From Wikipedia, the free encyclopedia
غربگرایی (به فرانسوی: Occidentalisation) جریان خاص فرهنگی است که در نتیجه آن جامعه یا بخشی از آن، فرهنگی را که در جهان غرب به دنبال رنسانس و رفرمیسیون و انقلاب صنعتی به وجود آمدهاست، بهطور کامل یا به صورت جزئی اقتباس میکند.[1] غربزدگی همان غربگرایی نیست، غربزدگی یک نوع تمایل مبتنی بر احساس و فارغ از اندیشمندی است که از قبیل غفلت و دگماتیسم و نابخردی در روش است، ولی غربگرایی نوعی گرایش است که میتواند و شاید مبنی بر اندیشمندی باشد و فرد غربگرا مبتنی بر توجه به غرب به عنوان مآخذ اقتراح و فرآوری ایدهٔ اندیشمندانه به غرب توجه کند. از نظر جامعهشناسی غربگرایی یکی از انواع دگرگونی فرهنگی محسوب میشود. برخی از جامعه شناسان این پروسه را دگرگونی اجتماعی نامیدهاند ولی به نظر میرسد که اصطلاح دگرگونی فرهنگی شاملتر و جامعتر است.[2]
اندیشه غربزدگی یکی از گفتمانها و اندیشههای عقلانی مسلط بر ایران قبل و بعد از انقلاب است. از چهرههای شاخص این گفتمان میتوان به جلال آل احمد، سید احمد فردید، داریوش شایگان و رضا داوری اردکانی اشاره کرد.
مفهوم غربزدگی را گویا برای اولین بار سید احمد فردید در ایران رایج کردهاست. فردید این واژه را بر اساس تفکر مارتین هایدگر در نقد فلسفه تکنولوژی غرب به کار بردهاست. این مفهوم تا زمان انتشار کتاب غرب زدگی جلال آل احمد در خفا بود تا آن که کتاب آل احمد در میان دوستانش و مارکسیستها و چپها دست به دست شد. این مفهوم ناظر به فقدان هویت ایرانی و غربگرایی در میان روشنفکران بود. حمید دباشی معتقد است که در خلق گستردهٔ واکنشهای مثبت و منفی، و نیز در ایجاد ادبیاتی در مورد نقد اجتماعی ایرانی پیش از انقلاب، هیچ واژی ای همچون غربزدگی برای درک این اوضاع و شرایط نمیتواند به ما کمک کند. دباشی اضافه میکند که غربزدگی نزد آل احمد همچون کارت ثبتی است که جوانان انقلابی را میتوان با آن بازشناخت. احسان یارشاطر در این باره میگوید که هیچ گفتمان دیگری در تاریخ جدید ایران چنین رواج چشمگیری نداشتهاست و هیچ گفتمان دیگری نیز همچنین موفقیتی نداشتهاست. این گفتمان حتی به عنوان یکی از اجزای اساسی نقد روحالله خمینی بر حکومت پهلوی دانسته میشود.[3]
در این سه فرد-جلال آل احمد، داریوش شایگان و رضا داوری- سه معیار وجود دارد که ملاک گزینش آنها به عنوان پیشگامان گفتمان غربزدگی است و این انتخاب صرفاً به خاطر مشهور بودن آنها نبودهاست. نخست آن که این افراد فکرتهای فلسفی در باب غربزدگی را تفصیل و توضیح دادهاند. دوم آن که دیدگاههای مختلف و گوناگون در این باره را گسترش دادهاند. سوم آن که آنها پاسخ غالب اندیشمندان ایران در دهههای هفتاد و هشتاد و نود میلادی را به صورت مواجهه با غرب نشان دادهاند.[4] به نام این سه تن باید از سید احمد فردید نیز نام برد که غربزدگی را در معنایی متفاوت بهکار بردهاست.
