فیلمی بهکارگردانی بهرام بیضایی From Wikipedia, the free encyclopedia
باشو، غریبهی کوچک فیلمی است به کارگردانی و نویسندگیِ بهرام بیضایی، ساختهٔ سالِ ۱۳۶۴. این فیلم، پس از چند سال توقیف، نخستین بار در ۲۳ بهمنِ ۱۳۶۸ به نمایشِ عمومی درآمد.[1]
باشو، غریبهی کوچک | |
---|---|
کارگردان | بهرام بیضائی |
تهیهکننده | علیرضا زرّین |
فیلمنامهنویس | بهرام بیضائی |
بازیگران | سوسن تسلیمی عدنان عفراویان پرویز پورحسینی فرّخلقا هوشمند اکبر دودکار رضا هوشمند اعظم رهبر محمّد فرخواه معزز بنی دخت عزیزاله سلمانی |
موسیقی | بهرام بیضائی (انتخاب و تدوین) |
فیلمبردار | فیروز ملکزاده |
تدوینگر | بهرام بیضائی |
شرکت تولید | |
توزیعکننده | کانونِ پرورشِ فکریِ کودکان و نوجوانان |
تاریخهای انتشار | ۲۳ بهمنِ ۱۳۶۸ |
مدت زمان | ۱۲۱ دقیقه |
کشور | ایران |
زبان | گیلکی و عربیِ خوزستانی و فارسی |
باشو، غریبهی کوچک در رأیگیریهای گوناگونی از سینماگران و ناقدانِ سینمایی بهترین فیلمِ تاریخِ سینمای ایران شناخته شدهاست.[پانویس 1]
در یک بمباران (در جنوبِ ایران در جریانِ جنگِ ایران و عراق) پسرکی به نامِ باشو، که ویرانیِ خانه و خانوادهاش را به چشم دیده، خود را پشتِ یک باری میاندازد و خوابش میبرد و هنگامی که چشم میگشاید به جایی جنگلی (در شمالِ ایران) رسیدهاست. از ترسِ انفجارهای عملیاتِ راهسازی میگریزد و در آن سوی بیشه به شالیزارِ زنی به نامِ نایی میرسد که با دو فرزندِ خردسال و در غیابِ شوهرش زندگی و کار میکند. نایی به باشو نان و آب میدهد و میکوشد بداند کیست و زبانش را بفهمد. امّا زبانِ پسرک برای او قابلِ فهم نیست؛ همچنان که باشو هم نمیتواند زبانِ محلّیِ او را دریابد. باشو در عوضِ محبتهای نایی میکوشد به او در کارها کمک کند و گمان میکند این خواستِ شویِ در سفرِ نایی هم هست؛ غافل از آن که شوهرِ نایی با حضورِ این غریبه در خانهشان مخالف است. باشو، با کشفِ این موضوع در نامهای، از خانه میرود؛ ولی نایی او را زیرِ باران مییابد و با کتک بازمیآورد. کمی بعد نایی بیمار میشود و باشو بهجایش خانه را میگرداند و چون از بهبودش نگران است برایش به شیوهٔ جنوبی خود تشت میزند. نایی در نامهای به شوهرش میگوید باشو را به جای پسر پذیرفته و نان او را از غذای خود خواهد داد. روزی سرانجام شوهر بازمیگردد و باشو با او روبرو میشود. پدر، که دست راستش را در سفر از دست داده، میپذیرد که باشو به جای دست او باشد و همهٔ خانواده یکصدا میروند که گراز را از مزرعه بتارانند.
