کاشیکاری ایرانی
From Wikipedia, the free encyclopedia
با گسترش دین اسلام در شرق، شیوهٔ معماری در این مناطق خصوصاً در بخش تزیینات تغییر نمود. اسلامیون، آن دسته از آثار هنری که از آداب و رسوم اسلامی خارج بودند و حاوی نماد انسانی و حیوانی بودند را تخریب کردند. در نظر آنان هنر میبایست در خدمت علم و دانش باشد نه پرستش. در عهد اسلامی هنرهای تزئینی و صورتگری فقط از جهت صحنههای یادگاری و حماسی باقی ماندند. نقاشی مشجر خطوط هندسی و نوشتههای کوفی مزین و آمیخته با گل و برگ و غیره روی بناها یقیناً از سده سوم هجری به بعد رواج یافتهاند. این گونه تزئینات را میتوان در خشتهای بنای آرامگاه اسماعیل سامانی در بخارا (حدود سال ۳۰۰ قمری)، آرامگاه پیرعلمدار (۴۱۸ قمری)، نقاشی گل و برگ لوحهٔ سنگی مرمر سلطان محمود غزنوی (حدود ۴۲۱ قمری)، آثار نقاشی روی سنگ گچ دیوارهای ابنیهٔ عصر سامانیان و اوایل دورهٔ غزنویان مشاهده کرد. بعد از آن در آسیای مرکزی شاهد پیشرفت نقاشی در عصر سلجوقی هستیم که نمونههای آن را میتوان در محراب مسجد جامع اولیا (حدود ۴۶۰ قمری)، بناهای مسعود سوم و منارههای غزنی (حدود ۵۰۰ قمری)، بقایای بناهای چشت شریف، مسجد جامع هرات (۵۶۷ قمری)، نقاشیهای بنای مرقد یحیی بن زید در سرپل (حدود ۴۳۰ قمری) مشاهده کرد.
لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای مورد استفاده در ویکیپدیا نیست. |
این مقاله به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. |
شیوهٔ تزئینی بناهای اسلامی در دورهٔ تیموریها در هرات نفوذ بیشتر کسب کرد و به اوج تکامل خود رسید. نمونههای قابل توجه تزئینی و ساختمانی اسلامی در افغانستان عصر تیموریها شامل موارد زیرند: کاشیهای مسجد جامع هرات، مقبره گوهرشاد، کاشیهای منارههای مصلی، کاشیهای منار تیموری در قلعه اختیارالدین، کاشیکاری مقبره شاه ولایت ماب (که به عقیده بعضی از پژوهشگران، هفتصد نوع کاشی در آن به کار رفته) و کاشیکاری مقبرهٔ خواجه عبدالله انصاری. تعدادی از آثار تاریخی دیگر از قبیل منارههای مساجد، زیارتگاهها و مقابر در نقاط مختلف افغانستان چون بلخ، لشکرگاه، هرات، قندز، غور، غزنه، و کابل و سایر گوشه و کنار افغانستان که تاکنون موجود است هر کدام شاهد انواع شیوههای تزئینی رایج در افغانستان بودهاست.