ایرجمیرزا ، ملقب به جلالالملک، پسر غلامحسینمیرزا، پسر فتحعلیشاه قاجار. زادروز: (۱۲۹۰ - ۱۳۴۳ هجری قمری ) برابر با (۱۸۷۴ - ۱۹۲۶ میلادی )
دیوان اشعار
«آبرو را بگذارم سر این پارهٔ دل// بهر لختی جگرک، سفرهقلمکار کنم»
«آنکه گوید بگریز از من و با او بنشین// خواهد از چاله برون آیی و افتی در چاه»
قصیدهها/ سیهچشم نامهربان
«از صلح میان گربه و موش // بر باد رود دکان بقال»
قطعهها/ سازش روس و انگلیس
«این جهان پیش رادمردِ حکیم// هست محنتفزایِ غم آباد// زن و مرد و شه و گدا دارند// همه از دست این جهان فریاد// چشم عبرت گشا ببین که چهسان// مسند جم بداد بر کف باد// پیرزالی است نوعروس نمای// کرده در زیر خاک بس داماد// همه ناکام از زمانه روند// هیچکس نیست از جهان دلشاد// جامهٔ مرگش آسمان دوزد// هرکه اندر زمین ز مادر زاد»
«بر شعر من مخند به خشکی که خواجه گفت// کی شعر تر تراود از خاطر حزین»
«بگریزد ز من از نیمه راه// پول غول آمد و من بسمالله»
«بگو آن عارف ِ عامینما را// که گم کردی تو سوراخ دعا را»
«به یونان این مثل معروف باشد// که ربالنوع روزی کور باشد»
«تعقیب نموده و گرفتند// دزدِ نگرفته، پادشاه است»
«تو میخواهی بگویی دیرجوشی// به منهم هیزم تر میفروشی!»
«جام درآوردن از این آبگیر//طعمهگرفتن بود از کام شیر »
«جنبش افتاد در احزابِ غیور// آب داخل شد در لانهٔ مور »
«چند گویم عماد کاری کن// چند خوانم به گوش خر یاسین»
«چنین داد پاسخ که این گفت اوست//چو ناکشتهای خرس ، مفروش پوست»
«چو آب استاده شد یابد عفونت// چو جاری گشت گردد صاف و روشن»
قصیدهها/ مدح ناصرالدینشاه
«چون خورم می ، در سرم سودای یار آید پدید// راست باشد این مثل، کز کار ، کار آید پدید»
«خوانده بود این مَثَل آن مایهٔ ناز// که نکویی کن و در آب انداز»
«دزدانِ خروس دیگرانند// پرهاش برون ز جیب بنده است!»
«سختی چو بالسویه بود، سهل میشود// چون عام شد بلیه، شود کماثر همی»
قصیدهها/ تسلیت به دوستِ پدرمرده
«سعی استاد به کار ِ تو نه چون سعی منست// دایه هرقدر بود خوب، نگردد مادر »
«سیم امروز زدستت برود تا فردا// بادبر باشد چیزی که بود بادآور»
«عاشقان را همه گر آب برد// خوبرویان همه را خواب برد»
«علم اگر خواهی با مردم عالم بنشین// گِل چو گل گردد خوشبو، چو به گل شد همبر»
«که باشد این مَثَل منظور هرکس// زبان خر ، خلج میداند و بس»
مثنویها/ انتقاد از مستشاران
«گویند ماکیان را باید گرفت و کشت// گر بر خلاف رسم کند نغمه خروس »
«مرگ برای ضعیف امر طبیعی است// هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد»
«ندانم از چه به هرجا که لفظ کار آید// ردیف آن را فیالفور لفظِ بار کنند// برای آنکه چو کاری به دستشان افتاد// برآن سرند که بارِ خویش بار کنند»
«نمیدانی نظربازی گناه است// ز ما تا قبر چارانگشت راه است؟»
«وقت را مردم با عقل غنیمت شمرند// اگرت عقل بود وقت غنیمت بشمر// تکیه بر حسن مکن در طلب علم برآی// این درختیست که هر فصل دهد بر تو ثمر»
«همانا گرگ پالاندیده باشی// تو خیلی پاردمساییده باشی!»
«آنکه بود شرم و حیا رهبرش// خلق ربایند کلاه از سرش»
«آه از آن روز که بیکسب هنر شام شود// وای از آن شام که بیمطرب و ساغر گذرد»
«به جای بد کشانیدی سخن را// بسی بیربط خواندی این دهن را»
«به شعیری نمیکنند حساب// شعر خاقانی و سنایی را»