شخصیت اسلامی From Wikipedia, the free encyclopedia
احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه حرانی معروف به ابن تَیمیَه (۱۰ ربیعالاول ۶۶۱–۲۰ ذیقعدهٔ ۷۲۸) عالم الهیات، حدیث و فقه، فیلسوف و اخترشناس بود. او را با القابی چون شیخ السلام[12] مفسّر، رجالی، مفتی و ادیب یاد کردهاند.[13] فتوای جهاد او بر ضد حملهٔ سوم غازان خان به دمشق منجر به پایان لشکرکشی مغولها به منطقهٔ شام شد.[14] این اولین موردی بود که یک مسلمان بر ضد مسلمان دیگر اعلام جهاد کرده است. این فتوا مورد استناد القاعده و داعش قرار گرفته است.[15][16]
ابن تیمیه ابن تیمیة احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه | |
---|---|
عنوان(ها) | شیخ الاسلام |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۱۰ ربیع الاول سال ۶۶۱ هجری قمری یا ۲۲ ژانویه، سال ۱۲۶۳ میلادی |
درگذشته | ۲۰ ذی القعده سال ۷۲۸ قمری یا ۲۶ سپتامبر، سال ۱۳۲۸ (۶۴−۶۵ سال) |
دین | اسلام |
ملیت | شامی |
دوران | اواخر قرون وسطای میانه یا در بحرانهای اواخر قرون وسطی |
فرقه | سنی، سَلَفی |
مذهب | حنبلی[1][2] |
عقیده | الأثریة؛ کنار گذاشتن علم کلام و توجه بیشتر به متنگرایی دقیق در تفسیر قرآن و حدیث.[3][4][5][6][7][8] |
آلما ماتر | مدرسه دارالحدیث السکریة |
رهبر مسلمان | |
تأثیرگذاران
| |
تأثیرپذیرندگان
|
مخالفت ابن تمیمه با زیارت قبور و طلب شفاعت یکی از دلایل جنجالی شدن عقاید او میان مسلمانان بود.[17] محمد بن عبدالوهاب و وهابیت از نظرات او اثر پذیرفتهاند.[18] او شیعیان را دشمنان داخلی میدانست که قتل آنها از صلیبیون و مغولها واجب تر است.[19] برای مثال ابو مصعب الزرقاوی، از رهبران القاعده به نظرات ابن تیمیه در مورد کفر شیعیان استناد میکرد.[20] علمای شیعه با او مخالفت کرده و او را یک منحرف میدانستند، و از او درخواست برگشت از عقایدش را داشتند، از آنجا که او مقاومت کرده و این را نپذیرفت شش مرتبه به زندان افتاد.[21][22] بابر یوهانسن، دلیل زندانی شدن او را عرفا، فقها و متکلمانی که با قدرت سیاسی مرتبط بودند میداند.[23]
ابن تمیمه زندگی خود را وقف تحقیقات دینی و سیاسی کرد. او پیشنهادهای مقام سیاسی را نپذیرفت[24] و تا پایان عمر ازدواج نکرد.[25]
او معتقد بود که قرآن و حدیث را با معانی متداول باید فهمید و کسانی را که به معانی مجازی و کنایهای حمل میکنند، مؤوله (به معنای تاویلگرا) نامید.[13]
تقیالدین ابوالعباس احمد بن شهابالدین عبدالحلیم بن مجدالدین عبدالسلام بن عبدالله بن ابیالقاسم محمد بن الخضر بن محمد بن الخضر الحرّانی الدمشقی الحنبلی.
