهرداری باشیم. راستی من اصلاً نمیدانم چرا میگویند «راهآهن شهرری». ری که دیگر از محلههای مرکزی تهران شدهاست:-) --علمجو ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۵ (UTC)
ولی یکی رو بیشتر، مثل اینکه می گویید یکی باید هم چلسی رو دوست داشته باشه هم آرسنال رو.--Nshervsampad ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۱۰ (UTC)
شهرری منطقه ۲۰ شهرداری تهران محسوب میشود اما خودش فرمانداری هم دارد.بنده خدا شهرری یک زمانی ابهتی داشته است الان شده حومه تهرانی که تا ۲۰۰ سال پیش روستایی بیشتر نبوده.با Nshervsampad موافقم لامصب ما اصلا آبمان با پرسپولیسیها در یک جوب نمیرود.حاضرم تراکتور از رو پرسپولیس رد بشه.بعد از پرسپولیس این سپاهان واقعا رقیب اعصاب خرد کنی است.بردنش مزهای میدهد که نگو.یک زمانی همه میگفتند انشالا سپاهان قهرمان شود تیم شهرستانی است اما الان دیگر آن سپاهان کوچک و ریزه میزه نیست واقعا مساوی در اصفهان شده آرزوی ما.در همه جای دنیا همینطور است.فنرباغچه و گالاتاسرای در ترکیه چشم دیدن هم را ندارند.دوستی در ازمیت دارم که میگوید حاضرم بمیرم گالا برنده نشود.آث میلان و اینتر هم همین وضعیت را دارند.رئال و آتلتیکو ٬ بایرن و مونیخ ۱۸۶۰ ٬منچستر و منچستر سیتی هم همینطور.هیچ وقت یادم نمیرود چند سال پیش استقلال از پرسپولیس باخت و من در ورزشگاه بودم قیافه طرفداران دوآتشه پرسپولیس که سرتا پا سرخ بودند همیشه در نظرم است.حامد جان باور کن رقابت ما با پرسپولیسیها تا حدی است که گاهی همدیگر را در ورزشگاه به چشم دشمن خونی میبینیم.سپاهانیها را که دیگر نگو.هر دفعه هم ما را میبرند در اصفهان که فکر بردن را باید از سرمان خارج کنیم.من هر وقت به اصفهان میرویم دوست اصفهانیمان ورزشگاه نقش جهان را نشانم میدهد و با لهجه شیرین اصفهانی میگوید همین جا تیمتان را بردیم همینجا!! اما واقعا جای تراکتورسازی تو لیگ برتر خالی بود این را همه میگفتند.اصلا واقعا شرمآور بود که تبریز دوستداشتنی تو لیگ برتر نباشد.امیدوارم روزی برسد که همه از دست تراکتور در امان نباشند و افتخار ایران در آسیا شود.--iroony ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۲۸ (UTC)
می توانید نوید خطاب کنید. اگر راه آهن ناکس نبود، الان احتمالا به آسیا می رسیدیم، اگر با تیم امسال به جام حذفی رفته بودیم حتما به فینال می رسیدیم، نه اینکه در یک چهارم به راه آهن ببازیم.--Nshervsampad ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۵۳ (UTC)
راهآهن چند سال است غیرقانونی در لیگ برتر بازی میکند.از همان سال که با تبانی حق صنعت نفت را پایمال کرد.حداقل تراکتورسازی مرد و مردانه با غیرت و همیت خودش به لیگ برتر آمد نه با دیدن دم این و آن.تازه تراکتور و هوادران پرشمارش و استعدادهایی که به فوتبال ایران معرفی کرده کجا و راهآهن کجا.خداوکیلی هر کس اهل فوتبال است منتظر تراکتور بود.من هر سال دنبال میکردم بازیهای تراکتور را و میدیدم چطور در هفتههای پایانی دستش از لیگ برتر کوتاه میماند و تیمهای آسانسوری بالا میآمدند.تبریز کلا در ایران شهر دوست داشتنی است و تیمش را همه دوست دارند به هر حال آذربایجان سر ایران است و تن بی سر ناقص.--iroony ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۰۹ (UTC)
تن بدون قلب هم هیچ است (; --Nshervsampad ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۴۱ (UTC)
حامد و نوید خان. دیدم بحث نوشتار تبریز شد. گفتم یک خواهشی بکنم. اگر دقت کردید از آن وقتی که حامد و دوستدار ویکیپدیا و من روی مقاله کار کردیم و آنرا نوشتار برگزیده کردیم بیشتر کار نگهداری نوشتار تبریز را سپردیم به حامد و من گاه گاهی بیشتر سر نمی زنم. مخصوصا این روزها که گرفتاری خارج ویکی ام زیاده که کمتر به آن سر می زنم. خواهشا نوشتار را از هرزنگاری های خرابکاران و ویرایشاتی که کیفیت مقاله را پایین می آورند محافظت کنید. گفتید لیگ برتر، یادم افتاد که سال پیش هر هفته تمام مسابقات را پیگیری می کردم. اما امسال نمی دانم چرا دل و دماغش را ندارم و اصلا پیگیرش نیستم. اما امیدوارم تیم های مورد علاقه من تیم ها دیگر را لوله کند ؛) --♦ بهزاد مدرس ♦ب ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۲۵ (UTC)
بهبه! بحث فوتباله و ما خبر نداشتیم!:) من هم خیلی بابت اومدن تراکتور به لیگ برتر خوشحال شدم، امیدوارم که دیگه ایندفعه تا همیشه بمونه. راستی دوستان ورزشگاه که میروند، ویکیانبار را از بارگذاریهایشان بینصیب نگذارند، شدیدا محتاج عکس فوتبالی هستیم! در ضمن من احساس میکنم که با رفتن امیرخان، با استقلال مشکلی ندارم و عوضش سپاهان hate team منه! (قابل توجه ایرونی) امیررضا=) ۳۱ اوت ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۴۵ (UTC)
متاسفانه عکس هایی که داریم در حد 2mp است، بازی بعد شاید بتوانم دوربین ببرم، ولی اگر بلایی سرش آمد مسئولیتش با شماست (; --Nshervsampad ۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۴۰ (UTC)
بهزادجان نگران مباشید؛ من مراقب تبریز هستم! البته خوشبختانه از زمانی که نوشتار در مقابل ویرایش آیپیها محفاظت شد، میزان خرابکاریها بهشدت کاهش یافت (ایضاً تهران و شیراز). راستی خودتان که بیشتر از من مراقباید (مثلاً این). تاریخچه مقالهها محفوظاند! --علمجو ۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۳ (UTC)
گنبدی در حرم حضرت شاهعبدالعظیم (ع)
علمجو جان دستتان درد نکند، ری از محلههای مرکزی تهران است؟! (البته شوخی میکنم) همانطور که ایرونی جان گفتند شهرری -از نظر تقسیمات شهرداری- جزو منطقه ۲۰ تهران است. اما از نظر تاریخی پیشینه این شهر به چندهزار سال پیش میرسد و از کهنترین شهرهای ایران و بلکه جهان است. نام ری حتی در کتیبههای هخامنشی و منابع یونانی آمده است؛ به صورت رگآ (Rega) و رغه (Rege) و سلوکیان به ری، اریا (Erya) و ارویا (Eroya) و اشکانیان «آرشکیا» میگفتهاند. همچنین ری با وجود حرم حضرت شاهعبدالعظیم (ع) و امام خمینی و فرودگاه بینالمللی و همچنین آثار بسیار تاریخی و نیز داشتن مفاخر بسیار، خیلی مهم است. به خاطر همین باستانی بودن و ارزش تاریخی این شهر، پدرم شناسنامه مرا از این شهر گرفته است (با اینکه در تهران بهدنیا آمدهام) و محل تولد و محل صدور شناسنامهام ری است و البته به این موضوع خیلی افتخار میکنم که دستکم از نظر شناسنامهای «رازی» (اهل ری) هستم. این عکس را هم که خودم گرفتهام به شما دوست عزیز تقدیم میکنم. --محسن عبدالهی ۱۰ شهریور ۱۳۸۸، ساعت ۱۰:۰۷ (زهج)
