«اگر تنها یک چیز از تاریخ اختراعات و اکتشافات آموخته باشیم، آن این است که جسورانهترین پیشبینیها در طولانی مدت - و گاه حتی در کوتاه مدت - به شکل خندهداری محافظهکارانه بهنظر میرسند.»
«اما عشق از مقولهٔ دیگری است، عشق تنها وقتی عشق است که بیچشمداشت ارزانی شود. مثلاً نمیتوانی اصرار داشته باشی کسی را که دوست میداری حتما عاشق تو باشد، حتی فکرش هم خندهدار است.»
«بعضی وقتها خندهام میگرفت از آدمهایی که هنوز پا از در خانه بیرون نگذاشتهاند، بهیکدیگر میگفتند: واقعأ که مثل ایرانی هاست. [...]به همین دلیل تصمیم گرفتم دیگر لباسهای ایرانی را کنار بگذارم و جامه اروپائی بپوشم»
«توصیف عشق خندهدار است. عشق را میتوان به راحتی احساس کرد، اما در عین حال آنقدر لغزنده است که نمیتوان دربارهاش صحبت کرد. درست مانند یک قالب صابون در وان حمام - در دستتان میماند مگر اینکه زیاد فشارش دهید.»
«زندگی بر روی سیاره ما بدون خنده غیر قابل تحمل میشد.»
استیو آلن (مردم خندان 1981)
«تا توانی به خنده لب بگشای/سردندان به خنده در منمای//خندهٔ هرزه آبروی برد/راز پنهان میان کوی برد//با پسر اینچنین مثل زد سام/گریه بهتر زخندهٔ بی هنگام//گریهٔ ابر بین وخندهٔ برق/درنگر تا که چیست اینجا فرق//ابر از آن گریه نعمت اندوزد/برق از آن خنده آتش افروزد//ابلهی از گزا ف میخندید/زیرکی آن بدید و نپسندید//گفت ای بی حیا و بی آزرم/اینچنین خندی و نداری شرم//گریهٔ تو زظلم و بیدادی/به که بی وقت خنده و شادی//خندهٔ هرزه آیت جهل است/مرد بیهوده خند، نا اهل است//هان و هان تا نخندی ای خیره/که بسی خنده دل کند تیره//هیچ شک نیست اندرین گفتار/گریه آید زخندهٔ بسیار.»
طنز دام برسیار خوبی است. خنده آدم را غیرمسلح میکند و راه او را برای برانگیخته شدن میگشاید. مثل سکسکه، خمیازه. اگر بخواهی خمیازه را خفه کنی از گوشهایت بیرون میزند، خنده امری ذهنی و درونی است. بگذریم کوشش برای تعریف طنز خود یکی از تعریفهای طنز است.»