From Wikipedia, the free encyclopedia
داگلاس سیسیل نورث (به انگلیسی: Douglass Cecil North) (زاده ۵ نوامبر ۱۹۲۰ – درگذشته ۲۳ نوامبر ۲۰۱۵[یادداشت 1]) اقتصاددان اهل ایالات متحده آمریکا بود. زمینه اصلی مطالعات و تحقیقات او تاریخ اقتصادی (تاریخنگاری) بوده است؛ نورث از پیشگامان تاریخنگاران اقتصادی و اقتصاددانانی است که تاریخ اقتصادی جدید (تاریخسنجی) را ابداع و فعالیتهایشان را در این حوزه متمرکز کردند. او برای پاسخ دادن به سوالاتی که هنگام تاریخسنجی برایش مطرح میشد، به دنبال مدلی کارا میگشت. نورث در نتیجه این جستوجو در کنار برخی اقتصاددانان دیگر اقتصاد نهادگرایی جدید را بنیان نهاد.[1][2]
داگلاس نورث | |
---|---|
زادهٔ | ۵ نوامبر ۱۹۲۰ |
درگذشت | ۲۳ نوامبر ۲۰۱۵ (۹۵ سال) بنزونیا، میشیگان، ایالات متحده |
ملیت | ایالات متحده |
فعالیت دانشگاهی | |
زمینه | تاریخ اقتصادی |
نهاد | دانشگاه واشینگتن در سنلوئیس دانشگاه استنفورد انستیتو هوور دانشگاه واشینگتن دانشگاه کمبریج |
مکتب یا سنت | اقتصاد نهادگرایی جدید |
دانشگاه | دانشگاه کالیفرنیا، برکلی |
تأثیرگذاران | ملوین نایت |
جوایز | جایزه نوبل اقتصاد (۱۹۹۳) |
اطلاعات در آیدیاز / ریپک |
او جایزهٔ نوبل اقتصاد را (به همراه روبرت ویلیام فوگل) در ۱۹۹۳ دریافت کرد. جایزهٔ نوبل به نورث و فوگل برای اینکه «تحقیق در تاریخ اقتصادی را با بهکارگیری تئوری اقتصادی و روشهای کمی، به منظور توضیح تغییرات اقتصادی و نهادی، بازسازی کردند» اهدا شد.[3]
دو سال قبلترش اولین تاریخنگار اقتصادی بود که توانست جایزه جان آر کامونز را بگیرد.[4] و سه سال بعدترش در اکتبر ۱۹۹۶ نخستین استادی لقب گرفت که موفق شد Spencer T. Olin Professor بالاترین کرسی استادی دانشگاه واشینگتن در سنلوئیس[5] را بهدستآورد.[6] و…
زندگی علمی بیش از نیم قرنی او میتواند در چند کلمه خلاصه شود: «کاوش»، «جستوجو»، «کندوکاو» و… که حاصل بیتابی و دغدغه و سؤالی عمیق بود که در پس چند سال تردید و مطالعه وسط جنگ جهانی دوم در وجودش جوانه زد؛ وقتی نورثِ بیست و اندی ساله مردد بود چه رشتهای را برای تحصیلات تکمیلی ادامه دهد و اقتصاد را برگزید. خودش این دغدغه را چنین بیان میکند:
من با قصدی کاملاً مشخص به دانشکده تحصیلات تکمیلی برگشتم؛ آنچه میخواستم در زندگیام انجام دهم این بود که جوامع را بهبود ببخشم و راه آن این بود که بفهمم چه عواملی باعث موفقیت یا شکست نظامهای اقتصادی بودهاست؟ معتقد بودم به محض اینکه به درکی از عامل تعیینکننده نحوه عملکرد نظامهای اقتصادی در طول زمان برسیم میتوانیم به بهبودبخشی عملکرد آنها بپردازیم.[7]
به جرات میتوان گفت بیش از نیم قرن پژوهشهای او، تلاش برای یافتن پاسخی به این سؤال کلیدی بود؛ تمام پروژههای علمی و دستاوردهای فکریاش را میتوان قطعاتی برای حل این پازل و معمای پیچیده و شگرف دانست؛ و شاید بیش از هر کسی نورثِ نود و اندی ساله به طولانی و صعبالعبور بودن این مسیر آگاه باشد، آنچنانکه جان والیس استاد دانشگاه مریلند، دانشجوی سابق و از مهمترین همکارانش، مینویسد:
او عمیقاً میفهمید که ما در این باره که جوامع واقعاً چگونه کار میکنند چقدر اندک میدانیم و به عنوان افراد و دانشمندان اجتماعی آنچه را میبینیم و تجربه میکنیم از طریق اندیشهها، نظریهها، تاریخها و چهارچوبهایی که ما برای خودمان میسازیم تفسیر و توجیه میکنیم. چنین فهم و درکی نه تنها به او علاقهای مادامالعمر به شناخت داد بلکه محرکی برای توانایی مداوم وی نیز شده بود که هر آنچه را او و ما باور داریم زیر سؤال ببرد. هر چهار پیشبرد اصلی نورث از آنجا به دست آمدند که او در آنچه ما درک نمیکردیم غور و تفحص کرد، پرسشهای مهم بدیهی که ما برای آنها هیچ پاسخی نداشتیم. حس خطانرفته وی به اینکه بهترین پرسش بعدی چیست که باید پرسیده شود از آگاهی وی دربارهٔ نادانی جمعی ما برمیخاست. اعتراف به ندانستن و تمایل به تأیید این ندانستن از آن نوع ویژگیهای شخصی هستند که به ندرت در سطح کسانی مانند داگلاس نورث با دستاوردهای فکری که داشتند دیده میشود. همه ما از این ترکیب یگانه و بینظیر اعتماد به نفس و فروتنی نورث منتفع شدهایم.[1]
داگلاس سیسیل نورث در ۵ نوامبر ۱۹۲۰ م (۱۴ آبان ۱۲۹۹ ه.ش) در کمبریج از ایالت ماساچوست متولد شد. در آن سال پدرش در شهری حومهای نزدیک به کمبریج سمت مدیریت در شرکت بیمه عمر مترو پالیتن را به عهده داشت. در سالهای بعد به علت تغییر شغل پدر، خانواده نورث چند بار تغییر مکان دادند؛ در ابتدا به کانکتیکات و بعد از آنکه پدرش ریاست شرکت مترو پالیتن در کانادا را بر عهده گرفت به اتاوا رفتند. آنها در اروپا هم زندگی کردند. برادر و خواهر نورث از او بزرگتر هستند و پیش از اینکه پدرشان از جنگ جهانی اول برگردد به دنیا آمدند.
زندگی خانوادگی او چندان علمی نبود؛ پدرش هنگامی که به عنوان پادو در شرکت بیمه عمر مترو پالیتن کارش را شروع کرد، حتی دوره دبیرستان را تمام نکرده بود؛ و مادرش نیز به احتمال قوی دبیرستان را به پایان نرسانده بود، با این حال شخصی پرهیجان و باهوش بود و فکری کنجکاو داشت و در رشد فکری نورث نقش مهمی بازی کرد. عمه و عموی نورث نیز تأثیر زیادی بر او داشتند؛ آنها او را با موسیقی کلاسیک آشنا ساختند. عمهاش آدلاید نورث در بزرگسالی نیز شخصیت ویژه ای در زندگی او است.[8][4]
نورث در سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۰ به مدرسه ای در لیسه ژاکارد در ایالت لاوسان سوئیس رفت. دوره ابتدایی را در اتاوا و سپس دوره راهنمایی را در مدرسهای خصوصی در همان شهر (en:Ashbury College) گذراند.
خانوادهاش در سال ۱۹۳۳ به ایالات متحده برگشتند و نورث به مدارس خصوصی در نیویورک سیتی و لانگ آیلند رفت، و سپس دبیرستان را در چوت اسکول (en:Choate Rosemary Hall) در والینگفورد از ایالت کانکتیکات به پایان رساند.
در آنجا به عکاسی بسیار علاقهمند شد؛ خود با ارزشترین رویداد در زندگی اولیهاش را پیروزی در کسب اولین، سومین، چهارمین، و هفتمین جایزه رقابتهای بینالمللی دبیرستانی و دانشگاهی در عکاسی میداند.[8]
او در دانشگاه هاروارد پذیرفته شد اما در همان سال، ریاست دفتر شرکت بیمه عمر مترو پالیتن در ساحل غربی به پدرش پیشنهاد شد، و به همین علت خانواده به سانفرانسیسکو نقل مکان کردند. از آنجا که او نمیخواست از خانه خیلی دور باشد تصمیم گرفت به جای هاروارد، در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی تحصیل کند.
این دوران، زندگی او را به کل دگرگون ساخت، حالا او به مارکسیستی دو آتشه مبدل شدهبود و در انواع فعالیتهای آزادیخواهانه دانشجویی شرکت میکرد. نورث مخالف جنگ جهانی دوم و حامی صلح بود، به همین دلیل در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ وقتی که هیتلر به اتحاد جماهیر شوروی هجوم آورد یکباره خود را تنها احساس کرد؛ سایرین به دلیل عقاید کمونیستیشان تغییر رویه داده و حامی جنگ شده بودند.
نورث در سال ۱۹۴۲ در مقطع کارشناسی فارغالتحصیل شد؛ رشته تحصیلی او رشتهای سه وجهی مرتبط با علوم سیاسی، فلسفه و علم اقتصاد بود. نمرات نورثِ دانشجو در بهترین حالت در حد متوسط بود و معدلش کمی بهتر از درجه سی.[9]
او میخواست در دانشکده حقوق به تحصیل ادامه دهد؛ اما جنگ شروع شد، و به علت احساسات قویای که در زمینه عدم خشونت و کشتار انسانها داشت بعد از فارغالتحصیلی [۱۹۴۲] به شرکت مرچنت مرین (en:United States Merchant Marine) [بازرگانان دریایی] پیوست. چون بیشتر افسران از تحصیلات اندکی برخوردار بودند او بعد از مدتی کوتاه با درخواست کاپیتان کشتی هدایت کشتی را آموخت و افسر سکاندار شد و از این کار بسیار لذت میبرد. در این دوره بارها از سانفرانسیسکو به استرالیا و سپس به خطوط مقدم در گینه نو و جزایر سلیمان مسافرتهایی داشتند. در آخرین سال جنگ [۱۹۴۵] در مدرسه افسران خدمات دریانوردی در آلامدای کالیفرنیا هدایت کشتی را آموزش میداد. سپس دوباره به عکاسی روی آورد.
