دین یکتاپرستانه و ابراهیمی بر اساس آموزههای قرآنی و حدیثی From Wikipedia, the free encyclopedia
اِسلام دینی یکتاپرستی و ابراهیمی است که عمدتاً پیرامون و حول کتاب قرآن و آموزههای محمد بن عبدالله، بنیانگذار آن متمرکز شدهاست. پیروان اسلام را مسلمان میگویند که ۱.۸ میلیارد نفر از جمعیت جهان را شامل میشوند. اسلام دومین دین پرجمعیت دنیا پس از مسیحیت است. مسلمانان بر این باورند که اسلام نسخه کامل و جهانی یک ایمان نخستین است که بارها از طریق پیامبران پیشین نازل شدهاست که مهمترین آنها آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی هستند. مسلمانان قرآن را کلام خدا و وحی بدون تغییر و قطعی میدانند.
اسلام | |
---|---|
الِإسْلَام | |
نوع | دین جهانی |
طبقهبندی | ابراهیمی |
کتاب مقدس | قرآن |
الهیات | توحیدی |
زبان | عربی کلاسیک |
قلمرو | جهان اسلام |
بنیانگذار | محمد |
خاستگاه | پس از میلاد ۶۱۰ جبل النور، حجاز، عربستان |
انشقاق از | اسطورهشناسی عرب |
جداشده(ها) | آئین بابی[1] آئین بهائی[2] آئین ازلی[3] آئین دروزی[4] |
شمار پیروان | ح. ۲ میلیارد (بهطور جداگانه بهعنوان مسلمانان؛ در مجموع بهعنوان امت نامیده میشوند.) |
در کنار قرآن، مسلمانان به آیات کتابهای قبلی مانند تورات، زبور و «انجیل» نیز اعتقاد دارند. آنها معتقدند که محمد پیامبر اصلی و پایانی خدا است که دین از طریق او تکمیل شدهاست. کتابی مذهبی که مسلمانان آن را کلام مستقیم خدا (الله) میدانند و معتقدند بر محمد نازل شدهاست. اسلام سریعترین دین بزرگ در حال رشد در جهان است و مرکز تحقیقاتی پیو پیشبینی میکند که تا پایان قرن بیست و یکم بزرگترین دین جهان باشد و از مسیحیت پیشی بگیرد. اسلام تعلیم میدهد که خداوند بخشنده، توانا و بیهمتا است و بشریت را از طریق پیامبران مختلف، کتب آسمانی نازل شده و نشانههای طبیعی (آیات) هدایت کردهاست. مسلمانان بر این باورند که قرآن به عنوان وحی نهایی و جهانی بر محمد به عنوان آخرین پیامبر خدا نازل شدهاست. آموزهها و اعمال محمد (سنت) هستند و احادیث، قوانین و آموزههای مهم اسلام پس از قرآن است. اسلام میآموزد که الله یکتا و بی همتا است. بیان میکند که «قضاوت نهایی» با خدا خواهد بود که در آن نیکوکاران در بهشت پاداش میگیرند و ستمکاران در جهنم مجازات میشوند.
مسلمانان بر این باورند که خدا، قرآن را از طریق فرشتهای به نام جبرئیل به محمد دادهاست. مهمترین آموزههای اسلام، توحید، معاد و نبوت است. به باور مسلمانان، اسلام کاملترین دین جهان و خدا بر همهٔ پیامبران، وحی فرستاده و محمد آخرین آنان است. مسلمانان محمد را اعادهکننده «بازگرداننده» ایمان توحیدی خالص ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران میدانند. اسلام اعمال مختلف را در قالب پنج دستور واجب، مستحب، مباح، مکروه (که به عنوان حلال شناخته میشوند)؛ و حرام برای پیروانش وضع کرده و مهمترین اعمالی که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته، روزه، نماز، حج و زکات است. مسلمانان با ادای شهادتین، اسلام را میپذیرند.
اسلام دین قانون و عمل است، نه ریاضت و رهبانیت. مسلمانان میتوانند مستقیماً دعا کنند و لزوماً نیازی به واسطه فیض نیست. مسجد تنها مکان تجمع است. اسلام پس از ظهور به سرعت دینی فراگیر شد و مردم را با دعوت و جزیه به مسلمان شدن تشویق کرد. محدودیتهای دینی برای اقلیتهای دینی در جوامع اسلامی بسیار دیده میشود.
دو شاخه اصلی اسلام، سنی (۸۵–۹۰٪) و شیعه (۱۰–۱۵٪) هستند. در حالی که انشعاب شیعه و سنی در ابتدا ناشی از اختلافات بر سر جانشینی محمد بود، اما گسترش یافت و ابعاد وسیع تری را هم از نظر کلامی و هم از نظر فقهی پوشش داد. مسلمانان اکثریت جمعیت ۴۹ کشور را تشکیل میدهند. تقریباً ۱۲ درصد از مسلمانان جهان در اندونزی زندگی میکنند که پرجمعیتترین کشور با اکثریت مسلمان است. ۳۱ درصد در جنوب آسیا زندگی میکنند. ۲۰٪ در خاورمیانه - شمال آفریقا زندگی میکنند. و ۱۵ درصد در جنوب صحرای آفریقا زندگی میکنند. جوامع مسلمان در قاره آمریکا، چین و اروپا نیز حضور دارند. عمدتاً به دلیل داشتن نسبت بالایی از جوانان و نرخ زاد و ولد بالا، مسلمانان سریعترین گروه مذهبی بزرگ جهان هستند. اسلام از جهات مختلفی، به خصوص دیدگاهش دربارهٔ حقوق زنان و خشونت نسبت به مخالفان با انتقادات متعددی روبرو شدهاست.
دین اسلام در حدود سال ۶۱۰ میلادی در مکه پدید آمد. مسلمانان معتقدند این زمانی بود که محمد شروع به دریافت وحی کرد. تا زمان مرگ او، بیشتر شبه جزیره عربستان به اسلام گرویده بود. حکومت مسلمانان در خارج از عربستان تحت خلافت راشدین گسترش یافت و پس از آن خلافت اموی از شبه جزیره ایبری تا دره سند حکومت کرد. در دوران طلایی اسلامی، عمدتاً در دوران خلافت عباسی، بسیاری از جهان اسلام شکوفایی علمی، اقتصادی و فرهنگی را تجربه کردند. گسترش جهان اسلام شامل دولتها و خلافتهای مختلف و تجارت گسترده و تغییر دین در نتیجه فعالیتهای تبلیغی اسلامی (دعوه) و از طریق فتوحات بود.
بعد از فتح شاهنشاهی هخامنشی توسط اسکندر مقدونی زبان و فرهنگ یونانی در منطقه رواج پیدا کرد، هرچند زبانهای خاورمیانه و مراکز سنتی دینی جایگاهشان را از دست ندادند. روم در مدیترانه شرقی میراثدار یونانیان شد و از زبان یونانی را به عنوان زبان اداری شرق امپراتوری حفظ کرد. در این دوره در خاورمیانه غربی مثل اورشلیم و پالمیرا، فرهنگهای ترکیبی به وجود آمد اما ارتباط با سنتهای دینی پیشین از بین نرفت. مسیحیت در این شرایط به وجود آمد؛ هرچند این دین بر محوریت یک یهودی آرامیزبان به نام عیسی شکل گرفت اما پولس بر آن تأثیر بیشتری گذاشت. تا قرن چهارم میلادی دولت روم یک کلیسای رسمی مسیحیِ یونانیمآب ایجاد کرد و تلاش آنها برای تحمیل این مسیحیت بر مسیحیان غیر یونانی زبان خاورمیانه، باعث مقاومت از جانب آنها شد؛ این مقاومت بیشتر از نظر دینی و به خصوص دربارهٔ ماهیت شخص عیسی بود. اسقفهای سوری و مصری[یادداشت 1] بر الوهیت عیسی تأکید داشتند اما افرادی مثل تئودور موپسوئستی و نستوریوس معتقد بودند او جنبههای الهی و انسانی داشتهاست. سرانجام اینان نتوانستند به توافق برسند و سه کلیسای سریانی، قبطی و مشرق شکل گرفتند؛ کلیسای مشرق — که برخلاف آن دو کلیسا، پیرو نستوریوس بود — نه در روم که شاهنشاهی ساسانی واقع شده بود و شاهان ایران بنا به دلایل سیاسی از ایشان طرفداری میکردند. اکثر پیروان کلیسای مشرق در بینالنهرین ساکن بودند.[5]
اعراب شمالی به مرور پیرو مسیحیتِ کلیساهای خاورمیانه شدند؛ در شام غسانیان کلیسای سریانی و در بینالنهرین لخمیان کلیسای مشرق را انتخاب کردند.[persian-alpha 1] کلیسای مشرق تقریباً در هر نقطهای که قدرت پادشاهان ایران میرسید، سکونتگاههای مسیحی ایجاد و کیش خود را تبلیغ میکرد؛ جمله در بحرین، عمان و یمن. یمن در واقع مهمترین مرکز مسیحیت شبهجزیره عرب در قرون ۵ و ۶ میلادی بود اما به کلیساهای قبطی و سریانی نزدیکی بیشتری داشت. برخی از ساکنان عربستان نیز دین سنتی خود را حفظ کرده بودند. به علاوه، قبایل یهودی مثل بنیقریظه نیز در آن منطقه زندگی میکردند. در یمن دینی یکتاپرستانه با محوریت خدایی به نام «رحمانان» وجود داشت. «مشرکان» و بتپرستانی که قرآن از آنها سخن گفته، احتمالاً پیرو ادیان گوناگونی بودهاند. قرآن تعدادی از این خدایان را نام برده: لات، عزی، منات، ود، سواع، یغوث و غیره؛ هبل مهمترین خدای قریش بود. کعبه از جمله مراکز پرستش این خدایان بود. بسیاری از خدایان عرب (و دیگر خدایان سامی) با اجرام آسمانی مرتبط بودند.[6]
پیش از اسلام نیز گرایشهای مخالفت با بتپرستی و نمایش خدا در شمال غرب شبهجزیره عرب وجود داشت که البته بیشتر در قالب عدمنمایش خدا به صورت انسانی نمود پیدا میکرد و به عنوان مثال در برخی موارد قطعه سنگهایی را نماینده خدای مدنظر خود میدانستند. بهطور کلی مخالفت با بتپرستی و نمایش خدا پدیده رایجی در جهان باستان بودهاست. گروهی در فنیقیه به سمت خدایی نامرئی که روی یک صندلی نشسته بود عبادت میکردند. حج نیز در عربستان پیش از اسلام وجود داشت و اغلب در ماه ذیالحجه از مکانهای مقدس که یکی از مهمترین آنها کعبه بود، بازدید میکردند. در واقع پیش از اسلام در شبهجزیره عرب «کعبههای» زیادی که به کعبه مشهور واقع در مکه شباهت داشتند، وجود داشت. طواف مکانهای مقدس و قبور اجداد نیز از دیگر از سنتهای اعراب بود. طواف، گاه به نشانه کنار گذاشتن گناه، برهنه انجام میشد تا اینکه آن را در سال نهم هجرت ممنوع کردند. اعراب علاوه بر کعبهها، معابد دیگری هم داشتند و قربانیکردن حیوانات از رسوم این معابد بود. علاوه بر یهودیان و تا حد کمتری مسیحیان و یکی از ادیان عربستان جنوبی، نشانههای دیگری هم از توحید در خاورمیانه باستان، به خصوص پالمیرا، یافت شدهاست. در سنت اسلامی نیز به گروهی یکتاپرست به نام «حنفا» (مفرد: حنیف) اشاره شدهاست. بهطور دقیق مشخص نیست اینان که بودند اما در سریانی به مشرکان، «حنپا» گفته میشد، هر چند قرآن با لحن مثبتی از آنها یاد کردهاست. مسلمانان اعتقاد دارند محمد قبل از اسلام، «حنیف» بودهاست.[7]
اسلام در لغت به معنای «انقیاد» و «گردننهادن» به حکم است. کاربرد دینی این لغت، تسلیم در برابر فرمان خداست. در آیههایی از قرآن همچون آیات ۲، ۱۱۲ و ۱۲۸ بقره، اسلام به معنای همین معنا به کار رفتهاست.[8] این واژه از ماده «سلم» است که خود به معنای «تسلیم کامل»[9] «سالم شدن» و «رهایی یافتن از آفات» است. در معجم الوسیط آمدهاست که «إسلام» در لغت به معنای اظهار خشوع و پذیرش دین محمد است. در این خصوص به کسی که دین اسلام را پذیرفتهاست، «مُسلِم» (در فارسی: مسلمان) گفته میشود و «أسلم» به معنای کسی است که در دین خود خالص باشد.[10] این واژه هشت مرتبه در قرآن و در سورههای آل عمران، مائده، انعام، زمر، صف، حجرات و توبه به کار رفتهاست.[11]
اسلام یکی از ادیان توحیدی[12][13] و همچون مسیحیت و یهود، دینی نبوی است.[14] بنابر تعریف قرآن از اسلام، اسلام تعلیم مشترک تمام پیامبران بودهاست و هر پیامبر دین جدایی را تبلیغ نمیکند؛ بلکه همگی یک دین مشترک به نام اسلام را تبلیغ میکردند. بنابر این تعریف، اسلام دین مشترک توحیدی است که با عبارت «دین الله» مورد اراده خدا قرار گرفتهاست که والاترین نمونه از این، دینی است که محمد به تبلیغ آن مبعوث شدهاست.[15] با وجود آنکه محمد در اسلام به عنوان خاتم پیامبران شناخته میشود، اسلام نیز خاتم ادیان خواهد بود این شریعت هرگز نسخ نخواهد شد.[16]
قرآن، معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان و به مانند کتاب مقدس در نزد مسیحیان است.[17] این کتاب به عنوان یکی از مهمترین معجزات محمد قلمداد میشود که به دو صورت دفعی و تدریجی نازل شدهاست. در این کتاب هرگاه از عبارت انزال استفاده شدهاست، منظور نزول دفعی و هرگاه از عبارت تنزیل استفاده شدهاست منظور نزول تدریجی است. نزول دفعی به این معناست که قرآن از یک حقیقت غیبی برخوردار است و به یکباره بر محمد نازل شدهاست. قرآن در نزول تدریجی، در مدت زمان ۲۳ سال نبوت محمد، بر او نازل شدهاست. قرآن دارای ظاهر و باطن توصیف شدهاست به طوری که ظاهر آن به صورتی روان و ساده به بیان مطالب پرداخته تا برای همگان قابل فهم و درک باشد اما معانی عمیق آن در لایههای دیگری برای مخاطبانی دیگر قرار گرفتهاست. قرآن را آیات محکم و متشابه شکل دادهاند. متشابه به آیاتی گفته میشود که در افاده مدلول خود به آیات محکم احتیاج دارند. برخی چون طباطبایی، مفسر شیعی، آیات محکم و متشابه را نسبی میدانند که نسبت به برخی محکم و نسبت به برخی متشابه هستند. همچنین تأویل یا تنزیل بودن قرآن در معنای آن مؤثر است. به این بیان که تنزیل به معنای مفهوم ظاهری و لغوی آیه است و تاویل امری است که قران به سوی آن برمیگردد.[18]
از مباحث مطرح شده در موضوع قرآن، عدم تحریف شدن آن در گذر زمان است. بنابر عقیده مسلمانان، در هیچجای قرآن تحریف صورت نگرفتهاست و قرانی که اکنون وجود دارد، همان قرآن شنیده شده از زبان محمد است. بر این مطلب آیاتی گواهی دادهاند. از جمله آیه نهم از سوره حجرات و آیه ۴۲ از سوره فصلت.[19]
حدیث یا روایت، از منابع اسلامی است که ناظر بر قول یا سلوک پیامبر اسلام یا امامان فرقههای اسلامی است و در کنار قرآن، نقشی محوری در استنباط شریعت توسط فقیهان مسلمان داشتهاست. احادیث اسلامی، سالیان سال موضوع کتابهای بسیاری بودهاست و ارزش این آثار به جهت فهم تاریخ و شکلگیری طیفی از علوم دینی (علوم حدیث)، بالا میباشد. بنابر روایات اسلامی، پیامبر اسلام به نقل احادیث و گفتههایش ترغیب و از دروغ بستن به خود، نهی میکرد. خاتم پیامبران بودن محمد در نزد مسلمانان و وجود آموزههایی که حرام محمد را تا روز قیامت حرام میدانست، بر اهمیت ثبت و ضبط سخنان و سلوک محمد میافزود. از اولین کاربردهای حدیث بعد از مرگ محمد، استناد مهاجرین به روایتی از محمد برای اثبات حقانیت خود بر خلافت پس از محمد بود. در عصر خلفاء راشدین، نقل حدیث از محمد، رویهای افراطی یافت تا جایی که خلفایی چون عمر و علی، بر رواج احادیث بدعتآمیز اعتراضهایی داشتند.[20]
حدیث در دورانهای مختلف، فراز نشیبهای بسیاری را طی نمود؛ در سدهٔ نخست هجری، نوعی بوم گرایی در مراکز فرهنگی جهان اسلام در جریان بود و عالمان هر بوم، سنتهای نبوی را در بوم خود میجوییدند و همین امور سبب شد تا کمی بعد، اجماع اهل مدینه برای اهالی مدینه، به عنوان یک سند شرعی قلمداد شود. کمی بعد بومهای مکه و کوفه نیز شکل گرفت اما این رویه با انتقادهایی در بصره و خراسان همراه بود. این انتقادها سبب شد تا طریقه نقل یک حدیث، برای آنکه شخص با آگاهی کامل از اینکه خبر مدنظرش را از چه کسانی گرفتهاست، مرسوم شود. این رسم، دو پرسش را مطرح میکرد که این سخن از کدام سنت یا سخن پیامبر ریشه گرفتهاست و این آموزه از چه طریقی و با چه سندی دریافت شدهاست. از این رو به مرور سنت نقل احادیث بدون واسطه رو به کاستی گذاشت. یکی از اختلافهای صورت گرفته در موضوع حدیث، نگارش احادیث و جمعآوری برای کتابت آنها بود. در میان صحابه محمد در این خصوص، اختلاف وجود داشت و به طبع، احادیث متناقضی در این باره از محمد گزارش شدهاست. در پارهای از احادیث، محمد از نوشتن گفتارش نهی میکرد و در پارهای دیگر به کتابت علوم، دستور میداد. این اختلاف تا سال ۱۰۰ ه.ق ادامه داشت تا آنکه عمر بن عبدالعزیز به عالمان مدینه دستور کتابت احادیث را داد. این تفکر در دیدگاه شیعیان نخستین متفاوت بود و اولین کتابهای حدیثی به علی بن ابیطالب منتسب است.[21]
عقل نیز یکی از منابع در شریعت اسلام به حساب میآید که به نوعی زمینهساز شکل گرفتن علم فقه شدهاست. فقیهان دربرداشت احکام شرعی، از فهم و دانش بشری بهره میبرند. منکرانی که عقل را از منابع اسلامی حذف میکنند، آثار فقهی و ادبیات اسلامی شامل بخشهای تاریخی قرآن را از میان منابع اسلامی خارج کردهاند.[22] اجماع به معنای عدم مخالفت فقیهان در طول عصرهای مختلف بر یک موضوع[نیازمند منبع] نیز از جمله دلایل مورد استفاده فقیهان است که ریشهای عقلی دارد. احکام استنباط شده از اجماع لزوماً شریعت نیستند ولی الزام آورند.[23]
معارف اسلامی به سه بخش کلی اصول عقاید، احکام عملی و اخلاق اسلامی تقسیم شدهاست.[نیازمند منبع]
