میرزا مهدی اصفهانی
From Wikipedia, the free encyclopedia
محمد مهدی غروی اصفهانی خراسانی (۱۳۰۳ ق، اصفهان – ۱۳۶۵ ق، مشهد) (مشهور به میرزای اصفهانی یا میرزا مهدی اصفهانی) از بلندپایه ترین فقهای اصولی معاصر شیعه بودهاست. او از محققین معارف قرآن و ائمه میباشد. او همچنین بر مبانی معارفی خود مکتب خاصی از سلوک اخلاقی و تهذیب نفس را در خراسان پایه نهاد که رکن اساسی آن توجه دائمی به ذات خداوند به عنوان آشناترین آشنا برای انسان و همچنین توسل به نماینده خدا در زمین، حجت بن الحسن است. او و شاگردانش از احیاگران فرهنگ مهدویت در تاریخ معاصر ایران بهشمار میآیند.
میرزا محمد مهدی اصفهانی | |
---|---|
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۱۲۶۵ش (۱۳۰۳ قمری) اصفهان |
درگذشته | پنجشنبه: ۲۳ آبان ۱۳۲۵ش (۱۹ ذیحجه ۱۳۶۵ق)، (۶۰ سالگی) مشهد |
دین | اسلام |
محل اقامت | اصفهان، نجف، مشهد |
دوران | معاصر |
مذهب | شیعه دوازده امامی |
آثار معروف | معارف القرآن، ابواب الهدی، انوار الهدایه، مصباح الهدی، رسائل شناخت قرآن، الافتاء و التقلید |
تحصیلات | نجف |
شناخته شده برای | تاسیس مکتب معارف اهل بیت ع موسوم به مکتب خراسان یا مکتب تفکیک |
پیشه | معارف و عقاید اسلامی، فقه و اصول |
رهبر مسلمان | |
استادان | صاحب علم جمعی ره |
تأثیرگذاران
| |
تأثیرپذیرندگان
|
میرزای اصفهانی موسس مکتبی (بر پایه آموخته هایش از استادش صاحب علم جمعی) در شناخت معارف شیعی است که از آن به عنوان مکتب معارف اهل بیت، مکتب تفکیک یا مکتب معارف خراسان یاد می شود. نام مکتب تفکیک یا مکتب معارف خراسان بعدها توسط شاگردان او بر روش تدریسش تعلق گرفت. دلیل این نامگذاری این است که او با کاوش در مبانی وحیانی به اهمیت این نکته پی برد که فلسفه و عرفان و سایر معارف بشری از پایه با معارف قرآن و ائمه تغایر و تضاد دارند، و از این رو همواره تلاش در جداسازی و تفکیک معارف الهی وحیانی از سایر مکاتب (فلسفه و عرفان و تصوف و …) داشت.
میرزای اصفهانی طرحهایی نو و خلاقانه را برای فهم میراث معارفی اسلام ارائه دادهاست که تا کنون کمتر مورد توجه واقع شدهاست. از جمله این نوآوریها میتوان به طرح «معرفت بدون احاطه» یا «معرفت محاطی» در بحث معرفت خداوند، طرح امتناع روشن شدن حقایق نورانی مانند علم، عقل، قدرت، وجود و اختیار به چیزی غیر از خود، یا به تعبیری قداست علم از معلوم واقع شدن اشاره کرد.[1]
بحث «علم مستقل از معلوم» مطرح شده توسط او یکی از کلیدهای فهم رابطه خدا با مخلوقات است که در منابع پیشین اسلامی کمتر به آن توجه شدهاست. یکی از نقدهای بزرگ اساسی او بر فرضیه ضرورت پیشین علت و معلولی است که امکان پویایی و زایش حقایق جدید در جهان را میگیرد. او با تذکر به وجود جوهری مستقل به عنوان «رای» یا انتخاب موجودات مختار توضیحی نو آورانه از پویایی جهان ارایه میدهد که با حاکمیت مطلق خداوند نیز در تضاد نمیباشد. رساله انوار الهدایه او ایدههای نویی را در این زمینه به صورت فهرستوار ارائه دادهاست که میتواند با تأمل و تدقیق بسط داده شود.[2]
از دیگر دستاوردهای معارفی او میتوان به حل شبههٔ «وحدت وجود» در عرفان نظری اشاره نمود. او با برتر دانستن خداوند از رتبه وجود، خداوند را خالق و مالک حقیقی و ربّ نور وجود میداند. خداوند بنابر خواست و اراده اش به حقائق عالم از نور وجود عطا نمودهاست، در حالیکه خود از نور وجود فراتر و منزه است. بنابر این نظر او همان پنداری خداوند با حقیقت وجود (که خود مخلوق خداوند است) را اشتباه اهل تصوف و عرفان میداند. منزه دانستن و تسبیح خداوند از نور وجود یکی از ارکان مهم مکتب او است.[3]
از دیگران ابتکارات او تفکیک مفهوم حق و باطل از وجود و عدم است که خلط آنها در فلسفه اسلامی موجب نارساییهایی گشتهاست.[4]