محسنجان همه چیزهایی را که گفتید، من نیز قبول دارم؛ ری از شهرهای باستانی ایران است و حتی آثار تاریخی ری باستان در پیرامون شهر فعلی وجود دارد که گواه این ادعاست. محمد زکریای رازی کاشف الکل هم اهل ری است و افتخاری بزرگ برای ایرانزمین است؛ من این سخن را «ری که دیگر از محلههای مرکزی تهران شدهاست» با:-) همراه ساختم؛ یعنی شوخی کردم و قصد توهین به این کهنشهر را نداشتم. خود تهران سالها بهعنوان یکی از روستاهای پیرامون ری شناخته میشدهاست. منظور من این بود که امروزه نمیتوان سرحدی برای تهران، ری، تجریش، کن و سایر شهرهای منطقه قائل شد. این شهرها تقریباً باهم ادغام شدهاند و پایتخت را تشکیل دادهاند. خودتان نیز بهتر میدانید که تنها این چند شهر نیستند؛ بلکه در تهران محلههای بسیاری نیز وجود دارند که پیشتر روستاهایی بزرگ و مستقل بودهاند و پس از گسترش شهر، به تهران پیوستهاند. بههرحال مطمئن باشید سوءتفاهمی پیش آمده و منظور من توهین به ری نبودهاست. راستی از تصویر زیبایتان هم بسیار سپاسگذارم. من هروقت به تهران میآیم، سری هم به ری و شاه عبدالعظیم میزنم؛ مکان بسیار مقدس و آرامشبخشی است. دوستداتان. --علمجو ۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۰۳ (UTC)
درست میگویید حامد جان تهران الان کرج را هم شامل میشود و میتوان گفت قزوین و قم به مناطق غربی و جنوبی تهران نزدیکتر هستند و اگر یکی مثلا از اکباتان یا صادقیه بخواهد برود قزوین یا کرج زودتر میرسد تا بخواهد برود تهرانپارس یا حکیمیه که شرقیترین محلههای تهران هستند.در میدان آزادی سواری برای قزوین هست مثل تاکسی خطی در جایی به نام میدان جهاد در بزرگراه آزادگان نیز تاکسی خطی برای قم است که ۱ ساعته میتوانید به قم برسید و حتی اهالی این شهرها(قزوین و قم) کارشان در تهران است یا برای بازی استقلال و پرسپولیس راحت به تهران میروند و میآیند.تمام محلههای تهران قبلا روستا بودند پدر من تعریف میکند در کودکی ۱۳ بدر میرفتند مجیدیه و شمس آباد که الان کاملا درون شهر واقع شدند.شهرری هم دیگر چسبیده به تهران و اگر کسی از گذشتهاش خبر نداشته باشد فکر میکند یک محله است.من بیشترین چیزی را که در تهران دوست دارم این است که ماکت ایران است یعنی شما همزمان میتوانید لباس کردی و بلوچی ٬ زبان ترکی و عربی و تمام چیزهای دیگر ایران را ببنید و بشنوید.
آقا امیرضا قلعه نوعی را دوست ندارید چون قاتل پرسپولیس است؟(شوخی):-).راستی دیدم در هتتریک بازیکن زیادی خریدید بانک زدید؟؟بابا به ما فقرا هم توجه کنید.
آقا بهزاد شما هم؟!!آبیته یا قرمزته؟؟شایدم یاشاسین تراختور چون یادم میآمد میگفتید ریشه تبریزی هم دارید.--iroony ۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۳۴ (UTC)
ایرونی جان آبی و قرمز مال زمانی بود که جوانتر بودیم. الان بیشتر طرفدار تیم های Underdog (تیمهای ضعیف که بزرگان را لوله می کند) هستم. --♦ بهزاد مدرس ♦ب ۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۴۹ (UTC)
ما که خونمان هم آبی است آن هم آبی نباشد گروه خونمان دیگر آبی (AB) هست دیگر.تیمهای کوچک که با انگیزه فراوان بازیکنانشان جهت نشان دادن خود و پیشرفت دارند گه گاهی مانند سوپرنواها نور میدهند و بزودی خاموش میشوند ولی خورشیدهای درخشان هستند که همیشه باقی میمانند.الان نیز گاهی به مدد دولتمردان که تمام اهتمام خود را در نابودی استقلال و پرسپولیس گماردند تیمهای کوچک آزاری به ما میرسانند اما به قول خودمان استقلال کشتی عشق است یارب ناخدایش باش.--iroony ۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۱۶ (UTC)
گؤزل وصفين گلمز ديلَه بيانَه
جانلَر قوربان سنين كيمئن مكانَه
شرافتلی منئم مكانئم ياشا
ياشا ياشا منئم تبريزئم ياشا
ياشا ياشا
آذربايجانئم ياشا
ترجمه: وصف زيبايت را نمیتوان با زبان و بيان ادا كرد. جانها فدای سرزمینی همچون تو باد. ای موطن شريف من پايدار باشی. ای تبريز من پايدار باشی. ای آذربايجان پايدار باشی. HoseynQolipour ۲ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۰۴ (UTC)
علمجوی عزیز من متوجه شوخی بودن حرف شما شدم (البته اگر جدی هم میگفتید ناراحت نمیشدم)، فقط چون سخن از ری شد خواستم گپ و گفتمانی داشته باشیم. راستی شماره بایگانیهای ۲ تا ۶ شما به عدد غیرفارسی است که اگر با اعداد سمت چپ کیبورد بنویسید، فارسی میشود. باتشکر --محسن عبدالهی ۱۱ شهریور ۱۳۸۸، ساعت ۰۷:۰۵ (زهج)
جوادجان این شعر بسیار زیبایی که سرودهاید، نهایت عزت و کرامت شما و مهمتر از همه مهارت خاص و کمنظیرتان در ادبیات ترکی و فارسی را میرساند؛ راستی من نمیدانستم که شما شاعر هم هستید! بسیار خوشحالام کردید. محسنجان از شما هم ممنونم و سپاس فراوان از دقتنظرتان؛ انجام شد. --علمجو ۲ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۰۵ (UTC)
ممقان
حامد جان به حرف این بنده خدا در بحث ممقان توجه کنید ببینید اگر درست میگوید اصلاح شود.--iroony ۴ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۰۲ (UTC)
درود بر امین عزیز؛ منابع مقاله ممقان بهشکل صحیح ارجاع داده نشدهاند و مطمئناً مطالب بیمنبع بسیاری نیز وارد مقاله شدهاند. از همینروی مقاله نیازمند بهبودمنبع است و ادعای این بندهخدا به اندازه مطالب موجود در مقاله ارزش دارد. ولی ایشان درباب جمعیت اندکی غلو کردهاند؛ چراکه جمعیت ممقان برپایه سرشماری سال ۱۳۸۵ خورشیدی، همان مقداری بوده که در متن مقاله آمدهاست. راستی در متن مقاله نیامده که بنیاد ممقان به سده هفتم میرسد؛ تنها به این مطلب اشارهشده که قدمت قدیمیترین اثر این شهر به این سده مربوط میشود. بهنظرم نباید سخن اینگونه بندگان خدا را زیاد جدی گرفت:-) --علمجو ۴ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۷ (UTC)
درست میگویید حامد جان من هم دیدم مقاله خیلی بدون منبع است گفتم شاید درست بگوید چون خیلی عدد دقیقی را گفت و گفته بر مبنای سرشماری سال ۸۵ که ما هم در ویکی از آن سود میجوییم.گفتم شما کلا در این نوع مقالات سررشته و تجربه دارید به شما ارجتع دهم.چون من خودم برای یافتن جمعیت ضامنجان که ده ابا اجدادیم است سخت دچار مشکل شده بودم.--iroony ۴ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۳۴ (UTC)
