رمانی از فئودور داستایفسکی From Wikiquote, the free quote compendium
خاطرات خانه اموات (به روسی: Записки из Мёртвого дома) رمانی نیمه اتوبیوگرافیک است که توسط داستایفسکی، نویسندهٔ اهل روسیه نوشته شدهاست.
هر دقیقه برای خودم تکرار میکردم: «حالا رسیدهام به انتهای سفر، در زندانم، در لنگرگاهی که مدت طولانی، سالهای دراز را باید در آن بگذرانم. این هم گوشه ای که به من اختصاص داده شده! با قلبی گرفته، آکنده از ترس و بیاعتمادی… کسی چه میداند پس از گذشت سالها، شاید با تاسف اینجا را ترک کنم!» آنچه باعث میشد این حرف را بزنم، پیروی از آن نیاز خائنانه ای بود که گاهی انسان را وامیدارد زخمی دردناک را بفشارد و عمق آن را بکاود تا درد جانکاهش را مزه مزه کند و از شدتش لذت ببرد. فکر این که روزی از ترک کردن اینجا تاسف بخورم، وحشتی نگران کننده در دلم ایجاد میکند. همان موقع بود که پی بردم آدمها چقدر زندانی عادتند.[1]
«من گاهی فکر کردهام که بهترین راه خرد و متلاشی کردن انسان بهطور کامل، این است که کاری کاملاً پوچ و بی فایده به او واگذار کنیم.»
«اگر بگویم طبیعت هرکس را میتوان از خنده اش شناخت شاید اشتباه کرده باشم ولی من غالباً ملاحظه کردهام که خندهٔ یک مرد خوب، مطبوع و پسندیدهاست در حالی که خندهٔ انسان تیره درون، عکس آن است.»
«انسان مخلوقی است که میتواند خود را با همه چیز عادت بدهد، و من گمان میکنم این قدرت معتاد شدن به محیط خود، یکی از بزرگترین احسانهایی است که طبیعت به فرزندانش میکند.»
«نه محبوسیت و نه مجازات اعمال شاقه، هیچکدام قادر نیست زندانی را به یک مرد بهتر و سودمندتر مبدل کند، با آنکه اینها وسائلی برای مجازات او و حمایت جامعه از شر او انگاشته میشود، در حقیقت این مجازاتها در قلب زندانی یک احساس نفرت شدید و یک تشنگی فوقالعاده برای تفریحات ممنوعه و یک تهور و بیباکی باورنکردنی ایجاد میکند.»
«تحمل محرومیتهای معنوی خیلی دشوارتر از تحمل محرومیتهای جسمی است.»