بابیه
یک جنبش دینی / From Wikipedia, the free encyclopedia
بابیت یا آیین بابی (بیانی)، به دینی گفته میشود که در سال ۱۲۶۰ قمری توسط سید علیمحمد شیرازی ملقب به باب،[1][2] در ایران پدید آمد و پیروانی از تمامی قشرها و اصناف جامعه و از مناطق مختلف ایران به خود جذب کرد.[3][4] سید باب خود را پیامبری جدید و بشارتدهندهٔ دینی که قرار است پس از او توسط «من یُظهِرهالله» (آنکه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت)، ظاهر شود خواند و بارها در آثار خود به ظهور او اشاره کرد.[5][6] علاوه بر این وی در آثارش بر بهبود وضعیت زنان،[7] حذف روحانیت، جستجویِ مستقلِ حقایق معنوی بدون تقلید از مراجع دینی،[8][9] سیر تکاملی و تداوم ظهور ادیان،[10][11] مدرن سازی آموزش و پرورش[9] و اهمیت اخلاق تأکید کرد.[12]
به دستور امیرکبیر، سید باب رهبر جنبش بابیه در تبریز تیرباران شد و بابیان به شدت سرکوب شدند.[13][14] پس از تیرباران باب، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب به دنبال «من یظهره الله» میگشتند.[5] در سال ۱۲۷۹ قمری، بهاءالله خود را «من یظهره الله» یا همان موعود کتاب بیان خواند.[15] اکثر بابیان به او ایمان آورده و بهائی نام گرفتند.[15] گروه کوچک که به پیروی از میرزا یحیی صبح ازل، بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند که تعداد آنها اکنون اندک است.[16][17]
به گفته عباس امانت برخوردِ شدید امیرکبیر با دگراندیشی مذهبی و سیاسی، البتّه سوای آنانی که توسط خود او انجام شده بود، راه را بر نوگراییها بست و سبب شد تا نهضت بابیّه که جریانی مذهبی با پیامی صریح و در جهت نوسازی جامعه بود؛ علیرغم نفوذ گستردهٔ مردمی، به عنوان شورشی بدعتآمیز که بنیان دولت و مذهب را تهدید میکند، تلقّی گردد و به انزوا کشانده شود.[18] شاید بتوان گفت امیر کبیر با شکست سیاسی بابیه و اعدام سید علیمحمد باب و سرکوب بابیان که منادی انقلابی مردمی برای ایجاد تحوّل در آموزههای دینی و پاک نمودن آن از وجود قشر روحانیون بودند،[19] فرصت مناسب برای پا گرفتنِ جنبشِ بومی اصلاحات را برای دههها از میان برد و ناخواسته راه را برای تثبیت قدرت روحانیون تا پایان قرن نوزدهم و حتّی پس از آن، هموار نمود.[18]
سرکوب بابیه، دولت قاجار و مجتهدان اصولی را به یکدیگر نزدیکتر کرد. چنین همکاری متقابلی از ابتدای حکومت قاجار به ویژه در زمان فتحعلیشاه در سیاست ایران حضور داشت ولی به تدریج با بیاعتناییهای حاج میرزا آقاسی به دستگاه روحانیت، و سپس با سختگیریهای امیر کبیر کمرنگ شده بود. سرکوب جامعهٔ بابی و سپس قتل امیرکبیر قدرت و نفوذ روحانیون شیعه را چه در نزدیکی با حکومت چه در مخالفت با آن فزونی بخشید و باعث شد آنان نقش پررنگتری در سیاست بازی کنند، نقشی که سرانجام منجر به تأسیس جمهوری اسلامی و حکومت ولایت فقیه در ایران شد.[20]