امینجان سخن شما کاملاً صحیح است. رقمی که ایشان بدان اشاره کردهاند، جمعیت ممقان براساس نتایج اولیه سرشماری سال ۱۳۸۵ است؛ خودتان نیز بهتر میدانید که نتایج اولیه سرشماریها نواقصی دارند که پس از برخی اصلاحات، بهعنوان نتایج نهایی منتشر میشوند. مثلاً جمعیت اراک برپایه نتایج اولیه سرشماری سال ۱۳۸۵ بالغ بر ۴۴۶٬۷۶۰ نفر بود که در نتایج نهایی به ۴۳۸٬۳۳۸ نفر تقلیل پیدا کرد؛ بهطور کلی نتایج نهایی قابلاعتمادتر از نتایج اولیه هستند. --علمجو ۵ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۴۵ (UTC)
SOS
سه خط آخر این را ببینید.--Nshervsampad ۴ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۳۲ (UTC)
متوجه منظورتان نمیشدم! کمی بیشتر (زیردیپلم!) توضیح دهید. انگار یادتان رفته! راستی از دیدن این معشوف و خوشحال گشتم! شما هم در همهحال این اختیار را دارید که به نوشتارهای مطرحشده در صفحه بحث من پاسخ دهید. راستی مقاله ولیعصر را کمی گسترش دادم. اطلاعاتی که راجع به آن داشتم را در مقاله آوردم؛ یک تصویر هم از ویکیانگلیسی بارگذاری کردم تا مقاله زیباتر شود. الآن خوب شده؟ این را هم که فراموش کردهاید! من اکنون دنبال مشغولیت میگردم (بیکار ماندهام!)؛ اگر وقت کافی برای ایجادش را ندارید، اوکی را بدهید تا کار را شروع کنم. حیف نیست یک لینک قرمز، نظم دوازده لینک آبی را برهم زند! --علمجو ۵ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۰۴ (UTC)
ممنون. می خواستم در اولین فرصت که به دانشگاه رفتم عکسی بیندازم و سپس شروع کنم. تا فردا شب تمام می کنم، ولی اگر دوست دارید که خودتان انجام دهید صاحب اختیارید. ولی عصر را خواندم، فقط یک مورد مشکوک است، فلکه بازار را که می شناسید، نام اصلی آن شهید صمد اسکندری است، فکر کنم غیر از من و چند نفر دیگر کسی این را نمی داند، فقط موضوع اینست که بانی ولی عصر شهید نشده و این تشابه اسمی بسیار عجیب است. در مورد اولی هم باید بگویم که هر وقت آمدید صحبت می کنیم، دیشب چند دقیقه بعد از رفتنتان این پیغام را گذاشتم ولی دیدم که نیستید. منتظرم. در ضمن دانشکده فنی-مهندسی بناب به تازگی از دانشگاه تبریز جدا شده است.--Nshervsampad ۵ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۹ (UTC)
پس ببخشید که مزاحمتان شدم. فکر کردم که از یادتان رفتهاست. هروقت خواستید، مقاله را بیاغازید. راستی من به هنگام ایجاد مقاله دانشکده فنی-مهندسی بناب متوجه مستقلبودنش شدم؛ شما هرتغییری را که لازم دانستید، انجام دهید؛ پیغام اولیتان را هم بگذارید؛ من این روزها بیشتر آفلاین هستم؛ فکر نکنم بتوانیم رودرو حرف بزنیم! --علمجو ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۲ (UTC)
فکر نمی کنید؟--Nshervsampad ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)
ازقضا الآن آنلاین هستم؛ هر فرمایشی که داشتید، بفرمایید. --علمجو ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۹ (UTC)
الگوی داور را چند روز است ویرایش می کنم، ولی مشکلی دارد یک نگاهی می توانید بیندازید؟--Nshervsampad ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۲ (UTC)
منظورتان این الگوست؟ --علمجو ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۴ (UTC)
؟؟؟!!!! این الگوی داور است؟! حداقل این را میگفتید یک چیزی. نه این را می گویم که در اینجا کاربردی اش را می توانید ببینید.--Nshervsampad ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۱ (UTC)
عزیز من میخواستم این را بگویم؛ چون دیدم در این الگو ویرایشی نکردهاید، مجبور شدم آن یکی را بگویم. درضمن من چه میدانستم که جنابعالی بهجای ویرایش الگوها به ماسهبازی میپردازید:-) الآن نگاهش میکنم. راستی مگر این الگو چه مشکلی دارد؟ --علمجو ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۴ (UTC)
در کودکی در شهری ساحلی زندگی می کردم، احتمالا از اثرات آن است.--Nshervsampad ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۷ (UTC)
اینجا محیط مجازی است و نباید مشکلات روزمرهتان را به آن دخیل کنید؛ راستی گفتید شهر ساحلی؛ نکند ساکن شرفخانه بودهاید. آخر در این اطراف شهر ساحلی دیگری وجود ندارد! مشکل الگو را نگفتید؟ --علمجو ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۰ (UTC)
1.کدام مشکل روزمره؟ 2.آخر شرفخانه ماسه اش کجا بود؟ آنجا فقط نمک پیدا می شود! 3.اینجا را نمی بینید؟--Nshervsampad ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۴ (UTC)
دست شما درد نکند! یک گرم از نمک شرفخانه میارزد به هزار کیلوگرم از ماسههای کالیفرنیا! انگار از خواص مفیدش بیاطلاعید! راستی منظورم از مشکلات روزمره، کودکیتان بود؛ زمانی که در سواحل شرفخانه زندگی میکردید! --علمجو ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)
به هر حال با آن ماسه بازی نمی توان کرد. من در اینجا ساکن بودم.--Nshervsampad ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۳۲ (UTC)
بهبه! ولز جنوبی در سواحل رویایی استرالیا! آخر از بچه ولیعصر چیزی جز این نباید انتظار داشت! --علمجو ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۳۶ (UTC)
آن را ول کنید، مشکل الگو را یافتید؟--Nshervsampad ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۳۸ (UTC)
دارد تمام میشود؛ اندکی دندان روی جگر بگذارید! --علمجو ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۴۲ (UTC)
انگار کمی مشکلساز شد! تا عصر تمامش میکنم. --علمجو ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۴۸ (UTC)
باشد، من اینجا هستم.--Nshervsampad ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۱ (UTC)
پیشنهادا به یک نکته هم دقت کنید. متن:
{{کاربر:MehranVB/گودال ماسهبازی
نام =
| نام کامل =
| نام مستعار =
| تصویر =
| تولد =
| محل تولد =
| مرگ =
| قد =
| وزن =
| نام مستعار =
| فوتبال =
| باشگاهها=
| ملیت =
| شهر =
| شغل =
| دسته بندی =
| لیگها=
}}
را با موجودیت این الگو تطبیق دهید.--Nshervsampad ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۸ (UTC)