جنگ به او فرصت سه سال مطالعه مستمر را داد و در خلال این دوره مطالعه بود که متقاعد شد که باید اقتصاددان شود؛ تردیدهای او از تابستان ۱۹۴۱ شروع شده بود که با دوراثیا لنج، سرپرست بخش عکاسی در اداره امنیت مزارع کار میکرد و با مهاجران در طول دره مرکزی کالیفرنیا مسافرت میکرد و از آنان عکس میگرفت. در این زمان دوراثیا سعی میکرد او را به عکاس شدن ترغیب کند و همسر او پاول تیلره، که در گروه اقتصاد در دانشگاه کالیفرنیا کار میکرد میکوشید او را ترغیب کند تا اقتصاددان شود که در نهایت موفق شد. در سال آخر جنگ [۱۹۴۵] نیز به شدت دچار تردید بود که بهتر است عکاس شود یا اقتصاددان. نورث دلیل انتخاب نهاییاش را اینگونه مینویسد:
من با قصدی کاملاً مشخص به دانشکده تحصیلات تکمیلی برگشتم؛ آنچه میخواستم در زندگیام انجام دهم این بود که جوامع را بهبود ببخشم و راه آن این بود که بفهمم چه عواملی باعث موفقیت یا شکست نظامهای اقتصادی بودهاست. معتقد بودم به محض اینکه به درکی از عامل تعیینکننده نحوه عملکرد نظامهای اقتصادی در طول زمان برسیم میتوانیم به بهبودبخشی عملکرد آنها بپردازیم.[10]
اولین ازدواج نورث در سال ۱۹۴۴ با لوییس هِیستر بود. همسرش در طول آموزشهای دانشگاهی او در مدرسه درس میداد و منبع اصلی مالی زندگیشان را فراهم میکرد. سه پسر به نامهای داگلاس، کریستوفر، و مالکوم که در بین سالهای ۱۹۵۱ و ۱۹۵۷ به دنیا آمدند، حاصل این ازدواج است. بعدها همسرش لوییس وقتی بچهها به مدرسه رفتند سیاستمدار موفقی در مجلس قانونگذاری ایالت واشینگتن شد. این ازدواج به طلاق انجامید.[11][12]
نورث در سال ۱۹۷۲ برای دومین بار ازدواج نمود؛ همسرش الیزابت کِیس همسر، همنشین، نقاد، ویراستار و شریکش در پروژهها و برنامههایی که به عهده میگرفت، بود. آنها تابستانها در شمالِ میشیگان در محیطی زندگی میکردند که فوقالعاده مساعد تحقیق است. این رابطه تا آخر عمرِ نورث ادامه داشت.[13][12]
داگلاس نورث در دانشگاه برکلی تا مقطع دکتری به تحصیل اقتصاد ادامه داد، اما برای درک اقتصاد مسیری پرفراز و نشیب داشتهاست؛ از بین اساتید تاثیرگذارش به این چند نام اشاره میکند: رابرت بردی، لیو راجن که او را مارکسیست و استادی تأثیرگذار در تاریخ تفکر اقتصادی میخواند و ام.ام. نایت (برادر فرانک نایت) که دربارهاش میگوید مسلماً، حداقل در تئوری، لاادری مسلک بود اما دربارهٔ واقعیات و پیشینه تاریخی اقتصاد، دانش فوقالعادهای داشت. او مربی و راهنمای تز نورث بود.
اما خود معتقد است به عنوان دانشجوی فارغالتحصیل [در مقطع دکتری] از دانشگاه برکلی از علم اقتصاد رسمی چیز زیادی نیاموختهبود و بیشتر تئوریهایی را که باید بداند را طوطیوار یادگرفته و واقعاً آنها را درک نمیکرد. تا زمانی که اولین شغلش [استاد دستیار؛ acting assistant professor] را در دانشگاه واشینگتن در سیاتل بدست آورد [۱۹۵۰] و با دان گوردون که او را نظریهپردازی جوان و برجسته میخواند، همبازی شطرنج شد؛ در این مدت نظریه اقتصادی را فرا گرفت. نورث دربارهٔ اهمیت این دوره در مسیر زندگی علمیاش مینویسد:
در طول سه سال بازی هر روزه شطرنج از ظهر تا ساعت ۲، ممکن بود که دان را در شطرنج شکست داده باشم اما او اقتصاد را به من آموخت؛ مهمتر اینکه او به من آموخت چگونه همانند یک اقتصاددان استدلال کنم، و به من آموخت که مهارت شاید هنوز مهمترین ابزاری باشد که تا به آن روز به دست آورده بودم.
تز دکتری نورث در مورد تاریخ بیمه عمر در ایالات متحد بود و برای رفتن به ساحل شرقی و اجرای بخش اصلی و پرزحمت کار تحقیقاتی، از شورای پژوهش علوم اجتماعی بورس تحقیقاتی گرفت.
آن سال برای او سالی بسیار پر حاصل بود؛ نه فقط در دانشگاه کلمبیا در سمینارهای جامعهشناسی رابرت مرتون شرکت کرد بلکه عمیقاً درگیر کارهای مدرسه کارآفرینی آرتور کول در هاروارد شد. نتیجه این بود که جوزف شومپیتر تأثیری بسیار قوی بر او گذاشت.
نورث در سال ۱۹۵۲ بهطور رسمی از دانشگاه برکلی با مدرک دکتری فارغالتحصیل شد.[14]
نورث در ۱۹۵۰ به عنوان استاد دستیار به دانشگاه واشینگتن در سیاتل وارد شد؛ عضو هیئت علمی شد و در ۱۹۶۰ کرسی استاد تمامی را به دست آورد؛ او به مدت ۱۲ سال رئیس دانشکده اقتصاد این دانشگاه بود که بیشترین زمان تصاحب این پست است.[15][16]
اما بعد از ۳۳ سال حضور در دانشگاه واشینگتن از آن جدا و در ۱۹۸۳ عضو هیئت علمی دانشگاه واشینگتن در سنلوئیس شد و مرکزی را در زمینه اقتصاد سیاسی در آن ایجاد کرد.[4] خودش دلیل این تصمیم را چنین مینویسد:
درک رایج از فرایند سیاسی هنوز مرا ارضا نمیکرد و درواقع، در جستجوی همکارانی بودم که به بسط مدلهای اقتصاد سیاسی علاقهمند باشند. این مرا واداشت که در سال ۱۹۸۳ بعد از ۳۳ سال، دانشگاه واشینگتن را ترک کنم و به دانشگاه واشینگتن در سنلوئیس بروم؛ جایی که گروهی فعال از دانشمندان سیاسی و اقتصاددانان جوان سعی در بسط مدلهای جدید اقتصاد سیاسی داشتند. بعدها معلوم شد که تصمیم مناسبی گرفتهام. من اقدام به ایجاد مرکزی در زمینه اقتصاد سیاسی نمودم که همچنان یک مرکز تحقیقاتی خلاق است.[17]
او در اکتبر ۱۹۹۶ [Spencer T. Olin Professor] بالاترین کرسی استادی این دانشگاه را دریافت کرد.[6]
همچنین نورث در دانشگاههایی چون استنفورد، رایس و کمبریج حضور داشته و با مراکز تحقیقاتی مختلفی مثل دفتر ملی تحقیقات اقتصادی، انستیتوی تحقیقات اقتصادی در دانشگاه واشینگتن، انجمن تاریخ اقتصاد، بنیاد فورد، مرکز تحقیقاتی در زمینه اقتصاد سیاسی در دانشگاه واشینگتن در سنلوئیس، آکادمی هنرها و علوم آمریکا، مرکز مطالعات پیشرفته علوم رفتاری در دانشگاه استنفورد، انستیتو هوور، آکادمی انگلیس، بانک جهانی، انجمن بینالمللی اقتصاد نوین نهادی و اجماع کپنهاگ همکاری داشته یا برخی را تأسیس و مدیریت کردهاست.[4][15][18][19]
زمینه اصلی مطالعات نورث تاریخ اقتصادی بود و او پیشگام رشتهای به نام تاریخ اقتصادی جدید (کلیومتریک) شد که با ادغام نظریه اقتصادی و تجزیه و تحلیل آماری، با شواهد سخت از گذشته، دقت بیشتری را در مطالعه تاریخ اقتصادی فراهم میکند.[2]
مطالعات نورث، بر یکی از بزرگترین سوالات این رشته تمرکز داشت: «چرا برخی کشورها ثروتمند میشوند در حالی که برخی دیگر فقیر میمانند؟» او منتقد جریان اصلی اقتصاد یعنی اقتصاد نئوکلاسیک بود که با تأکید غالب خود بر بازار، به این سؤال پاسخ میدهد. در مقابل، او بر نقش نهادها –قواعد و قراردادهای یک جامعه، مانند قوانین، حقوق مالکیت، سیاست، آداب و رسوم و سیستمهای اعتقادی– تأکید میکرد.[20]
به اعتقاد او، بازارها در نهادها تعبیه شدهاند، یعنی بازارها بسته به چهارچوب نهادی خاص در هر کشور، متفاوت عمل میکنند، و اینکه نهادها زمانی تغییر خواهند کرد که بازیگران قدرتمند اقتصادی متوجه شوند که ناکارآمدی، آنها را از کسب سود بیشتر بازمیدارد. با این حال، او نشان داد که نهادها فقط به صورت تدریجی تغییر میکنند، حتی زمانی که ناکارآمد باشند.[21]
تحقیقات نورث بر چگونگی شکلگیری و تغییر نهادهای سیاسی و اقتصادی و پیامدهای آن بر عملکرد اقتصادها در طول زمان متمرکز شدهاست. او در این مطالعات، حوزههایی مانند حقوق مالکیت، هزینههای مبادله، ایدئولوژی، مشکل سواری مجانی و اقتصاد سیاسی را مورد مداقه قرار میدهد و کارهای مهمی در زمینه ارتباط علوم شناختی با نظریه اقتصادی انجام دادهاست.[18]
نورث به همراه رونالد کوز یکی از بنیانگذاران اقتصاد نهادگرای جدید بود.[2]
داگلاس نورث در ۱۹۹۱ اولین تاریخنگار اقتصادی بود که موفق شد جایزه جانآرکامونز را دریافت کند؛ این جایزه از معتبرترین جوایز در حوزه اقتصاد محسوب میشود. او در ۱۹۹۳ توانست نوبل اقتصادِ مشترک با رابرت فوگل را به دست آورد و به اوج شهرت برسد.[4] این جایزه به نورث و فوگل برای اینکه «تحقیق در تاریخ اقتصادی را با بهکارگیری تئوری اقتصادی و روشهای کمی، به منظور توضیح تغییرات اقتصادی و نهادی، بازسازی کردند» اهدا شد.[3]
پروژههای علمی نورث تأثیر محسوسی در علم اقتصاد، علوم اجتماعی و رویکردهای عملی به جای گذاشت، به طوریکه او را از ایجادکنندگان و پیشقراولان تاریخ اقتصادی جدید (تاریخ سنجی) و از رهبران و مهمترین اقتصاددانان نهادگرای جدید دانستهاند.[1][2] پروژه او در حوزه اقتصاد سیاسی که با همکاری جان والیس و باری وینگاست و با مشارکت مراکز مختلفی مثل انستیتو هوور و بانک جهانی به دست آمد، تأثیر عمیقی داشت و نگرش جدیدی را در این حوزه به دست آورد.[22] این نوشتههای روزنامه گاردین عمق تأثیرگذاری وی را میتواند نشان دهد:
رویکرد نورث به نهادها و رشد اقتصادی، پیامدهای عملی عمیقی داشت. و تأثیرات عمده ای بر استراتژیهای سازمانهای اقتصادی بینالمللی مانند بانک جهانی گذاشت؛ جایی که بر «حکمرانی خوب» به عنوان ابزاری برای ارتقاء رشد اقتصادی تأکید شد. علاوه بر این، ایدههای ابتکاری او از مرزهای تئوری اقتصادی فراتر میرود و راههایی را برای برنامههای پژوهشی امیدوار کننده در علوم اجتماعی باز میکند.[23]
او به عنوان مشاور تأثیرگذار دولتهای چین، آمریکای لاتین و… شناخته میشود. مشاورههای وی در اروپای شرقی و کشورهای استقلالیافته از شوروی سابق در دهه ۱۹۹۰ نیز تقاضای زیادی داشتهاست؛ نورث برخلاف اقتصاددانانی که از هواپیما خارج میشوند و بر اساس راهحلهای مبتنی بر بازار، مشاوره فوری ارائه میدهند، اصرار داشت حداقل شش ماه را در یک کشور بگذراند تا قبل از ارائه توصیههای خود، سیستمهای اعتقادی و چهارچوب سازمانی و نهادی آن کشور را بهطور کامل درک کند.[24]
او همچنین به سازمان غیرانتفاعی و غیردولتی ویپانی که در زمینه کاهش فقر میان روستاییان فعالیت میکند، مشاوره ویژه میداد و متولی سازمان مردمنهاد اقتصاددانان برای صلح و امنیت بود.[4]
نورث تا اواخر عمر همچنان به تدریس مشغول بود و بهطور فعالی مسیر پژوهشی و پروژههای فکریاش را ادامه میداد؛ او در ۲۰۱۲ و سن ۹۲ سالگی در دانشگاه واشینگتن سنلوئیس استاد بازنشسته شد و تا نزدیک به پایان عمر، تحقیقاتش را با همکاری جان والیس و باری وینگاست پیگیری میکرد. و سرانجام ۱۸ روز پس از آنکه تولد ۹۵ سالگیاش را در کنار همسرش الیزابت کیس جشن گرفت، در ۲۳ نوامبر ۲۰۱۵ م (۲ آذر ۱۳۹۴ ه.ش) بر اثر ابتلا به سرطان مری در خانهٔ تابستانیاش در بنزونیای میشیگان درگذشت.[25][15]
اولین آثار مکتوب نورث دربارهٔ بسط تحلیلی بیمه عمر در رسالهاش و رابطه آن با سرمایهگذاری بانکی بود.