ذهبی: او شیخ ما شیخ السلام هست در عصر منحصر به فرد خودش با دانش شجاعت و سخاوتش ملتش را امر به معروف و نهی از منکر کرد و آنچه برای اون اتفاق افتاد برای کسی پیش نیامد.[26]
ابن قیم الجوزی : او شیخ زاهد، عابد و حافظ بود.[27]
ابن سید ناس دربارهٔ ابن تیمیه میگوید: سید استاد ما امام دانشمند شیخ السلام علما سرمشق پیشوایان وبزرگان هست و یاور کننده سنت، کوبنده بدعت و حجت خدا بر روی زمین هست.[28]
جلال الدین سیوطی : ایشان شیخ الاسلام، حافظ نکته سنج فقیه مجتهد مفسر و یگانه زمان و از مشاهیر اقیانوس علم دانش هست و از زمره نوابغ پارسا بود.[29]
شوکانی : پس از ابن حزم کسی مانند وی را ندیدم و گمان ندارم فاصله زمانی این دو مرد همانند ایشان یا مدعی این را به خود دیده باشد.[30]
ابن دقیق العید : او کسی همچون خود را ندیدهاست.[31]
ابن حجر عسقلانی :شهرت امامت شیخ تقی الدین اظهر من الشمس هست ملقب ساختن وی به شیخ السلام از حیات تا اکنون بر زبان دانایان جاریست و در آینده هم ادامه خواهد داشت و کسی جز افراد نااگاه منکر لقب او نیست.[32]
المزی : چون او کسی را ندیدهام و او چون خود را ندیدهاست.[33]
بهاءالدین السبکی : هوش او با عظمت و ذهن اون همانند دریایی هست که علوم شرعی و عقلی را در خود جای داده هست و ذکاوت اون غیرقابل توصیف هست.[34]
مزعی الکرمی : شیخ السلام تقی الدین دریای دانش ،مفتی و مجتهد هست.[35]
ابوحیان توحیدی : چشمان من همانند او را ندیدهاست.[36]
پدرش از علمای دارای منبر حنبلی در حران بود و بعدها در مسجد اموی دمشق همان مقام را به دست آورد. حران شهری از قلمرو سلجوقیان روم بود، اکنون حران یک شهر کوچک در مرز سوریه و ترکیه است، در حال حاضر در استان شانلیاورفه ترکیه قرار دارد. در آغاز دوره اسلامی، حران در سرزمین قبیله مضر (دِیَارُ مُضَرَ) قرار داشت. حران قبل از نابودی توسط مغولان، از همان روزهای آغازین اسلام نیز به دلیل مکتب و سنت حنبلی،[38][39] که خانواده ابن تیمیه به آن تعلق داشتند، مشهور بود. پدربزرگش، ابوالبرکت مجد الدین بن تیمیه حنبلی (متوفی ۱۲۵۵) و عمویش، فخرالدین (متوفی ۱۲۲۵) از علمای معتبر مکتب حقوق حنبلی بودند.[40] به همین ترتیب، دستاوردهای علمی پدرش، شهاب الدین عبدالحلیم بن تیمیه (متوفی ۱۲۸۴) نیز به خوبی شناخته شده بود.
در سال ۱۲۶۹ میلادی، ابن تیمیه هفت ساله، حران را به همراه پدر و سه برادرش ترک کرد. این شهر در پی حمله مغول بهطور کامل ویران گشت.[41] خانواده ابن تیمیه نقل مکان کردند و در شهر دمشق سوریه مستقر شدند که در آن زمان تحت سلطنت مملوک بود.
در دمشق، پدرش مدیر مدرسه سوکاریه بود، جایی که ابن تیمیه نیز تحصیلات نخستین خود را در آنجا گذراند.[42] ابن تیمیه خود را با آموزههای دینی و سکولار زمان خود آشنا کرد. مطالعات دینی وی در سالهای نخست نوجوانی آغاز شد، زمانی که او کل قرآن را به خاطر سپرد و بعدها به فراگیری رشتههای اسلامی قرآن پرداخت.[41] از پدرش علم دینی فقه (اصول فقه) را فرا گرفت.[41] ابن تیمیه آثار احمد بن حنبل، أبو بکر الخلال و ابن قدامه و همچنین آثار پدربزرگش، ابوالبرکات مجد الدین را آموخت. تحصیل فقه وی منحصر به سنت حنبلی نبود بلکه سایر مکاتب فقهی را نیز آموخت.
ابن تیمیه در اوایل سپتامبر ۱۳۲۸ (در سال ۷۲۸ ه.ق) بیمار شد[43] و در سن ۶۵ سالگی در ۲۶ سپتامبر همان سال در حالی که در زندان ارگ دمشق بود درگذشت. (که از نظر علماء شیعه منحرف بود[44])[40] هنگامی که خبر به گوش مردم رسید، حمایت شدیدی از طرف مردم از وی به نمایش درآمد.[45]وی در دمشق، در مقبه صوفیه (قبرستان صوفیان) به خاک سپرده شد که برادرش شرف الدین پیش از او در آن قبرستان دفن شده بود.[46][47][48]گزارش شدهاست که دویست هزار مرد و پانزده تا شانزده هزار زن در نماز مرده او شرکت کردند.[49][50][50]
ابن تیمیه در کتاب بیان التلبیس الجهمیه میآورد: «ابنعباس از رسولالله نقل میکند که:رأیت ربّی عزّ وجلّ، شابّ أمرد و فرده جعد قطط، فی روضه خضرا… خداوند را به صورت نوجوانی دیدم که هنوز موی صورتش در نیامده، سرش پرمو و مجعد است».[51]
و در همان کتاب میگوید: «تمامی این روایات دلالت بر این دارند که این دیدار در خواب و در مدینه انجام گرفتهاست مگر حدیث عکرمه بن عباس.»[52]
همچنین در رد بر مجسمه میگوید: «در اینگونه اموری که الله و رسولش آنها را نفی کردهاست داخل شدند تا اینکه گفتند: او (الله) در دنیا با چشمان دیده میشوند.»[53]
همچنین در کتابی دیگر گفتهاست: «و هر یک از عبادتگزاران پیشین و پسین که بگوید پروردگارش را با چشم سر دیدهاست به اجماع اهل علم و ایمان اشتباه کردهاست.»[54]
ابن تیمیه برای اولیا و برگزیدگان نیروی مافوق بشری ( کرامت الاولیا) قائل بود [56] ولی زیارت قبور ائمه و پیامبران را بدعت و شرک میدانست[57][58]
ابن تیمیه توسل به شفاعت مقدسین را شرک میدانست :[59]
اگر بگوید از او میخواهم تا نزد خدا برای من شفاعت کند، زیرا او از من به خدا نزدیکتر است. این از اعمال مشرکان و مسیحیان است، زیرا آنها ادعا می کنند که کشیشان و خاخام ها آنها را شفاعت می کنند ... خداوند ما را از مشرکان آگاه می کند که گفتند: ما آنها را پرستش نمیکنیم لیکن آنها ما را به خدا نزدیکتر میکنند.
