کورش بزرگ
نخستین شاهنشاه هخامنشی (۵۵۹–۵۲۹ پ.م) از ویکینقل قول، مجموعه نقل قولهای آزاد
کوروش بزرگ (حدود ۶۰۰–۵۲۹ پیش از میلاد) پسر کمبوجیه یکم شاه پارس، بنیانگذار و نخستین شاهنشاه شاهنشاهی هخامنشی بود که در میانهٔ سالهای ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد بر نواحی گستردهای از غرب آسیا حکومت کرد.
گفتاوردها
- چندصدایی در شورا، تکصدایی در فرمان.
- منسوب، Charles W. Hofer (1979). Strategic Management : A New View of Policy and Planning (in en), 163.
دربارهٔ او
مورخان باستان
- «[چنین میاندیشیدم] که برای انسان بسی آسانتر است که بر حیوانات حکومت کند تا بر آدمیان. ولی وقتی دیدم که چگونه کورش، پادشاه ایران، بر عدهٔ معتنابهی از مردمان حکومت کرد و شمار کثیری شهرها و اقوام و ملل مختلف را تحت امر خود درآورد، از عقیدهٔ اولیه خود عدول نمودم و ناچار به اعتراف این مطلب شدم که نه تنها حکومت بر مردم امری غیرممکن نیست، بلکه مسئلهٔ دشوار و بغرنجی نیز نخواهد بود؛ مشروط بر اینکه حاکم باتدبیر و کیاست باشد. در واقع، در قلمرو کورش ملل و اقوام متعددی همه طوق اطاعتش را به گردن نهادند و با وجود اینکه از یکدیگر روزها و ماهها، فاصله داشتند، حتی عدهای هرگز او را به چشم خود ندیده بودند و برخی دیگر اطمینان داشتند که هرگز در عمر خود او را نخواهند دید، اما همگی یکدل و یکجهت میکوشیدند در زیر رأیت سلطنتش در آمده و اوامرش را تمکین نمایند. کورش در این باب بر بسیاری از پادشاهان چه آنها که سلطنت را به ارث بردند و چه آنها که به دست توانای خویش آن را فراهم ساختند، برتری دارد.»
- «تردیدی نیست که امپراتوری کورش یکی از زیباترین و بزرگترین امپراتوریهای آسیا بوده است. برای اثبات آن، کافی است نظری به صحنهٔ پهناورش بیندازیم. امپراتوری که کورش بنیاد نهاد از یک طرف به بحر احمر و دریای سیاه و جزیره قبرس و مصر، و از جنوب تا حدود مصر و حبشه توسعه یافت ... کورش رعایای خود را مانند فرزندان خویش عزیز و گرامی میداشت و همهٔ ملل مختلف او را مثل پدر مهربان خود دوست داشتند.»
- گزنفون، کوروشنامه، ۲۷۲.
- «پارسیان چون از تعالیم کوروش روی برتافتند، گرفتار انحطاط و مصائب بسیاری شدند.»
- گزنفون، کوروشنامه، ۲۷۲.
- «هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیان آزادی داشتند و همه مردان آزاد بودند و سرور و فرمانروای بسیاری از مردمان دیگر نیز بودند. فرمانروایان رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند. چون سربازان و سرداران همه را به یک چشم میدیدند و با همه به برابری رفتار میکردند، سربازان در موقع خطر آمادهٔ جانفشانی بودند و در جنگ با جان میکوشیدند. اگر در میان ایرانیان مرد خردمندی بود که میتوانست اندرزی بدهد که مردمان را سودمند باشد، چنان میکردند که همهٔ مردم از خردمندی او استفاده کنند. پادشاه بر کسی حسد نمیورزید؛ اما به همه آزادی میداد تا آنچه میخواهند بگویند و آنکس را که اندرز بهتر میداد و رای بهتر مینهاد، گرامیتر میداشت. این بود که کشور از هر لحاظ پیشرفت کرد و بزرگ شد؛ زیرا افراد آزادی داشتند و در میان آنان محبت بود و نسبت بهم حس خویشاوندی میکردند.»
- افلاطون. «نظر افلاطون دربارهٔ بزرگی و تباهی خاندان هخامنشیان». مجله سخن. ترجمهٔ م. صناعی (تهران) یازدهم، ش. ۱۲ (نوروز ۱۳۴۰): ۱۲۸۱–۱۲۸۵.