توجه بعدی او به بسط چارچوبی تحلیلی در مورد رشد اقتصادی منطقهای بود که منجر به چاپ اولین مقالهاش در نشریه اقتصاد سیاسی با عنوان «تئوری مکانیابی و رشد اقتصادی منطقهای» شد. آن مقاله سرانجام او را به بسط نظریهای عمده در رشد اقتصادی یاری رساند.[26]
نورث در نشست انجمن تاریخ اقتصادی شرکت داشت و آن را از شانسهای زندگیاش میداند. در این نشست با سولومون فابریکنت (رئیس تحقیقات اداره ملی تحقیقات اقتصادی در آن زمان) آشنا شد و در سال ۱۹۵۷–۱۹۵۶ از نورث دعوت شد تا به مدت یک سال به عنوان همکارِ تحقیق در اداره ملی تحقیقات اقتصادی کار کند. آن سال در زندگی او اهمیتی فوقالعاده داشت؛ نه فقط با اقتصاددانان برجستهای که به آن اداره میآمدند آشنا میشد بلکه یک روز هفته را نیز در بالتیمور با سایمون کازنتز کار تجربی انجام میداد؛ امری که منجر به اولین مطالعات کمی عمدهاش در زمینه تراز پرداختهای ایالات متحده بین سالهای ۱۷۹۰ تا ۱۸۶۰ شد.
تمرکز اصلی نورث تلاش برای دگرگونی تاریخ اقتصادی و رفتن به سمت تاریخ اقتصادی جدید بود؛ تاریخ اقتصادی جدید یا تاریخسنجی (کلیومتریک) شاخه ای از علم است که با استفاده از مطالعات کمی و تحلیلهای پیشرفته آماری، دو هدف عمده را دنبال میکند: گزارههای توصیفی دقیقتری دربارهٔ گذشته ارائه کند و توضیح کاراتری از چرایی رخ دادن پدیدههای تاریخی -دست کم در تاریخ اقتصادی- داشته باشد تا از عهده حل مسائل مهم برآید.
او بین سالهای ۱۹۵۷–۱۹۵۶ [که در اداره ملی تحقیقات اقتصادی بود] و ۱۹۶۷–۱۹۶۶ [که به ژنو رفت] کار عمدهای را در زمینه تاریخ اقتصادی آمریکا انجام داد که به چاپ اولین کتابش «رشد اقتصادی ایالات متحد بین سالهای ۱۷۹۰ الی ۱۸۶۰» در ۱۹۶۱ منتهی شد. این اثر، تحلیلی دقیق از نحوه کارکرد بازار در بستر مدل رشد کالاهای اصلیِ صادراتی ارایه میکرد.[11] به اعتقاد جان والیس استاد اقتصاد دانشگاه مریلند این کتاب از نخستین نمونهها از تاریخ اقتصادی جدید یا کلیومتریک است.[1] کتاب دیگرش یعنی «رشد و رفاه در گذشته آمریکا: تاریخ اقتصادی جدید» (۱۹۶۶) نیز تلاشی در این جهت بود.[27]
نورث برای ترویج و گسترش این شاخه علمی در محافل دانشگاهی اقتصاد نیز، تلاشهای موثری انجام داد؛ تا سال ۱۹۶۰، تحرک قابل توجهی در جهت تلاش برای ایجاد تغییر و دگرگونی در تاریخ اقتصادی و رفتن به سمت تاریخ اقتصادی جدید که نورث آن را تاریخسنجی مینامد، وجود داشت؛ در سالی که او در اداره ملی تحقیقات اقتصادی بود، آن اداره با همکاری انجمن تاریخ اقتصادی، اولین برنامه کمی مشترک در زمینه رشد اقتصادی آمریکا را در اواخر بهار ۱۹۵۷ در ویلیام استون ماساچوست برگزار کرد. این جلسه آغازی جدی برای تاریخ اقتصادی جدید بود اما ادامه برگزاری آن، یک دوره جدید را رقم زد؛ وقتی جان هیوز و لنس دیویس، دو تن از دانشجویان پیشین نورث که عضو هیئت علمی دانشگاه پوردو شده بودند، برای برگزاری اولین همایش مورخان اقتصادی علاقهمند به تلاش در راستای بسط و کاربست نظریه اقتصادی و روشهای کمی در تاریخ، فراخوان دادند این دو برنامه در هم ادغام شدند.
اولین نشست در فوریه ۱۹۶۰ برگزار شد که بسیار موفقیتآمیز و استقبال اقتصاددانان از آن پرشور بود. دپارتمانهای اقتصادی با سرعت بسیار به داشتن مورخان اقتصادی جدید علاقهمند شدند. وقتی نورث به اتفاق همکارش موریس دیوید موریس در دانشگاه واشینگتن برنامه ای را برای فارغ التحصیلان کارشناسی به راه انداخت، تعدادی از بهترین دانشجویان جذب شدند تا در زمینه تاریخ اقتصادی جدید کار کنند؛ در طول دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ بازار شغل این رشته بسیار مناسب بود و این دانشجویان به راحتی در سرتاسر کشور مشغول به فعالیت میشدند.[28]
سال ۶۷–۱۹۶۶ برای نورث سالی ویژه و یک نقطه عطف مهم در زندگی علمیاش قلمداد میشود؛ او در این سال تصمیم گرفت که تمرکز مطالعاتش را از تاریخ اقتصادی آمریکایی به تاریخ اقتصادی اروپا تغییر دهد، بنابراین، زمانی که کمک هزینه پژوهشی برای سکونت یک ساله در ژنو را به دست آورد و به عنوان عضو هیئت علمی بنیاد فورد به این شهر رفت، خود را از نو تجهیز کرد.[28] این کار، تغییری اساسی در زندگی علمی او ایجاد کرد، زیرا به سرعت متوجه شد که ابزارهای نظریه اقتصادی نئوکلاسیک برای تبیین آن نوع تغییرات بنیادین جامعهای که مشخصه نظامهای اقتصادی اروپایی از قرون وسطی به بعد بودهاست، تناسب و کارایی ندارند.
نورث به این باور رسید که به ابزارهای جدیدی نیاز است، و اینکه دست اقتصاددانان از این ابزارها خالی بود؛ بنابراین دست به جستوجو زد و در طی همین جستجوی طولانی برای یافتن چهارچوبی که ابزارهای جدید تحلیلی را فراهم آورد، بود که علاقه و توجهاش به اقتصاد نوین نهادی شکل گرفت.
نتیجه، انتشار دو کتاب مقدماتی در این خصوص بود: «تغییرات نهادی و رشد اقتصادی آمریکا» (۱۹۷۱) با همکاری لنس دیویس، و «ظهور جهان غرب: تاریخ اقتصادی جدید» (۱۹۷۳) با همکاری رابرت توماس. خود هر دو کتاب را نخستین تلاشهای محتاطانه برای گسترش بعضی ابزارهای تحلیل نهادی و کاربست آنها در تاریخ اقتصادی میداند و خود معترف است که هر دوی آنها همچنان بر نظریههای اقتصادی نئوکلاسیک مبتنی و حاوی بخشهای زیاد نادقیق بودند که با منطق جور درنمیآمدند.
او به دو اندیشه مهمی که منطقی نمیداند، اشاره میکند: اول اینکه نهادها با هر تعریفی کارآمدند و دوم که شاید مهمتر است نوع تبیینی بود که چهارچوب نئوکلاسیکی میتوانست برای عملکردهای اقتصادی ضعیف ارائه کند؛ او معتقد است تبیین عملکرد ضعیف اقتصادی در چهارچوب نئوکلاسیک ممکن نبود؛ بنابراین دست به کاوشی عمیق زد تا بفهمد ایراد کار در کجا است؟
نورث باورهای فردی را نقطه کانونی مسئله میداند؛ باورهایی که به وضوح در انتخابهای مردم مهماند و معتقد است فقط نزدیکبینی مفرط اقتصاددانان مانع درک اهمیت اندیشهها، ایدئولوژیها و پیشداوریها میشود. از نظر نورث پذیرفتن این اهمیت، دنیایی جدید را نزد نظریهپرداز باز میکند چراکه به محض اینکه این مطلب را بپذیرد مجبور به بررسی انتقادی اصل موضوع «عقلانیت» میشود.
