سرزمینهای تاریخی ایران و نام اصلی منطقه جمهوری آذربایجان کنونی From Wikipedia, the free encyclopedia
آران یا اَرّان، سرزمینی است در قفقاز که حدود آن در دورههای مختلف تا اندازهای متغیر بودهاست و نام آن را جغرافینگاران به شکلهای گوناگون آوردهاند. در نوشتههای مؤلفان یونانی و رومیِ عهد باستان و سدههای میانه، نام این سرزمین به صورت آلبانیا و آریانا و نام مردم آن آلبانوی و آریانوی آمدهاست. در زبان گرجی این نام به صورت رانی و در متون ارمنی اُلوانک (اُلوان) و اُغوانک (اُغوان) نوشته شدهاست.[۱]
اَران واژهای است که در عصر اسلامی به ناحیه میان رود کُر (قفقاز) و رود ارس در ماورای قفقاز گفته میشد. قبل از اسلام این اصطلاح برای تعیین تمام ماوراء قفقاز شرقی (آذربایجان شوروی وقت) یعنی آلبانی قدیم به کار میرفت.[۲]
ریشهٔ نام اران - که در زبان گرجی «رانی»، در زبان یونانی «البانوی» و در زبان ارمنی «اُلوانک» خوانده میشود - شناخته شده نیست. در برخی از آثار لاتین به صورت آرین و در منابع عربی به صورت الران دیده میشود. پیش از ۳۸۷ میلادی، منطقهای که میان دو رود واقع و شامل ایالات ارزخ، اولی و پئتکران بود بخشی از ارمنستان شمرده میشد. بعد از تقسیم ارمنستان بین یونان و دولت ساسانی، در ۳۸۷ میلادی، دو ایالت نخستین به آلبانی/اران و دومی به ایران پیوست و این امر یکی از دلایل آشفتگیها در تشخیص و تعیین مرز اران بود. زیرا ارمنیها اران را تنها در منطقهٔ شمال رود کر میدانستند.[۲]
در سدهٔ هفتم میلادی جمعیت «اران بزرگ» کاملاً مخلوط شده بود و به سختی میتوان از قومیتی مشخص صحبتکرد. با این حال، اصطخری و ابن حوقل مینویسند که «الرانیه» زبانی بوده است که در سدهٔ چهارم تا دهم هنوز در برذعه بدان تکلم میشد.[۲]
عربها نامی که رومیها بر روی سرزمین ارمنستان (یعنی اصطلاح ارمنیه) گذاشتند را دربارهٔ تمام ماوراء قفقاز شرقی به کار بردند. زمانی که عربان در محل ظاهر شدند، این سرزمین میان صاحبان کوچکِ بسیاری تقسیم شده بود که برخی از آنها بهویژه پس از سقوط ساسانیان، فرمانبُردارِ خزرها بودند. اران به واسطهٔ ارمنستان، به مسیحیت گروید و در دوران حکومت بنیامیه، اسماً زیر فرمان شاهان ارمنی قرار داشت که آنها نیز به نوبهٔ خود، فرمانبُردارِ عربها بودند.[۲]
نام آلبانیا و مردم آنجا از سدهٔ ۴ ق.م در جهان باستان شناخته بودند. این نام نخستین بار در مآخذ اواخر سدهٔ ۴ و اوایل سدهٔ ۳ ق.م ذکر شده است. اِسترابُن در اثر خود از آلبانیا یاد کردهاست. آریان مورخ یونانی به شرکت آلبانیا در پیکار گوگمل در ۳۳۱ ق.م در زمرهٔ سپاهیان داریوش سوم اشاره دارد. شرق قفقاز در مآخذ پارتی به صورت «اَردان» ذکر شدهاست.[۱]
گمان میرود نام اردان که در سدهٔ ۳ پیش از میلاد به سرزمین آلبانیای قفقاز داده شدهاست مربوط به همسایگان جنوبی آلبانیا بودهباشد. این نام تاریخی کهن با «اران» که در نوشتارهای جغرافیایی عهد اسلامی آمده، نزدیک است.[۱]