از اشارات قرآنی چنین برمیآید که اولین مرحله از مسلمان شدن، پذیرش اسلام به عنوان دین الهی است؛ هرچند که لزوماً با ایمان راسخ همراه نیست. همین تفاوت سبب شدهاست تا بین ایمان و اسلام تفاوتی در علم کلام شکل بگیرد و ایمان مرتبه بالاتری از اسلام توصیف شود.[24] اصول عقاید اسلام یعنی ایمان و اعتقاد به سه اصل توحید، نبوت و معاد که شالوده دین اسلام را شکل دادهاست. همه افرادی که به اسلام گرویدهاند، با وجود اختلافها در تفسیر برخی مفاهیم، در این سه اصل با هم مشترک هستند. باید دانست که اصطلاح اصول اعتقادی در قرآن به کار نرفتهاست و در فرهنگهای حدیثی چون صحیح بخاری و بحارالانوار نیز از این واژه استفاده نشدهاست؛ بنابراین این عبارت محصول دانش کلام و مربوط به سالها پس از درگذشت پیامبر اسلام دارد.[25]
«یقین» که از آن با عبارت «علم الیقین» در قرآن یاد شدهاست، مشابه مفهوم «معرفت عقلی» مطرح شده از جانب ارسطو است و به دانشی اشاره دارد که توانایی استدلال منطقی و ارزیابی را به انسان میدهد تا بتواند با توجه به شواهد روشنی که قرآن آنها را «بینات» میخواند، وجود خدا را بپذیرد. این مفهوم همچنین با تعریف «عقل» از دیدگاه افلاطون سازگاری دارد و به هوش معنوی مرتبط است. در قرآن چنین آمدهاست که پیش از پذیرش اسلام از جانب یک انسان، باید قلب مؤمن به روی اسلام گشوده شود. از این رو به قرآن وصف «عین الیقین» به معنای چشمه و چشم یقین داده شدهاست؛ چرا که میتواند دریچههای ایمان را در قلب مؤمن بگشاید.[26]
توحید به معنای پذیرش یگانگی خداوند به عنوان آفریننده جهان[27] که در ذات، صفات و افعال یگانه است و هیچ همتایی ندارد،[28] از اصول دین مسلمانان است.[29][30] با وجود آنکه در قرآن، مکرر از خدا، صفات و افعالش یاد شدهاست اما هیچ استدلالی برای اثبات وجود خدا وجود ندارد. در قرآن وجود خدا بدون هیچ پردهای نمایان عنوان شدهاست[قرآن 1] و نشانههای گواه بر وجود او، جهان را پر کردهاست به طوری که با اندک تفکری انسان را به آفریننده آن سوق میدهد.[قرآن 2] تعالیم قرآنی، شناخت خدا را از دورن انسانها ترسیم میکند و خدا برای هیچ موجودی ناشناخته نیست.[قرآن 3][31] توحید، اصل اساسی اسلام و اولین باور یک مسلمان است که با عبارت «لا اله الا الله» به آن گواهی داده میشود.[32]
خدا در قرآن با نام الله شناخته میشود و پیش از اسلام نیز اعراب، قسمهای خود را به نام الله میخوردند. آنها به اینکه برای جهان یک مبدأ و سرآغاز وجود دارد (توحید ذاتی) باور داشتند اما به توحید افعالی و صفاتی باورمند نبودند و از همین رو به آنها مشرک (شریک گیرنده) گفته میشود. این گروه در کنار خدا به موجودات انتزاعی و بعضاً بتها به عنوان خدایان معتقد بودند. نوع دیگری از مشرکان، کسانی بودند که برای الله فرزندانی را در نظر میگرفتند و به خدا بودن مسیح و افراد دیگر باور داشتند. قرآن بهطور کلی با هرگونه شرک مخالفت کرد و آن را معارض با توحید دانست. اسلام برای مبارزه با چندگانهگرایی، با استدلالهای مختلفی در قرآن به بطلان این دیدگاهها پرداختهاست؛ از جمله اینکه اگر خدایان متباین از یکدیگر وجود داشتند، با وجود تدابیر جداگانه آنان، باید شاهد برهم خوردن نظام گیتی باشیم که چون چنین نیست، وجود خدایان چندگانه نیز صحیح نمیباشد. اسلام بر مفهوم توکل تأکید دارد و بر همین اساس هرکس ذرهای استقلال و بینیازی از خدا را معتقد باشد، از مشرکان توصیف شدهاست. این توحید در صفات نیز مورد تأکید اسلام است و بر این اساس، صفاتی چون قدرت و حی که به خدا نسبت داده شدهاست؛ با استفاده این صفات برای انسان متمایز است. قدرت در موجودات به معنای توانایی بر انجام امور با استفاده از ابزار آن همچون عضلهها و … است اما در وجود خدا، این صفت به معنای توانایی قدرتبخشی به دیگر موجودات است. به این ترتیب، صفات خداوند قائم به ذات اوست و صفات ذاتی نام گرفتهاند. در کنار آن صفاتی قائم بر فعل خدا نیز وجود دارد که به صفات فعلی شناخته میشوند و اقتضای آنها، تحققشان از پیش است.[33] یکی دیگر از مراحل توحید در اسلام، توحید در عبادت است به این معنا که پس از اعتراف قلبی و پذیرش اسلام، اجرای دستورهای الهی به قصد تقرب به خدا صورت بگیرد.[34]
نبوت که از واژه نبأ به معنای خبر گرفته شدهاست، به فردی گفته میشود که از غیب خبر دارد و به عنوان پیامبر مبعوث شدهاست. پیامبران گیرندگان وحی هستند و به همین جهت رسول نیز عنوان گرفتهاند. بر اساس تعالیم اسلامی، پیامبران به جهت آنکه وحی را با شعور باطنی خویش آمیخته نکنند، معصوم هستند. یکی از ویژگیهای پیامبران که برای شناخت آنها از دیگران و راستی گفتههایشان وجود دارد، داشتن معجزه است. از میان پیامبران پیش از اسلام، چهار تن که پنجمین آنها محمد، پیامبر اسلام است؛ به عنوان اولوالعزم یاد شدهاست که صاحب کتاب و شریعت بودهاند. بر اساس دیدگاه اسلامی، محمد از سایر پیامبران، برتری چشمگیری دارد. از ویژگیهای محمد که نسبت به سایر پیامبران او را ممتاز کردهاست، خاتم پیامبران لقب گرفتن او توسط مسلمانان است. بر این اساس پس از محمد دیگر پیامبری مبعوث نخواهد شد. از معجزات محمد به عنوان پیامبر اسلام؛ قرآن مهمترین معجزه او قلمداد شدهاست.[35]
در پس مسئله نبوت، امر رهبری و جانشینی محمد که به امامت نیز شهرت دارد، به عنوان یک امر اعتقادی-کلامی مورد توجه منابع اسلامی قرار گرفتهاست. این امر موجب اولین افتراقها در جهان اسلام شد و در پی آن دو فرقه اساسی شیعه و سنی شکل گرفتند. گروه اول بر این عقیده بودند که علی بن ابیطالب جانشین بر حق محمد است و گروه دوم در پی بیعت سقیفه با ابوبکر دیگر صحابه محمد بیعت کردند. علی خود با بیعتش با خلفای دیگر، سعی در حفظ یکپارچگی امت اسلامی داشت اما خلافت را حق خویش میدانست.[36]
در تعالیم اسلام، نبوت پیامبران پیش از اسلام پذیرفته شده و عیسی، کلمه خدا و متولد شده از مادری باکره و معصوم ترسیم شدهاست. مسلمانان برخلاف مسیحیت، به شدت الوهیت عیسی را رد میکنند و بر این باورند که عیسی از روی صلیب به آسمان عروج کردهاست و کشته نشدهاست و در روز موعود، بازخواهد گشت. ابراهیم نیز به عنوان اولین مسلمان ترسیم شده و مورد ستایش مسلمانان است. در منابع اسلامی از داستانهای زندگانی موسی یاد شدهاست.[37]
انکار معاد در اسلام، مستلزم انکار امر و نهی، وعده و وعید، نبوت و وحی است. بیش از یک چهارم از آیههای قران به مسئله معاد اشاره دارند و انکار معاد در قرآن به عنوان یکی از صفات کافران به کار رفتهاست. مرگ به عنوان اولین مرحله از مراحل معاد در نظر گرفته شدهاست. بر اساس آموزههای اسلام، مرگ به معنای معدوم شدن نیست و تنها انتقال انسان از جهان مادی به دیگر جهان ماورای آن است. مرگ در اسلام به معنای گرفتن روح انسان توسط فرشتگان از جسم آدمی است. پس مرگ زندگی انسان در عالم برزخ ادامه مییابد و انسان تا آغاز قیامت در عالم برزخ باقی خواهد ماند. بنابر تعالیم قرآنی، انسانها در برزخ نسبت به کردار خود در دنیا، از نعمات یا عذابهای اخروی برخوردار خواهند بود. پس از آن قیامت با نفخ صور آغاز میشود و با نفخ صور اولی، همگان خواهند مرد و با نفخ صور دومی، همگان زنده خواهند شد. تعابیر بسیاری برای چگونگی نابودی جهان و از بین رفتن آدمیان در قران به تصویر کشیده شدهاست که از آن میان به خاموش شدن خورشید، شکافته شدن کوهها، زلزلههای عظیم و نابودی ستارگان اشاره کرد. در میان منابع اسلامی، بین اینکه معاد به صورت جسمانی صورت خواهد پذیرفت یا تنها روحانیاست اختلافهایی وجود دارد با این وجود در آیاتی چون آیه ۷ سوره حج و آیه ۴ سوره انفطار؛ معاد جسمانی خواهد بود. پس از محشور شدن همگان در قیامت، اعمال افراد در ترازوی عدل الهی وزن شده و نسبت به آن بهشت و جهنم تقسیم میشود. بر طبق آیات قران، اعمال انسانها در دنیا در دفتری ثبت میشود و در قیامت به آن رسیدگی خواهد شد. در قرآن از صراط به عنوان مرحلهای از قیامت یاد شدهاست که راهی است که از روی جهنم میگذرد و همه انسانها باید از آن عبور کنند. به عقیده اسلامی، کسانی که به جهنم محکوم خواهند شد، لزوماً به صورت ابدی در جهنم نخواهند ماند.[38]
از دیدگاه اسلام، جهانشناسی به جهان محسوسات محدود و منحصر نیست و گسترده وسیعتری از جهان دیدنی را شامل میشود. قرآن جهان محسوس را «شهادت» مینامد و در برابر آن مفهوم «غیب» را بهکار بستهاست.[قرآن 4] ایمان به غیب در کنار مفاهیم چون نماز، ایمان به وحی و ایمان به آخرت آمدهاست که نشان از اهمیت آن دارد. بر اساس تعالیم اسلام، انکار غیب، مستلزم انکار دین و پذیرش الحاد است. غیب به معنای اموری است که با حس قابل درک نیست، همچون خدا و وحی. به گزارش قرآن، آگاهی از غیب تنها منحصر به خداست[قرآن 5] و پیامبران نیز از آن اعلان بیاطلاعی کردهاند. در جهانشناسی اسلام، موجودات دیگری نیز در جهان با نام ملک یا فرشته وجود دارند که موجوداتی والا مقام توصیف شدهاند و نقش میانجی را میان خداوند و عالم مشهود ایفا میکنند. در کنار فرشتگان از موجودات دیگری به نام جن نیز یاد شدهاست که موجوداتی نادیدنی و با بنمایه آتش توصیف شدهاند. این موجودات همچون انسان از دو جنسیت زن و مرد شکل گرفتهاند و دارای مراتب ایمان، مرگ و حشر در قیامت هستند. شیطانها از جنیان عنوان شدهاند. ابلیس به عنوان اولین از شیاطین، به عنوان یکی از فرشتگان در قرآن ترسیم شدهاست که پس از خلق آدم و حوا، از دستور خدا مبنی بر سجده بر انسان تخطی کرد و به همین خاطر از بهشت رانده شد و رجیم لقب گرفت.[قرآن 6] شیطان در قران به عنوان دشمن قسمخورده انسان یاد شدهاست[قرآن 7] که البته در گمراهی انسانها تنها نقش وسوسهکننده را دارد و نمیتواند آدمی را به کاری وادارد.[قرآن 8] بر اساس تعالیم قرآنی، آفرینش آسمان و زمین از عدم نبودهاست و پیش از خلقت آسمان و زمین مادهای انباشته و متراکم وجود داشتهاست که اجزاء این دو طی مدت دو روز یا دو برهه زمانی گسترش و تکمیل شدهاست. بن مایه آسمانها در قران دود توصیف شدهاست که سرانجام به خلقت هفت آسمان انجامیدهاست. قرآن تنها از آسمان اول سخن گفتهاست.[39]
اسلام در جامعهای ظهور کرد که در آن سلسله مقررات عرفی و پسندیده حاکم بود. اسلام در مواردی تنها به اصلاح این مقرارات حاکم بر نظام سابق گذاشت و بر همین اساس بخش مهمی از احکام حقوق آن دوره تنفیذ شد و برخی نسخ گردید و بعضاً احکام جدیدی نیز تشریع شد. آنچه از روح تعالیم اسلام بر میآید و در علم کلام به ان تأکید شدهاست، تبعیت احکام اسلامی از مصالح عمومی است.[40] در احادیث اسلامی، اسلام به تسلیم بودن در برابر خداوند تعبیر شدهاست که با انجام اعمال ثابت میشود.[41] تسلیم مورد نظر اسلام، نباید غیر منطقی تلقی شود یا محصول ذهنیتی منفعلانه یا سرنوشتگرایانه به حساب آید؛ در واقع این نوع تسلیم عملی آگاهانه و از روی عقلانیت است که توسط شخص با یقین عقلی و بینش معنوی همراه است. این تسلیم بر اساس تقوا، به معنای آگاهی بشر از مسئولیتهایش در قبال خالق، تعریف شدهاست. در باور اسلام، اعتقاد تنها لازمه اسلام نیست و عمل، در تعریف مسلمانان جایگاه خود را دارد.[42] عبادات بخش مهمی از احکام عملی اسلام را شامل میشود که در فرهنگ اسلامی از آنها با عنوان فروع دین یاد شدهاست. این مفهوم ناظر بر جنبه عملی دین است. بنابر عقیده شیعیان دوازدهامامی، ده موضوع مهم به عنوان فروع دین نام برده شدهاند که توسط باقی فرقههای اسلامی، همه آنها مورد توجه قرار نگرفتهاند. این ده مورد عبارتند از: نماز، حج، زکات، خمس، روزه، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولی، تبری.[43] بهطور کلی اسلام پنج نوع حکم شرعی با عنوانهای مکروه، حرام، واجب، مستحب و مباح را برا مسلمانان تشریع کردهاست. همچنین احکام اسلامی از جهت مکاتب حقوقی، به دو نوع عبادات و معاملات تقسیم میشوند. امور عبادی معمولاً در شش عنوان طهارت، نماز، روزه، حج، صدقات شرعی و جهاد تعریف و تشریح میشوند.[44] پنج دستورالعمل مهم اسلام، ارکان دین نامیده شدهاند که عبارتند از شهادتین، نماز، زکات، روزه و حج. شهادتین به معنای تصریح به باور یگانگی خدا و نبوت محمد با عبارت «لا اله الا الله و محمد رسولالله»[45]
نمازهای روزانه (نمازهای یومیه) از جمله عبادات روزانه مسلمانان است که به عنوان یک تکلیف فردی مورد تأکید منابع اسلامی قرار گرفتهاست.[46][47] این نمازها در ۵ نوبت خوانده میشوند که برای یادآوری ایمان و عقیده هر فرد مسلمان و وسیلهای برای فراهم آوردن نیروهای درونی و معنوی برای اتصال به خدا در نظر گرفته میشود. نماز در اسلام با تکبیر آغاز و با سلام پایان مییابد. نماز در اسلام از تکرار یک واحد عبادی به نام رکعت صورت میگیرد که هر رکعت شامل مجموعهای از قیام، قرائت، رکوع و سجده است که رعایت آدابی در هنگام ادای هر کدام الزامی است. بجز نماز وتر که یک رکعت است، هیچ نمازی به صورت تک رکعتی وجود ندارد و نمازها بسته به زمانهای مختلف آن، ۲، ۳ یا چهار رکعتی هستند. نمازهای واجب در اسلام عبارتند از نماز یومیه، نماز جمعه، نماز عید، نماز آیات، نماز طواف، نماز میت و نمازهایی که از طریق عهد، نذر و سوگند واجب شده باشند. نمازهای یومیه، ۱۷ رکعت نماز است که در طول شبانهروز بر هر مسلمان مکلفی واجب است. نمازهای یومیه در زمان مشخص خودشان و در پنج نوبت صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء خوانده میشوند. داشتن طهارت (وضو، غسل یا تیمم) برای نماز پیششرط است. نمازها رو به قبله (کعبه) خوانده میشوند. علاوه بر نماز احکام دیگری چون ذبح و دفن نیز نسبت به قبله تعریف شدهاند. همچنین در آداب اسلامی، از فضیلت نماز جماعت یاد شدهاست. علاوه بر نمازهای واجب، نمازهای مستحبی نیز در اسلام تعریف شدهاست. معروفترین آنها نمازهای نافله است که در کنار نمازهای واجب روزانه خوانده میشوند.[48]
روزه از جمله واجبات اسلام است که در ادیان قبل از اسلام نیز واجب بودهاست. روزه به معنای امتناع از خوردن و آشامیدن و لذات جنسی است که در طول ماه رمضان از طلوع فجر تا مغرب شرعی واجب میباشد. هدف از روزه تمرین برای تقویت روح استقامت و پایداری و همچنین ایجاد تزکیه و تصفیه جسم و جان عنوان شدهاست. روزه در سال دوم هجری قمری وضع شد و بیماران و مسافران از گرفتن آن معاف شدند. روزه بر زندگی روزمره مسلمانان تأثیر گذاشتهاست. خوردن دو وعده غذایی در سحرگاه و شامگاه با رعایت آداب مذهبی از جمله این تأثیرات است. علاوه بر روزه ماه رمضان، روزه کفاره و روزههایی که به سبب نذر، قسم و عهد به گردن مکلف میآید، از روزههای واجب است. در کنار روزههای واجب، روزههای مستحب بسیاری در روزهای مختلف از جانب شریعت اسلام تعریف شدهاند.[49]
حق در اسلام به معنای امری ثابت برا افراد یکی از اصطلاحات قرآنی است. اسلام حقوق مختلفی در امور مالی تدوین کردهاست. حق الناس از مفاهیم اسلامی است که در مقابل حق الله قرار گرفتهاست و معیار آن، تجاوز به حقوق خدا یا تجاوز به حقوق سایر انسانهاست. بر اساس تعالیم اسلامی، در حق الناس علاوه بر نقض حقالله و جلب رضایت او، نقض حقالناس و جلب رضایت ذینفع نیز لازم دانسته شدهاست. از میان مباحث چهارگانه فقه اسلامی، ۲ بخش آن را مباحث عقود و ایقاعات[یادداشت 2] شکل دادهاند که در زمینههای مالی و حقوقی هستند. مهمترین باب فقهی در امور مالی را نیز بیع به خود اختصاص دادهاست. تعداد عقود اسلامی بسیار است که مهمترین آنها عبارتند از عقد اجاره، بیع، رهن، حواله، وکالت، صلح، شرکت، مضاربه و … اشاره کرد. بر اساس قوانین مالی اسلام، تنها راه تملک، وقوع یک عمل انشایی از نوع عقد یا ایقاع نیست و در مواردی انتقال تملک به صورت قهری و بر پایه حکم شرعی صورت میگیرد. بارزترین نوع این نوع انتقالات ارث است که به محض فوت متوفی، اموال او به وارثان منتقل خواهد شد.[50] در این میان بین فرقههای اسلامی در احکام حقوقی اختلافاتی گزارش شدهاست. برای نمونه ابوحنیفه برخلاف دیگر فرقههای اسلامی، در استنباط احکام حقوقی، قیاس را معتبر میداند.[51]
