کشوری در آمریکای شمالی From Wikiquote, the free quote compendium
ایالات متّحدهٔ آمریکا (به انگلیسی:The United States of America؛ کوتاه:USA ) کشوری در مرکز آمریکای شمالی، یک جمهوری فدرال، دربرگیرندهٔ ۵۰ ایالت و یک ناحیه فدرال میباشد. ۴۸ ایالت به هم پیوسته و پایتختش واشینگتن، دی.سی.، در آمریکای شمالی میان کانادا و مکزیک جای دارند.
آمریکا سومین کشور پرجمعیت و سومین کشور پهناور جهان است، و از دید نژادی و گوناگونیِ مردم، متنوعترین کشور جهان شناخته میشود. نظام حکومتیِ آمریکا در چارچوب قانون اساسی و براساس سیستم جمهوری فدرال بنیاد نهاده شدهاست. در سال ۱۷۷۶ م، در پی اعلام استقلال و اتحاد ۱۳ مستعمرهٔ سابق بریتانیا شکل گرفت.
کشور آمریکا از شرق با اقیانوس اطلس، از غرب با اقیانوس آرام، از شمال با کانادا، و از جنوب با مکزیک همسایه است. با روسیه مرز آبی دارد. به علاوه، مجموعهای از جزیرهها، ناحیهها، و مناطق متعلق به آمریکا در سراسر جهان پراکندهاند.
رؤیای من جا و زمانی است که آمریکا بار دیگر به عنوان آخرین بهترین امید زمین دیده شود. ~ آبراهام لینکلن
آمریکا کشوری بزرگ است. آمریکا بردبار است. درون مرزهایش برای نژادها و آیینهای گوناگون خانه دارد. ~ کالوین کولیج
ما در حال تبدیل شدن به سیارهای از چندگانههای نژادی و فرهنگی هستیم. ما به ذهنی باز و قلبی بزرگ و تخیلی مهربان نیاز داریم تا همهٔ شکلهای متفاوتی را که به عنوان یک ملت و به عنوان خانوادهٔ انسانی در حال تبدیل شدن به آن هستیم مجاز شماریم.~ خولیا آلوارز
آمریکا هر چه که هست، نمیتواند تنها یک مکان در نظر گرفته شود. ~رابرت کریلی
کلمهٔ «آمریکا» ممکن است به دولت فدرال ایالات متحده، سیاستهای خارجی آن یا قارهٔ آمریکای شمالی اشاره داشته باشد.
ا
«اکثر آمریکاییها اذیت و آزار مذهبی را چیزی میدانند که فقط در کتابهای تاریخ و کشورهای دور اتفاق میافتد.»
«اقدام نظامی آمریکا نمیتواند تنها یا حتی اصلیترین تشکیل دهنده تصمیم ما به بحرانها باشد. آمریکا زمانی که منافع اصلی ما اقتضاء کنند، از نیروی یکجانبه نظامی استفاده خواهد کرد. حتی در چنین شرایطی ما باید بپرسیم آیا اقدام (نظامی) ما متناسب، مؤثر و عادلانه بودهاست. اما آمریکا هرگز نباید برای حفاظت از سرزمین، منافع و شیوه زندگی خود اجازه بگیرد.»
«آمریکا هرگز در جهان عزلت نخواهد گزید. ما افرادی را که به شهروندانمان و دوستمان آسیب میزنند پای میز محاکمه خواهیم کشاند. ما در کنار همپیمانان خود خواهیم بود و مایلیم با کشورهای دیگر روابط بهتری داشته باشیم و همکاریهای خود را در زمینههای تجاری، علمی، فناوری و انرژی توسعه بخشیم و این اقدامها میتواند راهی را برای برونرفت از بحران اقتصادی و به ثبات رساندن تغییرات دموکراتیک ایجاد کند. با این همه چنین تلاشهایی وابسته به وجود نوعی روحیهٔ مشترک و احترام متقابل است. هیچ دولت، شرکت، مدرسه یا سازمان غیردولتی نمیتواند با کشوری همکاری کند که مردم آن شاهد ثبات نیستند. برای مؤثر بودن یک همکاری، شهروندان ما باید احساس امنیت داشته باشند و تلاشهای ما باید مورد استقبال قرار گیرد.»
