فیلسوف یونانی From Wikipedia, the free encyclopedia
اَرِسطو یا اَرِسطاطالیس[۱][۲] (زبان یونانی: Ἀριστοτέλης، تلفظ [aristotélɛ:s], Aristotélēs؛ تلفظ: آریستوتِلِس، زاده ۳۸۴ ق.م. – درگذشته ۳۲۲ ق. م)[۳][۴] از فیلسوفان یونان باستان و یکی از مهمترین فیلسوفان غربی به حساب میآید. همچنین او اولین زیستشناس بزرگ اروپایی نیز بوده است. وی در هجده سالگی به آکادمی افلاطون راه یافت و به مدت بیست سال در مکتب افلاطون، یعنی آکادمی، دانش و علوم آموخت؛ وی در مدت کم، چنان پیشرفتی در علوم نظری کرد که افلاطون به وی لقب علم داد. او به مدت ۴ سال، آموزگار اسکندر مقدونی بود. نوشتههای او در زمینهها و رشتههای گوناگون، از جمله: فیزیک، متافیزیک، اخترشناسی، شعر، ادبیات، زیستشناسی، منطق، علم بیان، سیاست، دولت و اخلاق بودهاند. ارسطو به همراه سقراط و افلاطون از اثرگذارترین و بزرگترین فیلسوفان یونان باستان بوده است که به همین دلیل، به «معلم اول»، ملقب شده است.[۵] ارسطو فلسفه را با عنوان «دانش هستی» تعریف میکرد.
ارسطو در سال ۳۸۴ ق.م. در خانوادهای ثروتمند از اهالی (استاگیروس/اسطاغیر)، شهری در شمال یونان، به دنیا آمد. در ۱۸ سالگی به آکادمی (فرهنگستان) افلاطون در آتن فرستاده شد و ۲۰ سال در آنجا درس خواند.[۵]
پس از مرگ افلاطون در سال ۳۴۷، ارسطو ناکام از به اختیار گرفتن مدیریت فرهنگستان، به اسوس در آسیای صغیر رفت و با پایتیاس خواهرزادهٔ فرمانروای وقت ازدواج کرد. در ۳۴۳ به دعوت فیلیپ مقدونی آموزش اسکندر مقدونی را بر عهده گرفت. پس از بازگشتش به آتن در ۳۳۵، آموزشگاه خود را به نام لایسیوم تأسیس کرد.
در ۳۲۳ و پس از مرگ اسکندر، که آتن را ملحق شاهنشاهی خود کرده بود، آتش احساسات ضد مقدونی اوج گرفت و دامنگیر ارسطو شد. او به ناچار به خالکیس پناه برد و سال بعد (۳۲۲) در ۶۲ سالگی درگذشت.
ارسطو را میتوان از نخستین فیلسوفان تحلیلی دانست. وی همچنین واضع منطق نیز هست. او با در نظر گرفتن زمین در مرکز گیتی و قرار دادن فلکهای مختلف برای اجرام آسمانی (مثلا فلک خورشید، فلک ثوابت و…) الگویی از جهان را برای هم روزگاران خود ترسیم کرد. ارسطو چهار عنصر بنیادی کیهان را آب، آتش، خاک و هوا میدانست، بهعلاوه عنصر پنجمی به نام اثیر که معتقد بود اجرام آسمانی از آن ساخته شدهاند.
بیشتر آثار ارسطو به احتمال زیاد به همان شکل اولیه خود باقی نمانده، به این دلیل که گمان میرود توسط شاگردان و کاتبان بعد از خودش دچار تغییرات مختلفی شده باشد. اندرونیک رودزی و یا پیروان دیگر ارسطو در حوالی سال های ۴۰ ق .م مجموع آثار منطقی ارسطو را تحت مجموعه ایی مشتمل بر ۶ کتاب جمع آوری کردند و نام ارگانون را به آن اختصاص دادند. اسامی این شش کتاب:
۱_ مقولات (به انگلیسی: categories )
۲_درباره قضایا ( به انگلیسی: on interpretieren )
۳_آنالوطیقای اول ( به انگلیسی: prior analytics )
۴_آنالوطیقای دوم (به انگلیسی: Posterior Analytics)
۵_طوبیقا (به انگلیسی: Topics)
۶_مغالطات (به انگلیسی: On Sophistical Refutations)
این آثار دارای ترتیب مشخصی نیستند٬ ولیکن این فهرست براساس تحلیل نوشته های او ترتیب داده شده است.به این معنی که از پایه ترین امور شروع میشود، یعنی از تحلیل امور ساده در مقولات٬ سپس تحلیل قضایا و روابط پایه آنها با یکدیگر در درباره قضایا و بررسی حالت پیچیده تر آنها تا به تدریج به بررسی قیاس ها در تحلیلات و جدل در بوطیقا و مغالطات میرسد.
آنچه که امروزه به اسم منطق ارسطویی شناخته میشود که دربردارنده شکل خاصی از قیاس ها است٬ برای خود ارسطو با نام منطق شناخته شده نبود و خود او نام تحلیلات را به آن داده بود .او لفظ منطق را برای دیالکتیک یا همان جدل استفاده میکرد.