در قوانین اسلام، ابوابی به احکام قضایی و کیفری اختصاص یافتهاست. از جمله اصطلاحات در فقه اسلامی، مبحث حد است که در مقابل تعزیر تدوین شدهاست. قصاص و دیات از جمله دیگر مباحث مطرح شده در این ابواب فقهی است.[52]
رابطه ایمان با اسلام و تفاوت مسلم و مؤمن از اختلافهای گزارش شده در میان متلکمان اسلامی است. معتزلیان بر این باورند که ایمان در گروی اسلام است و اعمال انسانها، با نیتهایشان محاسبه و پذیرفته میشود. از دیدگاه خوارج، کسانی که از دستورهای اسلام تخطی کنند، از دایره اسلام خارج میشوند و به کفر میگرایند و از نظر معتزله، شخص گناهکار به مقامی میان کفر و ایمان خواهد رسید. حنفیان اما ایمان و اسلام را به یک معنا دانسته و تنها برخی از عالمان آنان اقرار لفظی و اثبات پایبندی راسخ را میان این دو مفهوم، متفاوت گزارش کردهاند. حنبلیان اما پایبندی قلبی و تصدیق لسانی را ایمان دانستهاند و از این رو معتقدند که گواهی به ایمان افراد تا زمانی که پایبندی فرد به تمام شریعت اسلام ثابت نشدهباشد، ممکن نیست. اشعریان همچون شافعیان نیز بین ایمان و اسلام تفاوت قائل شده و بر این باورند که ایمان اعم از اسلام است. به باور آنان پذیرش اسلام با شهادتین صورت میگیرد و حقیقت ایمان، تصدیقی درونی بر آن میباشد؛ بنابراین عقیده، اسلام بدون ایمان، راه منافقان است که عذاب الهی را در پی خواهد داشت.[53] مسلمانان بر این باورند که با انجام جزئیترین نکات اخلاقی و ظاهری زندگی محمد همچون آداب غذاخوردن، نظافت، عشقورزیدن، سخن گفتن و دعا، میتوانند به حالت باطنی تسلیم کامل در برابر خدا دست یابند.[54]
پذیرش اسلام از روی اختیار صورت میگیرد و بر طبق آیه «لا اکراه فی الدین»، اکراه در آن وجود ندارد؛ با این وجود مسلمانان پس از فتوحات خود، مشرکان را در انتخاب دین اسلام یا کشته شدن مخیر میکردند. مسیحیان و یهودیان، مخیر به پذیرش دین جدید یا پرداخت جزیه بودند. جزیه مالیات سنگینی بود که مسلمانان به عنوان بهای حمایت مسلمانان از آنان، دریافت میکردند.[55]
گناهان در اسلام به دو دسته صغیره و کبیره تقسیم شدهاند.[نیازمند منبع]
در عقیده اسلامی، جهنم تقاص گناهکاران عنوان شدهاست، با این وجود در روایتی از محمد آمدهاست که کسی که ایمان در دل دارد، آتش جهنم را نمیبیند. مسلمانان بر این باورند که گناهکاران مؤمن واقعی نیستند و آن دسته از مسلمانان که اعمال را کمال ایمان میدانند و نه تمام آن، بر این باورند که مؤمن با گناه، مستحق جهنمی میشود که ممکن است مدتی را در آنجا بگذراند و سرآخر از آن خارج شود. نظر دوم نظر عموم اهل سنت است و نظر اول، دیدگاه معتزلیان است.[56]
اسلام در سال ۶۱۰ میلادی و به وسیله محمد در مکه تبلیغ شد. کمتر از نیم قرن طول کشید تا اسلام به عنوان دین غالب در منطقهای وسیع از آسیا و آفریقا مبدل گردد.[57] به عقیده تاریخنگاران، اسلام در زمان و مکان مناسبی ظهور کرد. امپراتوری بیزانس و ایران، با نبردهای طولانی خود را خسته کرده بودند خلأ قدرت پیشآمده بود که همگی به گسترش سریع اسلام انجامید.[58]
ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم، بنیانگذار و پیامبر دین اسلام است. دربارهٔ زندگی محمد گزارشهای فراوان و روشنی در متون تاریخی آمدهاست، ولی مانند هر شخصیت مهم تاریخی پیش از دنیای مدرن، تمام جزئیات زندگی او مشخص نیست. سال ولادت او را ۵۷۰ میلادی گزارش کردهاند.[59][60] وی در کودکی پدرش و کمی بعد مادر و پدربزرگش را از دست داد. او در دوران جوانی به تجارت مشغول بود و در کنار عمویش ابوطالب زندگی میکرد. شهرت او به راستگویی و درستکاری سبب شد تا به محمد امین شهرت یابد. محمد در این میان با خدیجه که خود از تجار زمان بود آشنا شد و سرانجام با او ازدواج کرد. معروفترین فرزند وی فاطمه زهرا است. بنابر گزارش منابع اسلامی، اولین نشانههای پیامبری در محمد، از ۴۰ سالگی او شروع شد. در اینکه آغاز پیامبری او با رؤیا بودهاست یا با دیدن جبرئیل در غار حرا، بین منابع اختلاف است.[61] آغاز پیامبری محمد را تقریباً سال ۶۱۰ میلادی دانستهاند.[62] به باور منابع اسلامی، پیش از این راهبی مسیحی در سفر او به شام، از نبوت او خبر داده بود.[63] اولین آیات نازل شده بر محمد، آیات ابتدایی سوره علق است که دعوت به خواندن میکند. او سرانجام دعوت به دین اسلام را از خانواده خود شروع کرد. اولین زنی که به او ایمان آورد خدیجه، همسر او و اولین مردی که او را باور نمود، علی بن ابیطالب، پسرعمویش بود.[64] محمد پیش از آن نیز مخالفتهایی را با آئین بتپرستی اعلان میداشت.[65] بنابر گزارش ابن اسحاق، واقدی و روایتی از جعفر صادق، محمد تا سه سال، دین تازهٔ خود را پنهانی تبلیغ میکرد.[66][67][68][69] پس از ۳ سال، دعوت علنی آغاز شد. هنگامی که آیه انذار[قرآن 9] ابلاغ شد، محمد، خویشاوندان نزدیکش در بنیهاشم شامل فرزندان عبدالمطلب را که ۴۵ نفر میشدند، دعوت کرد[70] و آنها را پند و اندرز داد که: «ای پسران عبدالمطلب!... خدا به من فرمان دادهاست تا شما را به سویش فرا بخوانم. چه کسی از شما مرا در این امر یاری خواهد کرد و برادر، وصی و جانشین من خواهد بود؟» و از این میان، تنها علی که ۱۳ سال داشت، پاسخ داد. سپس محمد گفت: «این [علی]، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. به او گوش فرا دهید و از او پیروی کنید.» اما، حاضران وی را ریشخند کردند. پس از این دیدار برخی از زنان بنیهاشم نیز اسلام آوردند.[71][72]
بر پایهٔ روایتهای اسلامی، پس از دعوت عشیره، هنگامی که محمد مطمئن شد ابوطالب در برابر بزرگان قریش از او پشتیبانی میکند، بالای کوه صفا رفت و مردم را فراخواند و سپس دربارهٔ توحید — یگانگی خداوند — و باور به الله، پیامبری و روز رستاخیز با آنها سخن گفت.[73] مدتی بعد از این واقعه، آیه فروفرستاده شد: «پس آنچه را بدان مأموری، آشکار کن و از مشرکان روی برتاب که ما شر ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.»[قرآن 10][74][75][76] مخاطبان محمد در دعوتهایش در مکه، تنها اهالی مکه نبودند و شامل مسافران، تاجران و زائرانی نیز میشدند که به مکه آمده بودند.[77] با فزونی یافتن تعداد مسلمانان و بدگویی از بتها توسط آنان، سبب شد تا مخالفتهایی با دین اسلام از جانب بتپرستان مکه صورت گیرد. کمی بعد در صفوف مخالفان محمد؛ جمعی از حامیان محمد قرار گرفتند که سبب دودستگی صفوف قریشیان شد. پس از درگذشت ابوطالب، محمد بزرگترین حامی خود را از دست داد و به همین جهت آزار و اذیتهای مسلمانان و محمد، شدت گرفت. سرانجام توجه محمد به سمت یثرب جلب شد. شهر یثرب همواره محل درگیری دو قبیله اوس و خزرج بود و هر دو گروه از کسی که آنها را به آشتی دعوت کنند، استقبال میکردند. محمد نیز در موسم حج، ۶ تن از خزرجیانی که به مکه آمده بودند را به اسلام دعوت کرد و آنان را به عنوان مبلغ به یثرب فرستاد. پس از آن در سال ۱۲ پس از بعثت، تنی چند از خزرجیها و اهالی قبیله اوس، به نزد محمد آمدند و با او بیعت کردند که بعدها به بیعت عقبه شهرت یافت. سال بعد، تعداد بیعتکنندگان با محمد بیشتر شد و کمکم پایههای حکومت اسلام شروع شکلگیری کرد. از میان یثربیها کمتر کسی بود که با محمد بیعت نکرده بود یا مسلمان نشده بود. با رسیدن این خبر به قریشیان، آنان تصمیم به قتل محمد کردند اما محمد علی بن ابیطالب را در جایگاه خود خواباند و از مکه به سمت یثرب در حرکت شد.[78]
خروج محمد از مکه به سوی یثرب، نقطه عطفی در تاریخ اسلام بود و مسلمانان از این پس، دارای نظامی مستقل بودند و میتوانستند آزادانه تبلیغ اسلام کنند. از همین رو این هجرت مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت و پایه تاریخی هجری قمری را شکل داد. پس از رسیدن محمد به یثرب، احترام او نام شهر را به مدینة النبی تغییر دادند که بعدها به مدینه شهرت یافت.[79] محمد در مدینه بنای مسجدی را پیریزی کرد که محل زندگی خود او بود و امروزه به مسجدالنبی شهرت دارد.[80] علاوه بر محمد، گروههای مختلفی از مسلمانان مکه نیز به مدینه مهاجرت کردند که به مهاجرین شهرت یافتند. مسلمانان مدینه نیز به جهت کمکرسانی به محمد، به انصار شهرت یافتند. در همین سالها قبله از بیتالمقدس به سوی کعبه تغییر یافت که هویتی مستقل برای اسلام را به ارمغان آورد. تا سال دوم پس از هجرت، برخوردی جدی بین مسلمانان و قریشیان مکه صورت نگرفت. محمد در این دوران بیشتر به حفظ جامعه کوچک مسلمانان مدینه و گسترش نفوذ اسلام تمرکز داشت. در این دوره، مسلمانان توانستند با یهودیان نیز ارتباطی دوستانه برقرار کنند، هرچند کمی بعد، از در دشمنی درآمدند.[81] یکی از نخستین کارهای محمد پس از هجرت که برای حل شکایتهای دراز مدت قبیلههای گوناگونِ مدینه صورت گرفت، مکتوبکردن سندی بود که به «میثاق مدینه» شهرت یافت. این موافقتنامه، «فرمی از اتحاد یا فدراسیون» را میان ۸ قبیله مدینه و مهاجران مسلمان از مکه برقرار میکرد که در آن حقوق و وظیفههای هر شهروند و چگونگی رابطههای میان گروههای گوناگون مشخص شده بود.[82][83]
از سال دوم هجری قمری، درگیریهای نظامی بین مسلمانان و مکیان شروع شد. اولین نبرد، بدر نام گرفت که با پیروزی مسلمانان همراه بود. غزوه بنیقینقاغ بین مسلمانان و یهودیان بنیقینقاع نبرد بعدی مسلمانان بود. احد نبردی بود که مکیان برای انتقام از بدر تدارک دیدند و در آن نبرد، مسلمانان شکست خوردند و حمزه، عموی محمد کشته شد. خود محمد نیز در این درگیری زخم برداشت.[84] در ماه شوال ۶ ه.ق/۶۲۸ م، محمد به همراه ۱۴۰۰ تن از پیروانش جهت انجام حج عمره به سمت مکه رفتند.[85] قریش با شنیدن نزدیکشدن مسلمانان به مکه، ۲۰۰ سوار را فرستاد که آنها را متوقف کنند. محمد با طی مسیر صعبالعبورتری، آنها را دور زد و به حدیبیه، در حومه شهر مکه رسید.[86][87] مذاکرات با مکه شروع شد و فرستادگانی بین دو طرف ردوبدل شد. در نهایت پیمان صلحی به مدت ۱۰ سال بین دو طرف منعقد شد که به «صلح حدیبیه» شهرت یافت.[88][89][90][91][92] آورده این قرارداد برای مسلمانان، به رسمیت شناخته شدن از نظر سیاسی و مذهبی توسط مکیان بود.[93][94] این پیماننامه، محمد را در فتح آسانتر مکه نیز کمک کرد.[95]
در سال هفتم محمد به خیبر که یکی از پیمانشکنان بودند نیز لشکرکشی کرد و آنجا را نیز تصرف کرد. در سال هشتم، قریشیان با حمله به طایفهای مسلمان، پیمان صلح را شکستند و همین امر سبب شد تا محمد با لشکری به مکه حمله کند. ابوسفیان بزرگ قریش به همراه عباس نزد محمد آمد و پس از اظهار اسلام، امان از محمد طلبید و محمد خانه او را محل امن قرار داد؛ بنابراین لشکر مسلمانان بدون درگیری وارد مکه شدند و محمد نیز بلافاصله فرمان عفو عمومی صادر کرد. او شخصاً به داخل کعبه رفت و بتهای کعبه را بیرون آورد و سپس عموم مردم مکه با او بیعت کردند. پس از آن در سال نهم به محمد خبر رسید که رومیان لشکری به قصد حمله به مدینه تدارک کردهاند. پیامبر اسلام نیز دستور تشکیل سپاه را صادر کرد و به سمت منطقه تبوک رهسپار شد. اما وقتی مسلمانان به منطقه تبوک رسیدند، لشکر رومیان از آنجا رفته بودند و به همین جهت سپاهیان مسلمان بدون درگیری، به مدینه بازگشتند. در سال دهم تمام قبایل اطراف به نزد محمد آمدند و با او بیعت کردند و به همین جهت آن سال را سنة الوفود نامیدند. در همین سال محمد به آخرین حج خود رفت.[96] در راه بازگشت محمد و مسلمانان به مدینه و در بین راه، محمد به صورت ناگهانی به مدت سه روز در محلی به نام غدیر خم توقف کرد و با جمعکردن حجاج، خطبهای خواند و در آن جمله «هر که من مولای اویم، پس این علی مولای اوست» را با بلندکردن دست علی در برابر جمعیت گفت. واژهٔ «مولا» در عربی به دو معنای «دوست» و «رهبر» است.[97] شیعیان بر این باورند که این عبارت، گواهی روشن بر اثبات امامت و جانشینی علی پس از محمد است؛ اما در مقابل، اهل سنت یا منکر این واقعه شدهاند یا آن را دلیلی بر امامت نمیدانند.[98] اهل سنت معتقدند که عدهای از تقسیم غنایم در اردوکشی به یمن که توسط علی انجام شد، ناراضی بودند و محمد در پاسخ به آنها علی را دوست خویش معرفی کرد تا ناخشنودی آنان را فرونشاند.[99]
محمد در سال ۱۱ هجری قمری دچار بیماری شد و از دنیا رفت. او در سن ۶۳ سالگی درگذشت و در آن وقت جز فاطمه، فرزند دیگری از او زنده نماند. بر این اساس محمد در طول ۲۳ سال به تبلیغ اسلام پرداخت.[100] مرتضی عاملی گزارش میکند که منابع اسلامی در محل دفن محمد، اختلاف دارند؛ بر طبق روایتی، علی بن ابیطالب، و بنابر وصیت محمد، جسدش را در اتاقی که درآن درگذشت، دفن کرد. با این وجود، منابعی از دفن محمد در بقیع یا مسجدالحرام گزارشهایی را نقل کردهاند.[101] بر مدفن او امروزه گنبد سبزی قرار دارد.[102]
با مرگ محمد، جامعه اسلامی برای تعیین جانشین او دچار اختلاف شد.[103][104] جمعی از مسلمانان از جمله گروهی از انصار و مهاجرین در سقیفه بنی ساعده گرد هم آمدند تا خلیفه بعدی را تعیین کنند. در این میان انصار از سعد بن عباده حمایت میکردند، اما مهاجران این را نپذیرفتند و خود را از لحاظ خویشاوندی نزدیکتر به محمد میدانستند.[105] در میان مهاجرین، عدهای نیز به رهبری علی بن ابیطالب معتقد بودند.[106] این انتخاب باعث اختلاف بین هواداران ابوبکر و طرفداران علی شد. طرفداران علی قائل بودند که علی توسط شخص محمد به جانشینی منصوب شدهاست و بنابراین مقام خلافت باید از آن وی باشد.[107][108] علاوه بر آن، طبری در تاریخ خود نقل کردهاست که گروهی از مخالفان ابوبکر از جمله زبیر در خانهٔ فاطمه گرد آمدند و عمر با تهدید به آتش زدن خانه، آنها را بیرون کشاند.[109] لئورا وچا ولیری در دانشنامه اسلام معتقد است که ماجرای رویدادهای خانه فاطمه زهرا، هرچند ممکن است با توضیحات اضافی همراه باشد، اما از جهت وقوع تاریخی قابل انکار نیست.[110] به تدریج نهاد خلافت پدید آمد که در خارج از جهان اسلام معادلی نداشت. خلیفه از منزلت رهبری و حق گزینش زمامداران برخوردار بود. انتصاب به خلافت نوعی قرارداد بود که تعهدات متقابلی را بین خلیفه و اتباع وی پدیدمیآورد.[111]