«آمریکا همواره به دنبال حمایت از آرمانهای مردم در سراسر جهان بودهاست. این یکی از اهداف اولیه ما بهشمار میرود و تاریخ نیز همین مسئله را نشان دادهاست.»
«آزادی و حق تعیین سرنوشت به یک فرهنگ خاص محدود نمیشود. اینها صرفاً ارزشهای غربی یا آمریکایی نیست بلکه ارزشهای جهانی بهشمار میرود. بهرغم چالشهای بسیاری که در مسیر حرکت به سوی دموکراسی وجود دارد، اعتقاد دارم دولتهایی که از میان مردم، برای مردم و به وسیلهٔ مردم روی کار میآیند از ثبات، آبادانی و موفقیت بیشتری برای تحقق صلح در جهان ما برخوردار خواهند بود.»
«آمریکا همه مخالفان خود را به تروریست بودن متهم میکند … معتقدم که وحشیگری آمریکا در مسایل امنیتی هیچ مرزی ندارد و این دولت هرجا که پای منافعش در میان باشد هر کاری را مجاز میشمرد. از همان زمان و البته پیش از آن هیچ احترامی به مواعظ آمریکا دربارهٔ حقوق بشر ومحکومیت تروریسم و دفاع از آزادی قایل نبوده و نیستم…».
«آمریکا کشوری ویژه است. ما یک قدرت استعماری نیستیم. نمیخواهیم ژاندارم جهان باشیم. از دیدگاههای گوناگون، درکِ اینکه چه هنگام باید دخالت کرد یا نه دشوار است. ما در هر دو صورت مورد انتقاد قرار میگیریم.»
«آزادی فرد تابعِ امنیّت عمومی است؛ در آمریکا و بریتانیا با از میان رفتنِ حمایتِ جغرافیایی، استقلالِ فردی رخت بر میبندد. بیبندوباری جنسی نیز با زیادهرویهای خود، به درمانِ خویش خواهد پرداخت؛ شاید فرزندان بیلجام ما در طولِ عمر خود شاهد باشند که نظم و نجابت خواهان پیدا کردهاست، و سرانجام پوشیدگی دلپذیرتر از برهنگی خواهد شد.»
ویل دورانت درسهای تاریخ (نشر ققنوس، ۱۳۸۵) فصلِ «اخلاق و تاریخ»
«آمریکا در کشور خودش مهد آزادی است ولی در آمریکای جنوبی چهره دیگری دارد .»
«آمریکا کشور بزرگی است، اما فرهنگ عجیبی دارد. … اینجا تنها کشور دنیا است که مردم بیماری جوع البقر(از خوردن سیر نمیشوند) دارند؛ اینجا تنها کشور دنیا است که بعضی از مردم اصلاً غذایی ندارند، و افراد دیگری غذای تقویتی میخورند و آگاهانه آنرا استفراغ میکنند. اینجا کشوری است که تنباکو هر سال چهارصد هزار نفر را میکشد، بنابراین شیرین کنندههای مصنوعی آنرا قدغن کردهاند! بخاطر اینکه موشی مردهاست! میدانید منظورم چیست؟ اینجا جایی است که به صاحبان مغازههای اسلحه فروشی لیستی از مجوزهای دزدیده شده، داده شدهاست! نه لیست مجرمین یا دیوانگان. و حال در فکر ممنوع کردن تفنگهای اسباب بازی هستند- وتصمیم ندارند تفنگهای واقعی … را قدغن کنند!