ریشهٔ واژهٔ اران مشخص نیست. گروهی از مؤلفان آن را با افسانههایی درآمیختهاند. موسی کاغان کاتواتسی مؤلف «تاریخ سرزمین الوانک» در سدهٔ ۱۰ م اران را مردی از نوادگان یافث فرزند نوح پیامبر دانسته که بر سرزمین آلوانک فرمانروایی میکرد. اران چون مردی ملایم و خوشخوی بود وی را آغو یا آلو مینامیدند که در زبان ارمنی به معنای خوشخُلق است. از این رو سرزمین زیر فرمان او آغوانک یا آلوانک نام گرفته است.[۱]
جوانشیر قراباغی مؤلف تاریخ قره باغی که در سال ۱۲۶۳ ه.ق/۱۸۴۷ م نگارش آن را آغاز کرده دربارهٔ وجهِ تسمیهٔ اران چنین نوشته: «چون در زمان نوح پیغمبر که طوفان شد و بعد از مدتی که از طوفان گذشته بود، یکی از اولاد و احفاد نوح در این ولایتها که میان رود کر و ارس واقعند و عبارت باشد از شهر تفلیس و گنجه و ایروان و نخجوان و اردوباد و بردع و بیلقان که در خاک قراباغ اند و الحال هر دو خراب هستند، در این ولایتها و خاکها حکمران و صاحب شده و آباد نموده و همه را نام خود گذاشته موسوم به اران کرد، چون نام خود او اران بودهاست.» در نوشتارهای عربی به صورت «الران» نوشته شده است. در برخی متنها به صورت آران نیز نوشتهاند. یاقوت اران را نامی عجمی ذکر کرده است. در برخی مآخذ به صورت ران نیز آمدهاست.[۱]
نمونهٔ دیگری که مؤید وجود اران و منطقهٔ مرزباننشین در دوران پیش از اسلام است، عنوان ارانشاه است که دربارهٔ فرمانروایان این سرزمین به کار رفته است. کاغان کاتواتسی ضمن شرح احوال دودمان مهران که از خویشاوندان خسروپرویز پادشاه ساسانی بودهاند، به وردان دلاور اشاره میکند و مینویسد که او قصد داشت دودمان کهن ارانشاهان را برافکند. نکتهٔ قابل توجه آنکه مؤلف عنوان ارانشاهان را به کسر الف «ارانشاهیک» نوشته است.[۱]
تاریخ ناحیه اران از دوران اسطورهای تا قرن ۱۰ میلادی توسط تاریخنگار ارمنی - کاغان کاتواتسی - به ما داده شدهاست.[۳]
بجز «تاریخ آغوان» (اران) نوشته کاغان کاتواتسی و برخی نوشتههای پراکنده دیگر، تنها اثر مستقل دربارهٔ تاریخ اران، کتابی است با عنوان منشآت اران که نگارنده آن مسعود بن نامدار است. وی در عهد برکیارق پسر ملکشاه سلجوقی میزیست و منشی آلتونتاش فرمانروای اران بود. نسخه خطی این کتاب در کتابخانه پاریس است.[۱]
ولادمیر مینورسکی منابع عربی که از به تاریخ اران اشاره داشتهاند را اینگونه شرح میدهد:
دربارهٔ محدوده اران نظریههای متفاوتی وجود دارد. برخی منطقه میان دو رود کر و ارس را اران نامیدهاند و برخی دیگر فاصله میان ارس و دربند قفقاز را. با این وصف محدوده این سرزمین از عهد باستان تا سدههای ۵ تا ۷ م به تقریب یکسان بوده، محدوده کنونی جمهوری آذربایجان را در بر میگرفتهاست به نوشته استرابن ۵۴۰۰ اِستاد (برگرفته از واژه لاتینی Stadium و واژه یونانی Stadion که به عنوان واحد طول مقیاس طول معمول بوده، معادل ۱۸۵ متر است) طول سواحل دریای خزر (کاسپین) در سرزمین اران و کادوسها واقع شدهاست.[۱]