در نهایت، اداره حکومت بزرگ اسلامی که شامل چندین طایفه در منطقه میشد، به دست کسانی از میان صحابه محمد افتاد که خلیفه پیامبر اسلام عنوان گرفتند. در این دوره از دوره اسلامی که سه دهه به طول انجامید، ۴ تن از صحابه به مقام خلافت رسیدند. این دوره نسبت به دورههای پس از آن، به زمان محمد شباهت بیشتری داشت و خلافت هنوز به شکل موروثی در نیامده بود. ابوبکر اولین خلیفه از خلفای راشیدن بود که دوران حکومت او با دشواریهایی همراه بود. پس از مرگ محمد، شورشهایی در مناطق تحت حکومت اسلام شکل گرفت که به جنگهای موسوم به رده انجامید. در پی این جنگها، مسلمانان با ساسانیان در مرزهای ایران به جنگ پرداختند. علاوه بر درگیریها در مرزهای ایران، لشکری دیگر نیز به سوی شام روانه شد که با پیروزیهایی همراه بود. ابوبکر سرآخر در سال ۱۳ ه.ق درگذشت و عمر بن خطاب را به جانشینی خود برگزید. عمر نیز به فتوحات دوران ابوبکر، در شرق و غرب ادامه داد تا جایی که بخشهای وسیعی از شام، ایران و مصر به سیطره مسلمانان درآمد. اکثر بومیان سرزمینهای فتح شده با وجود سیاستهای پریشان زمامداران پیشین، اسلام را به عنوان دینی نوین پذیرا بودند و همین امر سبب شد تا در فتح سرزمینهای گوناگون توسط مسلمانان، پیشرفت چشمگیری صورت بگیرد. عمر نیز در سال ۲۳ ه.ق با سوء قصد یک اسیر ایرانی به نام ابولولو کشته شد. عمر در بستر مرگ شورایی را متشکل از علی بن ابیطالب، عبدالرحمان بن عوف، عثمان بن عفان، سعد بن ابیوقاص، طلحه بن عبیدالله و زبیر بن عوام تشکیل داد تا خلیفه بعدی را معین نمایند. سرانجام عثمان به عنوان خلیفه بعدی مشخص شد. در دوران خلافت او که تا سال ۳۵ ه.ق ادامه داشت، اختلاف طبقاتی سبب نارضایتیهای عمومی شد این نارضایتیها در نهایت به شورش و قتل خلیفه انجامید. با کشته شدن عثمان، علی بن ابیطالب به خلافت رسید. این دوران نخستین جنگ داخلی مسلمانان شکل گرفت که بر اساس شورش زبیر، طلحه و همراهی عایشه صورت گرفت و به جنگ جمل شهرت یافت. معاویه که بر شام حکمرانی داشت نیز حکومت خود را در خطر دید و به همین جهت به بهانه خونخواهی عثمان، به جنگ با علی پرداخت و جنگ صفین را شکل داد. پس از پایان جنگ، فتنه خوارج شکل گرفت که سرانجام به سوء قصد ابن ملجم مرادی یکی از خوارج به علی بن ابیطالب انجامید که علی بر اثر همان سوء قصد کشته شد. با کشته شدن علی، فرزند بزرگش حسن به خلافت برگزیده شد و حسن نیز با انجام معاهده صلحی با معاویه، جنگ را به پایان رساند و در عوض، معاویه به خلافت رسید و این آغازی بر حکمرانی موروثی در اسلام بود.[112]
با صلح حسن و معاویه، حکومت به معاویه و بنیامیه رسید و آغاز حکومت بنیامیه شکل گرفت.[113] معاویه در دوره حکومتش، مخالفانش را اعم از علویان و خوارج، کنترل میکرد و سعی در حفظ صلح و آرامش در مناطق تحت حکومتش داشت.[114] پس از مرگ معاویه، برخلاف معاهده حسن و معاویه، یزید به جانشینی او نشست. این موضوع سبب شد تا حسین بن علی، برای مقابله با موروثی شدن حکومت و همچنین جلوگیری از فسادهایی که یزید به آنها شهرت داشت، قیام کرد و نبرد کربلا شکل گرفت.[115] پس از قتلعام حسین و خانوادهاش در ۶۸۰ میلادی، جنبشهای شیعی در مخالفت حکومت اموی شکل گرفت و شیعیان موفق شدند مدتی را تحت رهبری مختار ثقفی در کوفه، حکومت کنند. از سوی دیگر زبیریان در مکه نیز ادعای حکومت کردند و جنگهای داخلی اسلامی شکل گرفت. در نهایت این امویان بودند که توانستند مجدد قدرت را به دست بگیرند.[116]
کمی بعد، با بالاگرفتن جنگهای داخلی میان امویان و مخالفانشان، ضعف در حکومت اموی شکل گرفت و گروه دیگری که خود را به عباس، عموی پیامبر اسلام منسوب میکردند، توانستند جبهه نبردی علیه امویان شکل بدهند و موفق بشوند تا سلسله اموی را سرنگون کرده و خود زمام قدرت را به دست بگیرند. این جابجایی قدرت در سال ۷۵۰ شکل گرفت. بنیعباس توانستند با شعارهای مذهبی چون حمایت از خاندان محمد، طرفداران بسیاری را از میان مخالفان بنیامیه از جمله شیعیان جلب کنند. عباسیان برخلاف امویان که شام را مرکز خلافت خود میدانستند، بغداد را مرکز خلافت قرار دادند. با سقوط امویان، همچنان نزاع مسلمانان بر سر قدرت ادامه داشت.[117] با این وجود، خلفای اموی و عباسی همیشه از جانب شیعیان و امامان آنها به غصب جایگاه خلافت متهم بودند و این گروه همیشه از آنها فاصله میگرفت.[118] همین امر سبب شد تا خلفایی چون هارون الرشید عباسی، نسبت به رفتار علویان با دید منفی بنگرند و آنها را خطری علیه حاکمیت عباسی قلمداد کرده و بر آنان سخت بگیرند. با مرگ هارون الرشید، جنگهای داخلی بین عباسیان نیز بر سر قدرت شروع شد و امین و مأمون برای حاکمیت جنگیدند.[119] سرانجام بنیعباس در سال ۶۵۶ ه.ق/۱۲۵۸ م به دست مغولان ساقط شد.[120][121] اما تا پایان سقوط مغولان در سال ۱۲۵۸ میلادی، همچنان در نواحیای از جهان اسلام، عباسیان بر سر کار بودند.[122]
شیعیان اسماعیلیه که در منطقهای از مصر حاکم شدند، توانستند خلافت فاطمیان را در برابر عباسیان تأسیس کنند. در این حکومت دینی، امام رسالتی جهانی داشت و موظف بود تا اتحاد اسلامی را شکل بدهد و بنابراین مبارزه در برابر دیگر قدرتها در این مذهب، یک تکلیف دینی بود.[123] فاطمیان در دوره حکومتشان توانستند قاهره را جایگزین بغداد به عنوان مهمترین مرکز فرهنگی و سیاسی جهان اسلام نمایند.[124] در مقابل شیعیان امامیه به جهت آنکه نظام مشروع را در قالب امامان دوازدهگانه میدیدند؛ اقدامی برای تأسیس حکومت مستقل نداشتند. با این وجود برخی از عالمان امامیه همکاریهایی را با حکومتهای دینی داشتند.[125] صلاحالدین ایوبی در مصر توانست به سال ۱۱۷۱ میلادی حکومت فاطمیان را از میان بردارد و با فتح مجدد فلسطین و سوریه، سلسله ایوبیان را به روی کار آورد.[126] با افول قدرت عباسیان، قدرتهای ناحیهای و منطقهای ظهور کردند. آل بویه توانستند بغداد را فتح کنند اولین حکومت خودمختار اسلامی را پس از عباسیان تأسیس کنند.[127] سلجوقیان نیز به عنوان حکومتی سنی در مقابل آل بویه قرار داشتند.[128] با زوال حکومت فاطمیان در مصر، مغرب اسلامی و نواحی شمالی آفریقا تحت حکومت دو سلسله المرابطون و الموحدون قرار گرفت.[129] در اوایل قرن یازدهم میلادی نیز ترکها توانستند چند دولت مستقل در نواحی خراسان و افغانستان با نام غزنویان را تشکیل بدهند.[130] در همین دورانها بود که چنگیزخان مغول به امید فتح جهان، در سال ۱۲۱۹ میلادی به مرزهای اسلام رسید. سلجوقیان از مغولان شکست خوردند. با فتح نواحی اسلام توسط حکومت مغول، این اولین بار بود که منطقهای وسیع از جهان اسلام به دست حکومتی غیر مسلمان میافتاد.[131]
پس از صلح حسن و معاویه، حکومت به بنی امیه و سپس به بنی عباس رسید. عبدالرحمان سوم و جانشینانش در آندلس، فاطمیان، حفصیان و مرینیان نیز خود را جانشین محمد میدانستند. سلاطین عثمانی هیچگاه رسماً خلیفه نبودند. تنها عبدالمجید دوم از ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۴ خود را خلیفه تمامی مسلمانان خواند.[132]
ترکان سلجوقی با یورش به قلمروی مسیحیان بیزانس، سلسله حوادثی را رقم زدند که منجر به جنگهای صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان شد.[133]
با فتح قسطنطنیه در سال ۱۴۳۳ میلادی به دست عثمانیها، پایههای امپراتوری عثمانی شکل گرفت و این حاکمان، مقتدرترین حاکمان غرب اسلامی شدند. عثمانیها در قرن پانزدهم و شانزدهم، مناطق دیگری را نیز به تصرف دراوردند. همزمان دو امپراتوری دیگر، یکی صفویان در ایران و دیگری مغولها در هند ظهور کردند. با عقد قراردادهایی موسوم به کاپیتولاسیون از جانب عثمانیها با قدرتهای اروپایی، اروپاییها بر مناطقی از اراضی مسلمانان مسلط شدند و مقدمات سلطه نظامی و سیاسی اروپاییان بر مسلمانان شکل گرفت. از همین رو امپراتوری عثمانی رو به زوال گذاشت و تا اوایل قرن بیستم، بریتانیا، فرانسه، روسیه و هلند، تقریباً تمام جوامع مسلمان را به استثنای ایران، افغانستان و بخش کوچکی که هنوز در سیطره عثمانی بود، به سلطه خویش گرفتند.[134]
ترکان سلجوقی در نیمه دوم قرن سیزدهم به سرعت از هم پاشیدند. در قرون سیزدهم و چهاردهم امپراتوری عثمانی (به نام عثمان اول) با رشتهای از فتوحات که شامل بالکان، بخشهایی از یونان و غرب آناتولی بود، تأسیس شد.[نیازمند منبع]
پس از جنگ جهانی اول بود که خلافت به عنوان یکی از شیوههای حکومت اسلامی از میان رفت و آخرین کشوری که از خلافت بهره میبرد، با تلاشهای مصطفی کمال آتاترک، به یک کشور با تشکیلات ریاستجمهوری مبدل شد. در این دوره، در عربستان نیز وهابیان توانستند با همراه کردن چهار استان این کشور، با رهبری عبدالعزیز بن سعود، پادشاهی سعودی را شکل دهند. ایران نیز در این عصر، با انقلاب مشروطه همراه بود و انتقال قدرت از قاجار به پهلوی صورت میگرفت. به دین ترتیب، جامعه اسلامی به عصر مدرن خود رسید.[135]
به پیروان این دین، مسلمان یا مسلم گفته میشود[136] و معیار اسلامی بودن هر فرقه و مذهبی، پذیرش اسلام به عنوان دین است.[137] شهرستانی در بیان اختلافهای امت اسلامی، مهمترین اختلاف میان امت اسلامی را در مسئله امامت و خلافت پس از پیامبر اسلام میداند.[138] فرقهها در اسلام، به جهت اختلافات فقهی یا اعتقادی و کلامی تشکیل میشوند.[139]
تعداد فرقهها یا مذاهب اسلامی همواره مورد اختلاف منابع قرار گرفتهاست. با این حال بدوی معتقد است که این فرقهها یا مذاهب منحصر به تعدادی محدود نیست و تلاش گروهی از نویسندگان در انحصار مذاهب اسلامی، ناتمام بودهاست. بدوی با نقدی بر روایت فرقه ناجیه در منابع اهل سنت، تلاش برخی از مورخان را که سعی در ذکر ۷۳ فرقه یا توجیه تعداد زیاد فرق اسلامی توسط آنان را اشتباه دانستهاست و گوشزد مینماید که تعداد فرقههای اسلامی پس از نگارش کتب مورخان و گذران عصر آنان، همچنان رو به افزایش بودهاست.[140] بنابر آنچه منابع روایی شیعه و سنی نقل کردهاند، پس از پیامبر اسلام، ملت مسلمان به هفتاد و سه فرقه منشعب خواهند شد. در برخی از این روایات از نجات و بر حق بودن یکی از فرقههای هفتاد و سهگانهٔ اسلام یاد شدهاست که به آن روایت «فرقه ناجیه» گفته میشود. با توجه به اینکه تعداد فرقههای اسلامی، بدون احتساب مذاهب فرعی، از عدد مذکور در روایت کمتر، و با احتساب مذاهب فرعی از عدد هفتاد و سه بالاتر خواهند بود، نویسندگان ملل و نحل به توجیه روایت دست زدهاند.[141] ضمن آنکه برخی منابع به نقد این روایت پرداخته و با ضعیف یا جعلی دانستن این روایت؛ تعداد کثیری از فرقههای موجود در کتب ملل و نحل را ساختگی، سیاسی یا با اغراض شخصی دانستهاند.[142] از این رو، کتب ملل و نحل به فرقه سازی متهم شدهاند.[143] کتب ملل و نحل، از فرقههای بسیاری یاد کردهاند و در موارد بسیاری نیز تنها به ذکر نام فرقه اکتفا نمودهاند.[144]
مسلمانان به دو مذهب عمده شیعه و سنی بخش میشوند. هر یک از این دو فرقه انشعاباتی دارند.[145]
اهل سنت بر این باورند که محمد، پس از خود جانشینی تعیین نکرد و امر انتخاب جانشین را به امت محول کرد. بر همین اساس پس از درگذشت محمد، مسلمانان بر اساس شورایی که به سقیفه مشهور شد، ابوبکر را به جانشینی محمد برگزیدند. با وجود اینکه شیوه انتخاب خلیفه اول شورا بود، اما بعدها اهل سنت شیوههای دیگری برای انتخاب خلیفه یا انعقاد امامت برگزیدند. از این میان میتوان به استیلاء (یعنی سیطره یافتن فرد بر جامعه مسلمان ولو فاسق باشد) اشاره کرد. بیشتر اهل سنت بر این باورند که اجتماع گروهی برای انعقاد امامت کفایت میکند و با بیعت جمعی از مسلمانان که به اهل حل و عقد مشهور هستند، امامت ثابت میشود. در اینکه تعداد افراد حل و عقد باید چه مقدار باشد که امامت را ثابت کند، در میان فرقههای اهل سنت، اختلاف است.[146]
اهل سنت، از چهار فرقه فقهی اصلی حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی تشکیل شدهاند. حنفیها بیشتر در ماوراءالنهر و شبه قاره هند حاضر بودند و امروزه بیشترین تعداد اهل سنت را شکل دادهاند که غالباً در قفقاز، آسیای مرکزی، شبه قاره و بعضی از کشورهای اروپایی پراکنده هستند. مالکیها بیشتر در شمال آفریقا پراکنده هستند در تمام آفریقا بجز مصر، زندگی میکنند. شافعیها اما بیشتر در مصر، عربستان، فلسطین، سوریه و بخشهای جنوب شرقی آسیا پراکنده هستند و گستره حنبلیها بیشتر در ایران و عراق بود امروزه بیشتر در سوریه و عربستان حاضر هستند.[147] مکتب حنفی، توسط ابوحنیفه تأسیس شدهاست و موضع نسبتاً لیبرالی داشته و دارد. پیروان این مکتب امروزه بیشتر در ترکیه، پاکستان، اردن و لبنان حضور دارند. مکتب مالکی که به دست مالک بن انس در مدینه تأسیس شدهاست، یک جنبش سنتگرایانه تلقی میشود که تنها اجماع مدینه را معتبر میداند. این مکتب امروزه در مراکش، الجزایر و تونس طرفدارانی دارد. ادریس شافعی نیز مکتب شافعی را با هدف آشتی میان عقاید مختلف تأسیس کرد. این مکتب بر پایه اجتهاد، استنباط فقهی میکند. بیشتر پیروان این فرقه در سوریه، اردن و فلسطین حضور دارند. حنفیه که تأسیس شده به دست احمد بن حنبل است، اما از فرقههای سنتگرایانه و سازشناپذیر در مقابل دیگر مخالفانش محسوب میشود که با وجود اعتقاد بر انقراض این مکتب، اما پیروانی در مصر برای آن گزارش شدهاست.[148] مالکیان و حنبلیان، قرآن و حدیث را تحتالفظی تفسیر میکنند و استفاده از عقل همانند دو فرقه دیگر را به شدت رد میکنند. حنفیان از عقل و قیاس استفاده میکنند و شافعیان به دنبال بهترین قول پیامبر از جهت اعتبار تلاش میکنند.[149]
مجادلههای کلامی در اهل سنت در قرنهای هشتم و نهم، سبب شکل گرفتن فرقههای کلامی چون معتزله شد. معتزله از دلایل عقلی برای اثبات جهان و خدا استفاده میکردند.[150]
شیعه فرقهای در مقابل اهل سنت است که علی بن ابیطالب را جانشین برحق پیامبر اسلام میدانند. آنها بر این باورند که علی از جهت علم به تفسیر قرآن و آموزههای پیامبر و همینطور معصوم بودن از گناه و خطا، بر جانشینی برتری داشتهاست.[151] شیعیان برای خود، سلسله مراتب گستردهای شکل دادند که در مقایسه با اهل سنت، پیچیدهتر توصیف شدهاست.[152]
مشهورترین شاخه شیعیان که بیشترین جمعیت شیعیان را نیز شامل میشود، شیعیان دوازدهامامی هستند که در ایران غلبه کامل دارند و در عراق، آذربایجان، بحرین و لبنان، اکثریت را به خود اختصاص دادهاند.[153] بنابر دیدگاه شیعه امامیه، ثبوت امامت با نص جلی و تعیین امام بعدی توسط امام قبلی صورت میگیرد و در مقابل این دیدگاه، زیدیه قرار دارند. اصطلاح شیعه امامیه خود شامل طیفی وسیع از گرایشهای شیعی است که عموماً پس از جعفر صادق نمایان شدند. جعفر صادق در دوران امامت خویش، به جهت انتقال قدرت سیاسی، فضا را برای تعالیم دینی مناسب دید و از همین رو تعداد روایات بیشماری از وی در منابع شیعی نقل شدهاست. از جمله اعتقادات شیعیان امامیه، نفی جبر و تفیض و گرایش به «امر بینالامرین» است. پیروان جعفر صادق را جعفریه نام میگرفتند.[154] پس از فرقه امامیه، فرقه اسماعیلیان قرار دارند که بیشتر در تونس و مصر سکنی دارند و دو شاخه اصلی از آنها با نامهای آقاخانیه و بهرهها در هند و پاکستان قرار گرفتهاند. زیدیه دیگر فرقه شیعی است بیشتر معتقدان به آن فرقه در یمن حاضرند.[155] اسماعیلیان برخلاف امامیه که یازده امام را قبول کرده و دوازدهامین امام را غائب میپندارند، امامان را همچنان از نسل علی میدانند و برای هر دورهای امامی را معین میکنند.[156] شیعیان زیدی بر این باورند که قیام یک فرد در برابر یک حاکم ظالم، برای او امامت میآورد. در کنار این دیدگاه، اسماعیلیان دو نوع امام تشریع کردهاند که یکی امام حقیقی است و دیگری امام مستودع که در واقع سپری برای امام حقیقی است. اسماعیلیان در انتخاب امام تا جعفر صادق با شیعیان امامیه همنظرند و بعد از جعفر صادق، فرزندش اسماعیل را امام میدانند.[157]
فرقههای دیگری چون حسنیان، حسینیان، حنفیان پیرامون سه تن از فرزندان علی بن ابیطالب (حسن، حسین و حنفیه) شکل گرفت.[158]
اصول دین در تشیّع پنجگانه است و علاوه بر سه اصل دین توحید، نبوت و معاد، به دو اصل دیگر یعنی عدل و امامت نیز باور دارند. مهمترین مذاهب شیعه، عبارتند از: دوازدهامامی، اسماعیلیه، زیدیه، کیسانیه، واقفیه و فطحیه.
