شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم، حقوقدان و پژوهشگر ایرانی (۱۳۰۳–۱۴۰۱) From Wikiquote, the free quote compendium
محمدعلی اسلامی نُدوشَن (۲۵ اوت ۱۹۲۴ – ۲۵ آوریل ۲۰۲۲) (۳ شهریور ۱۳۰۳ – ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱) نویسنده، شاعر و حقوقدان ایرانی بود. در روستای ندوشنِ یزد به دنیا آمد. پدرش مهدی، دهقان و مادرش خاور نام داشت. تحصیلات اولیه را همانجا پایان برد، سپس دورهٔ متوسطه را در شهر یزد و تهران. به دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران درآمد و لیسانس حقوق قضایی خود را از آنجا گرفت. در ۱۹۵۰م/ ۱۳۲۹ش به استخدام وزارت دادگستری درآمد و در شیراز به قضاوت پرداخت، در اسفند همان سال برای ادامهٔ تحصیل در مقطع دکتری حقوق، راهی فرانسه شد و در سال ۱۹۵۰م/ ۱۳۳۴ش از دانشکدهٔ حقوق دانشگاه سُربُن، دکتری حقوق بینالملل را گرفت و بعد به ایران بازگشت.
پس از آن همکاری خود را با مطبوعات آغاز کرد، از جملهٔ مجلهٔ «یغما»، در سالهای ۱۹۵۸–۱۹۷۹-م/ ۱۳۳۷–۱۳۵۷ش، و مقالات بسیاری برای آن نگاشت. در سالهای ۱۹۵۵–۱۹۶۸م/ ۱۳۳۴–۱۳۴۷ش از خدمت در دادگستری تعلیق شد. پیش از حرفهٔ قضایی، در سالهای ۱۹۴۴–۱۹۶۱م/ ۱۳۲۳–۱۳۴۰ش در چندین حلقهٔ ادبی و فرهنگی حضور یافت. سفرهای علمی و فرهنگیاش از تابستان ۱۹۶۷م/ ۱۳۴۶ش با آمریکا آغاز شد. در حدود ۱۹۶۹م/ ۱۳۴۸ش از خدمت قضایی منفصل شد. در همان سال با واسطهٔ فضلالله رضا، رئیس وقت دانشگاه تهران، نخست مشاور حقوقی و فرهنگی دانشگاه شد و سپس، به عضویت هیئت علمی آن دانشگاه درآمد. به تدریس نقد ادبی و سخنسنجی، ادبیات تطبیقی، فردوسی و شاهنامه، و شاهکارهای ادبیات جهان، و در دانشکدههای حقوق و اقتصاد، به تدریس تاریخ تمدن و فرهنگ ایران پرداخت. در سپتامبر ۱۹۸۰/ مهر ۱۳۵۹ به تقاضای خود از دانشگاه تهران بازنشسته شد. در فوریه ۱۹۹۲/ اسفند ۱۳۷۰، مؤسسهٔ ایرانسرای فردوسی را برپا ساخت، با همکاری همسرش، شیرین بیانی. فصلنامهٔ «هستی» را سردبیری نمود.
اسلامی در طی سالهای نویسندگی، آثار بسیاری در زمینههای گوناگون و انواع ادبی نگاشت. از جمله: شعر، سفرنامه، داستان، نمایشنامه و دیگر متون ادبی پراکنده. مقالات بسیاری در زمینههای گوناگون ادبی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و هنری نوشت و همچنین دست به ترجمههای ادبی، سیاسی و اجتماعی زد. نام مستعار «م. دیدهور» نیز به کار برد. بیشتر آثارش پس از نشر در مطبوعات، به شکل کتاب درآمد؛ خودزندگینامهاش را نیز در چهار جلد گردآورد. به فعالیتهای اجتماعی و نیکوکاری نیز روی آورد. از مه ۲۰۱۲/ خرداد ۱۳۹۱ در کانادا اقامت گرفت. پس از حدود نیم سده نویسندگی، به سنِّ ۹۷ سالگی در تورنتو درگذشت.[۱]
در اینجا، نقلقولهایی از آثارش برپایهٔ نوع ادبی و تاریخ گرده آمدهاست.
نقلقولهای از او برپایۀ واسطه و تاریخ
نقلقولها از سخنرانیها، پیامهای عمومی و درسگفتارهایش
«بازتابها» نوشتههای پراکندهای هستند که نخستین بار از سوی مؤسسهٔ انتشارات آرمان در بهار ۲۰۰۴م/ ۱۳۸۳ش نشر شد، در سه بخش «گزارش چند سفر:استرالیا، آمریکا، کانادا، سوئد»، «دیدارها از گوشه و کنار» و «یادداشتهای گوناگون».