نویدجان راستش من از این الگوها زیاد سردر نمیآورم؛ ولی تلاشم را میکنم. نتیجه داد که داد؛ ولی اگر نداد، شرمندهتان میشوم. --علمجو ۶ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۲۲ (UTC)
«لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ من اَلفِ شَهر»
درود؛ مقدادجان من نیز این شبهای عزیز را به شما تبریک میگویم. --علمجو ۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۳ (UTC)
تبريك
سلام دوست عزيز! شبهای قدر بر شما مبارك باد. انشاءالله رحمت الهی شامل حال همه ما گردد.HoseynQolipour ۸ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۳ (UTC)
درود؛ جوادجان من نیز این شبهای فرخنده را به شما تبریک و تهنیت عرض میکنم. امیدوارم شما، من و همه یگانهپرستان عالم، از برکات این شبهای مبارک بهرهمند گردیم. قدر گئجهسی مبارک! --علمجو ۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۳ (UTC)
میخواستم پیش از شما همین لینکی را که گذاشتید را بگذارم؛ ولی بعد گفتم اگر خودتان پاسخ دهید، بهتر است. متأسفانه برخی پانترکان چهره مردم تبریز را درمقابل ایرانیان خدشهدار کردهاند؛ همه فکر میکنند که ما تبریزیها نژادپرستیم؛ درحالیکه شمار این افراد در شهر ما بسیار کم است. راستی مانی و بهزاد از کاربران باسابقه و مفید ویکیپدیا هستند و این حرفها را از بابت محکمکاری مطرح میکنند؛ البته بهنظرم بهتر است اینگونه موارد برای کاربرانی مطرح شود که میخواهند مدیر شوند؛ کاربران صاحب دسترسی گشت که برای ویکیپدیا یک گونه لطفاند:-) --علمجو ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۴۸ (UTC)
سوال
دلیل تان برای انتقال الگوی نقاط دیدنی گیلان چیست؟ --sicaspi ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۲۴ (UTC)
درود؛ اولاً این الگو فهرستی از نقاط دیدنی استان سرسبز گیلان است؛ پس باید برطبق قرارداد واژه «فهرست» به ابتدای مقاله افزوده شود؛ ثانیاً واژه «نقاط» عربی است و «جایها» بهجهت فارسیبودن مناسبتر بهنظر میرسد. علاوه براین، عنوان مقالههای سایر استانها نیز بدین شکل هستند. --علمجو ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۳۴ (UTC)
با فهرست مشکلی ندارم، ولی جای ها خیلی خوش آهنگ نیست و نقاط به اندازه کافی در فارسی کاربرد دارد، به نظر ام فهرست نقاط دیدنی یا جاهای دیدنی بهتر است. --sicaspi ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۵۶ (UTC)
سیکاسپی جان! عنوان سطح دو را که دیگر می دانید چیست.--Nshervsampad ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۵ (UTC)
نه فقط شما میدانید.--sicaspi ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۵۶ (UTC)
تشکر از یادآوری:-) با عنوانگذاری هر بحث جدید، میتوان از برهمخوردن نظم سایر بحثها جلوگیری کرد. البته یک مورد اشکال زیادی ندارد. بالاخره سیکاسپیجان دوست ما هستند! --علمجو ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۵۱ (UTC)
دروود; حامد جان! به کمکتان احتیاج شدیدی دارم، آمدید خبرم کنید.--Nshervsampad ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۱۴ (UTC)
درود بر شما؛ هر امری داشتید، در خدمتام؛ مخصوصاً در موارد مرتبط با جغرافیا! --علمجو ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۳۷ (UTC)
من که نفهمیدم کی آمدید، این دفعه یک پیغام در بحثم بگذارید.--Nshervsampad ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۵۳ (UTC)
شعر مورد علاقه
سلام حامد جان شعر استاد شهریار را پاک کردید؟؟مورد علاقهاتان نیست دیگر؟؟--iroony ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۳۸ (UTC)
نه امینجان. قسمتهای دیگری را هم پاک کردم. خواستم صفحه کاربریام کمی سبک شود. البته اگر خواستید واگردانیاش میکنم؛ نیازی به بودنش نیست. البته محتوایش بسیار عالی است؛ همانگونه که گفتم محبوبترین شعر من است؛ شهریار افتخار ترکهای ایران است و فقط به آذربایجانیها تعلق ندارد؛ بلکه شاعر خلجها نیز است. --علمجو ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۳ (UTC)
بله معلوم است افتخار ما خلجها هم هست.زبان خلجی اول و آخرش ترکی است و ما خلجها ترکیم از این لحاظ با آذربایجانیها تفاوتی ندارند خلجها به همان اندازه که از خلجی لذت میبرم از آذری نیز لذت میبرم.شهریار به خاطر شعرهای فارسی زیبایش افتخار فارس زبانان هم هست.--iroony ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۵ (UTC)
آری همینگونهاست. بهیاد دارم چند وقت پیش جمعی از شاعران بزرگ تاجیکستان برای دیدار مزار و خانه استاد شهریار به تبریز آمده بودند. یعنی شهریار در تاجیکستان و افغانستان نیز شهرت یافته است و بهطور کلی افتخاری بزرگ برای ترکزبانان و فارسزبانان سراسر دنیا است. البته به هرحال شهریار متعلق به ایران است. --علمجو ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۰ (UTC)
جدا؟!!خیلی جالب است نمیدانستم از تاجیکستان به تبریز رفتند.ما هم یک شاعر خلج گو به نام جمراسی داریم.اما شعرهای خلجی بیشتر سینه به سینه از مادر و پدر به فرزندان رسیده و کسی نمیداند چه کسی آنها را گفته.--iroony ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)
ترکی خلجی نیز همانند ترکی آذربایجانی از شاخههای اصیل زبان ترکی است و هیچ کم و کاستی از زبان آذربایجان ندارد؛ تنها مشکل این دو زبان این است که در طول تاریخ کمتر مکتوب بودهاند؛ این مورد در مورد خلجی بیشتر صدق میکند؛ چون آذربایجانی مکتوب کم و بیش یافت میشود و علاوه بر این زبان ترکی آذربایجانی در جمهوری آذربایجان رایج و مکتوب است. راستش من پیش از اینکه شما در ویکی عضو شوید و درباره خلجها صحبت کرده و مقاله بنویسید، اصلاً نمیدانستم که قومی بهنام خلج وجود دارد و مهمتر اینکه این قوم ترکتبار هستند و زبان گفتاریشان به ترکی آذربایجانی بسیار نزدیک است! یا اینکه روستاهایی نظیر خلجان در تبریز، الخلج در بستانآباد و خلج در هریس خلجنشین هستند! بههرحال اقدامات شما برای زنده نگهداشتن نام خلج و خلجها قابل تقدیر است. البته اینکه شما خود را یک ایرانی میدانید و درمقابل دشمنان ایرانزمین میایستید نیز مزید برعلت شده و از شما یک میهنپرست واقعی میسازد که هم قوم و هم میهن خویش را دوست میدارد و آن را میستاید. من خودم همواره به اینکه یک ترک ایرانی هستم افتخار کردهام و درمقابل دشمنان قوم ترک و دشمنان ملت ایران ایستادگی نشان دادهام. زندهباد ترک؛ زندهباد فارس؛ زندهباد ایرانی... --علمجو ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۴۷ (UTC)