تصوف در لغت به معنای پوشیدن صوف - به معنای پشمینه - و کنایه از زهد و اعراض از دنیاست. صوفیان غالباً علی بن ابیطالب را مرشد و پیشوای خود میدانند و او را آدم اولیاء میدانند. بر همین اساس بسیاری از رهبران فرقههای صوفی، طریقتهایی که به علی بن ابیطالب نمیرسند را رسمی نمیشمارند و آنها را قابل پیروی نمیدانند. ارتباط صوفیان بزرگی چون بایزید بسطامی، شقیق بلخی، معروف کرخی و حسن بصری با امامان شیعه سبب نزدیکی تصوف به فرقه تشیع شد. با وجود آنکه نمیتوان از تأثیر تشیع بر تصوف چشم پوشاند، اما بزرگان شیعه همواره هرگونه ارتباط تصوف با امامان و ارتباط عالمان شیعه با طریق تصوف را منکر هستند.[159]
برای تاریخچه تصوف، سه مرحله تدوین شدهاست؛ مرحله ابتدایی که سعی شدهاست در آن تصوف به عنوان یک فرقه جایگاه خود را در میان فرقههای اسلامی پیدا کند. مرحله دوم که سعی شد تا با تلفیق بین تصوف و شریعت، سوءظنهای علیه تصوف از جمله مفارقت آن با اسلام را از بین ببرد و در مرحله سوم که در آن به ایجاد خانقاهها و سلسلهها و آثار تعلیمی و تمثیلی پرداخته شد و باعث شکوفایی در این عصر شد. اولین گزارشها در خصوص زهد در میان صحابه مطرح شدهاست. با کثرت فتوحات و غنائم ناشی از آن، عدهای از صحابه و تابعین نسبت به تجملگرایی اعتراضهایی مطرح کردند. محققان غربی بیشتر عامل ایجاد تصوف در اسلام را یک امر خارج از اسلام میداند اما زرینکوب بر این باور است که این عقیده ناشی از مساعد ندانستن اسلام برای زمینهچینی تصوف و زهد میباشد که صحیح به نظر نمیرسد. به عقیده زرینکوب، این عقیده که تصوف از مرتضان هندی، زهاد نصاری یا صدیقان مانوی به اسلام رسوخ کردهاست، برپایه احتمالات و وهم بنا شدهاست. به عقید نخستین گروه از صوفیان، عشق بر عقل برتری داشت. عرفان نیز یکی از مراتب نهایی در سلوک صوفیانه است که به همین جهت امروزه غالباً از عرفان در ترادف با تصوف یاد میشود.[160]
تا قرنها مشایخ صوفیه، از راه طریقت به طالبان سلوک صوفیانه آموزشهایی را در قالب وعظ و خطابه در مساجد منتقل میکردند. قرنها طول کشید تا تعداد سلسلهها و مذاهب صوفیه زیاد شوند و طبقات صوفیه همچون طبقات محدثان جایگاه خود را پیدا کند. نخستین طبقه از صوفیان را ابوهاشم صوفی، فضیل بن عیاض، ابراهیم ادهم، ذوالنون مصری، بشر حافی، حارث محاسبی، بایزید بسطامی، ابوسلیمان دارانی، ابوحفص حداد، احمد بن خضرویه، حمدون قصّار و معروف کرخی تشکیل دادهاند. از سلسله و طبقه ششم به بعد بود که سلسلههای صوفیه منشعب شدند و هر کدام خانقاه جداگانهای داشتند. از سه واقعه محاکمه و قتل حلاج، ظهور محییالدین ابن عربی و پیدایش مثنوی معنوی توسط مولوی به عنوان وقایع اثرگذار بر سیر تاریخی تصوف یاد شدهاست. این فرقه در میان فرقههای اسلامی و خصوصاً تشیع، مورد انتقاد قرار گرفتند. به گزارش زرینکوب در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تصوف امروزه رو به انحطاط گذاشتهاست و جاذبه خودش را از دست دادهاست.[161]
گفته میشود که هندوها، سیکها را نیز یکی از فرقههای خود انگاشتند، در حالی که مسلمانان نیز آنها را یک فرقه اسلامی دانستند که از عرفان و تصوف الهام گرفتهاست.[162][163]
گفته شدهاست که مارتین لینگز متکلم صوفی اینچنین گفتهاست که:
شاهزاده دارا شیکو (متوفی ۱۶۱۹)، پسر صوفی امپراتور مغول شاه جهان، توانست تأیید کند که تصوف و آدوایتا ودانتیسم [هندوئیسم] اساساً یکسان هستند، با تفاوت سطحی در اصطلاح.[164][165]
مرجعیت دینی، متشکل از علمای مسلمان، روحانیون و محققان فرقههای مختلف شکل گرفتهاست. مرجعیت دینی از منازعات داخلی در اسلام بهشمار میآید.[166]
مدارس علمیه که حوزههای علمی در جغرافیای اسلام را شکل میدهند، از ارگانهای علمی اسلامی هستند. اولین مدرسههای اسلامی را فاطمیان در مصر شکل دادند. مدارس علمی شیعه به حوزه علمیه شناخته میشود و مدارس علمی سنی، عنوان دارالعلوم یا مدرسه علوم دینی شناخته شدههستند.[نیازمند منبع]
مدارس اسلامی در اسلام، ابتدا توسط اهل سنت برای مقابله با ترویج و گسترش تشیع ساخته شد؛ اما کمی بعد، شیعیان خود مدارس مستقل برای خود تأسیس کردند.[167]
مدرسهای که فاطمیان در مصر بنا کردند بعدها به الازهر تغییر یافت و قدیمیترین دانشگاه مدیترانه مبدل شد.[168]
در قرن نوزدهم، جنبشی در عربستان به راه افتاد که به جای مقابله با استعمار علیه جوامع مسلمان، به احیاء اسلام متمایل بود. این جنبش، فرقهای را با عنوان وهابیت تأسیس کردند که از نام و آموزههای یک اصلاحطلب دینی در قرن هجدم، محمد بن عبدالوهاب، اقتباس شده بود. این فرقه، بسیاری از نوآوریهای مدرن را محکوم میکردند. آنان به اسلامی که در قرن هفتم عمل میشد معتقد بودند. آموزههای محمد بن عبدالوهاب، خشکترین برداشتها از آموزههای حنبلیها بود. بخشی از سنتگرایان هند که امروزه به وهابیت گرایش پیدا کردهاند، در دارالعلوم دیوبند قرار دارند که نسبت به وهابیت عقیدههای متفاوتی دارند.[169]
در آموزههای اسلام، دانش و علم حرمت بسیاری دارند و ارزشی در ردیف ایمان گرفتهاند. در اینباره از محمد روایتی گزارش شدهاست که بر اساس آن، ارزش مردمان، به میزان دانش آنان است. بر اساس دستورهای اسلام، دانشجویی واجب شرعی است و مسلمانان باید در طلب دانش بکوشند. همچنین دانش آموزی در اسلام از عبادت بالاتر معرفی شدهاست. کارهای علمی در دنیای اسلام از همان سده نخست آغاز شد. در سدههای بعدی، از جهان غرب و شرق به جهان اسلام و خصوصاً بغداد برای علمآموزی مراجعه میشد. این در حالی بود که یهودیان در سراسر جهان مسیحیت مورد آزار قرار میگرفتند و دانشجویان مسیحی با دانشستیری کلیسا مواجه بودند. دوران خلفای عباسی و خصوصاً هارونالرشید، با رشد ترجمههای آثار یونانی در زمینههای ریاضی، پزشکی، نجوم، هندسه و… همراه بود. طی سه سده، دانشمندان مسلمان در فنون مختلفی دست به ابداع و اختراعات زدند. کمکم دوران شکوفایی دانش در جهان اسلام رو به پایان میرسید. یکی از علتهای این روند رو به افول، به قدرت رسیدن اشعریان مخالف با علم در حکومت بود. وقوع حمله مغولان و جنگهای صلیبی نیز در این امور بیتاثیر نبود.[170]
مسلمانان پیش از آن نیز در دوره امویان و با فتح بخشهایی از اروپا، زمینهساز ورود میراث دانش و فلسفه دوران باستان به آن منطقه شدند. دوره حکمرانی مسلمانان بر اروپا سبب شکوفاشی علم و در کنارش فرهنگ اسلامی در آن منطقه شد. جنگهای صلیبی نیز به گسترش فرهنگ و هنر اسلامی در منطقه تأثیر گذاشت و به سرعت گسترش آن افزود. با گسترش نهضت ترجمه از عربی به لاتین و همزمان با تسخیر شهر تولدو در ۴۷۸ ه. ق، این شهر به عنوان یکی از مراکز مهم آموزشهای اسلامی مبدل شد و نخستین مدرسهٔ مطالعات اسلامی و شرقی در اروپا توسط اسقف بزرگ این شهر تأسیس شد. با این وجود برخی از مسیحیان از جمله کاردینال خیمنز به مقابله با دستیابی آثار عربی برای همگان پرداخت و دستور آتش زدن کتابهای عربی در میدان شهر را داد. در دهههای ۱۰ و ۱۱ ه.ق بار دیگر علاقه به شناخت اسلام در اروپا زنده شد و اینبار در محافل دانشگاهی به این آموزهها توجه شد. از آن پس تا کنون، توجه به شناخت علمی اسلام، تاریخ، فرهنگ دانش و فلسفه اسلامی با گستردگی بیشتری در اروپا مواجه بودهاست.[171]
به دانش شرح و تبیین آیات قرآن، علم تفسیر گفته میشود. این علم از دوران پیامبر اسلام و پس از آن در عهد خلفاء، صحابه و تابعین بسط یافت و تنوع گرفت. از انواع تفاسیری که در مجامع اسلامی به نگارش و تدوین رسیدهاست میتوان به تفسیر ماثور، تفسیر ادبی، تفسیر فقهی، تفسیر عقلی و کلامی، تفسیر عرفانی و تفسیر علمی اشاره کرد. دانشمندان مسلمان در اینکه تفسیر یک علم است یا خیر، اختلاف نظرهایی مطرح شدهاست. همچنین مفسران در خصوص اینکه آیا تفسیر و تأویل به یک معنا بوده یا خیر دچار اختلافند. به عقیده راغب اصفهانی، تأویل بیشتر در موضوع محتوا و مفاهیم و تفسیر در زمینه معانی لغات و مفردات کاربرد دارد. امروزه تفسیر به معنای علمی است که ناظر بر مباحث لفظی قرآن است و تأویل به معنای کوشش در جهت دستیابی به مفاهیم درونی قرآن دانسته میشود. محمد خود از اولین مفسران قرآن بود که برخی از ابهامات و عبارات مجمل را برای اعراب تفسیر میکرد و ناسخ و منسوخ آیات را توضیح میداد. بعد از آن نیز مسلمانان برای فهم معانی قرآن و علیالخصوص استنباط احکام فقهی از این کتاب، مجبور به مراجعه علم تفسیر شدند. پس از درگذشت محمد، شیوه تفسیر قران از دو طریق اهلبیت و صحابه امتداد یافت. به عقیده شیعه، حدیث ثقلین به صراحت جایگاه ویژه اهلبیت در مقام تفسیر قران را نشان میدهد. در کنار اهل بیت، صحابه نیز با توجه به درک محمد و آشنایی بیشتر با مفاهیم اسلام، پاسخ سوالات دیگر مسلمانان از آیات قران را میدادند. رفته رفته حلقههای شاگردان پدید آمدند که بعد از صحابه، تابعین عهدهدار برگزاری این آموزشها شدند. مجاهد، عکرمه و حسن بصری از مشهورترین تابعینی بودند که در این دوره ظهور کردند. تفسیر در این دوره بیشتر به صورت شفاهی منتقل میشد تا قرن دوم تنها احادیث تفسیری پیامبر اسلام به عنوان تفسیر بیان میشد. با آغاز دوره تدوین حدیث، مؤلفان مسلمان به نگارش تفسیر نیز روی آوردند. نگارش تفسیری با عنوان جامع البیان توسط طبری، نقطه عطفی در تفسیرنگاری رخ داد.[172]
عالمان مسلمان از دوره حیات محمد و عصر صحابه برای آموزشهای اعتقادی و نصوص قرآن و احادیث نبوی، تلاش میکردند و از همین امر به استحکام بخشیدن به مذهب کلامی خود، کوشا بودند. این تلاش بعضاً با برداشتهای عقلی یا گرایشهای دینی هر کدام از عالمان دینی همراه بود که بعضاً حاصل فرهنگی ریشهدار و تعقلی پرسابقه بود که به یک جامعه و فرهنگ دیرینه تعلق داشت. ایجاد فضایی پذیرنده در صدر اسلام که با آشنایی مسلمانان با فرهنگ دینی یهودیان، مسیحیان و ایرانیان صورت گرفت، سبب شد تا تاثیرپذیریهایی از آموزشهای دیگر ادیان در کلام اسلامی صورت گیرد. تحلیل میشود که بخشی از دانش کلام صدر اسلام، حاصل گفتگوها و مناظرات اعتقادی اصحاب محمد با سران دیگر ادیان بوده باشد. قدیمیترین متون کلامی اسلام، مربوط به خطبههای باقی مانده از علی بن ابیطالب است. مباحثی چون قضا و قدر الهی، امامت و منزلت فاسق از مباحث کلامی در سده اول هجری گزارش شدهاست.[173]
در سدههای دوم و سوم هجری قمری، در تاریخ اندیشههای اسلامی و معارف اسلامی، تحول و شکلگیری مکاتب گوناگون فکری گزارش شدهاست. در این دو سده، اصلیترین مکاتب کلامی یا شکلگرفتهاند یا دچار ثبات شدند و در مقابل مکاتب ناسازگار با شرایط اجتماعی، از میان کنارگذاشته شدند. در این دو سده، مباحث پیچیده و کاملاً نظری در زمینههای کلامی مطرح شدند و میتوان ارتباط نزدیک عالمان مسلمان با هم، حرکت به سوی ترجمه آثار یونانی و نهضت ترجمه و ارتباط عالمان مسلمانان با دیگر عالمان دیگر ادیان را در این امر مؤثر دانست.[174]
از میان فرقههای اهل سنت، حنبلیان به شدت با مخالفان خود برخورد میکردند و معتقد بودند که آنچه در قران آمدهاست، باید بدون چون و چرا در معنای ظاهری ان مورد پذیرش قرار گیرد. این گروه تمام آنچه متکلمان در تعقل و مجادله در اصول دین انجام میدادند را بدعت میدانستند و معتقد بودند تا با بدعتها باید مبارزه شوند و از همین جهت دوره کلامستیزی اصحاب حدیث در سدههای چهارم به بعد، به این صورت شکل گرفت.[175]
فقه علم به احکام شریعت و برگرفته از منابع اسلامی است.[176] فقه اسلامی در سدههای نخستین، مرحلههای آغازین و نامدون خود را طی میکرد و در آن زمان به عنوان یک علم و مجموعهای از تعالیم نظام یافته اسلامی محسوب نمی٬شد. هرگونه بحث از مسائل مربوط به آداب و احکام عبادات و احکامی از میان معاملات و سیاسات که از سده نخست هجری باقی ماندهاست، به عنوان تعالیم فقهی آن دوره یاد شدهاست. با درگذشت محمد و بسته شدن راه مستقیم به سنت نبوی برای مسلمانان، دوره آموزش فقه، افتاء و قضا بر پایه درک عالمان مسلمان از قرآن و روایات نبوی شروع شد. تا اواسط سده نخست هجری، صحابه و بزرگانی چون علی بن ابیطالب، ابن مسعود، ابی بن کعب و معاذ بن جبل و پس از آنها ابنعباس و ابن عمر به عنوان فقیهان زمان شناخته میشدند. در این دوره نیز از اختلافهای فقهی بین فقیهان مسلمان یاد شدهاست. از چالشهای این دوره، وقوع مسائل جدیده بود که حکم شرعی آنها از طریق قرآن و سنت نبوی قابل برداشت نبود. از این رو شیوه رسیدن به حکم شرعی آنها محل نزاع فقهی قرار گرفت. برخی از صحابه خود را مجاز میشمردند که برای رفع این اختلافها در مقام داوری، بر پایه شناخت عمومی خودشان از کلیات احکام اسلام، رای شخصی خود را به عنوان حکم شرعی اعلان کنند. در این میان گویا خلفای راشدین جایگاه ویژهای داشتهاند. در همین خصوص، در دوره خلفای راشدین وضع احکام در حوزه تصمیمات حکومتی و سیاسی و حتی عبادی و خصوصی نیز گزارش شدهاست که در دوره خلیفه دوم عمر بن خطاب نمود بیشتری داشت. از جمله آنها ممنوعیت بیع امهات اولاد، سنت نماز تراویح، طلاق ثلاث و ممنوعیت متعه را میتوان یاد کرد در برخی موارد، تغییر سنت سابق را نیز در پی داشتهاست.[177]
در دوره تابعان، نظرات و آراء صحابه و خلفا به عنوان منبعی قابل اعتماد برای استخراج احکام فقهی اسلام، مورد توجه فقها قرار گرفت. در این دوره، اختلافهای فقهی بسیاری را در میان فقهای عصر گزارش کردهاند که بیشتر ناشی از اختلاف در روایات مورد استناد آنان بودهاست. در همین راستا، دو مکتب فقهی حجازی و عراقی شکل گرفت که بعدها شامی نیز به آنها اضافه شد. مکتب فقهی عراقی که به اختصار فقه عراقی خوانده میشود، با شتابی افزون، از فقه آغازین به فقه تقدیری و پس از آن فقه مدون گذراند و باقی مکاتب نیز با سرعتی کمتر به این مراحل تن دادند. در این میان در مدینه، مکتب فقهی اهل بیت رواج داشت که آموزههای فقهی خود را به صورت زنجیرهای از امامان شیعه و سپس علی بن ابیطالب میگرفتند. در کنار این مکتب، وجود فقیهان نیز از لوازم آن بود که در دوره نخست آنها هفت تن از عالمان را شامل میشد که به فقیهان سبعه شهرت یافتند.[178]
در اواخر سده سوم هجری، عموم مکتبهای فقهی اسلام بر اهمیت اجتهاد پافشاری داشتند اما در عمل جو تقلید بر جامعه اسلامی حاکم شد. در اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم نیز مذاهب چهارگانه فقه اهل سنت شکل گرفتند که شامل شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی بودند. هرچند منابع در فرقه چهارم آنها تردیدهایی را مطرح کردهاند. پس از آن در سدههای ۴ تا ۶ قمری، بررسیهای اصولی در فقه اسلامی رواج یافت. در کنار رواج اصول در مکتبهای اسلامی، مخالفانی به اصولستیزی مشغول شدند که اخبارگرا یا اخباری شهرت یافتند.[179]
راهیابی فلسفه به جهان اسلام، از ترجمه آثار یونانی متعلق به دوران هلنیستی توسط مترجمان عربزبان عموماً غیر مسلمان صورت پذیرفت. این ترجمهها که به نهضت ترجمه مشهور شدند، از دوران خلافت امویان آغاز شد و در دوره خلافت عباسیان به اوج خود رسید. با تأسیس بیتالحکمه توسط مأمون عباسی، ترجمه آثار فلسفی شتاب بیشتری گرفت. از اشکالاتی که به پژوهشها در تاریخ اسلامی از جانب عموماً خاورشناسان صورت میگیرد، خلط فلسفه اسلامی با فلسفه عرب بودهاست.[180]
با مرگ ابن رشد، اندیشه فلسفی از باختر جهان اسلام به خاور اسلامی منتقل شد و ایران اسلامی، کانون شکوفایی فلسفی شد. در ایران، کمکم جهانبینی فلسفی-اسلامی سنی جای خود را به جهانبینی فلسفی-اسلامی شیعی میداد. تاریخ فلسفه اسلامی، مسیر پرفراز و نشیب را در میان مخالفتها و موافقتها گذراندهاست. با ورود فلسفه به جهان شرقی اسلام، فیلسوفان بزرگی چون فارابی و ابن سینا به پرورش آن همت گماردند. فلسفه اسلامی، یک جهانبینی به پاخواسته از درون مکتب اسلام بودهاست که در قالب آمیزههایی از عناصر مسلط یونانی مانند فلسفه ارسوطیی و نوافلاطونی شکل گرفتهاست. کمی بعد و با شکلگیری فلسفه اسلامی شیعی که بنیان نویی نسبت به فلسفه اسلامی سنی بود، این علم به اندلس راه یافت.[181] تأثیر دانش و اندیشههای اسلامی را بیش از هر جا در حوزهٔ تفکر فلسفی میتوان یافت تا جایی که فلسفه اروپایی سده میانه را نمیتوان جدا از آموزههای فیلسوفان بزرگ اسلامی تصور کرد.[182]
ادیان بزرگ جهان، به جهت پیروان پرشمارشان، از آثار اجتماعی برخوردارند. اسلام از جهت آنکه به اصلاح جامعه و تنظیم روابط اجتماعی اهمیت ویژهای قائل است، آن را یکی از اهداف اصلی خود قرار دادهاست به طوری که در قرآن به صراحت آمدهاست که هدف از ارسال پیامبران، قیام مردم به قسط و عدل بودهاست. در این میان، بخش گستردهای از احکام اسلامی به مباحث اجتماعی اختصاص داده شدهاست. بخشی از وظایف اجتماعی مسلمانان به صورت فردی همچون قوانین زکات و برخی دیگر به صورت وظایف اجتماعی از بعد سیاسی همچون جهاد است که به جهت آنکه چهره عبادی گرفتهاند، از عبادات بهشمار میروند. زکات و خمس از جمله وظایف اجتماعی فردی مسلمانان قلمداد میشود که به نوعی مالیات محسوب شدهاند. قانون زکات با هدف برقراری عدالت اجتماعی و برابری طبقاتی در جامعه اسلامی شکل گرفتهاست و در آن تقسیم ثروت صورت میگیرد.[183]