- «کوروش، قهرمان بختیار، چون به قدرت رسید، میان اقوام برادر صلح برقرار کرد و سپس لودیا و فروگیا را مسخر خود ساخت و بر نیروی سراسر تسلط یافت. آسمان با او سرکین نداشت چون فرزانه بود.»
- «کوروش، پسر کمبوجیه و ماندانه دختر پادشاه ماد، در دلاوری و کارآیی خردمندانه و دیگر فرزانگیها سرآمد مردم روزگار خود گشت؛ زیرا پدرش او را شاهانه پرورده بود و برای رسیدن به بزرگترین هدفها و دستیابی به بهترین پایگاهها تشویقش کرده بود. از همان آغاز کارش، پیدا بود که به انجام کارهای بزرگ کامیاب خواهد گشت؛ زیرا فرزانگی و کارآییاش برای کسی چنان جوان و تازه پای به میدان نهاده، شگفتآور مینمود. همه گفتهاند که کوروش نه تنها در جنگ دلاور و بیباک بود، بلکه در رفتار با زیردستانش نیز میانهرو و پاک اندیش و انساندوست بود و از این جهت پارسیها او را پدر میخواندند.»
- دیودور سیسیلی به نقل از شاپور شهبازی، کوروش بزرگ، ۳۸۸.
مورخان مدرن
- «کوروش در ذهن آدمیان نه تنها خاطرهٔ یک سلطان بسیار بزرگ و مقتدر، بلکه یک پادشاه خوب و عادل را بر جا گذاشته است. او در میان رعایای هم میهن خود و حتی در میان کسانی که وطنشان به امپراتوری او ضمیمه شده است، وجههٔ فوقالعاده خوبی دارد. بارها و بارها در مناطقی که تقریباً بدون جنگ و خونریزی به تصرف در میآورد، همیشه به عنوان یک منجی آزادیبخش از وی استقبال به عمل آمده است. عزت و حرمتش به هیچ وجه به سلطهجوییهای معمول از طریق زور و وحشت بستگی ندارد و سلطنتش از گند همهٔ آن زشتکاریهایی که معمولاً در تثبیت شهرت و قدرت یک فرمانروای فاتح دخیلاند، پاک و منزه است. کوروش به راستی یکی از شریفترین چهرههای عهد باستان است که همه به طیب خاطر او را پدر ملت مینامیدند...»
- شاندور، کوروش، ۴۰۶ و ۴۰۷.
- «خاطرهٔ سلطنت کوروش در ذهن پارسیان به اندازهای مورد تقدیس و تقدیر و درک و عدالتش به قدری برای ایرانیان مسلم بود که این پادشاه بزرگ، برای همیشه در نظر ایشان به عنوان یک پادشاه واقعی باقی ماند و رعایایش هم که به خیر و خوبی سلطنتش پی میبردند و از بخشندگی او آگاهی مییافتند، از دل و جان دوستش میداشتند.»
- شاندور، کوروش، ۴۱۷ (با تلخیص).
- «چگونگی سالهای آخر سلطنت کوروش مشخص نیست و ما هرگز بهطور دقیق نخواهیم دانست که آن پادشاه بزرگ هخامنشی چگونه و به چه طریقی از دنیا رفته است. مرگ او نیز همچون تولدش به تاریخ تعلق ندارد. در عصر هرودوت نقلقولهای مختلفی دربارهٔ پایان حیات او در افواه شایع بود. (اما به راستی) برای کسی که همیشه باقی است، چه اهمیتی دارد که تاریخنگاران کهن در روایت مرگ او اتفاق نظر ندارند؟»
- شاندور، کوروش، ۴۱۹.
- «هنگامی که اوضاع تاریک و اندوهبار جهان را در اندک روزگاری پیش از کوروش به یاد میآوریم، اهمیت بیکران آن شاه شکوهمند و بزرگ، بهتر نمایان میشود. او را به حق لقب بزرگ دادهاند؛ زیرا بدان گروه انگشت شماری از مردمان تعلق دارد که انسانیت نمیتواند از دادن لقب بزرگ بدانان دریغ کند...»
- گوستاو فلوگل، به نقل از شاپور شهبازی، کوروش بزرگ، ۳۸۹.
- «او هیچگاه نظیر خود را در این عالم نداشته است ... او یک مسیح بود؛ مردی که دربارهاش تقدیر مقرر داشته بود باید برتر از دیگران باشد.»