اختصار | با کلمات |
---|---|
S a M | همه یونانی ها انسان هستند |
M a P | همه انسان ها فانی هستند |
S a P | ∴ پس همه یونانی ها فانی هستند |
کلمه متافیزیک آنطور که به نظر میرسد در قرن اول پس از میلاد توسط ویرستارانی ابداع شد که بخش های کوچک مختلفی از آثار ارسطو را تحت رساله ایی در آوردند که ما امروزه با نام «متافیزیک» میشناسیم. ارسطو بر آن، نام فلسفه اولی را گذاشته بود و آن را از ریاضیات و طبیعیات تمایز بخشیده بود چرا که فلسفه نظری الهیاتی است و متعلق آن خدا است.
ارسطو مفاهیم جوهر (ousia) و ذات (to ti ên einai) را در کتاب هفتم متافیزیک مورد بررسی قرار میدهد.و نتیحه میگیرد که یک جوهر ترکیبی از ماده(hyle) و صورت(morphe) است. این نظریه فلسفی با نام هیلومورفیسم(به انگلیسی:hylomorphism) یا همان صورت ماده باوری ارسطو شناخته میشود. در کتاب هشتم متافیزیک او ماده یک جوهر را به عنوان زیرایستا (به انگلیسی:substratum) یا موادی که یک شی از آن ترکیب شده است یاد میکند.برای مثال ماده یک خانه آجر ها و سنگ ها یا هر چیزیست که خانه را به طور بالقوه ایجاد میکند. در حالی که صورت جوهر خانه تحقق آن به صورت بالفعل است.
ارسطو در رساله خود«درباره کون و فساد» هر کدام از چهار عنصری که قبل ها توسط امپدوکلس مطرح شده بود به عنوان عناصر تشکیل دهنده جهان یعنی(آب، خاک، هوا، آتش) را با دو تا از چهار کیف محسوس یعنی ( گرما، سرما، خشکی، تری ) مرتبط میداند.در جهان بینی امپدوکلس همه ماده از این چهار عنصر در نسبت های مختلف ساخته شده اند. نگرش ارسطویی اثیر که عنصری آسمانی است را به این چهار عنصر اضافه کرد، جوهر الهی کرات آسمانی مانند ستاره ها و سیارات.
عناصر | گرما/سرما | خشکی/تری | حرکت |
---|---|---|---|
خاک | سرما | خشکی | رو به پایین |
آب | سرما | تری | رو به پایین |
هوا | گرما | تری | رو به بالا |
آتش | گرما | خشکی | رو به بالا |
اثیر | (جوهر الهی) | حرکت مدور در افلاک |
ارسطو معیارهای فرمی اش برای زیبایی را عمدتاً در رساله متافیزیک خود ارائه داده اما در سیاست آنها را تقویت میکند. او در اولین مفهوم افلاطونی «فرم جهان شمول» زیبایی را از هم باز میکند. او این مفهوم را با فهرست عواملی جایگزین میسازد که به تولید و شناخت زیبایی در یک ابژه منتهی میشوند. مهمترین این عوامل را میتوان به این ترتیب دانست: نظم، اندازه، تقارن، تناسبات، ترکیب بندی و داشتن مرزهای مشخص.[۶]
او عقیده دارد همه کارهایی که انسان انجام میدهد، برای سود و خیری است که آن را مطلوب میشمارد. هر کسی به چیزی میل دارد؛ اما اگر درست توجه شود، میبینیم هیچ موجودی بهغایت و خیر اصلی خود نمیرسد، مگر اینکه همواره وظیفهای را که برای آن به وجود آمده است، به بهترین نحو اجرا کند؛ مثلاً شمشیر خوب، شمشیری است که وظیفه خاص شمشیر، یعنی تیز بودن و بریدن را بهخوبی انجام دهد و انجام این وظیفه برای شمشیر، فضیلت است. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. وظیفه خاص انسان که مختص به اوست، همان خصلتی است که او را از سایر آفریدهها متمایز میسازد و آن اندیشیدن و تفکر است.[۷]
آثار ارسطو متنوع و شامل جمیع معارف و علوم یونانی (جز ریاضی) و اصولاً منطق، علوم طبیعی، الهیات و اخلاقیات افلاطون میشده است که از آن جمله باید از فن شعر، فن خطابه یا بلاغت، کتاب اخلاق، سیاست و مابعدالطبیعه (متافیزیک) را نام برد.
(قیاس و برهان، جدلیات یا فن جدل و مغالطات که در کل در کتاب ارغنون (ارگانون به معنی ابزار) جمع شدهاند.
کتب علمی: طبیعیات، درباره آسمان، در کون و فساد، علم کائنات جو، تاریخ طبیعی، درباره نفس، تاریخ جانوران، تولد جانوران، و اعضای جانوران.
کتب فلسفی: اخلاقیات ادوموسی، اخلاق نیکوماخوس، سیاست، مابعدالطبیعه
کتاب ادبی: بوطیقا
ارسطو با انتقاد از فرضیه مثل (Idea) فلسفه خود را آغاز میکند. حقایق قابل ادراک وجود ندارند آنچه وجود دارد مثال نیست بلکه خرد و جزئی است.
وی گفته است «علم جز بر کلیات تعلق نمیگیرد و برای تشخیص امری بایستی کل آن را مورد بررسی قرار داد».[۵] ما هنگامی میتوانیم دربارهٔ اشیاء قضاوت کنیم که نوع و جنس را بهتر بشناسیم. تعیین قواعدی که حافظ روابط صحیح قضایای کلی با قضایای جزئی و شخصی باشد خاص منطقی است که هیچکس بهتر از ارسطو دربارهٔ آن تحقیق نکرده است. همین منطق است که یکی از هدایای ارزنده و گرانبهای این فیلسوف به عالم بشریت بهشمار میآید.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.