خلافت علی بن ابیطالب
خلافت علی بن ابی طالب / From Wikipedia, the free encyclopedia
خلافت علی بن ابیطالب به دوران حکومت علی بن ابیطالب به عنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان در صدر اسلام مربوط میشود که از ۳۵ تا ۴۰ هجری قمری (۶۵۶–۶۶۱ میلادی) به طول انجامید. او پس از کشته شدن عثمان، به عنوان خلیفه برگزیده شد. هنگامی که علی به خلافت رسید، مرزهای حکومت اسلامی از غرب تا مصر و از شرق تا ارتفاعات شرقی ایران پیش رفته بود. اما اوضاع حجاز در این ایام، ناآرام بود. از اقدامات مهم علی پس از رسیدن به خلافت، عزل والیان منصوب عثمان بود. او افراد مورد اعتماد خود را به جای برکنارشدگان گماشت.[6] وی مخالف تمرکز کنترل خلیفه بر روی درآمدهای استانی بود. او غنائم و بیتالمال را از انحصار اشراف درآورد و بهطور مساوی بین تمامی مسلمانان تقسیم کرد. در حکومت وی، تمامی مسلمانان، چه آنهایی که سابقهای طولانی در اسلام داشتند و چه آنهایی که بهتازگی مسلمان شده بودند، بدون لحاظ تعصبات قومی و قبیلهای، بهرهای یکسان از بیتالمال میبردند.[7] همچنین علی برخلاف عمر، پیشنهاد داد که تمام درآمدهای دیوانی توزیع گردد و چیزی از آن اندوخته نشود.[8]
علی بن ابیطالب | |
---|---|
امیرالمؤمنین | |
پیشین | عثمان بن عفان |
جانشین | حسن بن علی |
زاده | ۱۳ رجب ۱۰سال قبل از بعثت پیامبر، حدود سال ۶۰۰ میلادی مکه |
درگذشته | ۱۹[3][4] یا ۲۱[5] رمضان ۴۰ ه. / ۲۷ یا ۲۸ ژانویه ۶۶۱ م. کوفه |
دودمان | خلافت راشدین |
پدر | ابوطالب |
دوران خلافت وی با نخستین جنگ داخلی میان مسلمانان (فتنه اول) و شورشهایی نظیر شورش ایرانیان همزمان بود. علی با دو نیروی مخالف مجزا مواجه شد: گروهی به رهبری عایشه، طلحه، و زبیر در مکه که خواهان برگزاری شورای خلافت برای تعیین خلیفه بودند و گروهی دیگر به رهبری معاویه در شام که انتقام خون عثمان را خواستار بودند. چهار ماه پس از خلافت، علی در جمل گروه اول را شکست داد؛ اما نبرد صفین با معاویه به لحاظ نظامی بینتیجه خاتمه یافت و در پی آن حکمیت به لحاظ سیاسی ضد علی تمام شد. سپس در سال ۳۸ هجری بخشی از سپاه علی، موسوم به خوارج، که قبول حکمیت توسط وی را بدعت میدانستند بر او شوریدند. علی در نهروان آنان را شکست داد. او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی کشته شد و در خارج شهر کوفه دفن شد.[9]
ویلفرد مادلونگ معتقد است که علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد؛ بهطوریکه حتی حاضر بود در این راه با مخالفانش پیکار کند.[10] اما برخی نویسندگان وی را فاقد مهارت و انعطافپذیری سیاسی میدانند.[11] به نوشتهٔ مادلونگ خودداری او از مشارکت در بازی جدید فریبکاری سیاسی و فرصتطلبی هوشمندانه که در زمان خلافت وی در دولت اسلامی ریشه دوانده بود، هرچند وی را از کامیابی در زندگی محروم ساخت، اما سبب شد در نظر ستایشگرانش به عنوان نمونهای از تقوای اسلام نخستین و فاسدنشده و همچنین فتوت عربی پیش از اسلام جلوهگر شود.[12]