- آرتور دو گوبینو، به نقل از حسن پیرنیا. تاریخ ایران باستان. ج. یکم. چاپ اول. تهران: انتشارات شرکت مطبوعات، ۱۳۱۱. ۴۷۷.
- «کوروش که در بدو امر پادشاه ولایت کوچکی بود و عاقبت شاهنشاه معظمترین دولتی که تا آن زمان در دنیا دیده نشده بود گردید، از اشخاص تاریخی است که بسیار محل توجه و محبوبیت واقع میشود ... ظاهر آن است که زیبایی مردانه، شجاعت، قهرمانیت و فعالیت او در تمام مدت عمرش هویدا بوده و هیچوقت عیاشی و تنپروری که بسیاری از بزرگان دنیا گرفتار آن بودهاند، به مردانگی او صدمه وارد نیاورده است.»
- پرسی سایکس، تاریخ ایران، جلد یکم، ترجمه سید محمدتقی فخرداعی گیلانی، صص ۱۹۹ و ۲۰۰.
- «مسطورات کتاب مقدس (تورات) و مورخین یونانی و خود ایرانیها، همه موافقت دارند بر اینکه کوروش استحقاق لقب کبیر داشته است. اهل کشورش او را دوست میداشتند و پدر میخواندند و ما هم میتوانیم مباهات کنیم به اینکه اولین شخص بزرگ آریایی که احوال او در تاریخ به خوبی معلوم میباشد، دارای چنان صفات عالیه و برجسته بوده است.»
- پرسی سایکس، تاریخ ایران، جلد یکم، ترجمه سید محمدتقی فخرداعی گیلانی، صص ۲۰۰ و ۲۰۱.
- من شخصاً سه مرتبه به زیارت این مقبره (آرامگاه کوروش بزرگ) رفتهام و در آنجا موفق شدم مختصر تعمیری هم بنمایم و ضمناً در هر موقع به این نکته متذکر شدم که دیدن مقبرهٔ اصلی کوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه عالم مزیت کوچکی نیست و من چقدر خوشبخت بودم که به چنین افتخاری نائل شدهام و در واقع شک دارم که آیا برای ما طایفهٔ آریایی هیچ بنای دیگری هست که زیاده از مقبرهٔ مؤسس دولت پارس و ایران که تقریباً دو هزار چهارصد سال قبل از این در آنجا مدفون شده، اهمیت تاریخی داشته باشد؟»
- پرسی سایکس، تاریخ ایران، جلد یکم، ترجمه سید محمدتقی فخرداعی گیلانی، ص ۲۳۶.
معاصر
- «از میان پادشاهان عدهٔ معدودی هستید که پس از خود شهرت و نامی نیک مانند کوروش به جا گذاشتهاند. کوروش سردار بزرگ و پیشوای مردم بود. بخت نیز با او یاری میکرد. وی سخی و نیکخواه بود و اندیشه آن نداشت که ممالک مفتوحه را به اتخاذ روشی واحد ملزم نماید؛ بلکه این خردمندی را داشت که مؤسسات هر یک حکومتهایی که به تاج و تخت خود ضمیمه میکرد، لاتغیر باقی گذارد. او هرجا که رفت خدایان مذاهب مختلف را به رسمیت شناخت و تصدیق کرد. همواره خود را جانشین قانونی حکمرانان بومی معرفی مینمود ... پارسیان کوروش را پدر و یونانیان که وی ممالک ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار مینامیدند و یهودیان او را به منزلهٔ ممسوح پروردگار محسوب میداشتند.»
- رومن گیرشمن. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمهٔ محمد معین. چاپ اول. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۳۶. ۱۲۳ و ۱۲۴.
- «کورش یکی از کسانی بود که گویا برای فرمانروایی آفریده شدهاند و به گفتهٔ امرسون همهٔ مردم از تاجگذاری ایشان شاد میشوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به کار برمیخاست. در ادارهٔ امور به همانگونه شایستگی داشت که در کشورگشاییهای حیرتانگیز خود چنین بود. با شکست خوردگان به بزرگواری رفتار میکرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی میکرد. پس مایه شگفتی نیست که یونانیان دربارهٔ وی داستانهای بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان پیش از اسکندر دانسته باشند ... وی مؤسس سلسلهٔ هخامنشی یا سلسلهٔ شاهان بزرگ است که در نامدارترین دورهٔ تاریخ ایران بر آن سرزمین سلطنت میکردند ... [کوروش] فرمانروایی اقوام سامی را بر مغرب آسیا چنان پایان داد که تا ۱۰۰۰ سال پس از آن دیگر نتوانستند دولت و حکومتی بسازند ... آن اندازه که از افسانهها بر میآید، کوروش از کشورگشایانی بوده است که بیش از هر کشورگشای دیگری او دوست میداشتند و پایههای سلطنت خود را بر بخشندگی و خوی نیکو قرار داده بود.»
