«افراد دانا کوشش دارند خود را همرنگ محیط سازند ولی اشخاص دیوانه سعی میکنند محیط را به شکل خود درآورند، به همین جهت تحولات و پیشرفت اجتماع به دست دیوانگان بوده است.»
«این شهوت سیریناپذیرِ سودجویی و این اشتیاقِ مداوم به صرافی، خصلتی است مشترک بین سرمایهدار و کسی که نقدینه خودرا زیر لحاف پنهان داشته است؛ ضمن اینکه، ذخیرهکننده، سرمایهدارِ دیوانهاست و سرمایهدار، ذخیرهکنندهٔ عاقل.»
«دوقلوها، مینا و مرجان مثل دوتا گنجشک جیرجیر میکردند و دور میز صبحانه میپلکیدند. برای به دنیا آوردن آنها و برادرشان خسرو بود که زری نذر کرده بود، هرشب جمعه برای زندانیها و دیوانههای دارالمجانین نان و خرما ببرد.»
«مگر خداوند گمشده؟ دو دیگر پرسید: مگر چون کودکان راهش را گمکرده یا پنهان شده؟ مگر از ما میهراسد؟ یا به سفر رفته یا هجرت کرده است؟ و پس از فریادها میخندیدند. دیوانه در میان آنها پرید و با نگاهی عمیق فریاد برآورد خدا کجا رفته است؟ به شما خواهم گفت. ما او را کشتیم (من و شما او را کشتیم) اما چهسان؟ چگونه یارای نوشیدن دریا را داشتیم و با کدامین ابر سراسر افق را میخواستیم زدود؟ و آنگاه که زمین را از آفتاب جدا کردیم، چهکردیم؟»
«اغلب رهبران، اندیشمند نیستند بلکه مردِ عمل هستند. [...] نام آنها را در فهرست اشخاص عصبی، تحریکپذیر و نیمهدیوانهای که بهمرز جنون رسیدهاند، میتوان دید.»
«شعرعطار، آنگونه که خودش آنرا درک میکند شعر درد، شعر جنون، و شعر بیخودی است. چیزی است که به قول خودش عقل با آن بیگانگی دارد و با اینحال شعر حکمت است - حکمت دینی نه حکمت عقلی.»
«لحظهای دچار حالت هیستری شد. با عجله و بدخط شروع به نوشتن کرد: منو میکشن من اهمیتی نمیدم به پشت گردنم شلیک میکنن اهمیتی نمیدم مرگ بر برادر بزرگ اونا همیشه به پشت گردن آدم شلیک میکنن باشه من اهمیتی نمیدم مرگ بر برادر بزرگ...»
«منظور آنها نه فقط این بود که غریزهٔ جنسی دنیای دیگری برای خود پدید میآورد که حزب قادر به کنترل آن نیست و تا حد ممکن باید آن را تأیید کند، بلکه نکته مهمتر آن بود که محرومیت جنسی باعث افزایش شور و جنون میشود که بسیار مطلوب است، زیرا میتوان آن را به اشکال دیگری نظیر علاقه به جنگ و پرستش رهبر تغییر داد.»
«راه احمق در نظر خودش راست است اما هرکه نصیحت را بشنود حکیم است.» ۱۲، ۱۵
«اما چوب به جهت پشت مرد ناقصالعقل است.» ۱۰، ۱۴
«کسی که زمین خود را زرع کند از نان سیر خواهد شد، اما هرکه اباطیل را پیروی نماید ناقصالعقل است.» ۱۲، ۱۱
«اما اجتناب از بدی مکروه احمقان میباشد. با حکیمان رفتار کن و حکیم خواهی شد. اما رفیق جاهلان ضرر خواهد یافت.» ۱۳، ۱۹–۲۰
«مرد احمق نیز چون خاموش باشد او را حکیم میشمارند؛ و هرکه لبهای خود را میبندد فهیم است.»
۱۷، ۲۸
کتاب ایوب
«مشیران را غارتزده میرباید و حاکمان را احمق مینماید.» ۱۲، ۱۷
کتاب مزامیر
«مرا از همه گناهانم برهان و مرا نزد جاهلان عار مگردان.» ۳۹، ۸
کتاب جامعه سلیمان
«و به افراط شریر مباش و احمق مشو مبادا پیش از اجلت بمیری.» ۷، ۱۷
انجیل متی
«آنگاه دیوانه، کور و گُنگ را نزد او آوردند و او را شفا داد چنانکه آن کور و گنگ گویا و بینا شد… لیکن فریسیان شنیده گفتند این شخص دیوها را بیرون نمیکند مگر بیاری «بَعلزَبول» رئیس دیوها.»