بر پایهٔ روایتهای اسلامی، قریش از بیرون رفتن مسلمانان از مکه آگاه شد و برای کشتن محمد نقشهای را به اجرا گذاشت. محمد به کمک علی که در بستر وی خوابید، کسانی که نگهبانش بودند را گمراه کرد و پنهانی به همراه ابوبکر از شهر بیرون رفت.[184][185] به این ترتیب محمد در سال ۱ ه.ق/۶۲۲ م و سیزده سال پس از آغاز پیامبری خود در مکه، به مدینه که یک واحه کشاورزیِ بزرگ بود، هجرت کرد. همراهان وی که با او از مکه به مدینه مهاجرت کردند به «مهاجران» شهرت یافتند و مردم یثرب که پیامبر و مهاجران را یاری رسانده بودند، «انصار» نامیده شدند.[186] بعدها این هجرت، مبدأی تاریخ مسلمانان شد. مدینه تا پیش از هجرت محمد «یثرب» نامیده میشد و پس از این هجرت «مدینة النبی» یا بهاختصار «مدینه» خوانده شد.[187][188] در اندیشه اسلامی، این هجرت، آغاز دوره اسلامی و پایان دوره جاهلیت در نظر گرفته میشود.[189]
مسئولیت مدنی از جمله مباحثی است که در منابع فقه اسلامی هنوز توسعه چندانی نیافتهاست اما در زمینههای این مبحث، احکام شریعت گزارش شدهاند.[190]
با ظهور قرآن در عصر جاهلیت، «خانواده» جایگزین «قبیله» به عنوان واحد اساسی جامعه عربی شد و به عقیده اندیشمندان مسلمان، این یکی از بزرگترین نوآوریهای اسلام بود[191] و امروزه خانواده هنوز نهاد اصلی سامانهٔ اجتماعی در جهان اسلام است. خانواده در اسلام از بنیادیترین نهادهای جامعه دانسته شدهاست و هر خانواده، سلولی از پیکره اجتماع توصیف میشود. الزام به محترم دانستن قراردادهای خانوادگی از سوی «زوجین»، «قانون» و «جامعه» از تاکیدات اسلام است. از جمله عوامل ماندگاری خانواده در اسلام، تدین و محبت عنوان شدهاست.[192] مانند بسیاری از جوامع دیگر، خانواده در کشورهای دارای اکثریت مسلمان فقط به مدل هستهای متشکل از والدین و فرزندان محدود نمیشود، بلکه در عوض معمولاً از یک شبکه بزرگتر شامل پدربزرگ، مادربزرگ، عمه، خاله، دایی، عمو و فرزندان آنان تشکیل شدهاست.[193] امروزه مسلمانان در خانوادههای بزرگتری نسبت به سایر ادیان زندگی میکنند و بر اساس تحقیقی در سال ۲۰۱۹، نرخ متوسط اعضاء خانواده یک مسلمان در جهان، ۶٫۴ نفر است.[194]
بر اساس تعالیم اسلامی، تفاوتهای روحی در دو جنس مختلف زن و مرد و نیاز روحی این دو به یکدیگر، باید مورد توجه قرار گرفته شود. قرآن به تصریح زنان را مایه آرامش مردان خطاب میکند و مردان را مسئول زنان دانستهاست و این دو را لباس یکدیگر توصیف کردهاست. نظام خانواده در اسلام بر اساس ازدواج شکل میگیرد. قرآن از هرگونه رابطه بین زن و مرد خارج از رابطه زناشویی منع کردهاست و زنا را جرمی بزرگ توصیف میکند و برای ان مجازات تعیین کردهاست. در اسلام چندهمسری به جهت رواج آن پیش از اسلام در اجتماع اعراب جاهلی، تجویز شدهاست اما محدودیت نهایتاً ۴ همسر و رعایت عدالت بین آنها شرط این ازدواجهای متعدد قرار گرفتهاست. از لحاظ حقوقی و اخلاقی، دستوراتی از جانب اسلام در نظام خانواده وجود دارد که بر اساس آن وظایفی بر عهده مرد و وظایفی بر عهده زن خانواده قرار گرفتهاست. همچنین حقوق متقابل والدین و فرزندان نیز از جمله حقوق سفارش شده در اسلام است.[195]
بر اساس گزارش منابعی چون ماوردی در الحاوی الکبیر، زنان در عصر جاهلیت عربستان، از اولین حقوق انسانی محروم بودند.[196] در میان اعراب جاهلی، زن در کنار خانه و مرکب از شومها توصیف میشد. در این عصر، زنان فاقد عقل و رای بهشمار میرفتند.[197] منزلت زنان در جامعه جاهلی آن موقع، داشتن فرزند پسر یا نسب فامیلی بود.[198] قرآن با انتقاد به اعراب جاهلی، گزارش میکند که با اطلاع از صاحب فرزند دختر شدن، از شدت ناراحتی چهره آنان سیاه میشد.[199] منابع اسلامی، حقوق زن را پس از ظهور اسلام، امری تضمین شده دانستهاند. پذیرش این ادعا از جانب غربیها و به ویژه فمینیستها دشوار توصیف شدهاست. اندیشمندان مسلمان، با مقایسه بین زنان قبل از اسلام و زنان بعد از اسلام، از پیشرفت حقوق زنان نسبت به قبل گزارشهایی را دادهاند و تأکید میکنند که همچنان زنان بسیاری از این حقوق تضمینشده از جانب اسلام، محرومند.[200] قرآن در ۱۹۶ آیه مستقیماً دربارهٔ زنان سخن گفتهاست. این آیات در موضوعات احکام شرعی، آفرینش زنان، زنان بهشتی، زنان اهل کتاب، رابطه زن و مرد، همسرداری، زنان مستضعف، زنان محمد و سایر زنان پیامبران گزارش شدهاند.[201] در متن قرآن، خلقت اولین زن، همچون و همزمان خلقت اولین مرد توصیف شدهاست.[202] در بیشتر قرآن زنان و مردان با هم برابر تلقی شدهاند و دارای وظایف دینی مشترکی هستند. قرآن زن و شوهر را لباس، یاور و جفت یکدیگر لقب دادهاست. همچنین از زنان به عنوان خلق شده برای شوهرانشان یاد شدهاست.[203]
احکام مربوط به حقوق زنان، در ابواب مختلف کتب فقهی عالمان مسلمان قرار گرفتهاست. دستهای از این احکام که ناظر بر حقوق زن در خانواده میباشد، در ابوابی چون حضانت، مهریه و نفقه مطرح شدهاست و آن دسته از حقوق که ناظر بر زندگی فردی زن میباشد، در ابوابی چون ارث و مالکیت مطرح شدهاست. در میان این احکام، برخی احکام اسلامی بین زنان و مردان متفاوت وضع شدهاند. متفکران اسلامی، دلیل عمومی این تفاوتها در حقوق را به سبب تفاوتهای غریزی و طبیعی اعم از مسائل روانی و جسمی میان زن و مرد میدانند.[204] بر اساس قوانین ارث در شریعت اسلام زنان مشمول بردن ارث قرار گرفتهاند اما معمولاً با درجه خویشاوندی برابر با مردان، نیمی از سهم یک مرد را ارث میبرند.[205] زنان مسلمان به رعایت حجاب الزام شدهاند و استثناءهایی همچون زنان سالخورده برای این حکم در نظر گرفته شدهاست.[206] از میان احکام شرعی، زنان برخلاف مردان، از برخی احکام شرعی معاف شدهاند.[207] محمد در طول زندگی خود کوشید تا با رعایت حقوق زنان در زندگی شخصی، موقعیت زنان در خانواده و جامعه را بهبود بخشد. رفتار عادلانه او با همسرانش، تکریم عملی زنان، مذمت رفتارهای عرب جاهلی و توصیه مردان به رعایت حقوق زنان، از اقدامات او برای تحقق این هدف بود.[208] مطابق قرآن، زن و مرد هر دو از موقعیت اقتصادی مستقل برخوردارند و مالک تمام درآمد خود هستند.[209][210]
تاسیس حکومت مستقل در شهر مدینه توسط محمد و تسلط او در دوره حیاتش بر قلمرویی از شبه جزیره عربستان، به معنای وجود جنبه سیاسی و حکومتی در دین اسلام است.[211] امروزه با فراهم آمدن شرایط سیاسی، در کشورهایی چون ایران، افغانستان و سودان؛ جمهوریهای اسلامی بر سر قدرت آمدهاند.[212]
از جمله مسائل سیاسی مورد اختلاف در تاریخ اسلام، مشخص کردن امام و رهبر جامعه اسلامی پس از محمد بود. تمام فرقههای اسلامی بر این مطلب که پس از محمد نیازمند یک امام و رهبر برای جامعه احساس میشود، اتفاق نظر دارند اما در کیفیت انتخاب او، دچار اختلافاند. در دیدگاه اسلام سنی، امام یا خلیفه ممکن است با تعیین خلیفه پیشین یا انتخاب شورایی تعیین گردد. بر همین دیدگاه خلفای راشدین، پس از آن خلفای بنیامیه، سپس خلفای بنیعباس و کمی بعد خلفای عثمانی خود را میراثدار این اعتقاد دانستند. در مقابل اسلام شیعی منصب امامت و رهبری را حق علی بن ابیطالب میداند و به خلافت سه خلیفه راشدین نخستین، اعتقادی ندارد. شیعیان زیدی هر عالم فاطمی نسب را که قیام به شمشیر کند و دعوت به بیعت نماید را امام میشمارند و حتی به امامت دو امام در یک زمان معتقدند در مقابل شیعه امامیه، امامت را به نص و تعیین خدا میداند و معتقد است پس از محمد، علی و یازده فرزندش امامان دوازدهگانه هستند و از این رو به شیعه دوازدهامامی شهرت یافتند.[213]
اهل سنت با وجود اعتقاد به اینکه خلیفه خود محکوم به رعایت احکام شرعی است، تلاش کردهاند تا اعمال حاکمیت خلیفه را در چهارچوب احکام شرعی قرار دهند. در پی همین تلاشها آثاری با عنوان الاحکام السلطانیه در قرن پنجم به نگارش درآمد که اساسیترین مسائل خلافت را به صورت نظاممند تدوین کرد. اما در شیعه به جهت آنکه حکومت همواره متعلق به غیر بودهاست، مسائل حکومتی کمتر مورد توجه عالمان شیعی قرار گرفتهاست و با این حال اندک رسالههایی در عصر آل بویه نوشته شدهاند.[214]
جهاد به عنوان یکی از رفتارهای اجتماعی سیاسی در اسلام قلمداد میشود که به هر نوع کوشش نظامی و غیرنظامی در جهت دعوت به اسلام صورت بگیرد، اطلاق میشود. در فرهنگ اسلامی، به هر جنگی عنوان جهاد داده نشدهاست و هدف از جهاد غیر از کشتار مخالفان، فتح سرزمینها و کسب غنائم بلکه دفاع از عقاید و ارزشهای توحیدی و انسانی عنوان شدهاند. مسلمانان در طول جهادها از قوانین چون ممنوعیت کشتن سالخوردگان، زنان، کودکان، قطع درختان، نابودی جانوران و… تبعیت میکنند. کشته شدگان از سپاه مسلمانان در جهادها، لقب شهید میگیرند که مقامی بالا در اسلام محسوب میشود.[215]
اسلامگرایی، جنبشی در جوامع اسلامی است که با توجه به اصول خود همچون بیداری اسلامی، به دنبال اهداف سیاسی هستند. اسلامگرایان از روشهای صلحجویانه و ستیزهجویانه برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند. جیلیان شودلر گزارش میکند که اسلامگرایی یک اندیشه واحد نیست. او بر این باور است که این جنبش در واکنش به پدیدههای تاریخی همچون استعمار، مهاجرت، پیدایش دولتهای ملی، سرکوب کارگران، سلطههای سیاسی و اقتصادی غرب شکل گرفتهاست. او اسلامگرایان را به دو دسته تند و میانهرو تقسیم میکند که گروه اول به دنبال انقلابی اسلامی برای به سر کار آوردن دولتی اسلامی هستند و گروه دوم خواهان آن هستند که در چارچوب دولت موجود، اهداف سیاسیشان برآورده شود.[216] به عقیده گیلز کپل، اسلامگرایی از اواسط قرن ۲۰ تا اواخر آن شکل گرفتهاست و سه دسته، روشنفکران خواهان حکومت دینی، متخصصان متدین طبقه متوسط و جوانان معترض به رژیمهای سکولار به شکلگیری آن کمک کردند.[217]
اولین جنبشی که با عنوان بیداری اسلامی شکل گرفت، مربوط به قرن نوزدهم بود که در مقابل مبارزه با استعمار اروپاییها بر حکومتهای مسلمان شکل گرفت. عالمان دینی از این بیداری دینی استفاده میکردند تا بسیج عمومی علیه استعمارستیزی ایجاد کنند.[218]
اخوان المسلمین از گروههای اسلامگرای مصری هستند که توسط حسن البنا در سال ۱۹۲۸ میلادی تأسیس شد. شعار این گروه، چنین عنوان شدهاست: «طبیعت اسلام آن است که حاکم باشد، نه اینکه زیر سلطه باشد، تا احکام آن در همه ملل به اجرا درآید و قدرت آن در سراسر زمین گسترش یابد.» این گروه به عنوان یک حزب سیاسی در سال ۱۹۵۴ در مصر ممنوع اعلام شد و رهبران آن دستگیر شدند. این گروه هرگونه فعالیت با گروههای تروریستی و اقدامات ترورسیم را رد میکند. اقدامات این گروه موجب شکلگیری حماس و جهاد اسلامی شد. طالبان دیگر گروه اسلامگراست که مدتی بر افغانستان حاکم شد و توسط برخی کشورهای اسلامی به رسمیت شناخته شد. این گروه پس از حملات ۱۱ سپتامبر به عنوان یک گروه افراطی ترد شدند. نهضت العلما و گروه محمدیه از گروههای اسلامگرای اندونزی هستند که در مجموع ۶۰ تا ۸۰ میلیون عضو دارند. جنبشی که روحالله خمینی در ایران نیز به راهانداخت، از جنبشهای اسلامگرا بهشمار میآید که علاوه بر موفقیت در ایران، اقدام به صدور آن به دیگر کشورها نیز صورت گرفت. عربستان که از نشر الگوی شیعی در جوامع مسلمان، بیمناک بود، الگوی خویش یعنی وهابیت سکولار را در مقابل جنبش خمینی، به جهان اسلام ابلاغ کرد. این دو جریان اسلامگرا همواره در تقابل هم بودند و این تقابل خود دلیلی بر زنده ماندشان تا کنون شد.[219]
تروریسم اسلامی، یا تروریسم اسلامگرا، از تهدیدهای جهان بهشمار میآید. به عقیده کپل، این تندروها، سرانجام بدون حمایت مردم از بین خواهند رفت. تروریسم اسلامی، با استفاده از یک سلاح ایدئولوژیک، قصد دارد با توسل به زور و خشونت، به اهداف خود که «آزادی ملی» توصیف شدهاست استفاده میکند. از شیوههای عملیاتی این گروهها، میتوان به حملات انتحاری با نام «عملیات شهادتطلبانه» اشاره کرد.[220]
زکات به عنوان یکی از اصول اساسی اسلام تلقی میشود که مسلمانان موظف به پرداخت آن هستند. از محل ذخیره این اموال، برای کمک به فقرا، تشویق به اسلام آوردن، تأمین هزینههای اسیران جنگی، کمک به بدهکاران و کمک به در راه ماندگان استفاده میشود. میزان اعطای زکات، یک دهم از اموال مازاد زندگانی است. خمس نیز دیگر تکلیف مالی دینی است که تنها در مذهب تشیع پذیرفته شدهاست و شامل یک پنجم از مازاد زندگی است. خمس، تنها به درآمدهای مازاد زندگانی در طول یک سال تعلق میگیرد و بیشتر برای تأمین هزینههای مراکز آموزشی و حقوقی شیعیان استفاده میشود.[221]
پس از ظهور اسلام در منطقه شبهجزیره عربستان، گسترش اسلام با فرستادن مبلغانی از جانب محمد آغاز شد. مصعب بن عمیر اولین فرستاده محمد به یثرب بود تا آموزههای اسلامی را در آن منطقه نشر دهد. بازگشت دو تن از اهالی قبیله عبدالقیس به قبیله خود که در بحرین ساکن بودند، سبب مسلمان شدن این قبیله گردید. پس از هجرت به یثرب، اقدامات نظامی نیز به عنوان عاملی برای گسترش اسلام مورد تجویز قرار گرفت و زمینه جدیدی برای تبلیغ اسلام فراهم شد.[222] نخستین جامعه اسلامی توسط محمد در همین شهر شکل گرفت.[223] مسلمان شدن قبایل اطراف مدینه در بین سالهای پنجم تا دهم هجری گامی دیگر در گسترش اسلام در منطقه بود. یهودیان ساکن مدینه از سه تیره بنیقینقاع، بنینضیر و بنیقریظه، از اقدام علیه اسلام ابایی نداشتند و این اقدامات سبب درگیریهای مسلمانان با آنها و اخراجشان از منطقه شد. در سال هفتم ه. ق، نواحی شمالی مدینه نیز با صلح یا عنوه به تصرف مسلمانان درآمد. سال هشتم برای مسلمانان فتح مکه را در پی داشت که با پذیرش اسلام توسط ابوسفیان، پایان مقاومت مشرکان مکه در مقابل اسلام را رقم زد. پس از فتح مکه، مناطقی جنوبیتر همچون طائف نیز به تصرف مسلمانان درآمد. در سال نهم با لشکرکشی مسلمانان برای مقابله با حمله احتمالی قوای روم (بیزانس)، منجر به عقد پیماننامههایی شد که عملاً نواحی شمالی مدینه تا شام را در اختیار مسلمانان قرار داد. در سال دهم، سایر قبایل شبه جزیره عربستان و قبایل یمنی نیز با عقد پیامنامههایی به اسلام گرویدند.[224]
طبق روایات تاریخی مسلمانان، محمد از سال ۶ و ۷ هجری نامههایی را برای سران حکومتهای همسایه شامل هراکلیتوس، امپراتور بیزانس، نجاشی شاه حبشه، خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی و چند تن دیگر فرستاد و آنها را دعوت به دین اسلام کرد.[225] همچنین گزارش شدهاست که محمد در سال هشتم نیز نامههایی به پادشاهان مناطق اطراف فرستاد. در پی این دعوتها، عمروعاص به سوی جیفر و عیاذ بن جلندی — پادشاهان عمان — گسیل و با پاسخ مثبت آنها مواجه شد. منذر بن ساوی، حاکم بحرین نیز در پاسخ به دعوتنامه محمد، پاسخ مثبت داد. پادشاه منطقه یمانه — واقع در غرب بحرین — نسبت به دعوتنامه محمد برخورد مساعدی نکرد و به فرستادن دو نماینده به مدینه اکتفا کرد. دو نماینده او مسلمان شدند اما اسلام آنان و بازگشتشان به یمانه، تأثیری بر گسترش اسلام بر این منطقه نداشت. مهمترین قبیله منطقه یمانه در سال دهم به اسلام گرویدند. در میان این مناطق پادشاهی، نجد از درون فروپاشید و قبایل آن به صورت تک تک به اسلام گرویدند و سرآخر تماماً به جهان اسلام پیوست.[226] نامه دیگر محمد به خسروپرویز شاه ساسانی ایران بود که با عکسالعمل تند خسروپرویز مواجه شد و در فرمانی، باذان فرمانده یمن را به سمت مدینه گیسل کرد تا محمد را به ایران بفرستد. باذان با شنیدن خبر مرگ خسروپرویز از جانب محمد، اسلام پذیرفت و زمینهساز سیطره مسلمانان بر یمن شد.[227]
پس از درگذشت محمد، خلفایی که پس از او به حکومت جامعه اسلامی رسیدند، اقدام به فتوحات نظامی کردند. بهطور کلی در علت و انگیزه خلفا در فتوحات اختلافهایی بین نظریهپردازان و تحلیلگران تاریخی وجود دارد. برخی از مورخان چون بلاذری دلیل این فتوحات را پیکار با مرتدان دانستهاند که واقعه رده را شکل دادند اما دستیابی به منابع حیاتی نیز در تصمیم آنان بیتاثیر نبود. به هر روی مناطق مختلفی در دوران خلفای اسلامی با جنگ یا صلح به حکومت اسلامی اضافه شد.[228] بیشترین تاریخپژوهان مدرن، اقدامات محمد در ارسال نامه به سران کشورهای منطقه را منشأ فتوحات بعدی مسلمانان میدانند.[229]