- ویل دورانت. تاریخ تمدن. ج. یکم. ترجمهٔ احمد آرام. چاپ. تهران: انتشارات اقبال، ۱۳۳۷. ۵۱۷–۵۱۹.
- «مدارا و تساهل دینی او، رفتار بزرگوارانه و مهربانانهای که با دشمنان مغلوب خویش داشت و مهارت و قابلیت فوقالعادهاش در جایگاه یک فرماندهٔ جنگی، توضیحدهندهٔ علت ستایشی است که همهٔ جهان، حتی بابلیان و یونانیان، نسبت به کوروش بزرگ داشتند.»
- الساندرو بوزانی، I Persiani, (1962) Firenze, Sansoni, (in it), p.15
- «بیست و پنج قرن پیش، تاریخ شاهنشاهی ما با منشور آزادیبخش کوروش بزرگ آغاز شد که شاید برای نخستین بار در تاریخ جهان، به جای آنکه اصل استیلای بیقید و شرطِ غالب بر مغلوب را اساس حکومت قرار دهد، آزادمنشی و احترام به حقوق و معتقدات افراد را اصل حکومت اعلام کرد. و در همین تاریخ شاهنشاهی آخرین صفحهای که تاکنون نوشته شده است منشور دیگری به نام انقلاب اجتماعی ایران است که به موجب آن طومار بیعدالتیهای اجتماعی و تبعیضات طبقاتی و فقر و جهل برای همیشه در نوردیده شده است.»
- محمدرضا پهلوی. «کنگره جهانی ایرانشناسان». یغما، ش. ۲۱۹ (۱۳۴۵): ۳۳۹.
- «با آمدن کوروش یک دورهٔ دراز تاریخی به پایان رسید؛ دورهای که سرشار از مردمان ویرانگر و تبهکار و خونخواران درندهخوی و سنگدل بود. دورهای که جان انسان و مقام او ارزشی نداشت. با آمدن او دورهٔ نوینی آغاز گشت؛ دورهٔ صلح و سازش، همداستانی و همراهی و ارزش نهادن به حقوق و عواطف انسانی. دورهای که قانون و داد را پا برجای کرد و ارزش انفرادی و اجتماعی مردم را نمایان ساخت.»
- شاپور شهبازی، کوروش بزرگ، ۴۰۷.
- «این پیشوای فرزانه خوب میدانست که برای چه به جهان آمده بود و مأموریت تاریخیاش را به نیکی انجام داد.»
- شاپور شهبازی، کوروش بزرگ، ۴۰۸.
- «کورش نه تنها به دورانی سیاه و خونآلود پایان داد، بلکه قلبها و فرهنگها را به هم نزدیک و خویشاوند ساخت. مردم ایران، یونان، هند و بینالنهرین را با هم آشنا کرد و مایهٔ آن شد که فرهنگ و افکار آنان با هم برخورد کند و پیشرفت نماید. به مردمان فهماند که ارزش آزادی، برابری و همکاری واقعی تا چه پایه است ... از همه مهمتر، او بود که به جهانیان یاد داد باید انسان را ارجمند شمرد و با فرهنگ کرد، نه اینکه خوار داشت و گردن زد. چون خودش معنی انسانیت و شفقت را نیک میدانست، میکوشید آن را به دیگران نیز بفهماند. با آنکه دستش برای انجام هر کار ستمگرانهای باز بود، یکی از مردان تاریخی و فرمانروایان توانایی است که بر دامن پاکی و انسانیت، لکهای به جای نگذارد.»
- شاپور شهبازی، کوروش بزرگ، ۴۰۸ و ۴۰۹.
- «گوناگونی و گستردگی دستاوردهای او بسیار بیشتر از اسکندر مقدونی بود که امپراتوری هخامنشی را ویران ساخت، اما نتوانست جایگزین پایداری برای آن فراهم کند.»