«. . . باشو غریبهی کوچک در زمانی ساخته شد که فیلمسازان شاخص به جا مانده از زمان پیش از انقلاب برای ادامهی بقا در سینمای پس از انقلاب به ساخت فیلمهایی با محوریت کودکان روی میآورند تا از گزند احتمالی تیغ سانسور ایمنتر باشند . . . .»[2] بیضایی در گفتگویی با ماهنامهٔ فیلم دربارهٔ چگونگی شکلگیری ایده اولیه فیلم میگوید که در سالهای جنگِ ایران و عراق، هرگاه به شمال کشور سفر میکرده و پناهندگان و مهاجران جنگی را که از جنوب کشور بدانجا مهاجرت کرده بودند، میدیده؛ از خود میپرسیده که اولین جنوبی که به شمال آمده، چه احساسی داشته، چه افکاری در ذهن او گذشته، چگونه حرفهایش را به دیگران منتقل کرده و چطور با آن محیط سازش پیدا کردهاست؟ وی در همان مصاحبه میگوید که ایده اصلی فیلم از سوسن تسلیمی است که مضمون اولیه را در طرح کوتاهی، با بیضایی در میان میگذارد و بیضایی از او میخواهد که خودش داستان آن را بنویسد.[3] سوسن تسلیمی داستانِ کوتاهی مینویسد که تفاوتهایی با فیلمنامه فعلی داشته و از جمله، تأکید بیشتری بر وقایع جنگ جنوب داشت. بیضایی که گمان میکرده در آن برهه، نیازی به چنین داستانی نیست، بر اساس همان طرح اولیه، داستان دیگری مینویسد و به کانون پرورش فکری میدهد که تصویب میشود.[1]
فیلمبرداری در پاییزِ ۱۳۶۴ تمام شد و مجلّهٔ فیلمِ آذر ماه خبر داد که «بیضایی مشغول تدوین این فیلم در کانون است.»[4]
محمّدرضا سرشار داستانِ فیلم را برگرفته از مهاجر کوچکِ خودش دانسته، و مسعود فراستی برگرفته از مادرِ لیوبا ورونکوا.[5] و این داستان پیشینیان و پیروانِ فراوانِ دیگر هم دارد: مثلاً پرواز را به خاطر بسپار (۱۹۶۵ میلادی، فیلمشده به سالِ ۲۰۱۹ میلادی) یرژی کوشینسکی شباهت دارد با داستانِ باشو. (و کوشینسکی خود متّهم به دزدیدنِ این داستان بود.) از همانندهای همزمان و دیرتر هم میشود آشیانه مهر و بهار (۱۳۶۴) و گل پامچال و شیر (۲۰۱۶ میلادی) و یَدو را نام برد. با این همه، سوسن تسلیمی گفته: «باشو غریبه کوچک طرح اولیهای بود که من به بیضایی پیشنهاد کردم . . . این که فیلمنامه باشو اقتباسی است از یک داستان روسی، در تصور من نمیگنجد، چون در جریان نوشتن آن خودم حضور داشتم.»[6]
گزینشِ بازیگر نیز از مراحلِ حسّاسِ ساختِ این فیلم بود. غیر از سوسن تسلیمی، که از آغاز در جریانِ کار بود، عدنان عفراویان و پرویز پورحسینی بازیگرانِ مهمِّ این فیلم بودند. عفراویان در اهواز کشف شد و پورحسینی نیز برگزیدهٔ بیضایی بود. تسلیمی سپستر هر دوی این انتخابها را ستود.[7]
باشو غریبهی کوچک، پس از چند سال توقیف، با میانجیگریِ رضا براهنی آزاد شد[8] و در ایران و چند مملکتِ دیگر به نمایش درآمد. تلویزیونهای معتبری چون آرته[9] و ZDF و شبکهٔ اوّلِ توکیو[10] و نیز تلویزیونِ ایران هم بارها نشانش دادند. این فیلم بارها در جشنوارههای گوناگونی نیز به نمایش درآمده − مثلاً باری در آستانهٔ بهارِ ۱۳۸۸ در جشنوارهای در ماینِ فرانسه.[11]
پیرنگ زن روستائی فیلم و کل مناسبات او با جامعهی ده سفت و سنجیده از کار درنیامده است. . . . اگر شما تعداد زیادی از این لکّههای خطا را از روی فیلم پاک کنید، چه میماند؟ فیالواقع همان محاسبات هندسی، ریتمهای مکانیکی، فلاشبکها و آکروباسی دوربین، که در غیاب «انسان» کلاً از مقولهی صنعتاند و به جای خود هیچ بد نیستند. ولی اگر بخواهید یک مشت فوت و فن و تردستی را به نام هنر به من تحمیل کنید، نه، بنده با احترامات فائقه زیر بار نمیروم.[پانویس 2]
. . . نیمهٔ اوّل باشو غریبهٔ کوچک . . . به شدت تکانم داد.
کیانوش عیاری، ۱۳۶۹[13]
از ۲۵ سال پیش که از ایران آمدهام فقط باشو غریبه کوچک ساخته بهرام بیضایی را دیدم که خیلی دوست داشتم و موقع تماشا گریه کردم.
سهراب شهید ثالث، ۲۶ دیِ ۱۳۷۶[14]
هیچ فیلم عصر جنگ با چنان ایجاز و شوری خشونت جنگ و لزوم درک متقابل را تصویر نکرد.