زبان خلجی تقریبا مانند زبان اویغوری است(از لحاظ درجه)یعنی در بین زبانهای ترکی بسیار قدیمی است.مثلا اشکال استفاده بسیاری از لغات در آن هنوز شکل اولیه آن در ترکی باستان باقی مانده است.بله در آذربایجان شرقی خلجی هست.من میهنم را دوست دارم مانند شما و قومیتم را هم دوست دارم و این دو هیچ تضادی با هم ندارند.هم وطنانم هم مثل خواهر برادرانم میمانند برای همین هر وقت حس کنم به یکیشان دارد اجحاف میشود حمابتش میکنم.تمام صحبتم با دوستان هم این است که اگر ظلمی در ایران به مردم شده نیاییم و آن را بر گردن یک گروه از مردم بیاندازیم زیرا این ظلم دوبرابر به آن مردم است.اما متاسفانه گروهی که قصدهای دیگری دارند دوست دارند یک گروه از مردم را مقصر همه مشکلات جلوه دهند نه حکومت را.درست است خلجی مکتوب نیست اما اونوتمه خلج اصلانسی تولکو توقماز حامد قارداش ....البته اگر ما شیر حساب شیم:)).--iroony ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۱۳ (UTC)
آن گروه انحرافی را هم میتوان اصلاح کرد؛ خودشان که پان زاده نشدهاند! فرزند همین آب و خاک و سرزمیناند؛ یکی فارس، یکی ترک و دیگری کرد. این جماعت میخواهند ظلمی را که برخی ظالمان در حقشان کردهاند، بر سر قوم دیگر بیفکنند تا شاید با اینکار از شدت دردشان بکاهند. حال آنکه قوم دیگر نیز به همین اندازه و شاید کمی بیشتر با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکند. به هرحال به نظر شخصی من هیچ چیز در دل دوستان به اصطلاح پان ایرانی وجود ندارد. پان واقعی در کشور ما به ندرت یافت میشود! اینها برادران خود ما هستند. من خودم تصمیم گرفتهام از اینپس کاری به کارشان نداشته باشم! البته درست است که تماشای صحبتهای دیگران بدون شرکت در آن مناظره کاری نادرست است؛ ولی به قول یارو یک بار چوبش را خوردهایم، برای هفت پشتمان بست است! --علمجو ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۰۰ (UTC)
حامد جان اگر از من میشنوی هیچ وقت خودت را در این بازیها داخل نکن.من هم که میبینی مخم تاب دارد واقعا.بارها شده از این بحثها دوری میکنم اما باز به سراغشان میروم.بحثهای بی سر و ته هستند.در مورد زبان شناسی ٬ تاریخ ٬ سیاست نه ما تاریخ دانیم نه سیاستمدار نه زبان شناس و همه حرفهایمان حرفهای دیگران است.یک عده سیاست مدار برنامه ریزی میکنند و از ما مردم جهت هدفهای خودشان سود میبرند سیاستمدارنی که نه به تاریخ نه به زبان و نه به هیچ چیز دیگر اعتقاد ندارند.میبینید که همه چیز را طبق منفعتشان بررسی میکنند.ترکیه تا چندی پیش دشمن خونی ارمنستان بود الان دارد رابطه برقرار میکند چون نفعش در این است.جمهوری آذربایجان نیز نفعش در این است در ایران مشکل درست کند تا از ایران امتیاز بگیرد.ایران نیز جوابش را جوری دیگر میدهد.از ارمنستان حمایت میکند تا آذربایجان گرفتار شود.همه سر منفعت است.هیچ وقت خودت را آلت دستشان نکن.پانهای مختلف همه متعصبانی هستند که آلت دست این و آن هستند.پای حرفشان بنشینی میگویند فلانی گفته بهمانی گفته و از خودشان چیزی ندارند.هر چه میتوانی علمت را بیشتر کن هر چقدر علم بیشتر شود تعصب کمتر میشود.اگر خودت کسی باشی لازم نیست به تاریخی که خودت در درست شدنش نقش نداشتی و زبانی که خودت انتخاب نکردی افتخار کنی.بلکه خودت تاریخ ساز خواهی شد.--iroony ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۵۵ (UTC)
من نیز با شما موافقم. تمام روابطی که میان کشورهای گوناگون برقرار میشود براساس منفعت است. تاجایی که خود انسانها نیز براساس منفعت شخصی خودشان با دیگران رابطه برقرار مینمایند؛ مثلاً یک انسان عاقل (!) اگر بخواهد دوستی برای خود برگزیند که یکیشان ثروتمند (بالاشهری) و دیگری فقیر (پایینشهری) باشد، مطمئناً گزینه اول را انتخاب خواهد نمود. این سخن شما نیز که گفتید ما با این حرفها آلت دستی سیاستمداران میشوم، عین واقعیت است؛ البته در ویکی باید کسی باشد که جواب برخی را بدهد یا نه؟ از همینروی همین کار شما نیز قابل تقدیر است؛ راستی آن مسأله شخصی را بااجازه شما حذف کردم؛ بهقول نوید درز اطلاعات میشود! دوستدارتان. --علمجو ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۰۵ (UTC)
در مورد کشورها دقیقا بر اساس منفعت است.کره شمالی و جنوبی همه چیزشان با هم یکی است.میدانید چرا متحد نمیشوند؟؟چون کره جنوبی میگوید فقر کره شمالی کمر اقتصاد کشور من را میشکند.پس یعنی زبان ٬ دین و فرهنگ مشترک برای در کوزه گذاشته.در مورد ایران و افغانستان و اتریش و آلمان نیز این قضیه صدق میکند.حتی مصر حاضر نیست نوار غزه به مصر بپیوندد با آنکه هر دو عرب سنی هستند.خوب کاری میکنید لازم نیست ما افکارمان را جار بزنیم.آدم با برخی افراد مناظره میکند و جواب میدهد آن هم در ویکی من اینکار را میکنم که ویکی تیریبون هر کسی نشود.وگرنه من در بیرون از اینجا با این افراد بحثی نمیکنم.چون فاییدهای ندارد.اگر دیدی کسی چیزی را نمیداند به او بگویید.به قول دوستی کسی که خواب است را میشود بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده هرگز.--iroony ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۰۹ (UTC)
حامد جان، برای استفاده از اصطلاحات من باید حق کپی رایتش رو بپردازید!--Nshervsampad ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۹ (UTC)
اصطلاحات شما! کدام اصطلاحات؟ بهقول نوید درز اطلاعات میشود! را میگویید؟ من گفتم بهقول نوید. یعنی نقلقول کردم و قصد استفاده از سخنان پندآموز شما را نداشتم که الآن هم حق کپیرایتش را بپردازم! راستی نویدجان این را دیدهاید؟ راستکلیک کرده و سپس برروی گزینه Save Target As کلیک کنید تا دانلود شود. واقعاً شرمآور و البته تأملبرانگیز است! --علمجو ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۴۳ (UTC)
عجب سایتی بود!!من این کلیپو نتونستم ببینم.در مورد چیه؟--iroony ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۸ (UTC)
