فیلمی به کارگردانی ابراهیم گلستان From Wikipedia, the free encyclopedia
خشت و آینه فیلمی است ایرانی ساخته ابراهیم گلستان که در سال ۱۳۴۳ در استودیو فیلم گلستان ساخته شدهاست. این فیلم در ۲۲ دی ۱۳۴۴ در سینما رادیوسیتی تهران اکران شد و سه هفته در آن سینما بر روی پرده بود.[1]
خشت و آینه | |
---|---|
کارگردان | ابراهیم گلستان |
تهیهکننده | ابراهیم گلستان |
نویسنده | فیلمنامه: ابراهیم گلستان |
بازیگران | زکریا هاشمی مهری مهرنیا تاجی احمدی غفار حسین پور جلال مقدم مسعود فقیه پرویز فنی زاده منوچهر فرید محمدعلی کشاورز جمشید مشایخی گلی بزرگمهر پری صابری اکبر مشکین |
فیلمبردار | سلیمان میناسیان |
تدوینگر | ابراهیم گلستان |
تاریخهای انتشار | ۲۹ دی ۱۳۴۴ |
مدت زمان | ۱۳۱ دقیقه |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
عنوان فیلم اشاره به مثل «آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند» دارد و مانند دیگر کارهای گلستان هجویهایست بر جامعه ایران. خشت و آیینه در اول اسم نداشت، وقتی هم تمام و آخرین عکس برداشته شد، باز هم نامش خشت و آیینه نبود. بعد شعر مزبور سعدی کمک کرد و فیلم صاحب اسم شد.[2] این فیلم آغازگر سینمای موج نوی ایران بهشمار میآید[3] و بسیاری نمادهای آن بعدها مورد تقلید دیگر فیلمسازان ایران قرار گرفته -مانند صحنه عبور جنازه از کوچه که در فیلمهای بهمن فرمانآرا به تناوب آمدهاست.
خشت و آینه تنها تجربه بلند سینمایی ابراهیم گلستان تا آن زمان بود و او در این فیلم کوشید دوربین را به میان مردم و به مکانهای واقعی ببرد.[2] در صحنههای این فیلم از موسیقی متن استفاده نشده و کارگردان سعی کردهاست تا آهنگ و ریتم فیلم از گفتگوها و حالات بازیگران برخیزد. این فیلم نخستین حضور سینمایی جمشید مشایخی و همچنین پرویز فنی زاده بهشمار میرود که هر دو نقشهای کوتاه ولی اثرگذاری بازی میکنند. پرویز فنی زاده نقش یک روشنفکر کافهنشین را ایفا میکند که با حرفهای بیسر و ته خود تعجب و تقدیر اطرافیانش را برمیانگیزد. جمشید مشایخی نیز در نقش ارشد کلانتری در خلال صحبتش با پزشکی که مورد سرقت اقوام بیمار ناراضی قرار گرفته، انتقادهایی از روابط و انتظارات مردم وارد میداند.
نسخهٔ ترمیمشده و باکیفیت این فیلم در ژانویهٔ سال ۲۰۱۶ میلادی در جشنواره بینالمللی فیلم روتردام به نمایش درآمد.[4] «خشت و آینه» همچنین به عنوان یکی از فیلمهای بخش کلاسیک جشنواره ونیز ۲۰۱۸ به روی پرده رفت.[5]
هاشم راننده تاکسی است. در پایان شیفت کار او در شب، زنی چادری، کودک شیرخوارهاش را در تاکسی او جا میگذارد و میرود. هاشم در تاریکی و ساختمانهای نیمهکاره اطراف دنبال زن میگردد تا بچه را به او بدهد اما پیدایش نمیکند. ناچار کودک را با خودش به کافه میبرد و از دوستانش در این باره نظر میخواهد. با آنکه دوستانش او را از رفتن به کلانتری برحذر میدارند، او بچه را به کلانتری میبرد. افسر نگهبان به هاشم میگوید که فردا بچه را به پرورشگاه یا دادگستری ببرد. هاشم بچه را همراه دوستدخترش تاجی، که خدمت کار کافه است به خانه میبرد و تاجی از بچه مراقبت میکند و به او علاقهمند میشود و از هاشم میخواهد که سه نفری با هم زندگی کنند. فردای آن روز هاشم در مراجعه به دادگستری برای گرفتن حضانت بچه پس از شنیدن نصیحت مردی که به او دشواریهای مسوولیت بچهداری را گوشزد میکند، بچه را به پرورشگاه میسپارد؛ تاجی که از صبح منتظر بازگشت هاشم با بچه بوده، با اعتراض به این عمل هاشم از او میخواهد به پرورشگاه بروند. تاجی در آنجا اما با انبوهی بچه پرورشگاهی روبهرو میشود و در تصمیمش مستاصل میماند. هاشم پس از مدتی انتظار جلوی پرورشگاه، بدون او سوار تاکسیاش میشود که از آنجا برود. غروب است و قدری جلوتر زنی چادری منتظر تاکسی است سوار یک تاکسی میشود و میرود. کمی بعد هاشم تاکسیاش را روشن کرده و از آنجا دور میشود.
این فیلم در نظرسنجی منتقدان و نویسندگان ماهنامه سینمایی فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران انتخاب شدهاست.
این فیلم توسط سینماتک بولونیا و اکران نوآر پروداکشنز مرمت شد و در بخش کلاسیکهای ونیزِ هفتاد و پنجمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز در ۲۰۱۸ به نمایش درآمد.[6]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.