جورج کارلین انجام دوباره آن / نصیحتهای پدرانه: اشعار صریح (۱۹۹۰)
«آمریکا هر چه که هست، نمیتواند تنها همچو یک مکان در نظر گرفته شود... این آمریکا بودهاست که دوستان جاودانهٔ قلب و ذهنم را به من دادهاست. اینجایی است که همگی ما در آن زندگی کردهایم»
«آمریکاییها میتوانند بی عدالتی را مورد تعقیب قانونی قرار دهند. میتوانیم به خشونت خانوادگی با طرح طلاق خاتمه دهیم. میتوانیم انسانهای پست و حقه باز را با یک رای از مقام شان ساقط کنیم. میتوانیم پیشرفتهترین داروها را برای تسکین اضطرابهایمان بخریم و اعتماد بنفس مان را افزایش دهیم.»
آمریکایی بیتردید عیبهایی دارد، و شیوهٔ فکر و رفتار تهاجمی او لطمههایی به امر سلامت جهانی زدهاست، ولی یک خصوصیّت درخشان او را نباید انکار کرد، و آن عشق به اهداد و بخشش ثروت برای کارهای فرهنگی و عامالمنفعه است، که او از این حیث از هر ملّتی گشادهدستتر است.
آمریکایی خود را به هر آب و آتشی برای جمع ثروت میزند، ولی آنگاه که مرگ خود را نزدیک دید، چون میداند که آن را با خود به گور نخواهد برد، همه را نثار میکند. رسمِ گذاردن ارثیهٔ هنگفت برای وارثان آن قدرها رایج نیست؛ زیرا اعتقاد هست که خود فرد باید لیاقت خود را نشان دهد، کار بکند و بیندوزد.
«بگذارید هیچ جای تردید نماند: اسلام بخشی از آمریکاست. من معتقدم که در بطن آمریکا این حقیقت نهفته است که بدور از نژاد، دین، یا مرحله از زندگی، همه ما یک آرمان مشترک داریم – زیستن در صلح و امنیت؛ کسب تحصیل و کار با عزت، عشق ورزیدن به خانواده، جوامع و خدایمان. اینها نقاط مشترک ما هستند. این امید کل بشریت است».
«به یاد داشته باشید که بدترین کمپین تروریستی در جهان در واشنگتن سازماندهی شده است؛ و آن کمپین ترور و کشتار جهانی است. تاکنون هرگز چنین کمپین تروریستی در این مقیاس وجود نداشته است... منظورم، کمپین هواپیماهای بدون سرنشین است. در بخش بزرگی از جهان، ایالات متحده آمریکا بطور سیستماتیک و علنی از آنها استفاده میکند... هنگامی که شما روستایی در یمن را بمباران میکنید، کسی را میکشید، شاید آن فرد کسی باشد که هدف شما بوده و شاید که آن فرد نباشد و افرادی که در همسایگی محل بمباران شما آسیب میبینند، فکر میکنید چطور واکنش نشان خواهند داد؟ آنها دست به اننقام میزنند.»
«بزرگترهای من به من آموختند که نژادپرستی امری بَدَوی بوده، فرجام آن در زبالهدان تکامل آدمی است و دون شأن هر انسانی است که حقیقت روح آمریکا را به معنای واقعی آن درک میکند.»
«[برای مهاجرین در آمریکا] پس از مدتی، مدت خیلی کوتاهی، آمریکا جزئی از پوست و خونتان میشود، تبدیل به بخشی از ملودی شیرین و تاریخ خودتان میشود و دلتان میخواهد به آن تعلق داشته باشید، همانطور که آمریکا اجازه میدهد چیزهای زیادی به شما تعلق داشته باشد.»