بنابر این مبنا، او مسیر طولانی بسط چهارچوب تحلیلی جدید را مستلزم جدی گرفتن تمام این ملاحظات میداند:
پروژههای فکری نورث معطوف به این محورها شکل گرفت و افقهایی را در این مسیر گشود که حاصل آن، نوشتهها خاصه چهار کتاب مهمش یعنی «ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصادی» (۱۹۸۱)، «نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی» (۱۹۹۰)، «فهم فرایند تحول اقتصادی» (۲۰۰۵) و «خشونت و نظمهای اجتماعی» (۲۰۰۹) است.[29]
جان والیس استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه مریلند، دانشجوی سابق و از مهمترین همکاران داگلاس نورث بهشمار میرود. او پس از درگذشت نورث به یادش در مقالهای با عنوان Structure and change in economic history: The ideas of Douglass North[یادداشت 2] به مبناییترین ایدهها و چهار کار بنیادین وی در اقتصاد و علوم اجتماعی میپردازد.
جعفر خیرخواهان این مقاله را ترجمه کردهاست. این ترجمه با عنوانِ «اعتراف به ندانستن» _که مترجم برای آن برگزیده_ در ماهنامه مهرنامه شماره ۴۵ (دی ۱۳۹۴) منتشر شدهاست.[یادداشت 3]
جان والیس نورث را رهبر نسلی از تاریخ نگاران اقتصادی میداند که اقتصاد نئوکلاسیکی را مستقیماً وارد مطالعه و بررسی تاریخی کردند (تاریخ اقتصادی جدید)، سپس معتقد است نورث متوجه شد ابزارهای نئوکلاسیک برای درک تغییر بلندمدت تاریخ اقتصادی، ناقص است و رهبری نسلی از اقتصاددانان و دانشمندان اجتماعی را برعهده گرفت که نقش و اهمیت نهادها را در جایگاهی والا درون علم اقتصاد با عنوان اقتصاد نهادگرای جدید قرار دادند.
والیس یکی از مبناییترین ایدههای نورث را تأکید بر اهمیت همزمان تاریخ و اقتصاد نئوکلاسیک میداند و او را منتقد عالمان هر دو رشته علمی. میگوید نورث آنها را به از خودراضی بودن نسبت به کفایت اجماعسازی مفهومی و روششناختی که «چگونه در حوزه تاریخ یا اقتصاد باید کار کرد؟» متهم میساخت. والیس مبنای اندیشه نورث در اینباره را اینگونه تبیین میکند:
او [نورث] همیشه افراد را درون چهارچوبی بررسی میکرد که تصمیمات آگاهانه میگیرند (اقتصاد نئوکلاسیکی اهمیت دارد) و اینکه افراد با نگاه از درون عینک شناختی خود است که جهان را درک میکنند. بخشی از این شناخت از فرهنگ آنها به ارث رسیده و بخشی دیگر از تجربه شخصی آنها به دست آمدهاست (تاریخ اهمیت دارد).
ایده مبنایی دیگر نورث که والیس به آن تأکید میکند پیوندی است که بین تحلیلهای اقتصاد نئوکلاسیک و نهادها و باورها و ایدئولوژیها ایجاد کردهاست:
همیشه وجود منافع است که افراد را در جهت انجام اقداماتی خاص هدایت میکند و منافع هم به وسیله قیمتهای نسبی، موهبتها و محدودیتها (نهادها) همچنین ادراکات از اینکه جهان اطراف ما چگونه کار میکند (شناخت و باور) شکل میگیرد. برون دادهای اجتماعی حاصل جمع اقدامات فردی است اما فرایند سرجمع شدن به شکل افزوده شدنِ ساده نیست، بلکه تعاملات بین تصمیمات و باورهای فردی تأثیر جدی بر رفتار هر کسی میگذارد.
جان والیس سیر تکاملی تفکر و اندیشهورزی نورث را برآمده از تمایل و اشتیاق وی به دنبال کردن پرسشهای جالبی میداند که در آخرین کتاب یا مقاله خود نتوانسته بود پاسخی برایش بیابد نه اینکه براساس موضوعی که در هر مقطع زمانی در حرفه اقتصاد خیلی داغ باشد پیش رود. این تعبیر او میتواند اهمیت و عمق تأثیرگذاری اندیشههای نورث را بیان کند:
گواه بر قدرتمندی بینش وی همین بس که حرفه اقتصاد به دنبال وی راه افتاد و او قطعاً دنبالهروی این حرفه نبود.[1]
والیس در این مقاله به چهار دستاورد و کار بنیادین نورث در علم اقتصاد اشاره و آنها را تبیین میکند:
جان والیس بهطور خلاصه، سیر تطوری اندیشه نورث در تاریخ اقتصادی کمی را مورد بررسی قرار میدهد: او نخستین کتاب نورث با عنوان «رشد اقتصادی ایالات متحده: ۱۷۹۰ تا ۱۸۶۰» که در سال ۱۹۶۱ منتشر شد را یکی از نخستین نمونهها از تاریخ اقتصادی کمی یا کلیومتریک میداند که نخستین پیشبرد مهم نورث به علم اقتصاد و تاریخ اقتصادی است؛ کتابی که به اعتقاد وی یک نظریه کاملاً نئوکلاسیکی از توسعه اقتصادی ارائه داد؛ بر اهمیت تخصصگرایی جغرافیایی و تقسیم کار تأکید میورزید و نورث را به سمت کاوش علمی در عوامل کاهشدهنده هزینههای حملونقل در خلال سده نوزدهم هدایت کرد.
سپس به دو مقاله که نورث با فاصله ده سال نوشتهاست و در آنها عوامل کاهشدهنده هزینههای حملونقل را تحلیل کردهاست، اشاره میکند و سیر تطوری اندیشه وی در اینباره را نشان میدهد:
اشاره اول والیس مقاله «نرخ کرایه بار اقیانوسی و توسعه اقتصادی ۱۷۵۰ تا ۱۹۱۳» نورث که در ۱۹۵۸ منتشر شد، است و در تحلیل آن معتقد است این مقاله یک چهارچوب نئوکلاسیکی فناوریمحور برای اندیشیدن دربارهٔ کاهش نرخ حمل بار بنا نهاد.
سپس با اشاره به مقاله «منابع تغییرات بهرهوری در حمل و نقل اقیانوسی ۱۶۰۰ تا ۱۸۵۰» منتشر شده در سال ۱۹۶۸ میگوید ده سال بعد، نتیجه نورث این بود که سیرافولی دزدی دریایی و کشتیهای جنگی خصوصی و توسعه یافتن بازارها و تجارت بینالملل از عوامل اصلی در افزایش نرخ کارایی کشتیرانی طی این دوره دو و نیم سده ای بودهاست، یعنی اساساً هزینههای کشتیرانی کاهش مییافت چون همه هزینهها به جز هزینه عملیاتی در حال کاهش بود؛ و به تحلیل نهایی نورث تأکید میکند که این کاهش هزینهها نتیجه تغییر نهادی بود. والیس جمعبندی میکند که این مقاله نشانه ای از چرخش نورث به سمت توجه به هزینههای مبادلاتی و نهادها به عنوان عناصر مهم تغییر اقتصادی در گذر زمان بود.[1]
اما والیس معتقد است این چرخش نورث به سمت هزینههای مبادلاتی و نهادها به معنای دور شدن وی از اقتصاد نئوکلاسیک نبود بلکه در این چهارچوب شکل گرفت چراکه درون بستر نظریه نئوکلاسیکی امکان کنار گذاشتن فروض هزینههای مبادلاتیِ صفر و نهادهای بدون تغییر وجود دارد.
تمرکز والیس به این موضوع است که نورث چه تحلیلی از شکلگیری قالبهای سازمانی و نهادی دارد: ابتدا به مقاله «تغییر نهادی و رشد اقتصادی» منتشره در ۱۹۷۱ اشاره و روی استدلال نورث در آن تأکید میکند که آنچه نیاز است پیکرهای از نظریهای است که مدلهای سنتی اقتصاددانان را دربرگیرد و قلمروی آن را گستردهتر کند و اجازه دهد تا تبیینی از شکلگیری، تقلید و نزول قالبهای سازمانی، شاملِ آن مدلهای سنتی شود؛ قالبهایی که انسانها درون آن همکاری یا رقابت میکنند.
والیس معتقد است نورث به سمت نظریه نئوکلاسیکی نهادها حرکت کرد؛ براساس این نظریه شکل و قالب نهادها یا سازمانها با توجه به عقلانیت و محدودیتهای نئوکلاسیک سنتی (خاصه قیمتهای نسبی) تعیین میشود. سپس این ایده که از نظریه نئوکلاسیک میتوان برای تبیین اینکه چرا نهادها به این یا آن شیوه عمل میکنند، استفاده کرد را پیروزی اساسی و دومین پیشبرد مفهومی مهم نورث میخواند.
ایدهای که در یک سری مقالات با لنس دیویس و رابرت پل توماس مطرح شد و سرانجام به انتشار دو کتاب به نام «تغییر نهادی و رشد اقتصادی آمریکا» با همکاری دیویس در ۱۹۷۱ و کتاب «خیزش جهان غرب: تاریخ اقتصادی جدید» در ۱۹۷۳ با همکاری توماس منجر شد. تحلیل والیس از هر دو کتاب این است که میتوان تغییرات سازماندهی تعاملات انسانی (نهادها) را بر مبنای منافع عقلایی افرادی تبیین کرد که جهان اطراف خود را به شیوهای ساختارمند میکنند که «منافع خالصشان حداکثر شود».
والیس برای نشاندادن کاربرد کلاسیک این تحلیل در آثار نورث، به تبیین نورث و توماس اشاره میکند که توضیح دادهاند چگونه افزایش قیمت نیروی کار در اروپای سده چهاردهم درنتیجهٔ مرگ سیاه (طاعون) و کاهش معنادار جمعیت، به ایجاد نهاد نیروی کار مزدبگیر در اروپای غربی و بازگشت به نهاد بردگی و رعیتداری در اروپای شرقی منجر شد؛ یعنی براساس این مدل تکانه یکسانِ قیمت نسبی به دو تغییر نهادی متفاوت اما هر دو عقلایی منجر گشت.