اصطلاح غربزدگی را فردید متعلق به خود میداند. وی عنوان میکند که این عبارت زمانی که در اروپا میزیسته به سراغش آمدهاست. وی بیان میکند که در بیست سالگی تحت تأثیر پوزیتیویسم و غرب زدگی بودهاست. خواندن کتابهای گوستاو لوبون را هم در همین راستا میداند.[5]
اندیشه غربزدگی نزد فردید با مفاهیم بسیاری نظیر نیست انگاری، یونانیت و ادوار تاریخی و مکر لیل و نهار ارتباط دارد.[6] خود وی هم به این نکته اشاره کرده که تعبیرهای مختلفی از غربزدگی دارد. از نظر وی غربزدگی انواعی دارد. اگر غربزدگی همان یونانیت باشد غربزدگی مضاعف است و اگر یونانیت برای باشد ندانسته غربزده مضاعف دانسته میشود. از نظر وی سقراط همچون مسیلمه دروغگوست که پرتو وحی بر او افتاده است. وی این وحی را کالییوگا مینامد. فردید بر این باور است که غربزدگی بهطور رسمی با افلاطون و سقراط آغاز میشود. وی غربزدگی سقراط و افلاطون و ارسطو را غیر مضاعف میداند در حالیکه غربزدگی دوران جدید در قرن نوزدهم مضاعف است. غربزدگی غیر مضاعف در یونان است و در آن قارعه به سراغ کلیت میرود. تفسیر افلاطون خود بنیاد و بازگشت آن به موضوعیّت نفسانی قارعه یا طاغوت است. از منطق دکارت تا هگل را فردید نوعی غربزدگی مضاعف میداند. البته وی غربزدگی را ناپایدار و در بحران میداند. کسی که غربزده است از نظر وی یا تشبیهی یا تنزیهی است؛ و هر کدام یا ایجابی یا سلبیاند. غربزده سلبی میداند که غربزده است ولی با غرب مخالفت میورزد. فردید حتی آل احمد را غربزده میداند. وی معتقد است در حالیکه آل احمد نمیدانسته است که غربزدگی چیست وی به این نکته آگاهی دارد. از نظر وی اکثر اندیشمندان همچون شیخ اشراق و حلاج، و حتی غزالی غربزده بودند. تعریفی که وی از غربزدگی ارائه میدهد همان یونانیزدگی است. از نظر وی غربزدگی یعنی این که اسمی که بر یونان افتادهاست گسترش یافته است. وی علت غربزدگی را دو چیز میداند:یکی علت موجده غرب و شرق جغرافیایی و ژئوپلتیکی است.[7] بیژن عبدالکریمی مفهوم غربزدگی در اندیشه فردید را در ارتباط با فلسفه تاریخ گونه میداند. بر این اساس غربزدگی پوستهای فردیدی و محتوایی کاملاً هایدگری دارد. این اصطلاح را خود فردید وضع کردهاست و شیفته آن بودهاست. عبدالکریمی مفهوم غربزدگی نزد فردید را به مفهوم مثلث زر و زور و تزویر از شریعتی مقایسه کردهاست. این مفاهیم شاه کلید دریافت این تفکّرات است. وی غربزدگی نزد فردید را به معنایی کاملاً وجود شناختی و همچون غفلت از وجود میداند. غرب به معنای مرگ تفکر حضوری و اقبال کردن به علم حصولی معنا شده است که همان غفلت از وجود است. مفهوم غرب همان مفهوم متافیزیک است؛ و غربزدگی به معنای غلبه تفکر متافیزیکی بر هر گونه تفکر شهودی، قلبی و معنوی و حضوری است.[8]
ناکامی ترکان در تلاش برای فتح وین در سال (۱۰۹۵ ه.ق - ۱۶۸۳ میلادی)، سقوط منطقه آزوف به دست روسها در (۱۱۱۱ ه.ق - ۱۶۸۳ میلادی) و دادن شبه جزیره مسلماننشین کریمه به روسیه از جمله وقایعی بود که به تدریج عثمانیها را آگاه به ضعف خویش در برابر غرب کرد. پس از شکستهای پی در پی از غرب، عثمانیها بدین نتیجه رسیدند که رمز پیروزی غرب در برتری نظامی و جنگیشان نهفتهاست و از این رو باید شیوه جنگی و نظامی غرب اقتباس گردد. نقطه آغاز جریان غربگرایی همین احساس بود. از قرن هفدهم اصلاح طلبانی در امپراتوری عثمانی در صدد برآمدند برای تقویت مجدد امپراتوری دست به اصلاحات بزنند.[9]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.