«چقدر در این سرزمین چندرنگ و عجیب مان متفاوت و گوناگون هستیم، تا کنون منظرهها، فرهنگها و تاریخهای بسیاری را در این مسیر به جای گذاشتهایم. اگر بنا باشد کلمهای برای توصیف این جهان انتخاب کنم، آن کلمه «پذیرا» خواهد بود. در خانوادهای که صداها و عقاید این چنین وسیع و گستردهای دارد، نباید هیچکس را حذف کرد.»
«چون در آمریکا آزادی سخن و دیگر اشکال آزادی بیان داریم و با قدرت از این آزادیها دفاع میشود، این بدان معنا نیست که نتوانیم از اقلیتهای نژادی، مذهی یا قومی دفاع کنیم و در این کار عاجز باشیم. اینطور نیست. نخست و مهمتر از همه، هر کسی که برای ابراز نفرت خود به خشونت متوسل شود را میتوانیم مجازات کنیم و این افراد را مطمئناً به مجازات میرسانیم. آزادی سخن مجوزی برای تعرض یا قتل یا تخریب اموال دیگران نیست.»
«چیز غریبی در آمریکا هست. سرزمین پهناوری است. فکر میکنم مثلاً جامعه ی فرانسه توانسته به فرهنگی راستین برسد زیرا میتوان گفت که پاریس، فرانسه است؛ همچنان که میتوان گفت لندن، بریتانیاست؛ اما میدانیم که نیویورک آمریکا نست، شیکاگو، سن فرانسیسکو آمریکا نیست. موقعیت غریبی داریم، فراوان با یکدیگر غریبهایم.»
«حمایت آمریکا از حقوق بشر فراتر از ایده آلیسم است؛ حقوق بشر امنیت ملی ماست. احترام به حقوق بشر بخشی از ترکیب ثبات است. قرن جدید پایان بخش استبداد نبوده است. امروز به دلیل تلاشها، دیپلماسی وکمکهای خارجی آمریکا و فداکاری سربازان آمریکایی انسانهای بیشتری تحت دولتهای منتخب زندگی میکنند. برخلاف دیگر کشورها آمریکا ازتوانمندسازی افراد نمیهراسد، ما با آن قوی تر میشویم.»
«خیلیها از وضعیت حقوق بشر در ایالات متحده راضی نیستند. مثلاً، جمعیت کشور ما ۵ درصد جمعیت دنیا را تشکیل میدهد. اما ۲۵ درصد زندانیان دنیا در آمریکا هستند. خود ما با چالشهایی در زمینه حقوق بشر روبرو هستیم و اطمینان دارم اکنون که امکان گفتگو با کوبا پیدا شده است میتوانیم برای رفع مشکلات در این زمینه تلاش کنیم. نمیشود به کوبا معیارهایی را تحمیل کرد که خودمان از آنها تبعیت نمیکنیم.».
«در ایالات متحده هیچ جایی برای نفاقافکنی دروغین میان نژادها و ادیان وجود ندارد. همهٔ ما آمریکایی هستیم، در حقوق و منزلت انسانی برابریم و هیچکس نباید به خاطر ایمان مذهبی خود هدف قرار گیرد و مورد تحقیر واقع شود؛ و این نیز عاملی است که ما را نیرومندتر میکند.»
«درک میکنم که دموکراسی گیجکننده است. دموکراسی در آمریکا بی شک بی عیب نیست. در برخی مواقع میتواند ناکارآمد هم باشد. اما دموکراسی – تلاش مداوم برای گسترش حقوق به مردم بیشتر و صدا بخشیدن به مردم بیشتر – چیزی است که به ما اجازه داده است قدرتمندترین کشور دنیا شویم.»
«در دسترس بودن دانش، تنها ویژگی بزرگ دموکراسیِ آمریکاست؛ چیزی که شهروندانِ آن را نیرو میبخشد و آزاد میسازد... در آمریکا در پی فراگیری هر چه که باشی، همیشه فردی برای آموزش آن وجود دارد.»