امینجان در مورد فحاشی یک ناجوانمرد به اهالی یک شهر تاریخی! راستی چرا نتوانستید ببینید؟ پس از دانلود فایل، برروی آن راستکلیک کرده و دکمه Open With را بفشارید؛ سپس برروی دکمه Windows Media Player کلیک کنید تا فایل باز شود. ترجمهاش را هم در اینجا ببینید. در مورد شمار ویرایشها هم راستش وضع شما بهتر از وضع من است! چون در آنجا شمار ویرایشهای شما معادل ۷٬۶۲۶ ویرایش ثبت شده و هماکنون این رقم معادل ۹٬۳۴۱ ویرایش است؛ ولی شمار ویرایشهای من در آنجا ۹٬۰۶۱ ویرایش ثبت شده و حال آنکه هماکنون این رقم به ۱۳٬۳۷۰ ویرایش رسیدهاست! چون در جای دیگری راجع به رتبهبندی کاربران ویکیپدیا آماری ارائه نشده بود، من مجبور شدم به همین آمار بسنده کنم. --علمجو ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۰۶ (UTC)
آهااا اینو من خیلی وقت پیش دیدم.تو یه سایت چرند بود به نام ایرنیان انگلستان.یک پان ترکم اونجا بود دائم دعوا راه مینداخت.میگفت باید این دعواها راه بیفته تا مردم به ما توجه کنند عضو گاموح بود قشنگ میومد یه فحشی میداد بعد هرکی جوابشو میداد شروع میکرد به اینکه بیاید ببینید با ترکها بدند اسمش استاجلو بود اینقدر دیگه محیط کامنت گذاری مسصغره کرده بود که من دیگه نرفتم تو سایتش.این ترجمه هم دقیقا مال کامنتهای اونجاست.من نصف کیلیپو اونوقت دیدم تا نصفه برای همه ترجمه کردم بعد یک تبریزی بود اومد بقیرو ترجمه کرد دقیقا کلماتش یادمه که ترجمه کرد.چون همه گفتند یکی ترجمه کنه این هم گفت چون دوستان خواسته بودند.زیاد قابل توجه نیست به نظرم یک مثلی تو اراک هست میگند نه قم خوبه نه کاشون لعنت بر هر دوتاشون!!قمی ها هم با اراکیها خوب نیستند.البته این عمومیت نداره و اینطور نیست که حالا هر اراکی هر قمی ببینه باهاش دعوا کنه یه طرز تفکر بین برخی از مردم هست یه طرز تفکر احمقانه و مردود.منم دوستان اردبیلی دارم میگند با تبریزیها اردبیلیها خوب نیستند اما همش در حد حرفه و برای آدمهای از دست خود راضی.به نظر من اصلا دایی کسی نیست.چه کار میکرده مگه؟؟به یک مقدار چرم به نام توپ لگد یزده میرفته میخورده به یک مقدار کنف که بهش میگند تور دروازه.نه محقق نه مخترع نه پزشک نه رهبر انقلابی بوده به چه چیزش مینازه من موندم.تو تهران هم هر کی دیدش گفته آدم زیاد جالبی نیست.شنیدی میگند طرف میخواسته با تیر کمون خورشیدو بزنه؟؟اون تیراندازه علی دایی بوده خورشیدم تبریز به نظرت تیره اصلا نزدیکه خورشیدم میشه؟؟--iroony ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۱۹ (UTC)
این حرف از آن فرد بعید است، ولی من خودم به خیلی ها بیشتر از این گیر می دهم، حرف است، زده دیگه، در ضمن، یک گوگل کروم نصب کن، اینترنت از این رو به اون رو می شه، من فقط و فقط با یک کلیک دانلودش کردم.--Nshervsampad ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۰۰ (UTC)
نویدجان چرا بعید است؟ به قول امین به یک مقدار چرم به نام توپ لگد یزده میرفته میخورده به یک مقدار کنف که بهش میگند تور دروازه. مگر علی دایی کیست؟ به هرحال این حرف ایشان در تبریز سر و صدای بسیاری راه انداختهاست. من این موضوع را مدتها پیش شنیده بودم، ولی خود فیلم را ندیده بودم. راستی لینک دانلود گوگل کروم را میدهی؟ من از اینترنت اکسپلورر ۸ استفاده میکنم. --علمجو ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۰۹ (UTC)
حامد جان، تو تلوزیون که نگفته. در صفحه اصلی گوگل نیست؟ اگر نیست ایمیلی بدهید تا برایتان بفرستم.--Nshervsampad ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۲۸ (UTC)
نویدجان دانلودش کردم. البته از صفحه اصلی گوگل نه؛ از جای دیگر. --علمجو ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۵۵ (UTC)
مرورگر اینترنت فقط و فقط فایرفاکس کلا فایرفاکس مرجعی برای سنجیدن سایتها است.من در شرکت بودم و کامپیوتر شرکت علی رغم قدرت زیاد خالی از هر گونه برنامه اجرای فیلم است.از علی دایی چیزی بعید نیست.خودم دیدم یک دفعه یک بچه معلول از او امضا میخواست اما او را به کناری زد.وقتی رقاص (مثلا آرش)و مشت و لگد زن بشوند افتخار یک ملت بیش از این نیز نباید انتظاری داشت.علی دایی باید مواظب حرف زدنش باشد.این مال آن زمان بود که در تیم ملی سرمربی بود.--iroony ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۳۵ (UTC)
در تأیید سخنان امینجان، الآن دیگر علی دایی با یک فرد معمولی هیچ تفاوتی ندارد. علاوه برآن باید مواظب باشد که اعتبار چندین و چند سالهاش را زیرسؤال نبرد. مردم تبریز و اردبیل پوستکلفتتر از آن هستند که با چرندیات نسنجیده یک فرد به جان هم بیفتند! اردبیل پاره تن آذربایجان و ایران است و این سخنان در ما هیچ تأثیری نخواهند داشت. --علمجو ۳۰ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۳۳ (UTC)
اظهار محبت جنابعالی
با سلام.ممنون که با لطفتان مرا شرمنده وخوشحال کردید.همواره منتظر نظرات سازنده و با محبت شنا هستم.امیدوارم مرا در انتخاب مقاله اردبیل به عنوان مقاله برگزیده یاری کنید.خیلی سعی کردم تا مطالب مفید ارایه کنم.تو اینکار از سایت عالی تبریز راهنماییهای زیادی گرفتم.یاشاAshena iran ۷ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۴۸ (UTC)
دوست عزیز من؛ هر کمکی از دستم برآید برای مقاله اردبیل انجام خواهم داد. امروز بخش جمعیت را کمی اصلاح کردم. سایر قسمتها را نیز با کمک شما بهبود خواهم بخشید. راستی من همواره به اینکه در ایران شهرهای بزرگ ترکنشین دیگری (غیر از تبریز) مانند اردبیل، ارومیه و زنجان وجود دارند افتخار کردهام. اردبیل بزرگ سالها بهعنوان مرکز و مقر حکومت آذربایجان شناخته میشدهاست. زمانی اردبیل بزرگ، پرجمعیت و آباد بودهاست و زمانی تبریز. هماکنون نیز این دو شهر تاریخی در نهایت آبادانی و سرافرازی بهسر میبرند. هردو مرکز استاناند و اکثریت قریب به اتفاق ساکنان هردو را ترکان آذربایجانی تشکیل میدهند و مثل برخی شهرهای دیگر مختلط نیستند؛ البته مختلطبودن عیب نیست و شاید مفید هم باشد؛ ولی من خودم شهری را که در آن یک زبان و یک دین واحد وجود داشته باشد را بیشتر میپسندم. حال دیگر از منظر من، تبریز و اردبیل هردو در کنار هم مرکز آذربایجاناند و آذربایجان بدون اردبیل معنا پیدا نمیکند. من وقتی به اردبیل میآیم و به زبان مادریام با اهالی این فرهنگشهر سخن میگویم، حس غریبی پیدا میکنم؛ انگار اردبیل نیز زادگاه من است؛ اردبیل نیز شهر من است و اردبیل نیز عشق من است... . در خیابانهای تبریز (مخصوصاً خیابانهای مرکزی) خودروهای با پلاک ۹۱ زیاد بهچشم میخورند؛ یکی برای دیدن فامیل آمدهاست؛ یکی برای خرید آمدهاست؛ دیگری برای گردش آمدهاست و ... . این واقعیت بر هیچکس پوشیده نیست که اردبیل و تبریز همواره در کنار هم معنا پیدا کردهاند. در مورد علی دایی هم آنگونه که من متوجه شدم، انگار فرد بغلدستیاش با وی مشکلی پیدا کرده و از همینروی برای تخریب چهره او آن فیلم را منتشر نمودهاست. خب سوءتفاهم است و از اینگونه سوءتفاهمها بسیار بهوقوع میپیوندد. اصلاً شاید دایی تبریز را دوست ندارد! این چه ربطی به دشمنی تبریزی و اردبیلی دارد؟ هرکس برای خود عقایدی دارد. شاید هم آن فیلم ساختگی بودهاست و دشمنان آذربایجان با این کارشان سعی در ایجاد تفرقه میان اهالی دو شهر بزرگ این خطه دارند! آنایوردوم آذربایجان، جانیم اولسون سنه قوربان. منیم عشقیم دیاریم، منیم عشقیم تورپاقیم. منیم عشقیم شهریم، اردبیلیم تبریزیم... . --علمجو ۷ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۰۳ (UTC)
حامد جان قضیه دشمنی کسی با آذربایجان نیست.نظر علی دایی هم نظر همه مردم نیست نظر شخصی خودش است لابد.دشمن آذربایجان کیست؟!یک کلیپ از یک نفر با زبان خودش چیزی گفته و مانند این صدها کیلیپ دیگر در اینترنت پخش هستند.ربطش به دشمن و توطئه و غیره ندهید.این لفظ دشمن بیشتر برازنده مقام معظم رهبری است که در هر خط جملهاشان ۲۰ کلمه دشمن بکار میبرند.جناب آشنا نیز بجای طرفداری صرف از همشهری خود بهتر است حرفشان را محکوم کنند.من مطمئنم اگر بر فرض محال کریم باقری حرفی در مورد اردبیل بزند هیچ وقت مثلا آقا حامد چون تبریزی هستند طرفداری صرف از وی نمیکنند.فقط بدانید دشمن و بدخواه و غیره تئوریهای دایی جان ناپلئونی هستند.و این تئوریها بسیار شیرین در این کتاب به این شکل گفته شده که:شخصیت دائی جان ناپلئون تبلور قشر وسیعی از مردم ایران است که با ساده اندیشی بجای ریشه یابی و پرداختن به امور اصلی از طریق تفکر با خیال پردازی و رویا بافی همواره به اموری توجه میکنند که اصولا وجود خارجی ندارند و دچار توهم انگلیسی ترسی هستند.دقیقا مشکل جامعه ما همین است.همه و همه دشمن تراشیم برای خود.حتی حامد جان اگر به داخل مردم هم نگاه کنی دائم مردم شکستهای خود را بر گردن عامل بیرونی میاندازند و لحظهای به کاستیهای خود فکر نمیکنند.همین است که همیشه منتظریم این دشمن فرضی ما را رها کند تا راه پیشرفت را بیابیم در حالی که این دشمن خودمان هستیم که با ندیده گرفتن کاستیهای خود و بهانه کردن دشمن خیالی سعی در ندیدن داریم و به این صورت وقتی مشکلی را نبینی و با آن روبرو نشوی هیچگاه نخواهی توانست حلش کنی.--iroony ۷ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۱۵ (UTC)
امینجان من گفتم شاید این کار، کار پانهایی باشد که با آذربایجان خصومت دارند؛ همانند پانهایی که با ایران (اعم از کردستان، لرستان، فارس و ...) خصومت و دشمنی دارند. از پانجماعت نمیتوان چیزی جز این را انتظار داشت. ولی بهطور کلی به عقیده من دایی خودش این حرفها را زدهاست. شاید هم یکی از دلایل، آن فرد کناریاش باشد؛ از آنجایی که در ابتدا او این بازی مسخره را شروع کرد و از لجاجت بین تبریزی و اردبیلی سخن به میان آورد! درحالی که تبریزی و اردبیلی باهم برادر و برابرند؛ همانگونه که با سایر هممیهنان و بهطور کلی با سایر انسانها برابرند. علی هم عصبانی شده و آن حرفهای نسنجیده را به زبان آوردهاست. به هرحال نمیبایست اینگونه میکرد. --علمجو ۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۲۱ (UTC)
پانها نیز مگر چند نفر هستند و مگر چقدر نفوذ دارند که بتوانند یک شایعه را میان میلیونها آدم بیاندازند؟؟پان هم همان لولو خرخره است.نه پان ترک نه پان فارس و نه هیچ پان دیگر کارهای نیست.حکومت برای سرکوب خواست بحق مردم یک زمان پان ترک را علم میکند یک زمان پان فارس و به مردم میگویید اینی که ما میکشیم پان است.حامد جان شما تا به حال نشده ببینید دو نفر در مورد مردم شهرهای مختلف ایران اظهار نظر میکنند؟؟من بارها شده.به خود من بارها گفتند اراکیها فلان هستند و بهمان هستند!!حتی به من گفتند پیش مار بخواب پیش اراکی نخواب!!!--iroony ۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۴۷ (UTC)
باشگاه تراکتورسازی
درود حامدجان. حالا این همه برای مقالات مرتبط با تبریز زحمت میکشید، یک سری هم به باشگاه فوتبال تراکتورسازی تبریز بزنید و با تهیه عکسی از ساختمان مرکزی باشگاه و یا یکی از بازیهای تیم، مقالهاش را عکسدار کنید، خیلی بهتر میشود.--آبتین ۷ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۰۸ (UTC)
درود بر استاد گرامیام؛ آبتینجان اگر فرصتی کردم حتماً توصیه شما را عملی خواهم ساخت. البته من عکاس ماهری نیستم و بیشتر از تصاویر دوستانی چون پورنیک بهره میجویم. راستی انگار شما هم مثل ما بازیهایی تراکتور را دنبال میکنید! من وقتی میبینم تیم محبوبم با استقلال (تیم محبوب شما و امین) مساوی کرد و از سایپا باخت، واقعاً غمگین میشوم (استقلال کجا و سایپا کجا!) به هرحال تراکتور هنوز نوپا است و در آینده وضعش بهبود خواهد یافت. راستی در سمنان هم تیم فوتبال محلی وجود دارد؟ خیلی دوست دارم شهرهایی چون سمنان نیز در لیگ برتر حضور داشته باشند و دماغ تیمهای پرادعا را به زمین بزنند:-) آنوقت شما نیز مانند ما از تیمهای پایتخت دست کشیده و حامی تیم فوتبال شهر خودتان میشوید! زندهباد سرزمین پهناور قومس. زندهباد دوست عزیزم آبتین. --علمجو ۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۰۷ (UTC)
ممنون از لطف شما. نه حامدجان، فوتبال در سمنان بسیار ضعیف است. در سمنان این رشتهها حرفی برای گفتن دارند: بیسبال (فولادمحله)، هاکی (سنگسر)، والیبال ساحلی!!!، فوتبال ساحلی!!!، بسکتبال و والیبال. البته اگر یادت باشد پرسپولیس پارسال یک بازی در جام حذفی در سمنان با یک تیم ناشناس داشت که من از همان فرصت استفاده کردم و عکسهای بازیکنان پرسپولیس (بهرغم میل باطنیام;-)) را برای ویکی گرفتم (نگاه کنید به علی کریمی، کریم باقری، احمدرضا عابدزاده، ایوان پتروویچ و ...). با این وضعیت اسفناک، فقط امیدوارم همین فوتبال از نفسافتاده ایران زنده بماند، فوتبال سمنان پیشکش! در مورد تراکتورسازی هم بله، من طرفدار این تیم هستم و از سرمربیاش هم خیلی خوشم میآید. فوتبال تبریز اگر جان بگیرد، به نفع فوتبال ملی کشور است. شب خوش--آبتین ۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۱۷ (UTC)