استرابن از وجود ۲۶ قبیله در اران یاد کرده که هر یک زبان خاص و فرمانروای ویژه خود را داشتند، ولی گویا در زمان او یک پادشاه بر سراسر این سرزمینها فرمان میراندهاست. گمان میرود این اتحاد پیش از لشکرکشی پمپئوس در ۶۴–۶۵ ق. م صورت گرفته باشد. برخی مؤلفان رود کر را مرز میان اران و ارمنستان نوشتهاند؛ و شمال این رود را مرز جنوبی اران دانستهاند ولی برخی از وجود ارانیها در هر دو سوی رود یاد کردهاند. چنین بر میآید که مرز شمالی اران از دربند فراتر نرفتهاست. حد غربی این سرزمین به رودهای آلازانی و ایوری منتهی شدهاست. مرز شرقی اران نیز دریای مازندران (کاسپین) بودهاست. آکوپیان ضمن شرحی دربارهٔ اران، محل قرار گرفتن آن را در فاصله رود بزرگ کر و کوههای قفقاز نوشته و منطقه جنوب رود کر را بلاسکان نامیدهاست. در کتیبه شاپور اول پادشاه ساسانی در نقش رستم که تاریخ آن ۲۶۲ م است، از پیروزیهای بزرگ و فرمانروایی وی بر بسیاری از سرزمینها از جمله گرجستان، اران، بلاسکان به عنوان یکی از کوستها (ایالتها) تابع ایران با نام کوست (ایالت – سرزمین) کاپ کوه (قاف کوه) قفقاز یاد شدهاست.[۱]
در متون اسلامی نیز منطقه اران از سوی جغرافی نگاران به شرح آمدهاست. ابن خردادبه، ارمینیه را به ۴ قسمت بخش کرده و اران را ارمینیه چهارم نامیدهاست ولی بلاذری آن را با عنوان ارمینیه اول ذکر کردهاست. ابن حوقل که خود به اران سفر کرده، آن سرزمین را شامل دو بخش دانسته، و ارانین نامیدهاست. وی بردعه، الباب (دربند) و تفلیس را بزرگترین شهرهای آنجا و شهرهای بیلقان، ورثان، بردیج، شماخیه (شماخی)، شروان، لایجان، شابران، قبله، شکی (نوخای کنونی)، شمکور (شامخور کنونی)، جنزه (گنجه) و شهرهای کوچک دیگر را متعلق به اران دانستهاست. در سده ۴ ق اران سرزمینی چنین گستردهای بود. از آن پس گاه سرزمینهای میان دو رود کر و ارس را اران نامیدند و از بلاد شروان در شمال رود کر جداگانه نام بدند. مهمترین شهر اران در روزگار باستان کبله نام داشت. بطلمیوس این شهر را با همین تلفظ (Chabala) و پلینیوس کَبَلکه نامیدهاند. در برخی مآخذ این شهر به صورت کَوَلَک و در متون عهد اسلامی قَبَله نگاشته شدهاست خرابههای تختگاه قدیمی اران هنوز در بخش کوتکاشِن قفقاز باقی است.[۱]
استرابو به بیست و شش زبان (γλῶτται) اشاره میکند که در آلبانیا صحبت میشده است. این زبانها شامل شکل های بسیاری از شرق قفقاز و زبانهای هندو-اروپایی می شود.[۵]
به استناد گفته اصطخری، ابن حوقل و مقدسی زبان الرانیه در قرن ۴ هجری/۱۰ میلادی در بردع یا برذع (پایتخت آن موقع اران) صحبت میشدهاست.[۳]
در ۳۸۵ م دولتهای ایران و بیزانس به سبب ضعف دولت اشکانیان ارمنستان، این سرزمین را میان خود قسمت کردند. بخش تابع رومیان زیر فرمان ارشک سوم شاه پیشین آن سرزمین بود ولی بخش تابع ایران از سوی شاپور سوم پادشاه ساسانی به خسرو چهارم از دودمان اشکانی واگذار شد؛ که سرزمین اران را نیز شامل میشد. نمایندگان این دودمان تا ۴۲۸ م بر این سرزمین فرمانروایی داشتند. بهرام گور (۴۲۰–۴۳۹ م)، اردشیر پنجم فرمانروای این سرزمین را برکنار کرد. از آن پس این منطقه به مرزبانانی که دست نشاندهٔ شاهنشاه ساسانی بودند، سپرده شد. از آن زمان دو استان کنارهٔ رود کُر، اوتیک و آرتساخ که بعدها از سوی ترکان قراباغ نام گرفت، تابع مرزبانی اران