«در این کشور هیچ فرد یا گروهی، سفید یا سیاه نمیتواند به من بگوید که رؤیا نبین. یا مرا سانسور کند و یا مانع کار من شود تا زمانی که آن رویاهای مربوط به آفرینش هنری و تعالی خویشتن به واقعیت تبدیل شود.»
«قانون اساسی ایالات متحده قدیمیترین قانون اساسی مکتوب است که هنوز هم به اجرا گذاشته میشود؛ قانونی که به عنوان سرمشق و مدل تعدادی از قوانین اساسی دیگر جهان، مورد استفاده قرار گرفته است. قدرت دوام این قانون اساسی مدیون سادگی و قابلیت انعطاف آن است. این قانون در اصل در اواخر قرن هجدهم، به منظور تأمین چهارچوبی برای اداره چهار میلیون نفر در سیزده ایالت مختلف در طول ساحل اقیانوس اطلس شمال آمریکا طرح شده و تدوین بندهای اساسی آن از چنان دقت و صحتی برخوردار است که با تنها ۲۷ اصلاحیه، هم اکنون جوابگوی نیازهای بیش از ۳۰۹ میلیون آمریکایی در ۵۰ ایالتِ حتی متفاوت تر است که از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام گسترش یافتهاند.»
قانون اساسی ایالات متحده، فصل ۱ مقدمه
«ایالات متحده، سردمدار اِعمال نولیبرالیسم، سردمدار ایجاد جامعهای زندانی هم هست، یعنی جامعهای که نظام حکومتداریاش به نحوی است که بخش بزرگی از جمعیت منزوی است، چون این بخش درآمدزا نیست، چون به چشم شورشی و ستیزهجوی بالقوه دیده میشود، چون به صورت تاریخی مورد تبعیض قرار گرفته و میتواند مدعی غرامت برای آنچه ازش گرفتهاند بشود. در نتیجه این بخش از جامعه از معدود مجراهای قانونی که برای ادامه حیاتش باقیمانده محروم بوده و در دوری باطل و فاسد زندانی است.»
«کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا کشورهای ثروتمند هستند و بخشی از داراییهای آنها از منابع کشورهای فقیر تأمین میشود. این شکاف عظیم در ثروت، درآمد، تحصیلات و در منابع وجود دارد و فقرا برای رفتن به جایی که منابع هست، ناشکیبا هستند؛ بنابراین یا باید پلی بسازیم و روابطمان را با آنها بسط دهیم یا این که درگیر تحدید و مقابله با امواج انسانی شویم. آرزویم این است که اصول انسانی در این فرایند رعایت شود. مشکل مهاجرت در آمریکا و در اروپا اساساً یک چیز است و علتش همین شکاف عظیم است. این شمار عظیم انسانها خانههاشان را بر اساس هوا و هوس رها نمیکنند. گرسنهاند و میخواهند به حقوق انسانی آنها احترام گذاشته شود.»
«به عنوان داستاننویس، شهروندی نگران، فردی که به سرتاسر جهان سفر میکند، کاملاً از نفوذ کشورم در جهان برای خیر و شر آگاه هستم. تاریخ طولانی فعالیت و دخالت آمریکا و تشویق نیروهای جهانی که اغلب اوقات موجب ویرانی گسترده میشود (یا عدم تشویق پنهانی یا فعالانهای که همان تأثیر را دارند)، را تصدیق میکنم، و سعی میکنم مطابق با آن حرف بزنم، عمل کنم و رای دهم.»
«من یک قطره خون جز آنچه آمریکایی است در رگهایم ندارم.»
جان آدامزThe Works of John Adams, Second President of the United States: Autobiography (1851), by Charles F. Adams, p. 392.
