«بزن دل بهدریا، نظر سوی اعماق کن!// به شادی تن خویش را از غم آزاد کن!// چو آن خُردماهی که در ژرف آب// فرو شسته تن از بلا، ترک آلام کن!»
حماسه ماهیگیر (شعر)
«چه بانگ شومی است بانگ سیاست؛ اَه، چه توهینی! خدای را به گاه سحر شکرگزارم که دغدغه و شور امپراتوری روم ندارم. بسی غنیمت، بسی سعادت که نه قیصرم، نه پادشاه جهانم.»
فاوست - آوئرباخ کلر در لایپزیک
«خدایا! چه خوشبختی بالاتر از این، هم عاشق و هم معشوق بودن.»
«اگر هنر داری بیاور وگرنه هنرنمائی مکن که رسوائی بهبار خواهی آورد.»
«ای دختر! سخنانم را خوب بهگوش بسپار و پایت را اینهمه تکان نده، برای رقصیدن تنها یک جفت کفش قرمز کافی نیست.»
«برایِ کسی که چیزی میطلبد و در پیِ چیزیست، جهان خاموش نیست. بهتر آن است که آدمی راهِ خویش را بسپرد. انسان هرچه را بشناسد میتواند بهآن دست یابد.»
«بگذار که زنها هر قدر که میخواهند نظم و نثر بسازند! ولی کار مردان نیست که مثل زنان بنویسند! این چیزی است که من هیچ خوشم نمیآید.»
«بیزاری از اظهار حقشناسی چیز نادری است، و تنها از مردان برجستهای بروز میکند که از میان فقیرترین طبقات برخاستهاند و هر قدم مجبور بودهاند کمکهایی را قبول کنند که همیشه به زهر اهانت آلوده بوده…»
«چو کیسه تنگ بداری زمردمان ای دوست،// مدار چشم محبت زدیگران، نه نکوست// چو دست را نتوان شست، جز به دست دگر،// بگیر و ببخشای تا شوی محبوب»
«ما همیشه وقت کافی داریم بهشرط آنکه هم بخواهیم و هم درست از آن استفاده کنیم.»
«مرد عمل هیچگاه وجدان ندارد. تنها تماشاگران وجدان دارند.»
«نخستین قانون، خداشناسی است. نخستین قانون را که اجرا کنی، بههیچ قانون دیگری نیاز نخواهی داشت.»
«و از میان حقایق بلندپایه، جز آنچه را که میتوانید به خیر و صلاح جهان باشد نباید بر زبان آوریم. حقایق دیگر را باید در خود نگهداریم؛ همچون پرتو ملایم آفتابی که زیر ابر نهان است، این حقایق نور خود را برهمه اعمال ما میافشانند»
«هرآنچه را آغازی است، انجامی نیز خواهد بود، پس آن به که از ازل آغازی نداشت.»
«هرگاه نویسندهای خود را با یک اثر شایسته مورد توجه قرار میدهد، مردم میکوشند او را از آفریدن یک اثر دیگر بازدارند… هنرمندی که در کار خویش فرورفتهاست خواه ناخواه به هیاهوی اجتماع کشیده میشود، زیرا هر کسی گمان میکند که خواهد توانست پارهای از آن را به تصرف خود درآورد.»
«من از هرچه تنها بخواهد بهمن چیزی بیاموزد-بیآنکه بر شادمندیام بیفزاید یا مرا نشاط تازهای بخشد-نفرت دارم.»
«وجودِ مردمان غریبه بهترین آینهایست که ما در آن وجود خودمان را میتوانیم بشناسیم»
«انجام کارهایی که دوست داریم زندگی را متبرک نمیکند، بلکه دوست داشتن کارهایی که باید انجام دهیم آن را متبرک میکند.»
«پنج چیز است که پنج چیز از آن نزاید: دلی که خانه ی غرور است کانون محبت نشود. یاران دوران فرومایگی، نکوخویی ندانند و تنگ نظران ره به بزرگی نبرند. حسودان بر جمال و کمال جز به چشم کین ننگرند و دروغگویان از کسی وفا و اعتماد نبینند.»
«بهتازگی گفته میشود که گوته با هشتاد و دوسال عمر، زیادی زیست! یعنی در سالهای پایانی عمرش، آفرینش هنری نداشت؛ ولی من حتی یکی دو سال از همان «سالهای زیادی» گوته را با قرنها طول عمر مردمان مدرن، با سرافرازی مبادله میکنم.»
«با دید خدایی بود که گوته هنگام آتشسوزی انبار در جنگ والمی این سخن را بر زبان جاری ساخت که "از همین جا و از همین امروز دوره نُوی از رویداد جهان آغاز میشود و شما بر خود ببالید که شاهد آن بودهاید". هیچ سرداری، هیچ سیاستمداری -فلاسفه که هیچ- هرگز گردش تاریخ را چنین وجدانی و بیواسطه احساس نکرده است و این ژرفترین و پرمعنیترین رأیی است که تاکنون در لحظه حدوث صحنهای تاریخی اظهار شده.»