فهرست وام‌واژه‌های ترکی در فارسی

سیاهه از ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد

زبان‌های ترکی در چند مرحله بر زبان فارسی تأثیر گذاشته‌است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش سامانیان روی داد. پس از آن، در زمان فرمان‌روایی غزنویان، سلجوقیان و پس از حملهٔ مغول، تعداد بیشتری وام‌واژهٔ ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه‌یابی واژه‌های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی صفویان، که ترکمانان قزلباش در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و قاجاریان بر ایران بود.


پسوندها


وام‌واژه‌های ترکی رایج در فارسی کنونی

اطلاعات بیشتر فهرست ...
فهرست
بستن

آ

ب

پ

  • پاتوق[۳۴]؛ جایی که کسی معمولاً ساعت‌های بیکاری خود را در آن می‌گذراند.

ت

  • تپه[۳۵]
  • تسمه[۳۶]؛ دوال
  • تلاش[۳۷]؛ کوشش
  • توپ[۳۸] گوی
  • توتون/تُتُن[۳۹]؛ گونه‌ای گیاه مخدر
  • توشک/تشک[۴۰]؛ بستر
  • توی یا طوی؛ در متون فارسی ایران[۴۱] به معنی جشن وضیافت و عروسی) و در فارسی دری تاجیکستان، عروسی[۴۲]
  • تغار[۴۳]؛ ظرف بزرگ سفالی که برای ذخیره مواد استفاده می شود. واحد اندازه گیری غلات در قدیم

ث

ج

چ

  • چاپیدن[۴۸]؛ تیغیدن
  • چاخان[۴۹]؛ لاف‌زن

ح

خ

د

ذ

ر

ز

ژ

س

ش

  • شلوغ[۸۳]؛ ازدحام جمعیت. نا منظم. بی مبالات

ص

ض

ط

  • طرلان[۸۴]؛ پرنده شکاری از گروه بازها و بزرگ‌تر از قرقی، شاه‌باز

ظ

ع

غ

ف

ق

ک

گ

  • گزمه[۱۳۴]؛ شبگرد
  • گلَنگِدن[۱۳۵]؛ بخشی از تفنگ که فشنگ را نگه می‌دارد.

ل

م

ن

و

ه

ی

وام‌واژه‌های ترکی در لهجهٔ گفتاری تهرانی

بیشتر این واژه‌ها از زمان فرمانروایی قاجارها در ایران و به ویژه در لهجه تهرانی راه یافته‌است و در فارسی دری افغانستان و تاجیکستان ناآشناست.

اطلاعات بیشتر فهرست ...
فهرست
بستن

آ

  • اُغور/اوغور: دولت/وقت/خیر/برکت[۱۵۱]
  • ال و بل از اِله و بِله: چنین و چنان
  • ایز: رد پا[۱۵۲]
  • آیزنه/یزنه: شوهر خواهر[۱۵۳]

ب

پ

ت

ث

ج

  • جیک و بوک: در اصل به معنای حالت قرار گرفتن قاپ بر پشت در قمار[۱۵۷]

چ

ح

خ

د

ذ

ر

ز

ژ

س

ش

ص

ض

ط

ظ

ع

غ

  • غازغان: دیگ بزرگ مسی[۱۶۳]

ف

ق

ک

گ

ل

م

ن

و

ی

نام‌ها

اطلاعات بیشتر فهرست ...
فهرست
بستن

آ

ا

ب

  • بایقوش
  • بایندر[۱۹۰]
  • بکتاش[۱۹۱]
  • بلدرچین
  • بیات: در اصل به معنی کهنه/قدیمی[۱۹۲]

پ

ت

ث

ج

چ

ح

خ

د

  • دلیجه

ذ

ر

ز

ژ

س

ش

ص

ض

ط

ظ

ع

غ

  • غزلاغ

ف

ق

ک

گ

ل

  • لاچین

م

ن

  • نازلی («ناز» فارسی و «لی» ترکی)

و

ه

ی

  • یاشار: زیستن[۲۰۹]
  • یخن‌قاق: رایج در فارسی افغانستان، پیراهن[۲۱۰]

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

Loading related searches...

Wikiwand - on

Seamless Wikipedia browsing. On steroids.