«ما در حال تبدیل شدن به سیارهای از چندگانههای نژادی و فرهنگی هستیم. ما به ذهنی باز و قلبی بزرگ و تخیلی مهربان نیاز داریم تا همهٔ شکلهای متفاوتی را که به عنوان یک ملت و به عنوان خانوادهٔ انسانی در حال تبدیل شدن به آن هستیم مجاز شماریم. .. برای آفرینش چنین کشوری باید الگویی از جهانی که همهٔ ما به آن تعلق داریم ارائه داد. اما چنین آمریکایی، تنها در صورتی به وجود میآید که هر کس آزاد باشد شخصیت غنی و پیچیدهٔ خود را حفظ کند. خطر واپس گرایی، وسوسه کننده است: پناه گرفتن در سنگرهای نژادی و قومی و به فراموشی سپردن این که باید از بسیار، یکی بسازیم، یعنی خانوادهٔ انسانی.»
«... ما چشم به راه دنیایی هستیم که بر پایه چهار آزادی اساسی بشر بنا شده باشد. اولی، آزادی سخن و بیان در همه جای دنیا. دومی این آزادی هرکسی در هر جای دنیاست، خداوند را هر طور که میخواهد عبادت کند. سومی آزادی از نیاز در هرجایی از دنیا؛ و چهارمی آزادی از ترس در همه جای دنیا.»
«ما انتظار نداریم که همه از آرمانهای مشابه طرفداری کنند. ما زمانی به همدلی میرسیم که بتوانیم برای اختلافها و اختلاف نظرهایی که داریم احترام قایل شویم و قوانین مان را در هماهنگی با اصولی که بین همه ما مشترک است اجرا کنیم.»
«به عنوان یک نویسنده، همیشه به آمریکا همچو زمینهای که در آن رویدادها و اقدامات «انسانی» بتواند در سطحی جهانی رخ دهد، و انگیزهها و عواقب معنوی آنها به عنوان مسئلهای مهم به تصویر کشیده و درک شود (از هر نقطه کره زمین که به آن بنگرید) اعتماد کردهام... هرچند تجربهٔ انسانی آمریکایی، الگویی برای بقیه جهان نیست؛ اما دست کم تجربهای پذیرفتنی به نظر میرسد و سزاوار توجه است.»
«همانطور که سیاست ملی ما در امور داخلی بر پایهٔ رعایت حقوق و احترام به منزلت همه انسانها بنا شده، سیاست ملی ما در امور خارجی نیز به همین ترتیب بر پایه رعایت حقوق و احترام به منزلت همه کشورها، بزرگ و کوچک، استوار است.»
«پرچم:در اوایل انقلاب ۱۷۷۶م، مستعمرهنشینان آمریکایی پرچم خویش را برافراشتند. رنگ پرچم آنها مأخوذ ار رنگهای پرچم انگلیس بود که در آن ۱۳ نوار قرمز و سفید ترسیم شده بود، به عنوان سیزده ایالات. در ژوئن ۱۷۷۷م، کنگره آن را به عنوان پرچم رسمی پذیرفت. در گوشهٔ این پرچم در زمینهٔ آبی ستارههای سفیدی وجود داشت. در سال ۱۸۱۸ قانون نهایی پرچم مقرر نمود که پرچم شامل ۱۳ نوار و در گوشهٔ آن ۲۰ ستاره باشد که نشانهٔ وحدت ملی به شمار میرود. بعد از آن، به تدریج هر ایالت جدیدی که پذیرفته شد، یک ستاره به تعداد ستارهها افزون گردید. با انضمام هاوایی و آلاسکا به ایالات متحدهٔ آمریکا این تعداد ستارهها به پنجاه رسید . نخستین سازندهٔ پرچم آمریکا خانم الیزابت بتسی راس بود که گفته میشود در سال ۱۷۷۶ با جرج واشنگتن مخفیانه ملاقات کرد و طرح اولیهٔ آن را واشنگتن ریخت و بتسی راس شروع به ساختن پرچمها کرد و تا سال ۱۸۳۶م کار تولد پرچم آمریکا را ادامه داد.»