پس از ماجرای رده و سرکوب مخالفان توسط حکومت و همزمان با شورشهای داخلی در ایران ساسانی پس از مرگ خسروپرویز و ایجاد فضایی ناامن در ایران، ایرانیان پذیرای هرگونه تحول بنیادین شدند؛ حملاتی از جانب اعراب مناطق یمن به مرزهای جنوبی و جنوبغربی ایران صورت گرفت. خالد بن ولید از جانب ابوبکر مکلف شد تا به عراق — از مناطق تحت امر حکومت ایران ساسانی — لشکرکشی کند. خالد توانست در این حملات آبادیهای بسیاری را با صلح و معاهده تصرف کرد و موفق شد تا حیره را نیز با صلح و جزیه به تصرف درآورد. سرآخر سپاهیان خالد مجبور شدند تا با سپاهیان ایران و اعراب مسیحی همپیمان با آنان، بجنگد تا سایر بلاد حیره را نیز به تصرف درآورد. نتیجه این نزاع، شکست سپاه ایرانی و تصرف کامل حیره توسط مسلمانان بود. پس از تصرف حیره، خالد، اهالی مداین را نیز به اسلام فراخواند و همزمان عینالتمر را نیز تصرف کرد. پس از آن تا دوره عمر لشکرکشیهای دیگری نیز رخ داد و در طی آن بغداد، ابله، مذار، دشت میشان و ابرقباد به تصرف مسلمانان درآمد. در همین دوره نبرد بزرگ قادیسه رخ داد که با شکست سپاه ایرانی به پایان رسید. به دستور خلیفه مسلمانان تمام بازماندگان قادسیه که با سپاه ایرانی همکاری میکردند امان یافتند و همین امر سبب گرایش به اسلام را در منطقه فراهم آورد. ورود اسلام به ایران از جنبههای مختلفی قابل بررسی است و نتیجه عوامل مختلفی اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بودهاست. پس از نبرد قادسیه، مدائن نیز به تصرف مسلمانان درآمد. با این فتح و فرار یزدگرد پادشاه وقت ساسانی، آغاز ورود اسلام به سرزمین اصلی ایران فراهم شد. عمر بن خطاب با این فتح از ادامه جنگ خودداری کرد، اما در اقدامی خودسرانه، علاء بن حضرمی از بحرین به سمت خوزستان و اصطخرِ فارس تازید و موجب حمله ایرانیان به خود را فراهم کرد. سرانجام در سالهای ۱۷ تا ۲۰ ه. ق، فارس نیز به تصرف مسلمانان درآمد. با فتحهای بعدی، عمر جواز تصرف تمام ایران را صادر کرد. نبرد نهاوند نیز دیگر نبرد بزرگ بین اعراب و ایرانیان بود که با شکست ایرانیان، مقاومت ایرانیان درهم شکست و شهرهای دیگر ایران یکی پس از دیگری به تصرف مسلمانان درآمد. این تصرفات به جنگ و صلح صورت میگرفت و تا خراسان ادامه یافت.[230] تا سال ۲۲ ه.ق سیطره مسلمانان بر آمو ادامه یافت و پس از آن در سال ۵۴ سال، والیان خراسان جنگهایی را با مناطق شمالی خود آغاز کردند که تا سال ۹۰ ه.ق ادامه یافت. در نهایت در سالهای ۹۶ ه.ق بود که تسلطی نسبی بر مناطق چاچ و فرغانه حاصل شد. پس از آن به تدریج ترکستان به تصرف مسلمانان درآمد و تا قرن دوم ثبات بر منطقه حاکم شد. ترکستان شرقی در قرن چهارم به تصرف مسلمانان درآمد.[231] آشنایی ترکان با اسلام، به واسطه پیشروی صلحآمیز مسلمانان در طی چهار سده نخست هجری صورت پذیرفتهاست و عموماً با مهاجرت قبایل مختلف ترک به سرزمینهای اسلامی با اسلام آشنایی صورت گرفت. بر اساس گزارشهایی، ترکان محمد را با لقب «سافجی» به معنای پیامبر و علی بن ابیطالب را با لقب «بثیر» به معنای پهلوان میشناختند.[232]
آغاز ورود اسلام به شام مربوط به زمان حیات محمد بود که گروهی از شامیان به اسلام گرویدند. فتح شام برای اعراب مسلمان، به جهت قرابت مذهبی و زبانی و نژادی کار آسانی بود و با مقبولیت عمومی همراه شد. به فرمان ابوبکر لشکرهایی از مسلمانان پس یا در حین فتح ایران به سمت شام در حرکت شدند و نخستین درگیریها در غزه رخ داد. دیری نپایید که رومیان حاکم بر منطقه شام، از شهرهای مختلف میگریختند و شهرها و آبادیها به تصرف مسلمانان درمیآمد. در نهایت رومیان به دمشق گریختند و در آنجا به محاصره مسلمانان درآمدند. در همین بین بود که خلیفه درگذشت و عمر به خلافت رسید. در نهایت در سال ۱۴ ه.ق دمشق نیز با صلح و جنگ فتح شد. در سال ۱۵ ه.ق در نبرد یرموک، رومیان بهطور کامل شکست خوردند و سرزمین شام به دست مسلمانان افتاد. با فرار رومیان به قسطنطنیه، مسلمانان به سمت قدس در حرکت شدند و در سال ۱۶ تا ۱۸ موفق به فتح آن با صلح شدند. پس از این فتح بود که مسلمانان به سمت شرق به پیشروی ادامه دادند و مصر را نیز فتح کردند.[233] پس فتح مصر، نظر فاتحان به سمت غرب معطوف شد و با پیشروی نیروهای تازه مسلمان، طرابلس نیز فتح شد. خلیفه با هجوم به افریقیه موافقت نکرد. با به خلافت رسیدن عثمان، خلیفه دستور فتح افریقیه را نیز صادر کرد. با وقوع جنگهای داخلی در عصر عثمان و علی بن ابیطالب، فتحها کمرنگتر شدند و فتح افریقیه تا زمان خلافت معاویه به تعویق افتاد. حکومت اموری موفق شد تا افریقیه را فتح کند و نظر فاتحان را به سمت اندلس جلب کرد.[234] مسلمانان توانستند در بین سالهای ۹۱ تا ۹۵ ه.ق شبه جزیره ایبری که شامل پرتغال و اسپانیا بود را فتح کردند. پس از آن سلسلههای متعددی از مسلمانان از جمله امویان، موحدان، مرابطان و ملوک الطوایف بر این مناطق حکمرانی کردند. بعدها با تلاش مسیحیان کاستیل و آراگون و در طی سدههای دوم تا نهم ه.ق این مناطق از سیطره مسلمانان خارج شد.[235] با فتح اندلس، در سال ۱۰۰ ه.ق مقدمات هجوم به جنوب فرانسه (سرزمین فرنگ) فراهم شد. دیری نپایید که تا اواخر ۱۱۴ ه.ق نیمی از مناطق جنوبی فرانسه به دست مسلمانان فتح شد. با شکست مسلمانان در جنگی که در شعبان ۱۱۴ ه.ق رخ داد، پیشروی مسلمانان در مناطق فرنگ به پایان رسید. به عقیده بسیاری از تاریخپژوهان غربی، شکست مسلمانان در این نبرد موجب رهایی اروپا و مسیحیت از سلطهٔ اسلام و عرب شد. به مرور بسیاری از این مناطق با اختلافات داخلی مسلمانان از دست آنان خارج شد.[236] جزیره سیسیل نیز از مناطق تحت حکمرانی مسلمانان بود که در سال ۴۸۹ ه.ق از سیطره آنان خارج شد.[237]
اسلام به سرزمینهایی با زبان و فرهنگ متفاوت پا گذاشت. مردمان این سرزمینها برای فهم بیشتر قرآن به فراگیری زبان عربی پرداختند. به این ترتیب، برای نخستینبار یک زبان بینالمللی در گسترهٔ وسیعی از جهان رایج شد که به گسترش دانش کمک زیادی کرد. زبان مشترک باعث شد که هیچ دانشمندی در سرزمینهای اسلامی، احساس غربت نکند و برای دانشاندوزی به شهرهای مختلف سفر کند. نگارش کتاب به زبان عربی باعث شد هر دانشمندی از دستاوردهای علمی دانشمندان دیگر آگاه شود و ارتباط علمی، که برای پیشرفت دانش اهمیت زیادی دارد، امکانپذیر شود. ترجمهٔ آثار علمی تمدنهای پیشین به عربی باعث شد که برای نخستین بار بخش عمدهای از دستاوردهای علمی و فرهنگی بشر تا آن زمان، کنار هم قرار گیرد.[238]
عبارت «جهان اسلام» اولین بار در سال ۱۳۲۴ ه.ق در اثری از زویمر آمدهاست. در دایرةالمعارف اسلام اصطلاح «مردمان مسلمان» به کار رفته و عبارتهای «سرزمینهای اسلامی»، «امپراتوری اسلامی»، «مملکت اسلامی» و «نواحی اسلامی» را آداممتز بهکار بستهاست. پیش از این جغرافیدانان مسلمان از عبارت «مملکت اسلام» یا «بلاد اسلام» برای این مفهوم استفاده میکردند. جغرافیدانان فارسیزبان نیز از عبارت «ناحیت مسلمانی» با «حدود مسلمانی» استفاده میکردند.[239]
از آنجا اسلام، جوانترین دین در میان مذاهب اصلی است، با توجه به پیروانش، دومین و سریعالرشدترین دین جهان است.[240] بر اساس گزارش «اندیشکده تحقیقاتی پیو»، جمعیت مسلمانان در جهان در سال ۲۰۱۵ میلادی، ۱٫۸ میلیارد نفر بود.[241] مؤسسه آمریکایی «بررسی جمعیت جهان» تعداد مسلمانان جهان در سال ۲۰۲۲ را ۱٫۹ میلیارد نفر عنوان کردهاست.[242]
رشد جمعی مسلمانان در جهان در دورههای اخیر رشد چشمگیری داشتهاست؛ به طوری که در صد سال اخیر، جمعیت مسلمانان ۶ برابر شدهاست. در سال ۱۳۲۴ ه.ق جمعیت مسلمانان جهان ۲۳۳ میلیون نفر بود[243] و حدود پنجاه سال بعد جمعیت به ۴۲۵ میلیون نفر رسید[244][245] که به گزارش دانشنامه اسلام در سال ۱۹۸۶ میلادی تا ۵۰۰ میلیون نفر نیز رسیدهاست.[246] پراکندگی جمعیت در کشورها در سال ۱۳۳۷ چنین توصیف شدهاست: ۲۳۰ میلیون در کشورهای مستقل عمدتاً اسلامی، ۵۰ میلیون در چین، ۴۰ میلیون در هند، ۵۷٫۵ میلیون در سرزمینهای تحت نفوذ فرانسه و بریتانیا، ۲۰ میلیون در جماهیر شوروی، ۷٫۵ میلیون در کشورهای تحت سرپرستی سازمان ملل و ۲۰ میلیون در سایر کشورهای جهان. در همین سال ۹۰ درصد مسلمانان سنی و ۱۰ درصد شیعه توصیف شدهاند. سید حسین نصر جمعیت نسبی شیعی و سنی را به ترتیب ۱۳ و ۸۷ درصد میداند مؤسسه رند[یادداشت 3] نیز درصد جمعیت این دو فرقه اسلامی را به ترتیب ۱۵ و ۸۵ درصد دانستهاست. بر اساس آماری که دانشنامه جهان اسلام گزارش میکند، این نسبت در سال ۱۳۸۳ به ترتیب به ۸٫۵ و ۹۱٫۵ رسیدهاست. تحلیلها دلیل کم شدن آمار شیعیان را به جهت نرخ رشد بالای اهل سنت دانستهاند. آسیا بیشترین جمعیت مسلمان را در میان قارهها به خود اختصاص دادهاست و ۴۰ درصد از جمعیت قاره آفریقا را مسلمانان شکل دادهاند. ترکیب سنی مسلمانان جهان نامتوازن است و تقریباً ۴۰ درصد از جمعیت مسلمانان را جوانان شکل دادهاند. امروزه مسلمانان بعد از مسیحیت، بیشترین جمعیت از لحاظ دین را تشکیل میدهند.[247] به گزارش اندیشکده تحقیقاتی پیو که در سال ۲۰۱۷ منتشر شدهاست و بر اساس میزان رشد مسلمانان نسبت به مسیحیان جهان، احتمالاً تا سال ۲۰۶۰ میلادی، مسلمانان بیشترین جمعیت جهان را حتی پیش از مسیحیت به خود اختصاص خواهند داد. احتمال داده شدهاست که جمعیت مسلمانان در سال ۲۰۶۰ به ۳ میلیارد نفر خواهد رسید و از ۲۴٫۱ درصد جمعیت جهان به ۳۱٫۱ درصد رشد خواهد داشت. پیشبینی شدهاست که بیشترین رشد جمعیت مسلمانان در منطقه خاورمیانه و آفریقا صورت بگیرد.[248]
بر اساس آمارهای منتشر شده در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، پراکندگی جمعیت مسلمانان ۲۱ درصد از جمعیت تمام جمعیت جهان است که در ۲۰۴ کشور پراکنده هستند. بیشتر جمعیت مسلمانان در منطقه آسیای غربی شامل آسیای میانه، قفقاز و خاورمیانه، کشور هند و شمال آفریقا قرار گرفتهاند. با این وجود محدوده جهان اسلام، به محدوده جغرافیایی کشورهای مسلمان یا با جمعیت مسلمان بالا اطلاق نمیشود و شامل جمعیتهای کوچک مسلمان در کشورهای دیگر نیز میشود. وسعت جهان اسلام از جهت مساحت، شامل ۵۰ کشور به هم پیوسته اسلامی است که ۲۲ درصد از سطح خشکیهای کره خاکی (۳۰ میلیون کیلومتر مربع) را شامل میشود. سه کشور سودان، الجزایر و عربستان به ترتیب سه کشور بزرگ از جهت وسعت در جهان اسلام هستند. در این بین کشورهایی چون بنین، کامرون، موزامبیک، گویان و گابن با وجود عضویت در سازمان کنفرانس اسلامی، از کشورهای اسلامی بهشمار نمیآیند.[249] بر اساس گزارش اندیشکده پیو که متعلق به سال ۲۰۱۵ میلادی است، اندونزی، هند و پاکستان، به ترتیب سه کشور با بیشترین جمعیت مسلمان در جهان هستند.[250] در دهههای ۱۹۵۰–۱۹۶۰، دانشجویان، کارگران و متخصصان مسلمان بسیاری به کشورهای اروپایی و آمریکایی مهاجرت کردند و اقلیت قابل توجهای از اهالی این دو قاره را شکل دادند. اسلام امروزه دومین یا سومین دین از لحاظ جمعیت در آمریکا و اروپاست.[251]
غالباً تمام مسلمانان با هر فرهنگ و نژاد و زبانی، به زبان عربی آشنایی دارند؛ چرا که باید نماز را به زبان عربی بخوانند. مسلمانان اکثراً با زبانهای عربی، فارسی، کردی، ترکی، مالایایی، بنگالی، اردو، چینی و هندی سخن میگویند. در ۱۱ کشور اسلامی، زبانهای انگلیسی، فرانسه و پرتغالی شایع است. ۱۵ درصد مسلمانان به زبان عربی سخن میگویند و بهطور کلی چهارصد زبان به عنوان زبانی که مسلمانان با آن سخن میگویند مطرح شدهاست. علاوه بر زبان، نژادهای مختلف اعم از عربها، ترکها، آریاییها، سندیها، پنجابیها و آفریقاییها نیز در میان مسلمانان مختلف است.[252]
در دانشنامه اسلام، از شرایط اقتصادی مردمان عربستان در سالهای ابتدایی ظهور اسلام، نقش جنگهای در پذیرش اسلام با وجود آزاد بودن در پذیرش آن توسط مسلمانان، سلطنت مسلمانان بر مناطق فتح شده و اعزام مبلغان به سرزمینهای جدید به عنوان عوامل رشد مسلمانان در دورههای مختلف یاد شدهاست.[253] اندیشکده تحقیقاتی پیو، بر اساس تحلیل جمعیتی در سال ۲۰۱۸ میلادی، رشد جمعیتی مسلمانان در اروپا را با توجه به نرخ جمعیت بالا و مهاجرت و همینطور جمعیت جوان، رو به رشد توصیف کردهاست. بنابر همین گزارش، اروپائیان در ۱۵ کشور مختلف، نسبت به مسلمانان دیدگاه منفی داشته و آنان را در شهرکهای مربوط به خودشان میپذیرند. علت این دید منفی، علاقه مسلمانان برای تحمیل عقایدشان بر دیگران عنوان شدهاست. با این وجود، حضور مسلمانان در کشورهای اروپایی، موافقان و مخالفان خود را دارد. همچنین بنابر این گزارش، بیشتر مردمان اروپایی، از محدود کردن بخشی از پوشش زنان مسلمان همچون پوشش صورت، حمایت کردهاند.[254]
مسلمانان در طی فتوحان قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، فرهنگی منحصربهفرد تأسیس کردند که به نام رنسانس اسلامی یا عصر طلایی اسلام مشهور شدهاست. در این دوره، اختراعها، صنعت، پزشکی، ریاضیات، شیمی، جغرافیا، هنر و ادبیات رشد چشمگیری در میان دانشمندان مسلمان داشت. در بغداد مدرسه دارالفنون تأسیس شد و ترجمه آثار دانشمحور جهان به عربی آغاز گردید. در این عصر، جهان اسلام به یک مرکز بینظیر دانش فلسفه در جهان مبدل شد.[255] آغاز این دوره با انتقال پایتخت به بغداد صورت گرفت. وات بر این باور است که اقدامات علمی و صنعتی مسلمانان، سبب شد تا اروپاییان به تحرک علمی واداشته شوند. این دوره نزدیک به ۵ قرن ادامه داشت. تأسیس دارالحکمه در بغداد، از جمله اقدامات حمایتی حکومت عباسی از دانشمندان در این عصر بود. در طی نهضت ترجمه، آثار علمی بسیاری از زبانهای دیگر به عربی ترجمه شدند. این عصر برای مسلمانان از اهمیت بالایی برخوردار است.[256]
عصر طلایی شاهد تحولات حقوقی، فلسفی و مذهبی جدیدی بود.[257]
بر اساس آموزههای اسلامی، اسلام دین اولیه بشر بود که حضرت آدم به آن اعتراف کرد. اسلام، خود را نسخ کننده ادیان پیش از خود میداند.[نیازمند منبع]
بر اساس آموزههای اسلامی، اسلام پذیرش بی قید و شرط خداوند و تسلیم در برابر اوامر اوست. به باور مسلمانان، اسلام دین همه پیامبران است و مسلمانان واقعی، ابراهیم، موسی و عیسی بودند و بر اساس روایتی از محمد، دنیا، خانه اسلام است.[258] در قران تصریح شدهاست که مسلمانان به آنچه که بر ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، عیسی، موسی و اسباط نازل شدهاست باورمند هستند و فرقی بین آنها نمیگذارند. همچنین در متن قرآن، یهودیان و مسیحیان با عنوان «اهل کتاب» از بیدینها جدا شدهاند.[259]
اوج حملات علیه مسلمانان در کشور آمریکا، مربوط به سال ۲۰۰۱ و پس از واقعه یازده سپتامبر بود که بر اساس آمار مرکز پیو، در سال ۲۰۱۶ این رکود شکسته شد. رایجترین نوع تهاجم علیه مسلمانان آمریکایی، ارعاب عنوان شدهاست. بهطور کلی در ایالات متحده آمریکا، ۳۰۷ مورد جنایت علیه مسلمانان در سال ۲۰۱۶ ثبت شدهاست که نسبت به سال قبلش، ۱۹ درصد رشد داشتهاست. بر اساس تحقیقی که این مرکز در سال ۲۰۱۷ منتشر کردهاست، ۷۵ درصد از آمریکاییها معتقدند علیه مسلمانان آمریکایی، تبعیض بسیاری رخ دادهاست. همینطور نیمی از مسلمانان آمریکا اذعان دارند که مسلمان ماندن در آمریکا از سال قبل سختتر شدهاست.[260]
در دوران صدر اسلام، جمعه یکی از اعیاد بود که بعدها به روزی برای استراحت و نظافت و برگزاری نماز جمعه مبدل شد.[261] نماز جمعه، از جمله نمازهای واجب در اسلام است که در روز جمعه و به صورت جماعت خوانده میشود. قرآن در تعالیم خود، مسلمانان را توصیه میکند تا در اوقات نماز جمعه، کسب و کار خویش را تعطیل کنند و به نماز جمعه بپردازند. این نماز بدل از نماز ظهر خوانده میشود و دو رکعت است. امام جمعه (کسی که نماز جمعه را میخواند) باید پیش از خواندن نماز، دو خطبه بخواند. این نماز در نزد اهل سنت واجب عینی است اما در نزد شیعیان دوازدهامامی وجوب عینی آن منوط به حضور یا غیبت امام است. از دید اهمیت اجتماعی، جمع شدن مسلمانان در مکانی واحد و اطلاع و آگاهی از اوضاع یکدیگر، همچنین اطلاع از مخاطرات و تواناییها، امکان چارهجویی را فراهم میکند. از دیگر فایدههای این اجتماعات، پدید آمدن شعور اجتماعی برای عموم مردمان است.[262]
در آداب اسلامی، سه عید فطر، قربان و جمعه مورد قبول فرقههای اسلامی است و عید غدیر خم نیز در منابع شیعی مورد تأکید قرار گرفتهاست. با این وجود، غیر از جشنگرفتن در اعیاد چهارگانه، در الباقی اعیاد انتقادهایی از جانب برخی فرقههای اسلامی از جهت مشروعیت داشتن یا نداشتن جشن در اسلام و عید گرفتن در مناسبتهای دیگر، مطرح شدهاست. با این وجود مسلمانان بر اساس تعالیم اسلامی و مناسبتهای دینی، جشنهای مختلفی را میگیرند. برخی از این جشنها جنبه سیاسی و حکومتی داشته و بنابر اقتضاء زمان تأسیس شدهاست. از میان اعیاد اسلامی میتوان به روز هجرت پیامبر، خروج از ماه صفر، جشن میلاد محمد، جشن میلاد امامان شیعه، جشن مبعث، جشن معراج، جشن شعبانیه، جشن رمضانیه، جشن نیمه شعبان، جشن میلاد شافعی و… اشاره کرد.[263]
در عیدها به اقضاء آن جشن، مراسم و مناسک بهخصوصی اجرا میشود. انجام امور عبادی، تعطیلی و گرفتن وضعیت جشن در شهر و اجتماعات، از جمله این اقدامات است.[264] از دیگر مناسک اسلامی، نماز عیدین است که در دو عید فطر و قربان به صورت جماعت خوانده میشود. وقت خواندن این نماز از طلوع آفتاب تا ظهر شرعی است و کیفیت خواندن آن به این صورت است که نماز را در دو رکعت، و بعد از حمد سوره، ۵ بار قنوت (در رکعت دوم چهار مرتبه) اقامه میشود. پس از خواندن نماز، دو خطبه خوانده میشود. علاوه بر نماز، اطعام و قربانی از جمله مراسمات این دو عید است.[265] تبریک عید، هدیه دادن، برگزاری کاروانهای جشن، خوراک دادن و به دید و بازدید رفتن از دیگر رسومی است که در عیدها و جشنها صورت میگیرد.[266]
اعتکاف از دیگر مناسک اسلامی است که بیشتر در باب روزه عنوان شدهاست. اعتکاف یعنی شخص با نیت تقرب مدتی را در مسجد اقامت کند و در این ایام که خود را معتکف مسجد کردهاست، روزها را روزه باشد و به آداب اسلامی بپردازد. این عبادت، برای آن است تا مکلف مدتی را به دور از مشاغل روزمره خود، با معبود خود خلوت کند. اصل این عمل، یک عمل مستحب است.[267]