شد. شاپور سوم خواهر خود زروان دخت را به همسری خسرو شاه ارمنستان داد که بر اران نیز فرمانروایی داشت. برخی پژوهشگران با اتکا به نوشتهٔ یغیشه، مورخ ارمنی سدهٔ ۵ م، تاریخ الحاق آرتساخ به سرزمین اران را پس از سالهای ۴۵۰–۴۵۱ م دانستهاند. دولت ساسانی در سدهٔ ۵ میلادی در شرق قفقاز مرزبانی اران را پدید آورد که نواحی اطراف دریای خزر و حوالی رود کر تا دربند قفقاز را شامل میشد. یغیشه ضمن شرح حوادث سال ۴۵۰ م از شخصی به نام سبوخت با سمت مرزبان چور (دربند) یاد کردهاست. گمان میرود این شخص مرزبان اران بوده باشد.[۱]
پس از مرگ یزدگرد دوم در ۴۵۷م فرزندانش برای کسب تاج و تخت به رقابت برخاستند. فرمانروای اران به سبب وجود آشفتگی در دولت ساسانی سر به شورش برداشت مبارزه برای تخت و تاج ایران سرانجام به سود «پیروز» پایان پذیرفت. در پنجمین سال پادشاهی وی شورش اران سرکوب شد. بدین سان پس از ۵ سده، پادشاهی اران پایان گرفت و ساقط شد. ساسانیان احتمالاً مقر مرزبانی را از چور به منطقه امنتری در کرانهٔ راست رود یعنی شهر پرتو (بردعه) - که بعداً تجدید بنا شد - انتقال دادند. به نوشتهٔ کاغان کاتواتسی، پرتو به فرمان پیروز پادشاه ساسانی توسط واچه شاه اران تجدید بنا شد و «پیروزآباد» نام گرفت. این نکته بعید مینماید زیرا واچه همان کسی است که پس از مرگ یزدگرد دوم سر بر شورش برداشته بود. مورخان و جغرافینگاران اسلامی با اتکا به مآخذ اواخر عهد ساسانی، تجدید بنای پرتو را با دوران پادشاهی قباد مرتبط دانستهاند. منابع تاریخی نیز مؤید این نکتهاند، زیر شهر بردعه و دست کم بخشی از آن «فیروز قباد» نامیده شده است.[۱]
از سده ۴ م در اران مسیحیت به عنوان دین رسمی پذیرفته شد. از مآخذ چنین برمیآید که گریگور روشنگر و فرزند وردان، جاثلیق ارمنی اسقف آن سرزمین را عهدهدار گردید و برای از میان بردن بقایای بتپرستی کوشش بسیار کرد. چور در آغاز اسقفنشین اران بود ولی در دومین سال پادشاهی خسرو انوشیروان مقر بطریرک از چور به پرتو تختگاه جدید اران انتقال یافت.[۱]
چنین به نظر میرسد که تا سده ۵ میلادی زبان ارانی فاقد خط و کتابت بود. در این سده الفبای ارانی از سوی کشیشان ارمنی تدوین شد. الفبای مزبور شامل ۵۲ حرف بود زیرا در زبان ارانی اصواتی وجود داشتند که زبان ارمنی فاقد آنها بود. پس از ظهور الفبای ارانی، کتابهای مقدس مسیحی از زبان ارمنی به ارانی برگردانده شد. گمان میرود زبان گرگرها پایه و اساس زبان نوشتاری مردم اران را تشکیل میداده است. تاکنون نمونه روشنی از خط و کتابت مردم اران در دوران پیش از اسلام به دست نیامده است. شاید بتوان در ناحیه باکو نمونههایی از خط ارانی را یافت ولی این مسئله نیازمند تحقیق است. در ۱۹۸۰ م در ناحیه «لاچین» جمهوری آذربایجان کتیبهای سنگی کشف شد که از سوی محققان انستیتوی تاریخ فرهنگستان آذربایجان، کتیبهای ارانی معرفی شد، اما دانشمندان ارمنی این نظر را مردود دانستهاند. گفته شده که این کتبیه به خط و زبان ارمنی است.[۱]