ابن تیمیه بر این باور است که ولایت مردم از بزرگترین وظایف دین است[60]
«بعضی از علما می گویند: امام با بیعت چهار نفر برگزار می شود، بعضی گفتند: با بیعت دو برگزار می شود و بعضی گفتند: با بیعت یکی. امام نمی شود تا اهل شوکت با او موافق نباشند که مقصود امامت را محقق کند.»
قوت و امین بودن و بیعت را مبنا قرار میدهد. و میگوید استطاعت را در نظر میگیریم (فالله يقول: فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ) و شرایط را در نظر میگیریم مثلا در زمان جنگ فردی که قویتر است و امین بودن او کمتر است از فرد امین ضعیف برای حکومت بهتر است و خالد ابن ولید را مثال میاورد که پیامبر اسلام او را منصوب کردند و گفتند درست است که اشتباهاتی دارد ولی فعلا بهترین فرمانده برای جنگ است.[61][62]
وی از از پیامبر اسلام نقل میکند: اگر کسی بتواند به زبان عربی سخن بگوید و به زبان فارسی سخن بگوید منافق است .[63] میگوید: باری سعد بن ابی وقاص شنید که مردمی به زبان فارسی سخن میگویند، خطاب به آنها گفت: «پس از آمدن اسلام بازهم دلبسته مجوسیت و آتشپرستی هستید؟» نیز از زبان مالک بن انس، یکی از پیشوایان فقهی اهل سنت و جماعت مینویسد که مالک بن انس روزی خطاب به حاضران در مسجد نبوی در مدینه با لحن خشن و عبوس و تهدیدآمیزی گفت: هرگاه ببینم کسی به زبان فارسی حرف میزند، از مسجد بیرونش خواهم انداخت. ابن تیمیه در کتاب یادشده از ابن جنی، از علمای نامور نحو عربی، نقل میکند که باری گفت: «دلیل اینکه یک عده از آدمها در جامعه اسلامی دچار انحراف شدهاند و با شریعت اسلام از در مخالفت درآمدهاند و در دام زندقه و الحاد افتادهاند، آشنایی درست نداشتن آنها از زبان عربی بودهاست».[64]
ابن تیمیه، به نقل از عمر بن خطاب، آوردهاست که از جشن نوروز و مهرگان بپرهیزید، و کسانی که این روزها را جشن میگیرند، در قیامت خود را جز بیدینها و کافرها خواهد یافت. همچنین مسلمانان را از عبادات ایران قبل از اسلام منع کردهاست و از قول خلیفه دوم عمر ابن خطاب گفته است: لا تعلموا رطانة الأعاجم، ولا تدخلوا على المشركين في كنائسهم يوم عيدهم (اصطلاحات عجم را فرا نگیرید و در روز عید مشرکان در معابدشان وارد نشوید.)[65]. به نوشته شاکد، این اصطلاح، اشاره به نمازهای زرتشتیان دارد.[66]
او در زمان سومین حمله غازان خان، در ۱۳۰۳ میلادی به دمشق اعلان جهاد کرد و فتوا داد که دفاع از سلطنت مملوک در برابر مغولها برای مسلمانان واجب است.[67] او اعتقاد داشت هر چند مغولها اسلام آوردهاند اما در عمل مسلمان نیستند و به جای شریعت اسلامی از قانون یاسا پیروی میکنند.[68] این اولین بار بود که مسلمانی علیه گروهی دیگر از مسلمانان اعلان جهاد کرد.[69]
او شیعیان (که به آنها رافضی میگفت) را از نظر دینی فاسد و مسبب مشکلات امت اسلام میدانست. ابن تیمیه منهاج السنة النبویة را در پاسخ به علامه حلی و در نقد شیعه دوازدهامامی نوشت؛ او برای انتقاد از شیعیان به شباهتهای آنان به مسیحیان و یهودیان اشاره[70] و آنها را متهم میکرد که همیشه به غیرمسلمانان در جنگ با مسلمانان یاری میرسانند.:
بسیاری از رافضیان بیش از آنکه مسلمانان را مورد لطف و عنایت قرار دهند، به کافران لطف دارند. به همین دلیل بود که وقتی ترکان کافر از مشرق درآمدند و با مسلمانان جنگیدند و خون آنان را ریختند، در سرزمین خراسان و عراق و شام و در شبه جزیره و جاهای دیگر، رافضه در کشتن مسلمانان به آنان کمک کردند. و وزیر بغداد ابن علقمی (وزیر شیعه مذهب المستعصم بالله آخرین خلیفه عباسی بود که برخی از مورخین مثل ابن کثیر و ابن تغری گفته اند عمدا زمینه را برای شکست خلیفه سنی مذهب از هلاکو فراهم کرد و باعث سقوط بغداد ۱۲۵۸ شد) و امثال او بودند که به آنها در مقابله با مسلمانان کمک فراوانی کردند..... همین امر در مورد مسیحیان (صلیبیون) در شام نیز صدق می کند(اشاره به جنگ نکردن فاطمیون با صلیبیون)، که رافضیان بزرگترین یاران آنها بودند. و اگر یهودیان در عراق یا جای دیگر کشوری برپا کنند، رافضه بزرگترین یاور آنها خواهند بود، زیرا آنها همیشه از کفار حمایت می کنند، چه بت پرست باشند، چه یهودی و چه مسیحی.[71]
او شهادت امام حسین را یک افتخار برای وی میدانست تا یک امر غمگینانه . و عزاداری شیعیان برای حسین و روز عاشورا را نکوهش میکرد چرا که پیامبر اسلام هیچوقت عزاداری با این شدت را توصیه نکرده بود حتی اگر برای یک حادثه اخیر باشد. وی با آنهایی که در مخالفت با شیعه عاشورا را جشن میگرفتند هم مخالف بود.[72]
میگوید : «اهل علم اجماع دارند که بزرگترین شمشیرهایی که بر اهل قبله کشیده شد و بزرگترین فسادی که بر آنان وارد شد از طرف کسانی بودد که به اهل قبله وابسته اند "[73] و گفت قتل آنها از قتل خوارج واجبتر است.
لشکرکشی مملوک به کسروان برای جنگ با شیعیان بر اساس فتوای ابن تیمیه بود که جنگ با شیعیان را مهمتر از جنگ با صلیبی ها و مغولان میدانست زیرا «دشمن داخلی هستند و شر بقایشان زیانبارتر از قتلشان است».[19]
او تحلیلی از مکانیسم بازار را با بینش نظری که در زمان او بعید و ابتکاری بوده است شرح داده است. ابن تیمیه در مورد قدرت عرضه و تقاضا میگوید: «اگر میل به کالا زیاد شود و در دسترس بودن آن کاهش یابد، قیمت آن افزایش مییابد، از سوی دیگر، اگر در دسترس بودن کالا زیاد شود و نیاز به آن کاهش یابد، قیمت آن کاهش مییابد.[74] گفتمان او در مورد آثار منفی و مثبت رفاهی تنظیم بازار و مقررات زدایی، شباهت به نظرات اقتصادی جدید دارد.[75]
او از «قیمتهای منصفانه» و «سود منصفانه» حمایت میکرد و هر چیزی بالاتر از آن را بیرحمانه میدانست. نظری که با کارآفرینی امروزی سازگار نیست.[76]
او میگفت علاوه بر دیدگاه ابن سینا که جهان جاودانه است و دانشمندانی مانند فخرالدین رازی که ادعا میکرد جهان مخلوق است و خدا آن را از هیچ آفریده است دیدگاه سومی هم وجود دارد.[77] ابن تیمیه در شرح حدیث عمران بن حسن بین گونه ها و عناصر تمایز قائل شده و تصریح می کند که اولی ها نزد خداوند جاودانه هستند.[78] او اعتقاد دارد خداوند همواره در یک خلاقیت جاودانه است.[77]
او باور به این داشت که علوم طبیعی برتر از علوم ریاضی هستند و این را ردی بر فلسفه مشاء میدانست و همچنین کسانی که به پیروی از ارسطو قائل به آن هستند که بهترین فلسفهها نخست فلسفه الهی و سپس فلسفه ریاضی و سپس فلسفه طبیعی است. چنانکه در کتابهای متعددی از او شامل: ردی بر منطقیین، تعارض خرد و گفتار، رساله عرشی او نقض فلسفه الهی و بیان نیکیهای فلسفه طبیعی (مانند فیزیک) و فلسفه ریاضی به خوبی مشخص است.[79][80]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.