- چارلز فریمن، (1999) The Greek Achievement : The Foundation of the Western World (in en), 172.
- «اینکه این فرمانروایی چه مقدار با داد بوده است، تاریخ باید جواب آن را بدهد. تا آنجا که از خلال منابع تراوش میکند، کوروش یک نوآوری بینظیر کرد و آن تساهل نسبت به اعتقاد و آئین دیگران بود. گواهیش در فتح بابل و شکرگزاری یهودیان دیده میشود. این، نوعی آزاداندیشی بوده ... کورش و داریوش خوب میدانستند که چگونه قدرت را با مدارا همراه کنند. جمع کردن این دو متّضاد کار کوچکی نبوده که این دو سردار به جهان آموختند.»
- محمدعلی اسلامی ندوشن. بازتابها. تهران: انتشارات آرمان، ۱۳۸۲. ۱۲۳. شابک ۹۶۴-۷۶۲-۴۰۲-۶.
- «اینکه امپراتوری هخامنشی حتی پس از مرگ وی نیز گسترش و بیش از دو قرن دوام یافت، گواهی بر تواناییهای بنیانگذار آن است. اما کوروش فقط یک فاتح و مدیر بزرگ نبود؛ او در اذهان ایرانیان جایگاهی مشابه جایگاه رومولوس و رموس در روم یا موسی برای بنیاسرائیل داشت. احساسات ارجمند یا حتی هیبتی که ایرانیان برای او قائل بودند به یونانیان نیز منتقل شد و تصادفی نبود که گزنفون کوروش را به عنوان الگوی فرمانروایی برای درسهایی که میخواست به هموطنان خود بدهد، انتخاب کرد. بهطور خلاصه، شخصیت کوروش در طول تاریخ به عنوان یک مرد بزرگ که یک امپراتوری را پایهگذاری کرده، باقی مانده است. او مظهر صفات بزرگی شد که در دوران باستان از یک فرمانروا انتظار میرفت و نیز ویژگیهای قهرمانانهای را بهعنوان یک فاتح که بردبار، بزرگوار و همچنین شجاع و جسور بود، به خود گرفت. شخصیت او همانطور که یونانیان متصوراند بر آنها و اسکندر مقدونی تأثیر گذاشته است و از آن جهت که رومیان هم این سنت را منتقل کردهاند، ممکن است حتی اکنون نیز اندیشهٔ ما را تحت تأثیر قرار داده باشد. ایران در سال ۱۹۷۱ دو هزار و پانصدمین سالگرد تأسیس شاهنشاهیاش توسط کوروش را جشن گرفت.»
- ریچارد فرای، «کوروش دوم» در دانشنامه بریتانیکا (به انگلیسی)
- «مهمترین علتی که سبب شد، کوروش خیلی از سرزمینها را بدون جنگ و خونریزی فتح کند این بود که شهرت دادگری او به همه جا رسیده بود و مردمان نیز از پادشاهی او خرسند بودند؛ چراکه در سایهٔ پادشاهی او از یورشها و قتل و غارتهای سالیانهٔ این قوم یا آن قوم، نجات مییافتند؛ بنابراین اگر کوروش به بخش بزرگی از فرمان خود عمل کرده باشد که تاریخ این را گواهی میدهد، او نمونه آرمانی یک شهریار دادگر در طول تاریخ است.»
- عبدالمجید ارفعی. «گفتگو با تنها مترجم ایرانی فرمان کوروش: با شهرت دادگری سرزمینها را فتح میکرد». تاریخ ایرانی. ۲۹ فروردین ۱۳۹۰.
منابع
- گزنفون. کوروشنامه. ترجمهٔ رضا مشایخی. چاپ سوم. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰. شابک ۹۶۴-۴۴۵-۲۸۶-۰.
- شاندور، آلبرت. کوروش. ترجمهٔ محمد قاضی. چاپ سوم. تهران: انتشارات زرین، ۱۳۷۵. شابک ۹۶۴-۴۰۷-۰۱۱-۹.
- شاپور شهبازی، علیرضا. کوروش بزرگ: زندگی و جهانداری بنیادگذار شاهنشاهی ایران. چاپ اول. تهران: انتشارات دانشگاه پهلوی، ۱۳۴۹.
پیوند به بیرون
Wikiwand - on
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.