پذیرش آئین مسیحیت سبب شد که شورشهای مردم اران ضد دولت ساسانی صبغه دینی به خود بگیرد. در شورش ارمنیان در ۴۵۱–۴۵۲ م ضد سیاست یزدگرد دوم ارانیها شرکت به نسبت وسیعی داشتند. یغیشه که خود در این ماجرا، وردان (وارطان) مامیکونیان سردسته شورشیان را همراهی کرده بود، دربارهٔ فشار یزدگرد دوم بر شورشیان و واداشتن شاه اران به پذیرش آئین زرتشت، نوشت: «یزگرد، شاه شاهان با اصرار او را به بغ بدل کرد». پس از این واقعه یزگرد دوم آذرهرمزد را که از دودمان شاهان پارتی بود، به مرزبانی ارمنستان گمارد و تنی چند از سران شورش را پس از کشته شدن وردان مامیکونیان به ماورای دریای مازندران (کاسپین) تبعید کرد. پیروز فرزند یزگرد که عنوان کوشانشاه داشت و بر ناحیه وسیعی از آسیای مرکزی فرمان میراند، در ۴۵۷ آن گروه از تبعید شدگان را که زنده مانده بودند به سرزمینهایشان بازگرداند. قباد اول (کواد) سرزمین اران را گشود و دربند را به تصرف خود درآورد. در عهد خسرو انوشیروان سرزمینهایی که در گذشته بخشی از اران بهشمار میآمد، به فرمانروایان و امیرانی چند واگذار شد که هر یک عنوان خاصی چون فیلان شاه، لیران شاه، شروان شاه و جز آن داشتند. بدین سان مرزبانی اران تکهتکه شد. در اواخر سدهٔ ۶ و اوایل سدهٔ ۷ م مهرانیان زمام امور را به دست گرفتند. مهران از خویشاوندان خسروپرویز بود، به شهر پرتو رفت. وی در اران شهری ساخت و آن را مهراوان نامید. در سده ۶ م قباد پادشاه اول ساسانی برای جلوگیری از هجوم هونها در ناحیه پرتو پایگاههای مستحکم بنا کرد. از آن پس پرتو، تختگاه اران شد و کبلک (قبله) اهمیت پیشین خود را از دست داد. در ۶۲۸ م ترکان و خزران به سرزمین اران حمله کردند. نخست دربند را گشودند و آنگاه به پرتو درآمدند. مردم ناگزیر به کوهستانها پناه بردند. مهرانیان پس از مرگ خسروپرویز نیز بر اران فرمان راندند. یکی از آنان وراز گریگور نام داشت که جاثلیق اران بود. فرزند وی جوانشیر در جریان فتوحات مسلمانان شهرت یافتهاست. دوره فرمانروایی جوانشیر بر اران را سالهای ۶۳۶–۶۷۰ م نوشتهاند. وی با عنوان «سپهبد اران» در جنگهای یزگرد سوم با عربها شرکت داشت و چون یزدگرد تیسفون را رها کرد، جوانشیر از راه آذربایجان به اران بازگشت.[۱]
چنین به نظر میرسد که فتح ارمنستان و گرجستان و اران در سالهای ۲۴–۲۶ ه.ق/۶۴۵–۶۴۷ م در عهد خلافت عثمان توسط حبیب ابن مسلمه فهری و سلمان بن ربیعه باهلی صورت گرفته باشد. سلمان بن ربیعه به بیلقان و بردعه درآمد و تا شروان که بخشی از سرزمین اران بود، پیش رفت.[۱] از این زمان، بردع همیشه به عنوان سنگر اسلام در این ناحیه بود، اگرچه مسلمانها در مراکز شهری دیگر مثل بیلقان، شمکور و قَبَلا مستقر شدند و این شهرها مرکز حمله به سمت شمال (به دربند یا بابالابواب و سرزمین خزرها) بود. با این وجود، کنترل عربها بر این سرزمینهای مرزی قفقازی در مقابل هجوم مردمان شمالی (آلانها و خزرها) کم و اغلب متغیر بود.