والیس سپس به دو مسیر فکریای که از نظریه نئوکلاسیکی نهادها ایجاد شد، میپردازد، دو مسیر فکریای که سازگاری کامل با یکدیگر نداشتند: در یک مسیر، تغییرات نهادی به دلیل نوسانهای کوتاهمدتی که در قیمتهای نسبی ایجاد میشود، رخ میدهد؛ این نوسانها در قیمتهای نسبی، در یک مقطع از زمان، انگیزههایی برای تغییر ساختار سازمانهای انسانی خلق میکند، به همین دلیل این تغییرات دوام میآورند. والیس میگوید این تحلیل باعث شد تا نورث شروع به تحقیق دربارهٔ وابستگی به مسیر و هزینههای مبادلاتی کند. بلافاصله به نقش مهم هزینههای مبادلاتی از نگاه نورث اشاره میکند که یکی از دلایل تغییر نهادها کاهش یا افزایش دادنِ هزینههای مبادلاتی است و در عینحال چون هزینه مبادلاتی، تغییر دادنِ نهادها را دشوار میکند، بنابراین به ماندگاری و سختجانی نهادها کمک میکند.
والیس به مسیر فکری دیگر نورث نیز اشاره میکند که ریشه فاصله گرفتن وی از نظریه نئوکلایسکی نهادها بود؛ و آن نارضایتی فزاینده نورث از اقتصاد نئوکلاسیک بود، دلیل این نارضایتی را ناتوانی این نظریه از درک و تبیین فرایند تغییر اقتصادی طی زمان و بهطور کلی درک فرایند تغییر اقتصادی طی زمان میداند؛ بنابراین والیس سومین گشایش چشمگیر وی را تشخیص این مسئله میداند که نظریه نئوکلاسیکی نه تنها کفایت نمیکرد بلکه از تبیین تغییر اقتصادی و نهادی بلندمدت در هر جامعه ای چه در حال رشد یا غیر آن ناتوان بود.
والیس جمعبندی میکند که نورث در حالی که قبول داشت نظریه اقتصادی و تکنیکهای کمی باعث شدهاست تا درک ما از فرایند تاریخی پیشرفت کند نخستین انتقاد روشن خود را به سمت تاریخ نگاران اقتصادی نشانه رفت:
از منظر کاملاً ذهنی، تاریخ اقتصادی جدید پیشبرد محسوسی در زنده سازی این حوزه و گسترش مرزهای دانش داشتهاست. با این حال فکر میکنم از آنجایی که ما باید در این حوزه باشیم خیلی عقب است.[1]
جان والیس کتاب «ساختار و تغییر در تاریخ اقتصادی» منتشره در ۱۹۸۱ را اوج انتقاد نورث از نظریه نئوکلاسیک دربارهٔ تاریخ اقتصادی، توسعه و رشد میداند، کتابی که از نظر او و بسیاری دیگر بهترین کتاب نورث است. از نظر او این کتاب سه محور مهم دارد: ابتدا این استدلال را بسط میدهد که ما باید بیش از یک تاریخچه از بازارها داشته باشیم تا تغییر اقتصادی را درک کنیم. سپس یک استدلال نئوکلاسیکی منطقی ارائه میدهد که چرا با وجود هزینههای مبادلاتی، نظامهای سیاسی لزوماً نهادها را چنان متحول نمیکنند که رشد اقتصادی را ترویج دهند؟ و در آخر استدلال میکند که اگر میخواهیم تغییر بلندمدت به ویژه تغییر بلندمدتی که لزوماً ما را به رشد و توسعه نمیرساند را درک کنیم به نظریه سازمانها و همچنین یک نظریه دربارهٔ باورها و ایدئولوژی نیاز داریم.
والیس معتقد است تناقض بین دو مسیر فکری در کتاب روشن است؛ از یک سو، استدلالی قوی آورده میشود که اقتصاد نئوکلاسیک قابلیت ارائه دامنه کاملی از تبیینهای لازم برای درک تغییر اقتصادی به خصوص ایدئولوژیها و باورها را ندارد. از سوی دیگر، استدلالی قوی میآورد که رفتار فرد عقلایی با آن انتخابهای نهادی سازگار است که به جای پیش بردن رشد اقتصادی، آن را به تأخیر و عقب میاندازد. خواننده سردرگم میشود که آیا قضیه بر سر این است که نئوکلاسیکی باشیم یا نباشیم؟ سپس والیس تحلیل میکند که قضیه واقعی که کتاب کوشش میکند با آن گلاویز شود این است: «ماندگاری یا تغییر؟» این دوگانگی اینگونه توضیح داده میشود:
کتاب با بازگشت به کار نورث و توماس در سال ۱۹۷۳ میگوید نهادها هنگامی تغییر میکنند که منافعی در تغییر نهادها وجود داشته باشد اما سپس ماندگار میشوند چون هزینههای مبادلاتی تغییر دادن آنها بالا است.
تدقیق در باورها و ایدئولوژیها را میتوان نقطه عطف تحلیل کتاب از نگاه والیس دانست؛ باورها و ایدئولوژیها ماندگار هستند. چون باورها (و هنجارها و فرهنگ) براساس تجربه انباشته جامعه از طریق فرهنگ به نسل بعدی منتقل میشوند و با تعاملات تکراری بیشتر مردم از طریق هنجارهای رفتاری شکل میگیرند، پس باورها به سرعت تغییر نمیکنند و دستکاری و تغییر شکلدادن باورها برای عاملان اجتماعی در زمان جاری بینهایت دشوار است.
نتیجهای که والیس میگیرد این است کتاب معتقد است باورها همیشه تابع آنچه در گذشته اتفاق افتاده، هستند و میتوانند مانع تغییر در زمان حال، چه خوب یا بد بشوند؛ بنابراین وجود ماندگاری باورها و نهادها از گذشته (فرهنگ) است که تبیین میکند چرا تغییرات در زمان حال اغلب نتایجی عاید میسازد که مانع رشد و توسعه اقتصادی میشود به جای اینکه جلوبرنده آنها باشد.
والیس اهمیت باورها در این چهارچوب را از نکات مهم در کتاب «نهادها، تغییر نهادی و عملکرد اقتصادی» منتشره در ۱۹۹۰ و نقطه تمرکز اصلی در کتاب «درک فرایند تغییر نهادی» منتشره در ۲۰۰۵ میداند.
والیس سپس برای بیان نوع تغییر در باورها و ایدئولوژیها به کتاب «ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصادی» برمیگردد و به دو الگوی زمانی متفاوتِ تغییر نهادی، در چهارچوب این کتاب میپردازد:
هیچکدام از دو تغییر نهادی از نوع پیوسته و رویدادی، لزوماً ماندگار نیستند.
سپس به مقاله «قوانین اساسی و تعهدات: تکامل نهادهای حاکم بر انتخاب عمومی در انگلستان سده هفدهم» که نورث با همکاری واینگاست در ۱۹۸۹ نوشته اشاره میکند و آن را حاصل شرح و تکمیل این ایدهها در دهه ۱۹۸۰ میداند؛ این مقاله یک نمونه کلاسیک از یک تغییر در یک بحران که دوام میآورد را تشریح میکند؛ تأکید مقاله بر سازوکارهای نهادی است و تبیین میکند چرا نهادهای خاص، خودتنفیذی بوده و طی زمان دوام میآورند.
بعد به کتاب «نهادها، تغییر نهادی و عملکرد اقتصادی» که نورث در همان اثناء در ۱۹۹۰ نوشت، میپردازد؛ ماندگاری نهادها نقش مهمی در این کتاب دارد و در آن به شکل منظم تأکید میشود که کارکرد یک نهاد، ایجاد ثبات و پیشبینیپذیری رفتار انسانی است.
اما والیس پیشبرد مهم کتاب ۱۹۹۰ را تعریفی میداند که از نهاد با تمثیلی از بازیهای ورزشی میدهد؛ نهادها قواعد بازی و ابزارهای تنفیذ بوده و سازمانها همان تیمهای ورزشی هستند که در بازی حضور دارند، این تعریف سه انتخاب رفتاری در برابر سازمانها قرار میدهد:
این انتخابها مانعالجمع نبوده و چهارچوبی برای درک پویاییهای تغییر نهادی را تشکیل میدهند.[1]
چهارمین پیشبرد اصلی نورث از نگاه والیس جدا کردن نهادها و سازمانها است. تاریخچه این بحث را اینگونه تبیین میکند که نورث از هنگام نگارش نخستین کتابهای خود، همیشه بحثی از سازمانها هم میکرد تا اهمیت آنها را نشان دهد اما سازمانها به عنوان جلوههایی از نهادها دیده میشدند. چراکه در چهارچوب مفهومی با تمرکز بر افراد که همیشه به شکل نئوکلاسیکی بود سازمانها معمولاً غایب بودند.
حالا والیس نقطه عطف و پیشبرد مهم نورث را تعریف نهادها به عنوان قواعد بازی و ابزارهای تنفیذ میداند که باعث میشود بتوان آنها (نهادها و سازمانها) را از هم جدا کرد و درنتیجه، جداسازی قواعد بازی (نهادها) از سازمانهایی که واقعاً بازی را اجرا میکنند این امکان را فراهم میکند تا رابطهای پویا بین منافع و انگیزههای پیش روی سازمانها و ساختار بازی (نهادها) برقرار شود. مفهوم توصیفی که از این پویایی بیرون میآید «کارایی تطبیقی» است؛ در برخی جوامع، تعامل نهادها و سازمانها یک مجموعه تغییرات نهادی ایجاد میکند که به شکل ذرهای بهتر و بهتر میشوند به جای یک توالی که عملکرد اقتصادی را گاهی بهتر و گاهی بدتر میکند.
اما والیس معتقد است نورث در کتاب ۱۹۹۰ خود به جای حل و فصل (یا یکپارچه کردن) تنش بین نیروهای بلندمدت و کوتاه مدتی که به تغییر نهادی میانجامد آن را تشدید کرد. قواعد بازی (نهادها) شامل قواعد رسمی، قواعد غیررسمی و هنجارهای رفتاری است.
نقطه محوری و مهم این کتاب از نگاه والیس این است که با تأکید بر کارکرد «ایجاد ثبات» و «ایجاد پیشبینیپذیری» نهادها عملاً ادعا کرد ماندگاری نهادها ربطی به نیروهای سیاسی و اقتصادی زمان واقعی نداشته بلکه برونداد محدودیتهای طبیعی بر ظرفیتهای انسان برای شناخت و فرهنگ است.