ایران به هزار جلوه در کار آید | گه دل بنشاط و گاه بیمار آید | |
او را که دو صد یار به بازار آید | آن نیست که هر سفله خریدار آید |
آن یار که از یار سراغی دارد | در گوشهای از بهشت باغی دارد | |
در رهگذر عمر چراغی دارد | از نیک و بد دهر فراغی دارد |
پرسان پرسان خرام تا شهر گزین | در سایه زلف جای بگزین و نشین | |
این است مقام امن و این است یقین | آن گمشده فردوس همین است همین |
آن روز که تاریخ سیهپوش نبود | آمیخته شرنگ با نوش نبود | |
ویرانه هزار در جهان بود و لیک | بشکوهتر از خزائه شوش نبود |
البرز سترک و برف همتای حریر | رفتند بخواب ناز چون شکر و شیر | |
تهران اسیر خفته در درد و نفیر | آلوده ابتذال و اندوه قیر |
آبی است که تشنگی فروننشاند | ابری است که باران سیه باراند | |
سیلی است که ره به سوی ویرانه برد | داننده نداند به چه نامش خواند |
پیشانی صبح را دگر پاکی نیست | اندر نفس نسیم چالاکی نیست | |
بوئی اگر از خاک وزد خاکی نیست | احساسی هست لیک ادراکی نیست |
گر حکم طبیعت است وگر حکم خدای | نامرد به جای مرد نگذارد پای | |
هر چند که بر فراز این کهنه سرای | گه سایه کرکس است و گه فرَ همای |
سرتاسر این جهان اگر پیمائی | با این همه سرگشته پای بر جائی | |
زان روست که بند آز را افزائی | دندانی کو که بندها را خائی |
روز از پی روز میرود و هر شب و روز | ما غرّه که بر عمر سواریم هنوز | |
در پنجهٔ بی قلب زمان دست آموز | چون آهو کاینم دوان از پی یوز |
این خواب و خیال و وعده و هجر و وصال | گردونهٔ عمر میبرد رو به زوال | |
در کام گذشته میخزد لحظه حال | واینک مائیم و دخمهای از مه و سال |
زودا باشد که روز بدرود رسد | هر چند که دیر خوانیش زود رسد | |
وان بود بسر منزل نابود رسد | بادی وزد و بشمع بی دود رسد |
گویند که از مرگ بتر هیچ نبود | هم خوبتر از مرگ نیامد به وجود | |
هم این وهم آن از آنچه باشد مقصود | این راز مهیب ژرف را کس نگشود |
آنگونه که زندگی روان است چو رود | ریزنده بدریای زمان است چو رود | |
اندر در پی نیستی دوان است چو رود | از نیست جوان جاودان است چو رود |
ناآمده را ز آمدن نیست خبر | از آمدگان پرس، ملا چیست خبر | |
گوید چو بغیر تشنه کامان کس نیست | نه سرخ و سیه برنگ، آبیست خبر |
زنجیر دو زلف گر درآید در دست | با چنبر آن پای زمان باید بست | |
تا در خم ناز دل نبندد بگسیل | تا در شب تار ره نیاید به گسست |
گر میوهای از باغ زمان بگرفتم | تا ظن نبری که رایگان بگرفتم | |
یک عمر عزیز در ازایش دادم | این دادم و آن جان جهان بگرفتم |
گر عشق برزلف زندگی آویزد | زان است که مرگ از میان برخیزد | |
معشوق هزار ماجرا انگیزد | تا جان جهان بپای عاشق ریزد |
یک بهره زندگی بگفتن گذرد | وان بهره دگر به ناشنفتن گذرد | |
گر شاهد بی پرده نیاید بسخن | آن راز بزرگ در نهفتن گذرد |
گفتیم و شنیدیم و خبر هیچ نبود | وین عمر بسر رسید در گفت و شنود | |
وان گفت و شنود ره به جائی نگشود | چون آن صنم راه گشا رخ ننمود |
افسانه زندگی ندارد پندی | کاو نیست مگر روندی و آیندی | |
بخشد به هزار عشوه نوبت چندی | وانگاه برد بخواب نادلبندی |
از خواب و خیال و گفت و او گفت چه سود | کاین عمر دو گونه بود چون آتش و دود | |
گه سوخت چو کهنه کفش و گه سوخت چو عود | گه اشک بکار برد و گه خنده فزود |
این سوی جهان گهی بدان سوی شدیم | در رهگذر امید رهپوی شدیم | |
سرگشته از این کوی بدان کوی شدیم | دلخوش بخیال اوی بی اوی شدیم |
روزی آید که روز روزان باشد | رخساره دلبران فروزان باشد | |
در مجمر مهر عود سوزان باشد | وین دود نه از کتاب سوزان باشد |
افسانه بگو بهار افسانه بگو | شب میگذرد ز صبح جانانه بگو | |
بی برگی پائیز به انگور ببخش | وز بادهٔ گلرنگ بهارانه بگو |
«از زندگی بگوییم» گفتگوهایی است که از تاریخ ۵ ژوئن تا ۱۸ ژوئیه ۱۹۹۷/ ۱۵ خرداد تا ۲۷ تیر ۱۳۷۶، طّی چهار نشست، با مشارکت فریده گلبو، مریم مشرّف، احمدرضا احمدی، فرّخ امیر فریار و کامیار عابدی انجام گرفت. حاصل این گفتگو با عنوان «از زندگی بگوییم» نخست در کتاب «تک درخت» انتشار یافت و سپس در وبگاه اسلامی ندوشن، در پنج بخش نشر شد.[۱۱۷]
«بر مرز دو فرهنگ» گفتگوهایی است که در تابستان ۲۰۰۲م/ ۱۳۸۱ش به در خواست مجلۀ «کتاب ماه:ادبیات و فلسفه» صورت گرفت و اصغر دادبه، محمّد دهقاني، كاميار عابدي و علياصغر محمدخاني در آن شركت داشتند. متن آن در شماره ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۲/ ۱ مهر ۱۳۸۱ آن مجله چاپ شد. و سپس در وبگاه اسلامی ندوشن، در سه بخش نشر شد.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.