[۳] چندی بعد معاویه بن ابی سفیان برادر جوانشیر به نام ورازتیرداد (ارمنی: وارازتردات) را به فرمانروایی اران و عامل خلیفه در آن سرزمین منصوب کرد و بدین سان حاکمیت بنی امیه بر این سرزمین مستقر شد. در عهد خلفای عباسی نیز فرمانروایان اران به صورتی نیمه مستقل خراجگزار خلافت بودند. مهرانیان گرچه در روزگار خلافت رو به ضعف نهادند با این وصف تا مدتی موجودیت خود را حفظ کردند. آخرین فرمانروای اران از دودمان مهران، ورازتیرداد دوم نام داشت که در سال ۲۰۷ ه.ق به دست نرسه یا نرسی (ارمنی: نرسیس) کشته شد. یعقوبی از نرسی به عنوان بطریق اران یاد کردهاست. سهل بن سنباط فرمانروای اران که بابک خرمدین را دستگیر و به افشین عامل معتصم خلیفه عباسی تسلیم کرده بود، نیز عنوان بطریق داشت. کاغان کاتواتسی از سهل با عنوان ارانشاه (ارانشاهیک) یاد کردهاست. در کتاب مسعودی، ایرانشاه آمدهاست که گمان نمیرود مقرون به صحت باشد. وی مینویسد محمد بن یزید که اکنون به عنوان شروانشاه شهرت دارد، به تبعیت از گذشتگان خویش ایرانشاه بود و چون علی بن هیثم شروانشاه درگذشت، محمد بر قلمرو او استیلا یافت. از نوشته مسعودی چنین برمیآید که این واقعه اندکی پیش از ۳۳۲ ه.ق / ۹۴۴ م روی داده است. این نوشته خود میرساند که ایرانشاه باید همان اَرانشاه و به قول کاغان کاتواتسی اِرانشاه بوده باشد.[۱]
از آنجا که مردم اران متعاقباً مسیحی باقی ماندند، بر طبق قانون اسلامی به عنوان اهل ذمه شناخته شدند و از این رو مشمول پرداخت جزیه (مالیات) شدند. این مالیات به صورت دادن سکه (با رونویسی اسلامی) پرداخت میشد و در دوران بنی امیه به صورت گاهوبیگاه و در دوران بنی عباس به صورت ثابت، درهمها از ضرابخانهای به نام اران (احتمالاً در شهر بردع یا بیلقان) صادر میشدند. دربارهٔ بنی عباس، از ۱۴۵ ه.ق/ ۷۶۲ م. تا قرن سوم ه.ق/ نهم م. ادامه داشت. (سکهها در دوران ایلخانی و نیمه دوم قرن هشتم ه.ق/ ۱۴ م. هم به نام اران ضرب میشد). در اران، همانند کل منطقه قفقاز، ازدواج چند نژادی مسیحی-مسلمان زیادی رخ داد، موسس خورناتسی نجیبزادگان آلبانیایی را به خاطر آلوده کردن نژاد و ایمانشان به دلیل ازدواج با کافرها، مورد حمله قرار داد.[۳]
ابواسحاق ابراهیم اصطخری در کتاب خود المسالک و الممالک را در پایان نیمهٔ اول سدهٔ ۴ه.ق/۱۰م نوشتهاست و در آن زبان مردم آذربایجان و ارمنستان (بجز دبیل و پیرامون آن) و ارّان را ایرانی (الفارسیه) ذکر میکند و زبان مردم بردعه را ارّانی میداند.[۶]
در ۳۳۲ ه.ق، بردعه تختگاه اران مورد حملهٔ روسها قرار گرفت. پس از آن شهر بردعه که دستخوش ویرانی شده بود، اهمیت خود را از دست داد و گنجه جای آن را گرفت. یاقوت در روزگار خود از بردعه به عنوان قریهای کماهمیت یاد کرده است. مرزبان تا ۳۴۰ ه.ق/۹۵۱ م بر اران و آذربایجان حکومت کرد. پس از آن اران زیر سلطهٔ شدادیان گنجه قرار گرفت که مقتدرترین آنان ابوالاسوار شاوُرین فضل بن محمد بن شداد بود. در قابوسنامه این نام به صورت ابوالسوار ذکر شدهاست.[۱]