سپس به کتاب «فهم فرایند تحول اقتصادی» منتشره در ۲۰۰۵ اشاره میکند و میگوید نورث در این کتاب، این راه را به میزان بیشتری جلو برد، و سرانجام درمورد آخرین کتاب نورث «خشونت و نظمهای اجتماعی» که با همکاری واینگست و خود او نوشتهشده، و در ۲۰۰۹ منتشر شد، مینویسد تعامل بین سازمانها و نهادها تمرکز اصلی کتاب است، ولی باتوجه به شرکتش در نوشتن این کتاب ارزیابی آن را به دیگران واگذار میکند.[1]
مهمترین و پیشروترین اندیشهها و آثار نورث با تکیه بر سه مفهوم مبنایی پیش رفته و نوشتهشدهاست. درک تلقی وی از این سه مفهوم میتواند بنیادینترین اندیشههای نورث را روشن سازد؛ با استفاده از مقالهها و کتابهای او این سه مفهوم بررسی میشود:
به تمامی هزینههایی که برای برخورداری از منافع ناشی از مبادلات و معاملات باید تقبل شوند، «هزینه معاملاتی» گفتهمیشود که اساس مبادلات را تشکیل میدهند. این هزینهها دو هزینه اصلی را شامل میشود:
این که در واقعیت کسب اطلاعات و اندازهگیری صفات مطلوب کالا یا خدمت مورد معامله، کاری بهشدت سخت و هزینهبر است، کلید فهم هزینههای معاملاتی است؛ این هزینهها منشأ نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادیاند.[30][31] نورث برای نشاندادن این سختی و پرهزینه بودن کسب اطلاعات، چند مثال میزند:
عقل سلیم به ما میگوید زمانی که آب پرتقال مصرف میکنیم؛ گرچه خود مبادله صرفاً عبارت است از پرداخت مثلاً ۲ دلار در ازای چهارده پرتقال؛ اما مقدار آب پرتقالی که مینوشیم، طعم و مقدار ویتامین C موجود در آن است که به ما مطلوبیت میبخشد. عیناً زمانی که اتومبیل میخریم، اگرچه بر حسب ظاهر فقط یک اتومبیل خریدهایم اما در حقیقت آنچه نصیبمان شده، عبارت است از ترکیب خاصی از رنگ، سرعت، شکل، طرح داخلی، جای پاها و مصرف بنزین که هرکدام از این ویژگیها، قیمت خود را دارند. زمانی که خدمات پزشکی را خریداری میکنیم، مهارت و رفتار پزشک، مدت زمان انتظار در مطب هم جزء خرید ما هستند. زمانی که در مقام رئیس گروه اقتصاد، استادیار اقتصاد استخدام میکنیم، نه تنها کمیت و کیفیت تدریس و تحقیق وی به هر نحوی که اندازهگیری شود، بلکه بسیاری از دیگر جنبههای عملکرد استادیار آینده را هم استخدام کردهایم؛ جنبههایی از این قبیل که آیا برای اداره کلاس خود را از قبل آماده میکند و به موقع در کلاس حاضر میشود، آیا حضورش برای همکارانش فایده ای دارد، آیا در امور گروه همکاری میکند، آیا از موقعیت خود نسبت به دانشجویان سوء استفاده نمیکند، و آیا به خرج گروه به دوستانش در نقاط دوردست (مثلا هنگ کنگ) تلفن نمیزند؛ بنابراین ارزش مبادله از نظر طرفین آن برابر است با ارزش خصوصیات متفاوتی که در یک کالا یا خدمت انباشته شدهاست. اندازهگیری این خصوصیات نیازمند صرف منابع است و تعریف و سنجش حقوقی که منتقل میشود نیز منابع اضافی طلب میکند.
درواقع در یک مبادله، طرفین تلاش میکنند صفات ارزشمند داراییها (کالا یا خدمت مورد معامله) را تعیین کنند؛ این جنبهها به دلیل وجود هزینههای گزاف چندان به وضوح مشخص نیست و تعیین آن متضمن هزینههای زیادی است.
از طرف دیگر اطلاعات دو طرف دربارهٔ این صفات باارزش به یک میزان نیست، مثلاً در مثالهای نورث، فروشنده پرتقال و دلال اتومبیل دست دوم بسیار بیشتر از خریداران آن کالاها از صفات با ارزش کالاهای مبادله شده آگاهی دارند، همینطور پزشک نیز دربارهٔ کیفیت خدمات و مهارت خود بسیار بیش از بیمار آگاهی دارد. به همین صورت استادیاران بسیار بیشتر از رئیس گروه دربارهٔ عادات شغلی خود میدانند. یا مثلاً خریدار بیمه عمر از یک شرکت بیمه، بیشتر از بیمه گر از سلامتی خود آگاه است. نه تنها یکی از طرفین مبادله بیش از طرف دیگر دربارهٔ برخی صفات با ارزش میداند، بلکه از پنهان کردن این اطلاعات میتواند سود هم ببرد.[32]
چون اندازهگیری بسیار پرهزینه است، درنتیحه اجرا نیز پرهزینه خواهدشد، چراکه ما از صفات باارزش کالا یا خدمات مورد معامله یا از همه ویژگیهای عملکرد کارگزاران آگاهی نداریم؛ و نظارت بر آنها مستلزم داشتن این اطلاعات است، بنابراین این اندازهگیری و نظارت بر آن به تخصیص منابعی گزاف نیاز دارد.[33]
نورث در مقاله «دولت و هزینه مبادله در تاریخ»، ۱۹۸۴ میزان «هزینههای مبادله» و عوامل تعیینکننده آن را مورد بررسی قرار دادهاست؛ او اساس وجود این هزینهها را به دلیل وجود «هزینههای معاملاتی» میداند، اما علاوه بر آن، ساختار پشتیبانی از حقوق مالکیت و ایدئولوژی را نیز در میزان «هزینه مبادله» مؤثر قلمداد میکند. نورث در این مقاله معتقد است چهار متغیر عمده، میزان هزینههای مبادله را تعیین میکنند:
یکی از اساسیترین مفاهیم در آثار و اندیشههای نورث و نقطه کانونی مباحثش، نهاد است. او در مقالهها و کتابهای مختلفش بارها از نهاد سخن گفته، اما دو تعریفش از نهاد که میتواند ابعاد مختلف و جامع آن در نگاه نورث را برساند، عیناً نقل میشود:
نهادها قوانین بازی در جامعهاند، یا به عبارتی سنجیدهتر قیودی هستند وضع شده از جانب نوع بشر که روابط متقابل انسانها با یکدیگر را شکل میدهند. در نتیجه نهادها سبب ساختارمند شدن انگیزههای نهفته در مبادلات بشری میشوند، چه این مبادلات سیاسی باشند چه اقتصادی و چه اجتماعی. تغییرات نهادی مسیر تحول جوامع بشری در طول تاریخ را مشخص میکنند و بنابراین کلید فهم تغییرات تاریخی محسوب میشوند.[35]
نهادها با در اختیار نهادن ساختارهایی برای زندگی روزمره، عدم اطمینان را کاهش میدهند. نهادها راهنمای کنش متقابل انساها هستند؛ بنابراین وقتی میخواهیم به دوستی در خیابان سلام کنیم، اتومبیل برانیم، پرتقال بخریم، پول قرض بگیریم، کسب و کاری راه بیاندازیم، امواتمان را دفن کنیم، یا به هنگام انجام هر کار دیگری، میدانیم (یا میتوانیم به راحتی یاد بگیریم) که چه باید بکنیم. میدانیم اگر قرار بود داد و ستد مشابهی را در کشور دیگری مثلاً بنگلادش انجام دهیم آنگاه نهادها فرق میکردند. به قول اقتصاددانها، نهادها حد و مرز مجموعه انتخابهای افراد را تعیین میکنند.[36]
درواقع نورث نهادها را قید و بندهایی میداند که انسان آنها را به منظور شکلدادن به ساختار روابط متقابل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود تهیه کردهاند. او نهادها را شامل محدودیتهای غیررسمی فتواهای دینی، محرمات، عادات و سنتها و قوانین و اصول رفتاری و قواعد رسمی (قوانین اساسی قانونها و حقوق مالکیت) میداند. به اعتقاد او در طول تاریخ، انسان نهادها را به وجود آوردهاست تا نظم ایجاد کند و عدم اطمینان مبادلات را کاهش دهد، بنابراین آنها در کنار سایر قیود معمول در حوزه علم اقتصاد، مجموعه انتخابها را تعریف میکند و بنابراین، هزینههای تولید و مبادله و در نتیجه سودآوری و امکانپذیری فعالیتهای اقتصادی را تعیین میکند.
یکی از مهمترین مبانی اندیشه نورث این است که نهادها بهطور فزاینده تطور مییابند و گذشته را به حال و آینده پیوند میدهد؛ تاریخ از نظر او در مجموع یک داستان طولانی از تطور نهادی است و عملکرد تاریخی اقتصاد کشورها فقط به عنوان بخشی از یک داستان ادامهدار، قابل درک است؛ بنابراین چون نهادها ساختار انگیزشی اقتصاد را شکل میدهند هنگامی که این ساختار انگیزشی تطور مییابد، تعیین میکند که جهت تحولات اقتصادی به کدام سمت (رشد با رکود تورمی) است.[37]
نورث در آخرین کتابش، «خشونت و نظمهای اجتماعی»، ۲۰۰۹ تعریف بهروزتری از نهادها ارائه داد:
قواعد رسمی، قوانین مکتوب، معاهدات اجتماعی رسمی، هنجارهای غیررسمی، رفتارها و باورهای مشترک دربارهٔ جهان به همراه ابزارهای اجرا در زمره نهادها به حساب میآیند.[38]
نورث در کتاب «ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصادی» منتشر شده در ۱۹۸۱ این فکر که نهادها کارآمدند را کنار گذاشت و تلاش کرد این نکته را تبیین کند که چرا قواعد ناکارآمد، معمولاً وجود دارند و تداوم مییابند؟ در این کتاب این موضوع را از دریچه نظریهای ساده و همچنان نئوکلاسیک در مورد دولت بررسی کرد که میتوانست توضیح دهد چرا دولت میتواند قواعدی را تعیین کند که رشد اقتصادی را ترغیب نمیکنند؟ اما این نظریه و درک رایج، او را راضی نمیکرد و به دنبال ابداع مدلی جدید از فرایند سیاسی بود. این امر او را واداشت که در ۱۹۸۳ پس از ۳۳ سال دانشگاه واشینگتن را ترک کند و به دانشگاه واشینگتن در سنلوئیس برود و در آنجا مرکزی در زمینه اقتصاد سیاسی ایجاد کند.[17]
پیشگفتار این کتاب هفت نکته را مطرح میکند:
کتاب «نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی» منتشر شده در ۱۹۹۰ حاصل تلاشهای تحقیقاتی نورث در دهه هشتاد میلادی است؛ نورث تلاش کرد چهارچوبی اقتصادی سیاسی را بسط دهد که در آن چهارچوب، بتوان تغییرات بلندمدت نهادها را بررسی کرد. اصل عقلانیت مدلی است که در اقتصاد نئوکلاسیک تحلیل میکند که افراد بر چه اساس تصمیم میگیرند و تعاملات اقتصادی به کدام سمت میرود؟ و تلاش برای حل معمای اصل عقلانیت، نقطه کانونی این کتاب است.[17]
نورث در ابتدای پیشگفتار این کتاب دلیل اهمیت زیاد نهادها و تمرکزش به نهادها و تغییرات نهادی را در یک پاراگراف بیان میکند:
تاریخ مهم است. اهمیت تاریخ صرفاً به این دلیل نیست که میتوانیم از گذشته بیاموزیم، بلکه به دلیل آن است که حال و آینده به واسطه تداوم نهادهای یک جامعه با گذشته پیوند دارند. گذشته انتخابهای امروز و فردا را شکل میدهد و گذشته را فقط در قالب حکایت تحول نهادی میتوان فهمید. الحاق نهادها به نظریه اقتصادی و تاریخ اقتصادی گامی است اساسی برای اصلاح نظریه و تاریخ اقتصادی.