حج از واجبات اسلام است که بر هر فردی که مستطیع باشد، واجب میشود. این سفر تنها یک مرتبه بر هر فرد مسلمان واجب است. در مراسم حج، تمام حاجیان یک لباس متحدالشکل را میپوشند[268][269] و به دور از هرگونه اختلاف طبقاتی، در یک مکان اجتماع میکنند و مراسمات مربوط به مناسک حج را انجام میدهند. این مراسم پیش از ظهور اسلام با تفاوتهایی گزارش شدهاست. این مراسم دارای اعمال نسبتاً پیچیدهایست که تنها در جزئیات آن در میان فرقههای اسلامی اختلاف گزارش شدهاست. حاجیان در طول انجام اعمال مراسم، از برقراری رابطه جنسی، شکار، بستن سلاح، خون ریزی و حتی بریدن و کندن گیاهان منع شدهاند. این مراسم در ماه ذیالحجه برگزار میشود اما نوع دیگری از حج که مستحبی است با عنوان حج عمره، در هر زمانی برگزار خواهد شد.[270]
زیارت قبور انبیاء و امامان و اولیاء الهی در میان مذاهب اسلامی بجز حنبلیان، بلامانع عنوان شدهاست. بهخصوص در منابع اهل سنت به زیارت روضه پیامبر اسلام در مدینه تأکید شدهاست. در مذهب شیعه دوازدهامامی، اما زیارت قبور بزرگان دین و علیالخصوص امامان شیعه، اهمیت ویژهای دارد و رسوم خاصی برای این مراسم در نظر گرفته شدهاست. در منابع شیعی برای برخی از اماکن زیارتگاهی، زیارتنامههایی نیز گزارش شدهاست.[271]
مسجد از جمله نخستین مؤسسه و نهادهای اسلامی است که برای اولین بار در مدینه تأسیس شد. بنای اولین مسجد در اسلام به زمان هجرت محمد به مدینه بازمیگردد که در چند روز اتراق خارج از مدینه، در منطقه قبا، اقدام به تأسیس مسجدی به نام قبا کرد. هرچند مساجد برای اقامه نماز ساخته شدند اما اختصاص به این کار نداشتند و نخستین دانشگاههای اسلامی را شکل دادند. فقها و محدثین مسلمان در این مساجد اقدام به نشر معارف اسلامی میکردند. مساجد در پیشامدهایی که نیاز به اجتماع مسلمانان داشت، محل تجمع بود و وظایفی که امروزه با ابزارهای ارتباطی انجام میپذیرد، سابقاً بر عهده مسجد بود. مسجد محلی برای اطلاع مسلمانان از اوضاع یکدیگر بود و برخی امور اداری حکومتها در آنجا صورت میگرفت. همچنین مسجد به عنوان محل رسیدگی به شکایات و دعاوی مردم بود.[272]
کعبه از مقدسترین اماکن نزد مسلمانان محسوب میشود که بنای آن را به ابراهیم و پیش از آن به آدم نسبت دادهاند.[273]
با ظهور اسلام و نخستین پیروزیهایش، اسلام در شعر عرب بازتاب یافت. با قدرت یافتن محمد، جمعی از شاعران عرب برای جلب توجه و کسب صله، به سوی او شتافتند. با این وجود اشعاری که از آن دوران گزارش شدهاند، لزوماً مربوط به آن دوران نبوده و احتمال جعل در آنها وجود دارد. کهنترین شعر در موضوع اسلام، مربوط به اعشی، شاعر دوران محمد است که در شعر او تنها به «محمد» و «نبی» اشاره شدهاست. شعر دیگری نیز از کعب بن زهیر در وصف اسلام گزارش شدهاست که او این شعر را پیش از مسلمان شدن سرودهاست. با ظهور شاعرانی چون عبدالله بن رواحه کعب بن مالک و حسان بن ثابت؛ کلمات قرانی به اشعار عربی راه یافت. تأثیر اسلام در ادبیات تا جایی بود که واژگان عامی چون صداقت، شجاعت، وفا و صبر بوی مسلمانی یافتهبودند. شعر عربی با ظهور اسلام، از آرایهها و الفاظ عرب جاهلی فاصله میگرفت و بعدها در دوره امویان، این فاصله بیشتر شد تا جایی که فرزدق و جریر، اشعاری با مضامین تماماً اسلامی میسرودند. تأثیر عمومی اسلام در موضوع شعر، در عواطف شاعران مسلمان و واژگان به کار بسته شده در اشعار نمایان است.[274]
در روزگاران خلافت علی بن ابیطالب، اشعاری با مضامین دینی یا دینی-سیاسی شکل گرفت که عواطف اسلامی بسیاری بر آن بار بود. در کنار آن، اشعاری که از شاعران خوارجی منتشر میشد، بیشتر از جنگجویی و شهادت سخن میگفت. شعر خوارج در روزگار اموی افول کرد اما تعالی شعر شیعی تا دوره معاصر ادامه یافت. از این میان میتوان اشعار مدح علی بن ابیطالب در جنگ صفین یا قطعات ابواسود دوئلی را نخستین اشعار دینی-سیاسی شیعی دانست. رشته اشعار دیگری که در سده دوم و سوم ه.ق تعالی یافت، اشعار مشهور به زهدیات بود. ابوالعتائیه که با این اشعار مکتبی در ادبیات عرب ساخت، در اشعارش از آیات قران، تعالیم اسلامی و احادیث نبوی بسیار بهره میجست. شاعران دیگری چون سفیان ثوری، مالک بن دینار و سفیان بن عیینه اشعار زهد سرودند. در کنار آن اشعار پارسایی نیز پدید آمد که آن نیز سراسر از مفاهیم دینی و اسلامی شکل گرفته بود.[275]
اسلام در زمینه ادبیات تأثیرات بسیاری را بر فرهنگهای مختلف گذاشتهاست. برای نمونه، ادبیات دری از همان ابتدای پیدایش در قرن سوم ه. ق، یک ادبیات اسلامی محسوب میشد. ورود برخی مفاهیم به ادبیات فارسی و استفاده از اصطلاحات اسلامی در اشعار سایر زبانها از تأثیرات اسلام بر ادبیات برشمرده شدهاست. احساسات دینی نیز به شدت بر ادبیات فارسی تأثیر گذاشت و حتی در مواردی، آثاری را به وجود آورد که نمونه آن در ادبیات عرب مشاهده نشده بود.[276] از منظومهٔ قوتادغو بیلیگ به عنوان اولین آثار در زمینه ادبیات ترکی-اسلامی یاد میکنند که آغازگر فصلی جدید در ادبیات ترکی شد. علاوه بر محتوای دینی در ادبیان ترکی-اسلامی، باید به غالبهای ادبی مورد استفاده در این نوع ادبیات نیز اشاره کرد.[277]
غیر از قرآن که مهمترین منبع اسلامی در ادبیات منثور است، آثار اندکی در این زمینه در قرن اول هجری گزارش شدهاست که شامل احادیث نبوی و حتی احادیث جعلی است. این نثرها بیشتر به صورت روان و بیپیرایه و به صورت زبان گفتاری است. دیگر آثار منثور، خطبهها هستند. مشهورترین آنها خطبههای علی بن ابیطالب است که دارای نثری فاخر و آهنگین و مسجع بودند. نامهها و پیماننامهها نیز دیگر آثار منثور هستند که به امور سیاسی و اجتماعی بیشتر متمایل هستند و جزئی از ادبیات اسلامی محسوب میشوند. تمام ادبیات اسلامی، به این موارد محدود میشوند. بعدها دین تأثیرات دیگری نیز بر ادبیات عرب گذاشت. برای مثال نویری در نهایة الارب در بیان «فنون کتابنویسی»، به «فن داستانها و روایتهای دینی» پرداختهاست.[278]
یکی از مهمترین هنرهای مرسوم در تمدن اسلامی، خطاطی است که به جهت آمیختگی با کتابت قرآن و متون دینی، با فرهنگ اسلامی پیوندی عمیق دارد. نویسندگی و خط در فرهنگ اسلامی مورد توجه قرار گرفتهاست تا جایی که اسم یکی از سورههای قرآن قلم و در این کتاب بارها به کتاب و نوشتهها قسم یاد شدهاست. احادیثی نیز در زمین خط و خطاطی از پیامبر اسلام گزارش شدهاست. از این میان بهشتی شدن کسی که بسم الله را به خط خوش بنویسد یا فضیلت بودن خط خوش برای افراد از این دست روایات منسوب است. حتی در مواردی به نوع نگارش و ادوات خطاطی در روایات اشاره شدهاست. در این خصوص روایتی از علی بن ابیطالب در شیوه نوشتن با قلم نقل شدهاست. از منابع تاریخی چنین برداشت میشود که تا پیش از ظهور اسلام، نوشتن در میان اعراب جایگاهی نداشت بیشتر سنت نقل شفاهی مرسوم بود. در دوره حیات محمد، دو خط یابس (یا مبسوط) و مقور (یا لین) مرسوم بود. بعدها خط کوفی شبیه به خط اول شکل گرفت و به خط دوم، خط نسخ حجازی گفته شد. از این دو خط، سه خط مایل، مشق و نسخ شکل گرفت. بعدها دو خط کوفی و بصری نیز همزمان با تأسیس این دو شهر در جامعه اسلامی شکل گرفتند. فتوحات مسلمانان سبب شد تا خطهای اسلامی به مناطق دوردست نیز منتقل شود و با ورود متون عربی بدون نقطه و اعراب به مناطق غیر عرب، لزوم نقطهگذاری و اعرابگذاری ضرورت یافت. در سال ۷۵ ه.ق زبان عربی توسط عبدالملک اموی به رسمیت شناخته شد و گامی نو در زیباسازی خط عربی فراهم شد. در آن دوران خطوطی که در بلاد اسلامی رواج داشت عبارت بودند از: مکی، مدنی، التئم (النیم)، مدور، مثلث، کوفی، بصری، مشق، تجاوید، سطواطی (سلواطی)، مصنوع، مایل، مراصف (راصف)، اصفهانی، سِجلّی، و فیرآموز (پیرآموز یا قیرآموز). شکوفایی خطاطی و ابداع و اصلاح مکرر خطوط تا پایان سده سوم همچنان ادامه داشت و خطهایی با هدفهای مشخص چون کتابت قرآن یا نامههای رسمی و … شکل گرفت.[280]
نقد اسلام عموماً به نقد دین اسلام در باورها، اصول یا هر عقیده مرتبط با اسلام گفته میشود که از همان اولین مرحلههای شکلگیری آن وجود داشتهاست. اولین نقدهای نوشتاری توسط مسیحیان و یهودیان نوشته شده، یا همانند مسلمان سابق ابن راوندی. تا قبل از قرن نهم میلادی، برخی اسلام را بهعنوان شاخهای رادیکال از بدعتگذاری در مسیحیت میشناختند.[281]
از مباحث انتقادی دربارهٔ اسلام، منشأ آن است. منابعی بر این باورند که منشأ اسلام احتمالاً از روی عقاید مسیحیان اولیه برداشت شدهاست. لوکسینبرگ در این خصوص بر این باور است که قرآن از روی دستنوشتههای مسیحیان اولیه که به زبان آرامی بوده، نوشته شدهاست. پاتریشا کرون، استاد دانشگاه پرینستون، در این خصوص میگوید: «این نکتهای متناقضنما است که محمد که بسیاری معتقدند وی بازرگانی عامی در سرزمینی دور افتاده با انسانهای بتپرست بود، از آن همه مطالب دربارهٔ ابراهیم، موسی و دیگر پیامبران آگاه بود؛ مگر آنکه به گفته وی، شخص باور کند که جبرئیل مقرب، این تاریخ را به او وحی کرد، همانگونه که مسلمانان مؤمن باور دارند.»[282]
به عقیده آلفونس دو لامارتین، اسلام توسط محمد با نیت ارتباط مجدد انسان با خدا و خدا با انسان صورت گرفت. او همچنین یکی از اهداف اسلام را تضعیف خرافات و بازگردانی اندیشه عقلایی و مقدس میداند. او، انقلاب محمد در عربستان را میستاید و معتقد است کمتر کسی با دستان خالی، در جامعهای سراسر مخالف، دست به اقدامات انقلابی با چنین وسعتی زدهاست و در نهایت نیز موفق بشود در کمتر از دو قرن به نتایجی مطلوب برسد. او محمد را از جهت سه معیار ایده بزرگ، کمبود وسایل و نتیجه حیرتآورش، انسانی نابغه میداند که قابل مقایسه با نابغههای تاریخ نخواهد بود. به عقیده او اسلام توانست ارتشی قدرتمند، قوانینی مستحکم و حکومت و مردمانی را ارائه و تربیت کند که امروزه یک سوم جمعیت جهان را تحت تأثیر قرار دهد.[283]
وینسنت کورنل، اسلامپژوه آمریکایی بر این باور است که اسلام از نوعی «جهش ایمانی» در اعتقاد به تعالیمش طرفداری میکند که مشابه آن در مسیحیت، «تولد دوباره» عنوان گرفتهاست. به عقیده او، این تشابه بین دانش معنوی مسلمانان و پیروان دیگر ادیان، یادآور آن است که تجارب دینی به اقوام و فرهنگ خاصی اختصاص ندارد و مربوط به نوع بشر است. به عقیده او، اسلام دینی مشتمل بر محدودیت و رهایی به صورت توامان است. باور به اینکه خواست خدا بر زندگانی بندگان مؤثر است، به عنوان یکی از شواهد این محدودیت در کنار رهایی است. چرا که یک مسلمان با وجود آنکه خودش را مسلط بر زندگانی خود میداند، اما تأثیر عوامل خارجی را منکر نخواهد شد.[284]
از انتقادهای صورت گرفته نسبت به اسلام، مسئله جهاد اسلامی است. این باور که اسلام دین زور و شمشیر است. مسلمانان نیز این فریضه را موجب نابودی شرک در منطقه دانسته و راهی برای مقابله با تهاجم و استعمار میدانند.[285]
جهان اسلام بر اثر استعمارهای طولانی غربی، سابقه زیادی در زمینه مردمسالاری ندارد؛ اما اسلام معاصر مخالفتی با تلاش مسلمانان برای دستیابی به مردمسالاری در چارچوب مذهب، ندارد. در برخی از کشورهای اسلامی از نوعی مردمسالاری دینی استفاده میشود که بر اساس آن، مردم پس از رای دادن، زمینه آن را فراهم میکنند تا معیارها و قوانین دینی در اداره عمومی اجتماعی نقش داشته باشند.[286] با این وجود اکثر کشورهای جهان اسلام آمار پایینی در مردم سالاری و آمار بالایی در استبداد، تمامیتخواهی، یکّهسالاری و خودکامگی دارند.[287][288][289][290][291][292] طبعاً با توجه به مجازات سختگیرانه اعدام برای خارج شوندگان از دین، این آمار حتی شامل کسانی که نمیتوانند خروج خود را از اسلام علنی کنند، نیز میشود. بیشتر کشورهای عربی با حاکمیت دینی پایینترین ردهها در آمار مردمسالاری در حکومت هستند.[293][294][295][296]
از چالشهایی که محققان تاریخ اسلام با آن مواجه هستند، مسئله صحت تاریخی منابع اسلامی است. با وجود آنکه گزارشهای بسیاری در منابع اسلامی از تاریخ صدر اسلام گزارش شدهاست، اما تشخیص اخبار صحیح از غلط در این باره کار دشواری است.[297]
علاوه بر روایت کلاسیک از تاریخ اسلام، پاتریشیا کرون، مایکل کوک و بسیاری دیگر از محققان، بر اساس متن و تحقیقات باستانشناسی، تصور کردهاند که «مسجدالحرام» در مکه واقع نشدهاست، بلکه در شمال غربی شبه جزیره عربستان واقع شدهاست.[298][299][300][301] دن گیبسون اظهار داشت که اولین مساجد اسلامی و جهتهای گورستان (قبله) نشان داد پترا، محمد اولین افشاگریهای خود را در اینجا دریافت کرد و اسلام در اینجا برقرار شد.[302] رابرت برترام سرژانت در ژورنال جامعهٔ شرقشناسی آمریکا این نظریه را یک جدال سردرگم و غیرمنطقی توصیف کرد که به دلیل درک نادرست پاتریشیا کرون از متون عربی، عدم آشنایی با جامعهٔ عربستان، و سوءتعبیر از نوشتههای دیگر به نفع نظریهٔ خود پیچیدهتر شدهاست.[303]
شباهتها و تفاوتهای بسیاری میان اسلام و دیگر ادیان وجود دارد. از این میان میتوان به پذیرش عهد جدید توسط مسلمانان و عدم پذیرش آن از جانب یهود اشاره کرد. معجزههای عیسی، تولد عذرایی و رجعت او نیز از باورهای اسلامی است که یهودیان قبول ندارند. در باور مسیحیت، انسانها گناهکار به دنیا میآیند اما یهودیان و مسلمانان عقیدهای خلاف آن دارند. اسلام و یهود در قوانین غذایی همچون حرمت گوشت خوک و خون مشترک العقیده هستند. مسلمانان همچون یهودیان و مسیحیان، آزادانه فرزندان خود را به نامهای گزارش شده در کتابهای مقدس، نامگذاری میکنند.[304]
هلال ماه و ستاره «گاهی چندین ستاره» یک نشان باستانی است که طی دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ مجدداً به عنوان نماد اسلام یا جامعه اسلامی شناخته شد. این نشان در پرچم بسیاری از کشورهایی که اکثریت مردم، مسلمان هستند همچون ترکیه، آذربایجان، مالزی، الجزایر، لیبی، تونس، موریتانی، پاکستان، سلطاننشین آچه در اندونزی و پرچم عثمانی و نشان بسیاری از گروهها و اتحادهای اسلامی مانند اتحادیه مغرب عربی و امت اسلام وجود داشته یا دارد و بر نوک منارهها و گنبدهای اسلامی نیز نصب میشود. این نشان پیش از اسلام نیز وجود داشتهاست و ریشه آن به قرن ششم پیش از میلاد مسیح و اطراف اسرائیل باستان و موأب برمیگردد و در پیکرنگاری سومری رایج بودهاست. این نشان پیش از اسلام بر روی سکه بیزانتیوم «استانبول کنونی»، سکههای رومی و ساسانی نیز ضرب میشدهاست. هفتم اکتبر ۱۹۵۱ زمانی که قانون اساسی لیبی این نشان را برمیگزیند هلال ماه را یادآور تقویم هجری قمری و ستاره را نشان راه روشن و پشت سر گذاشتن تاریکی اعلام کرد.[305]
آثار برجامانده از سده یکم هجری، بسیار ناچیز گزارش شدهاست.[306]
همزمان با دوران فتوحات خلفای پس از محمد، اولین آثار مستقل در موضوع جهاد در نیمه دوم قرن ۲ ه.ق نگارش یافت که با عنوان عمومی السیر به نگارش درآمدند. السیر اوزاعی و همینطور السیر الکبیر محمد بن حسن شیبانی از جمله این آثار میباشند.[307]
در میان جنگهای صلیبی، جمعی از اندیشمندان اروپایی و خصوصاً اسپانیایی، با آموختن زبان عربی، ترجمه آثار علمی و فلسفی مسلمانان به زبان لاتین را شروع کردند که بعضاً با تشویق حکمرانان مسیحی علاقمند به دانش مواجه شد. از این رو سده ۶ و ۷ ه.ق را دوران شکوفایی ترجمه از عربی به لاتین و عبری یاد کردهاند. در سال ۵۳۶ ه. ق، دو تن از دانشمندان انگلیسی به نامهای رابرت و هرمانوس دالماتا برای اولین بار کتاب قرآن را به لاتین ترجمه کردند.[308]
در سده دوم ه.ق احادیث نبوی جمعآوری شد.[309]
ادبیات صوفیانه بخش بزرگی از ادبیات اسلامی را شامل میشود. در این میان شعر و ادبیات صوفیه در فارسی و عربی، غیر از جنبه تعلیمی، شامل مضامین تغزلی، رمزی و تمثیلی نیز هست. غیر از فارسی و عربی، زبانهای ترکی و اردو نیز مورد توجه صوفیان قرار گرفتهاست. از این میان مشهورترین آثار عبارتند از: الرسالهٔ القشیریه اثر ابوالقاسم قشیری، کتاب اللمع فی التصوف تألیف ابونصر سراج طوسی، منازل السایرین شیخ الاسلام خواجه عبدالله انصاری هروی، عوارف المعارف شهابالدین عمر سهروردی، کشف المحجوب هجویری، شرح تعرف ابوبکر مستملی بخاری، کیمیای سعادت ابوحامد محمد غزالی، مرصاد العباد نجمالدین رازی و مصباح الهدایهٔ عزالدین کاشانی.[310]
از میان کتابهای که به نقد و بررسی اسلام پرداختهاند، میتوان به «Hagarism: The Making of the Islamic World» اثر پاتریشا کرون و میکائیل کوک و اثر دیگری از کرون با عنوان «Meccan Trade and the Rise of Islam» اشاره کرد که به موضوع منشأ قرآن و اسلام پرداختهاند.[311]
بعضی نویسندگان غربی دربارهٔ سهم اسلام در تمدن جهان نوشتهاند. از جمله ناصرالدین صاحب زمانی در کتاب خداوند دو کعبه، صص:۲۲۹–۲۲۶ دربارهٔ کتابی با عنوان «سهم اسلام در تمدن جهان»، تألیف استانوود کاب مینویسد: «۵ ماه پیش از سفرم به بُستُن، در فروردین ۱۳۴۶ در کتابخانهٔ مسجد زیبای واشینگتن، به کتاب کوچکی از یک نویسندهٔ آمریکایی برخوردم که از جهاتی چند دارای گیرایی خاص بود. کتاب نوشتهٔ استن وود کاب سهم اسلام در تمدن جهان نام دارد «Islamic contribution to civilization» و یکی از کم نظیرترین کتابهایی بهشمار میرود که در کمال اختصار، لیکن با رسایی و دیدی وسیع و جامع، دربارهٔ اهمیت تمدن اسلامی برای تاریخ و فرهنگ انسانی، به یک زبان زندهٔ غربی، تا آنجا که نویسنده آگاهی دارد، تاکنون تدوین یافتهاست.»[نیازمند منبع]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.