سجع
From Wikipedia, the free encyclopedia
سجع در کلمه به معنای آواز قمری و آنچه به آن مانند باشد است.[1]
نثر و شعری که در آن آرایه سجع به کار رود، مُسَجَّع یا آهنگین نامیده میشوند. در این گونه نثر، جملههای مشابه را قرینه میگویند و واژههای آخر قرینهها در وزن یا حرف یا هر دو همخوانی دارند.[2]
نثر مسجع نثری است آهنگین و شعرگونه؛ هر چند فاقد وزن است، همانند شعر، از موسیقی قافیه و زیباییهای ترفندهای ادبی و ظرایف بلاغی بهره دارد. زبان در نثر مسجع معمولاً عاطفی است نه خبری؛ زیرا سجع با مضامین خبری صرف تناسبی ندارد.[3]
نمونهای از اینگونه نثر از ابوالفتوح رازی: «سهل بن عبد اللّه گفت: تقوی آن باشد که بپرهیزی به دل از غَفَلات، و به نفس از شهوات و به حقّ از لذّات و به جوارح از سیّآت. آن وقت که این کرده باشی، امید باشد تو را به وصول دَرَجات و نجات از دَرَکات.»
سَجع یکسانی دو واژه در یک عبارت؛ از نظر واج یا واجهای پایانی، وزن یا هر دوی آنهاست. آرایه سجع در کلامی دیده میشود که حداقل دو جمله باشد و بیشتر در نثر بکار میرود؛ زیرا سجعها باید در پایان دو جمله بیایند و آهنگ دو جمله را به یکدیگر نزدیک سازند تا آرایه سجع نامیده شوند؛ از این جهت سجع مانند قافیه است که در پایان مصراعها یا بیتهای شعر آورده میشود. اگر سجعها در یک جمله در کنار یکدیگر به کار برده شوند، «تضمین مزدوج» نامیده میشود