سپس و بر این مبنا آنچه در این تحقیق انجام دادهاست را توضیح میدهد که آن را در سه محور میتوان بیان کرد:
نورث در آخر میگوید هرچند پیام اصلیاش به اقتصاددانان و تاریخدانان اقتصادی است، ولی فکر میکند این بحث به همان اندازه برای دیگر دانشمندان علوم اجتماعی نیز جالب خواهد بود. با توجه به این موضوع تلاش کردهاست تا از واژهگان اقتصادی، حداقل استفاده را کند و تحلیلش برای کسانی که اقتصاددان نیستند هم واضح و روشن باشد.[40]
در ادامه این مسیر تحقیقاتی که حاصلش در کتاب «نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی» آمده بود، باید تبیینی از انتخابهای مردم داشت و پاسخی برای این سوال پیدا کرد که چرا و چگونه ایدئولوژیهایی از قبیل کمونیسم یا بنیادگرایی اسلامی میتواند انتخاب آنها را شکل دهد و مسیر تحول نظامهای اقتصادی در طول سالیان متمادی را تعیین کند؟ برای رسیدن به چنین تبیینی، شناخت نحوه یادگیری ذهن و چگونگی انتخاب، ضروری بود و این کار، مستلزم کاووشی عمیق در علوم شناختی؛ تنها از این طریق میتوان به مسئله ایدئولوژی پی برد. بنابراین تمرکز تحقیقات نورث از ۱۹۹۰ به این مسئله اختصاص یافت. اینها سوالات اساسی این مسیر اند:
او این مسیر را ادامه داد و خواست چهارچوبی تحلیلی را بسط دهد که بتواند به صورت بهتری تغییرات بلندمدت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را تبیین کند، برای این کار دست به کاووش عمیقتری در علوم شناختی زد تا با کمک آن، برای فهم چگونگی عملکرد ذهن و مغز و نحوه ارتباط آن با انتخابها و نظام اعتقادی مردم تلاش کند. اینها زیربنای تغییرات نهادی اند بنابراین پیششرطی ضروری برای بسط نظریهای درباره تغییر نهادی به حساب میآیند. او همچنین تلاش کرد نظریه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را با هم تلفیق کند چرا که نظریهای کارا درباره تغییرات اقتصادی نمیتواند تنها به علم اقتصاد محدود باشد و باید با علوم اجتماعی و سپس آنها با علوم شناختی تلفیق شوند. حاصل این پژوهشها کتاب «فهم فرآیند تخول اقتصادی» منتشر شده در ۲۰۰۵ است.[13]
نورث در پیشگفتار این کتاب ابتدا به اهمیت «فهم فرایند تحول اقتصادی» میپردازد و آن را مفهومی میداند، که دلایل عملکرد متفاوت اقتصادها در زمان گذشته و حال را توضیح میدهد. نورث میگوید فقط در صورت داشتن چنین نظریهای قادر به بیان دلایل تاریخ طولانی رشد پایدار ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی، صعود و افول غیرمنتظره اتحاد جماهیر شوروی، عملکردهای متمایز رشد اقتصادی سریع تایوان و کره جنوبی و رکورد ملالانگیز اقتصادهای جنوب آفریقا و تکامل متمایز آمریکای لاتین و آمریکای شمالی خواهیم بود؛ و چنین دانشی را ورای فهم گذشته، کلید بهبود عملکرد اقتصادها در زمان حال و آینده میداند. او معتقد است فهم واقعی چگونگی رشد اقتصادها، درها را برای نیل به رفاه انسانی بیشتر و کاهش بدبختی و فقر شدید میگشاید.
سپس به سکوت و ناتوانی پارادایم و چهارچوب نئوکلاسیک برای تبیین این نظریه و درنتیجه جهانی که در آن زندگی میکنیم، اشاره میکند؛ جهانی پیوسته در حال تغییر و سرشار از عدم اطمینان که به شیوههای جدید و بی بدیلی، پیوسته در حال تکامل تدریجی است؛ بنابراین تلاش میکند محورهایی را برای تبیین فهم تحول اقتصادی، سیاسی و اجتماعی -که نمیتوان به تغییر در یکی از آنها بدون تغییر در سایر ابعاد پرداخت- در طول زمان ارائه کند، سپس به معرفی موضوع کتاب و بخشهای مختلف آن میپردازد:
این تنش یادشده و دلالتهای آن برای وضعیت بشر در زمان گذشته، حال و آینده، موضوع کتاب است؛ در بخش اول، ابعاد چالش پیچیده برای انجام مطالعه عمیق «فرایند تحول اقتصادی» مورد تصریح و شناسایی قرار میگیرد و بخش دوم نیز تلاش میکند، مسیری به سوی فهم عمیقتر باز کند.
در آخر نورث جمعبندی میکند تا زمانی که به فهم فرایند تحول اقتصادی نپردازیم، به نحوی سودمند قادر به مدلسازی تحول اقتصادی نیستیم. او میگوید:
یک مدل مطلوب، متضمن فهم جامع پیشینی از عوامل پیچیده سازنده فرایند مذکور و سپس سادهسازی آگاهانه عناصر اساسی آن است.
او فهم فرایند تحول اقتصادی را پیشنیازی ضروری میداند که در اقدام شتابزده اقتصاددانان در مدلسازی تحول و رشد اقتصادی مغفول ماندهاست؛ و تصریح میکند فاصله بسیاری با فهم کامل فرایند تحول اقتصادی وجود دارد، و تا زمانی که به فهم کامل فرایند یادشده دسترسی نیابیم، موفقیت بسیار کمی در بهبود هدفمند و مدبرانه عملکرد اقتصادی وجود خواهدداشت. او آنچه در کتاب مطرح میشود را تلاش برای بهبود فهممان از فرایند مذکور میداند.[41]
کتاب «خشونت و نظم های اجتماعی» انتشار یافته در ۲۰۰۹ تلاش میکند چهارچوب مفهومی برای تبیین رابطه بین اقتصاد و سیاست و مدلی درباب حکومت را ارائه دهد. این کتاب توضیح میدهد که همواره خشونت به عنوان تهدیدی همه جا حاضر بوده و چگونه تلاش برای کنترل آن جوامع و تعاملات انسانی را در طول تاریخ شکل داده است.
ابتدا در قالب چند پرسش و پاسخ مفاهیم مقدماتیای که نورث و همکارانش در پیشگفتار این کتاب توضیح دادهاند، بیان میشود، سپس اشاره آنها به موضوع و هدف اصلی کتاب، طرح میشود:
«درک این نکته که چگونه نظمهای اجتماعی تعاملات اجتماعی را ساختارمند میکنند؟» هدف اصلی کتاب است. چهارچوب مفهومی ارائه شده، (چهارچوب مفهومی نظم دسترسی) منطق درونی دو نوع نظم اجتماعی حاکم بر جهان مدرن و فرایند گذار جوامع از یک نظم اجتماعی به نظم دیگر را تبیین میکند. (نظم اجتماعی اولیه پیش از این دو، نظم خوراک جویی بود که ویژگی جوامع شکارگر گردآوری کننده خوراک است)
نورث و همکارانش تأکید میکنند در این کتاب چهارچوبی مفهومی و نه نظریه ای رسمی یا تحلیلی را صورت بندی کردهاند؛ و همچنین خواست آنها نگارش کتابی بود که برای انواع دانشمندان اجتماعی و تاریخ نگاران قابل فهم باشد.
براساس گفته آنها این سه نظم اجتماعی سه الگوی متمایز در تاریخ بشر را مورد شناسایی قرار میدهند؛ در این کتاب نشان دادهمیشود که چگونه نظم اجتماعی دوم و سوم ساختارمند شدند، چرا آنها به این شیوه عمل میکنند و منطق زیربنایی گذار از یک نظم اجتماعی به نظم اجتماعی دیگر چیست؟ آنچه ارائه میشود مدلی صوری نیست که مستلزم آزمونهای تجربی صریح باشد یا پیشبینیهای قطعی دربارهٔ تغییر اجتماعی ارائه دهد. در عوض، چهارچوبی مفهومی پیشنهاد شده که الگوهای درونزای رفتار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، دینی و آموزشی را به صراحت دربرمیگیرد.
چالش این مطالعه تبیین این نکته است که چگونه نهادهای اجتماعیِ بادوام و پیشبینی پذیر، با جهانی همیشه در حال تغییر، پیشبینی ناپذیر و بدیع، درون چهارچوبی سازگار با نیروهای پویای تغییر اجتماعی، رابطه دارند. تأکید نورث و همکارانش این است که درون این چهارچوب به دنبال هیچ غایت گرایی نیستند: این صرفاً تبیینی پویا از تغییر اجتماعی و نه لزوماً پیشرفت اجتماعی است.
در آخر مینویسند که مثالهای تاریخی را با بحث مفهومی درآمیختند تا با شواهد کافی نشان دهند این الگوها واقعاً در جهان وجود دارد. در مورد گذار از حکومتهای طبیعی به جوامع دسترسی باز، نشان دادند میتوان نیروهای شناسایی شده را در سوابق تاریخی موجود بازجست. آنها تأکید میکنند که قصد ندارند تاریخی نو از جهان بنویسند، بلکه تاریخ برای آنها مثالها و روشنگریها را ارائه میدهد به جای اینکه آزمونهایی قطعی از اندیشههای آنها باشد. مثالهای ارائه شده در کتاب از انقلاب نوسنگی تا جمهوری و امپراطوری روم، از تمدن آزتک آمریکای مرکزی تا سدههای میانه و حال را در بر میگیرد. سپس به استدلال احتمالی برخی کارشناسان در حیطه زمانها و مکانهایی که بررسی کردهاند، اشاره کردند که خواهند گفت این مثالها از بافتار عادی خود خارج شدهاند، نورث و همکارانش در برابر این نقد احتمالی میگویند بله، این کار را به قصد قرار دادن این مثالها در بافتارهای جدید کردهاند تا چهارچوبی جدید برای تفسیر جریان تاریخ بشر طی ده هزار سال گذشته ارائه دهند، و راههایی جدید برای اندیشیدن دربارهٔ مشکلات عاجل توسعه سیاسی و اقتصادی، که جهان امروز با آنها روبرو است، گشوده شود.[42]
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)[یادداشت 10]
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)[یادداشت 16]
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)[یادداشت 19]
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)[یادداشت 22]
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)
نورث، داگلاس (۱۹۶۱). رشد اقتصادی ایالات متحده: ۱۷۹۰ تا ۱۸۶۰.