از باشوی بیضایی خوشم آمد. . . . فیلمی بود که نفس میکشید و اوّل و آخر و وسط درستی داشت.
. . . من اونجا دستِ آقای بیضایی رو میبوسم با فیلمِ باشو، غریبهی کوچکاش. یعنی میآد واردِ این بحث میشه اتّصالِ این دو تا رو به هم معنی میکنه. اون هم به شمال میره، ولی از جنوب میآد به شمال میرسه. معنی داره اون موقع. اون میگم روشنفکری که . . .
. . . از بیضایی فقط باشوی غریبه را دیدم که در آن تحسینم که به پشیزی هم نمیارزد نصیب او و بازیگرش شد.
ابراهیم گلستان، ۳ اوتِ ۲۰۱۷[18]
باشو، غریبهی کوچک از ستودهترین فیلمهای ایرانی بوده است. فرّخ غفّاری[19] و والتر شوبرت[20] و آرونا واسودف[21] و محمّدرضا شجریان[22] و آیدین آغداشلو[23] و هوشنگ طاهری[24] و بهاءالدّین خرّمشاهی[25] و جمال امید[26] و ابراهیم حاتمیکیا[27] فیلم را ستودهاند، و مسعود فراستی تسلّطِ فنّی بیضایی را در انتقالِ حسِّ مِهر آفرین کرده.[28] لورا مالوی مسئلهٔ فیلم را از ورای مانعِ زبان[پانویس 3] فهمیدنی یافته[29] و به نظرِ خسرو دهقان «فیلم در حد قابلیت سینمای ناطق معنی و مفهوم دارد».[30] احمد کامیابی مسک به یاد آورده که در نمایشش در پاریس تماشاکنان با چشمانِ اشکبار از تالار بیرون میآمدهاند چندان که مسئولانِ سینما برای تماشاکنانِ این فیلم دستمال اختصاص داده بودند. باشو در هفتهٔ اوّلِ نمایش در رم (با زیرنویسِ ایتالیایی) پرفروشترین فیلم شد.[31] و حمید دبّاشی آن را گویاترین نمونهٔ سینماییِ نوزاییِ فرهنگیِ ایرانی دانسته است. حتّی سالها بعد علی صمدپور دربارهٔ این فیلم گفت: «من هر چه ندانم این را میدانم که نوشته شدن چنین فیلمنامهای در آن لمحهی عجیب، یعنی پیروزی ایران . . . .»[32]
دیگرانی هم بودهاند که این فیلم را نپسندیدهاند، مانند هوشنگ کاووسی[33] و فریدون گله[34] و مرتضی آوینی.[35]
عبّاس امانت قسمت شنبهسرایی را سربازِ جنگ میداند که به خاطرِ فشارِ سانسور به صورتِ مسافری تصویر شده که نتوانسته در شهر کار بیابد.[36] ولی، چنانکه از تصوّرِ دیگرانی چون سیروس غنی[37] و غزاله علیزاده پیداست، «پدر خانواده» آشکارا «در جبهه است»،[38] هرچند در دیالوگهای فیلم چیزی در این معنی گفته نمیشود. از گفتگوی بیضایی در سالِ ۱۴۰۰ با مجلّهٔ فیلم امروز هر دو معنیِ جبهه و کار برمیآید.[39]
دامون نوردین ترانهای به نامِ «رگبار» خوانده که در آن به فیلمهای بیضایی، از جمله باشو، غریبهی کوچک، اشاره میشود.[پانویس 4]
. . . هنوز هم برخی تصور میکنند عامل بدبختی عدنان، بیضایی است که طعم خوش موفقیت را به او چشانده و اجازه ندادهاست او در همان جهل مرکبی که قرار داشت، به حیات طبیعی خود ادامه دهد.
احمد طالبینژاد، ۱۳۹۴[41]
این فیلم تا چهار سال پس از ساخت در توقیف بود و سالِ ۱۳۶۸ به نمایش درآمد.[1] سرگذشتِ عدنان عفراویان بارها در رسانههایی علیهِ کارگردانِ فیلم استفاده شد و پاسخهایی از بیضایی را هم در پی داشت. فرهاد حسنزاده نیز رمانی به نامِ آهنگی برای چهارشنبهها (۱۳۷۷) در این باره نوشته[42] و کامران نجفزاده نیز فیلمِ مستندِ کوتاهی به نامِ باشو غریبه بزرگ (۱۳۹۰) ساخته است.[43]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.