در اواسط سدهٔ ۵ ه.ق/۱۱م، طغرل بیک سلجوقی آهنگ اران کرد و ابوالسوار ناگزیر از فرمانبرداری شد و خطبه به نام او کرد. پس از طغرل، آلپ ارسلان با سپاهی بزرگ از ترکان به اران و ارمنستان رفت و پس از گشودن سرزمینهای قفقاز، اران را در ۴۵۹ یا ۴۶۰ ه.ق به فضلون فرزند دوم ابوالسوار واگذاشت. منجمباشی تاریخ ورود آلپ ارسلان به سرزمین اران ذیحجهٔ ۴۵۹ نوشته است. در این باره اختلاف نظرهایی وجود دارد. فرای معتقد است که آلپ ارسلان یکی از امرای خود به نام ساوتکین را به حکومت اران فرستاد. حال آن که کسروی خلاف این نظر را ابراز داشته و بر آن بوده است که ملکشاه سلجوقی این شهرها را از فضلون گرفت و به ساوتکین خادم خود سپرد و فضلون را بر استرآباد گمارد.[۱]
قفقاز شرقی در سالهای میانی سدهٔ ۵ ه.ق/۱۱ م تحت کنترل سلجوقیان درآمد و در سال ۴۶۸ ه.ق/۱۰۷۶–۱۰۷۵ م سلطان آلپ ارسلان (با حذف حکومت شدادیان) فرماندهِ بردهٔ خود، عمادالدین سوتگین را به عنوان فرماندار آذربایجان و اران فرستاد. از این زمان، در دوران سلجوق و توسط الدیگوزیان و الدنیزیان (که از قفقاز شرقی در برابر حملههای شاهان طغیانگر گرجی دفاع میکردند) ترکی شدن اران شدت یافت. اغوزها و دیگر ترکمنها توسط هجوم مغول تأکید شده است.[مبهم] بردعه هرگز بعد از چپاول روسها، بهطور کامل احیا نشد و از آن بهطور جزئی در منابع یاد شده است. به نظر میرسد که مرکز حکومت اران به بیلقان جابجا شدهاست، ولی این به خاطر مسیر حملهٔ مغولها به شروان و دربند در بهار ۱۲۲۱ م است. بعد از این، گنجه، بعدها الیزاوتوپول و کیروفآباد، در جنوب اران که به عنوان قره باغ شناخته شده، برجسته شد. گفتن نام اران از استفاده برافتاد و تاریخ و اقبال ناحیه با آذربایجان ایران یکی شد.[۳]
در عهد سلجوقیان اران تجزیه شد و رفته رفته تحت نفوذ غزان قرار گرفت و زبان ترکی جایگزین تمام زبانهای رایج در آن سرزمین قرار گرفت. اران گاه تحت فرمان شروانشاهان و گاه تحت نفوذ فرمانروایان آذربایجان بود. به عنوان نمونه قراسنقر مدتی بر اران فرمان راند. در روزگار او شهر گنجه در ۵۳۴ ه.ق/۱۱۴۰ م دچار زلزلهای شد که به نوشتهٔ ابن اثیر ۲۳۰ هزار نفر از اهالی از جمله فرزندان قراسنقر فرمانروای آن سرزمین کشته شدند. از ۶۱۸ ه.ق/۱۲۲۱ م، مغولان به سرزمین اران حمله بردند و نفوذ ترکان بر اران فزونی گرفت. اران در عصر سلجوقیان و متعاقب آن به روزگار مغولان تمام و کمال ترکی شد و ویژگی قومی و نیز نام خود را از دست داد.[۱]
اران در میانههای سدهٔ ۱۸ م به چندین خاننشین، ملکنشین و سلطاننشین تجزیه شد که در واقع تنها نامی داشتند: قراباغ، طالش، شکی، شروان، گنجه، باکو، نخجوان، اُردوباد، دربند، قبه (قوبا)، لنکران، سلطاننشینها شامل: ایلیسو، آرش، کوکتاشن، کازاخ، شمشادیل، واراندین، جرابرد، گلستان، دیزک و خاچن در قراباغ کوهستان (علیا) بودند. پس از جنگهای ایران و روسیه و جدا کردن آن در دو عهدنامه از ایران، آن گروه از خانات که در خدمت امپراتوری روسیه قرار داشتند تا اندازهای به صورت نیمهمستقل به حیات خود ادامه دادند ولی اندکی بعد تابع فرماندار کل امپراتوری روسیه در قفقاز شدند. این وضع تا ۱۹۱۸ م ادامه داشت تا این که با ورود قوای عثمانی به قفقاز دولتی از سوی گروه مساواتیان تأسیس شد که نام جمهوری آذربایجان بر خود نهادند.[۱]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.