تراکتورسازی هم ضعیف بود؛ ولی لیگ برتری شد. انشاءالله سمنان هم چند وقت دیگر یک تیم پرقدرت راهی لیگ برتر میکند. راستی بخش پایانی سخنانتان بسیار زیبا و پرمعنی بودند. اگر همه مثل شما بیندیشند، ایران ما گلستان میشود؛ دریغا که شمار فرصتطلبان نیز کم نیست! ایرانزمین به فرزندانی برومند همچون شما میبالد. پیروز باشید. --علمجو ۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۲۸ (UTC)
بزرگوارید. سلامم را به زیبارویان تبریزی برسانید.;-) --آبتین ۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۴۱ (UTC)
لطف دارید؛ زیبارویان سراسر نواحی غرب ایرانزمین را فراگرفتهاند. سلامتان را به همهشان خواهم رساند:-) شما هم سلام ما را به زیبارویان مشرقزمین که نماد مقاومت و پایداریاند و سالها در مقابل بیگانگان مقاومت و پایداری کردهاند، برسانید. --علمجو ۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۴۶ (UTC)
حامد جان غصه نخور اراک یک تیم داشت آن هم دادند به ساوه باز خدا را شکر در استان ماند.سایپا تیم قدری است ولی همه تیمها مقابل استقلال و پرسپولیس با تمام وجود بازی میکنند.همیشه همینطور است یک تیم شاید از یک تیم به مراتب ضعیفتر از استقلال ببازد اما استقلال را به دردسر بیاندازد.استقلال حتی از تیمهای دسته دو و سه هم شده ببازد تیمهایی که مقابل ضعیفترین تیمهای لیگ برتر حرفی برای گفتن ندارند چه برسد به تراکتور پر قدرت.بازی فوتبال همسن است.اگر از من که ۱۷ سال است فوتبال تماشا میکنم و اتفاقا از روز اول طرفدار ماشین سازی بودم چون تراکتور قرمز بود اما بعدا تراکتوری شدم چون واقعا تیم ریشه داری است میگویم سال اول همیشه همین است مثل دانش آموزی که از راهنمایی به دبیرستان بردود سال اول افت میکند اما سالهای بعد بهتر میشود.یک زمانی سپاهان ۴ تا ۴ تا از استقلال در اصفهان میخورد الان مساوی شده آرزوی ما در اصفهان برد پیشکش!!تراکتور هم رو میآید.الان بجز تهران و اصفهان چه شهری تیم خوبی دارد؟!!همدان آن وضع روزگار پاس شد.مشهد که افتضاح.شیراز که یک تیم درم و داغون بیشتر ندارد که یک ریال خرجش نمیکنند و همه بازیکنانش را خودش پرورش داده.غرب کشور که تعطیل.اهواز هم تیمهایش با ضرب پول شفیع زاده و کارخانه فولاد نبود اثری ازش باقی نمیماند.کرمان تیم خوبی دارد و آن هم همت خودشان است واقعا. قزوین و قم هم تیمهایشان تهرانی است در واقع.سمنان و اراک و زاهدان و بندرعباس و یزد هم که هیچ.به قول جناب آبتین فوتبال ایران از نفس افتاده در حقیقت از نفس انداختنش.همین تراکتوری که یک زمانی کریم باقری ٬عباس آقایی٬رسول خطیبی٬علیرضا اکبرپور و ...را به فوتبال ایران معرفی کرد الان مهاجمش عراقی و نیجریهای است و بقیه هم بیرون از استان هستند.یعنی تبریز یک میلون نیم که هیچ کل آذربایجان یک بازیکن ندارد بجای این بازیکن خارجیها بگذارد؟؟تبریز به کنار خوزستان که به خطه زر خیز فوتبال معروف است هم همین وضعیت را دارد.خود اصفهان هم بازیکنانش خارجی یا غیربومی هستند.متاسفانه ۳۰ سال است به هیچ چیز ایران رسیدگی نشده هیچ چیز.همین استقلال و پرسپولیس که مثلا بهترین تیمهای ایران هستند هم با مشکلات ریز و درشت دسته پنجه نرم میکنند.پرسپولیس به عالم و آدم بدهکار است.استقلال و پرسپولیس حتی یک ورزشگاه ندارند.حقوق بازیکنانشان دائم عقب میافتد.پول بلیط فروشی و پول پخش تلوزیونی بازیهایشان به همه میرسد غیر خودشان.شما همین وضعیت را با مثلا گالاتاسرای و فنرباهچه ترکیه مقایسه کن که روبرتو کارلوس و فرانک ریبری و دانیل اورتگا و ماتیاس کژمان رو میخرند.یک زمانی تیم ملی ترکیه با اتوبوس به تهران آمد تا با تیم ملی ایران بازی کند اما الان ترکیه با سرمایه گذاری و با فهم و شعور و کشور دوستیشان تیم فوتیبالی ساختند که من ایرانی عشق میکنم بازیشو نگاه میکنم.سال ۵۷ از ۱۴ تیم توی لیگ ۱۲ تیم مربی خارجی داشتند همان زمان ترکیه لیگ فوتبال هم به زور داشت اما حالا چه؟؟یک زمانی ایران با تیم زیر ۲۱ سالش با تیم ملی عربستان در شیراز بازی کرد و ۳ بر صفر برد ولی حالا؟--iroony ۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۰۷ (UTC)
همینگونهاست؛ تا جاییکه مردم برای تماشای فوتبال تراکتورسازی و استقلال از شهرهای پیرامون تبریز، همچون ارومیه، اردبیل و زنجان نیز به یادگار امام آمده بودند. برای چه؟ برای اینکه شهرشان تیم لیگبرتری ندارد و بهقول کمالوند تراکتورسازی متعلق به تمام ترکزبانان ایران است! البته بازی استقلال پرشورتر از دیگر بازیها بود؛ مردم تبریز استقلال را تیم اول ایران میدانند؛ حتی اگر سایر تیمها از این تیم پرقدرت پایتخت جلو بزنند! (از زبان خیلیشان شنیدهام) خدا را شکر شهرهای چون بوشهر، انزلی و ... با وجود جمعیت کم، یک تیم به لیگبرتر هدیه کردهاند! درحالی که شهرهای بزرگی چون کرمانشاه، زاهدان، ارومیه، یزد، اردبیل و ... از لیگبرتر محروم ماندهاند؛ یا طرفدار تیمهای پایتخت هستند و یا طرفدار تیمهای شهرهای همجوار. --علمجو ۹ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۴۲ (UTC)
سپاس فراوان از دوست و همکاری گرامیام جناب آشنا ایران. وقتی به مشارکتهایم مینگرم، از اینکه مقالههایی نظیر آذربایجان، استان اردبیل، استان آذربایجان شرقی، استان آذربایجان غربی و ... در وضعیت نامناسبی بهسر میبرند، بسیار آزردهخاطر میشوم. انشاءالله از اینپس به این مقالهها توجه بیشتری خواهم داشت. راستی آشناجان این سردر دانشگاه اردبیل (محقق اردبیلی) بسیار جالب و قابلتوجه است؛ تاجایی که از این سردرهای زیبا در سایر شهرها به ندرت دیده میشود! این نیز افتخاری دیگر برای اردبیل سرافراز است. تبریکات بیپایان مرا نیز بهجهت ارتقای بخش سرعین به شهرستان سرعین پذیرا باشید. هرچهقدر شمار شهرستانهای یک استان بیشتر باشد، اعتبار و جایگاه آن استان نیز بیشتر میشود. باز هم از لطفتان تقدیر و تشکر میکنم. یاشاسین اردبیلین بیوک میلتی؛ یاشاسین آذربایجان میلتی؛ یاشاسین ایران میلتی. --علمجو ۹ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۲۸ (UTC)