نورث، داگلاس (۱۹۶۶). رشد و رفاه در گذشته آمریکا: تاریخ اقتصادی جدید.
داگلاس نورث؛ رابرت توماس, ویراستاران (۱۹۶۸). رشد اقتصاد آمریکا تا ۱۸۶۰: تاریخ مستند ایالات متحده.
ویرایش هفدهم (سال ۲۰۱۲) این کتاب به فارسی ترجمه شدهاست:
- میلر، راجر؛ بنجامین، دنیل؛ نورث، داگلاس (۲۰۱۲). دانشگاه تا بازار: شرحی بر اقتصاد موضوعات عمومی. چاپ اول، ۱۳۹۷. ترجمهٔ هاشم راعی. تهران: دنیای اقتصاد.[یادداشت 31]
نورث، داگلاس؛ دیویس، لانس (۱۹۷۱). تغییر نهادی و رشد اقتصادی آمریکا.
نورث، داگلاس؛ توماس، رابرت پل (۱۹۷۳). ظهور جهان غرب: تاریخ اقتصادی جدید.
این کتاب به فارسی ترجمه شده است:
- نورث، داگلاس (۱۹۸۱). ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصادی. چاپ اول، ۱۳۷۹. ترجمهٔ غلامرضا آزاد (ارمکی). تهران: نی.[یادداشت 32][یادداشت 33]
این کتاب به فارسی ترجمه شده است:
- نورث، داگلاس (۱۹۹۰). نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی. چاپ اول، ۱۳۷۷. ترجمهٔ محمدرضا معینی. تهران: سازمان برنامه و بودجه، مرکز اسناد، مدارک و انتشارات.[یادداشت 34]
لی آلستون؛ ثرین اگرتسون؛ داگلاس نورث, ویراستاران (۱۹۹۶). مطالعات تجربی در تغییرات نهادی.[یادداشت 35]
این کتاب دو ترجمه به فارسی دارد:
- نورث، داگلاس (۲۰۰۵). فهم فرایند تحول اقتصادی. چاپ اول، ۱۳۹۶. ترجمهٔ میرسعید مهاجرانی؛ زهرا فرضیزاده. تهران: نهادگرا.[یادداشت 36]
- نورث، داگلاس (۲۰۰۵). دگرگونی اقتصادی. چاپ اول، ۱۳۹۸. ترجمهٔ داود حیدری؛ مفید علیزاده. تهران: دنیای اقتصاد.[یادداشت 37]
این کتاب دو ترجمه به فارسی دارد:
- نورث، داگلاس؛ والیس، جان؛ وینگاست، باری (۲۰۰۹). خشونت و نظمهای اجتماعی: چهارچوب مفهومی برای تفسیر تاریخ ثبت شده بشر. چاپ اول، ۱۳۹۶. ترجمهٔ جعفر خیرخواهان؛ رضا مجیدزاده. تهران: روزنه.[یادداشت 38]
- نورث، داگلاس؛ والیس، جان؛ وینگاست، باری (۲۰۰۹). خشونت و نظامهای اجتماعی: چهارچوبی مفهومی برای تفسیر تاریخ مکتوب بشر. چاپ اول، ۱۳۹۷. ترجمهٔ بهنام ذوقی رودسری. تهران: شیرازه.[یادداشت 39]
این کتاب به فارسی ترجمه شده است:
- داگلاس نورث؛ جان والیس؛ استیون وب؛ باری وینگاست, ویراستاران (۲۰۱۳). سیاست، اقتصاد و مسائل توسعه در سایه خشونت. چاپ اول، ۱۳۹۵. ترجمهٔ محسن میردامادی؛ محمدرضا نعیمیپور. تهران: روزنه.[یادداشت 40][یادداشت 41]
ردیف | عنوان کتاب | سال انتشار | مشخصات کتاب | |
جایگاه نورث | ||||
نسخه (های) ترجمه شده | ||||
---|---|---|---|---|
دوره پژوهشی | ||||
۱ | رشد اقتصادی ایالات متحده: ۱۷۹۰ تا ۱۸۶۰ | ۱۹۶۱ | North, Douglass C (1961). The Economic Growth of the United States 1790-1860. | |
نویسنده | ||||
_ | ||||
اولین نمونهها از تاریخ اقتصادی جدید[1] | ||||
۲ | رشد و رفاه در گذشته آمریکا: تاریخ اقتصادی جدید | ۱۹۶۶ | North, Douglass C (1966). Growth and Welfare in the American Past: A New Economic History. | |
نویسنده | ||||
_ | ||||
تاریخ اقتصادی جدید | ||||
۳ | رشد اقتصاد آمریکا تا ۱۸۶۰: تاریخ مستند ایالات متحده | ۱۹۶۸ | Douglass C. North; Robert P. Thomas, eds. (1968). The Growth Of The American Economy To 1860: Documentary History of the United States. | |
یکی از ویراستاران | ||||
_ | ||||
_ | ||||
۴ | اقتصاد موضوعات عمومی | ۱۹۷۱ | Miller, Roger L; Benjamin, Daniel K; North, Douglass C (1971). The Economics of Public Issues (1 ed.). | |
یکی از نویسندهها | ||||
ویرایش هفدهم (۲۰۱۲) آن ترجمه شده است:
میلر، راجر؛ بنجامین، دنیل؛ نورث، داگلاس (۲۰۱۲). دانشگاه تا بازار: شرحی بر اقتصاد موضوعات عمومی. چاپ اول، ۱۳۹۷. ترجمهٔ هاشم راعی. تهران: دنیای اقتصاد.[یادداشت 31] | ||||
_ | ||||
۵ | تغییر نهادی و رشد اقتصادی آمریکا | ۱۹۷۱ | North, Douglass C; Davis, Lance E (1971). Instilutional Change and American Economic Growth. | |
یکی از نویسندهها | ||||
_ | ||||
اولین تلاشهای محتاطانه برای بسط برخی ابزارهای تحلیلی نهادی و به کار بردن آن در تاریخ اقتصادی[51] | ||||
۶ | ظهور جهان غرب: تاریخ اقتصادی جدید | ۱۹۷۳ | North, Douglass C; Thomas, Robert P (1973). The Rise of the Western World: A New Economic History. | |
یکی از نویسندهها | ||||
_ | ||||
اولین تلاشهای محتاطانه برای بسط برخی ابزارهای تحلیلی نهادی و به کار بردن آن در تاریخ اقتصادی[51] | ||||
۷ | ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصادی | ۱۹۸۱ | North, Douglass C (1981). Structure and Change in Economic History. | |
نویسنده | ||||
نورث، داگلاس (۱۹۸۱). ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصادی. چاپ اول، ۱۳۷۹. ترجمهٔ غلامرضا آزاد (ارمکی). تهران: نی.[یادداشت 32][یادداشت 33] | ||||
اقتصاد نهادگرایی جدید: اولین تلاشها برای ایجاد و بسط نظریهای درباره نهادها و تغییرات نهادی، کنارگذاشتن این فکر که نهادها همیشه کارآمدند و تلاش برای پاسخ دادن به این سوال که چرا قواعد ناکارآمد معمولا وجود دارند؟[17] | ||||
۸ | نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی | ۱۹۹۰ | North, Douglass C (1990). Institutions, Institutional Change and Economic performance. | |
نویسنده | ||||
نورث، داگلاس (۱۹۹۰). نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی. چاپ اول، ۱۳۷۷. ترجمهٔ محمدرضا معینی. تهران: سازمان برنامه و بودجه، مرکز اسناد، مدارک و انتشارات.[یادداشت 34] | ||||
بسط اقتصاد نهادگرایی جدید: تلاش برای ایجاد نظریهای در باب نهادها و تغییرات نهادی که بتواند عملکرد اقتصادها در طول زمان را توضیح دهد.[40] | ||||
۹ | مطالعات تجربی در تغییرات نهادی | ۱۹۹۶ | Lee Alston; Thrainn Eggertsson; Douglass C. North, eds. (1996). Empirical Studies in Institutional Change. | |
یکی از ویراستاران[یادداشت 35] | ||||
_ | ||||
مطالعه موردی درباره نهادها و تغییرات نهادی | ||||
۱۰ | فهم فرایند تحول اقتصادی | ۲۰۰۵ | North, Douglass C (2005). Understanding the Process of Economic Change. | |
نویسنده | ||||
نورث، داگلاس (۲۰۰۵). فهم فرایند تحول اقتصادی. چاپ اول، ۱۳۹۶. ترجمهٔ میرسعید مهاجرانی؛ زهرا فرضیزاده. تهران: نهادگرا.[یادداشت 36] | نورث، داگلاس (۲۰۰۵). دگرگونی اقتصادی. چاپ اول، ۱۳۹۸. ترجمهٔ داود حیدری؛ مفید علیزاده. تهران: دنیای اقتصاد.[یادداشت 37] | |||
ادامه تلاشها برای بسط اقتصاد نهادگرایی جدید و ایجاد و گسترش نظریهای درباره نهادها و تغییرات نهادی که بتواند عملکرد اقتصادها در طول زمان را توضیح دهد.[41] | ||||
۱۱ | خشونت و نظمهای اجتماعی: چهارچوب مفهومی برای تفسیر تاریخ ثبت شده بشر | ۲۰۰۹ | North, Douglass C; Wallis, John Joseph; Weingast, Barry R (2009). Violence and Social Orders: A Conceptual Framework for Interpreting Recorded Human History. | |
یکی از نویسندهها | ||||
نورث، داگلاس؛ والیس، جان؛ وینگاست، باری (۲۰۰۹). خشونت و نظمهای اجتماعی: چهارچوب مفهومی برای تفسیر تاریخ ثبت شده بشر. چاپ اول، ۱۳۹۶. ترجمهٔ جعفر خیرخواهان؛ رضا مجیدزاده. تهران: روزنه.[یادداشت 38] | نورث، داگلاس؛ والیس، جان؛ وینگاست، باری (۲۰۰۹). خشونت و نظامهای اجتماعی: چهارچوبی مفهومی برای تفسیر تاریخ مکتوب بشر. چاپ اول، ۱۳۹۷. ترجمهٔ بهنام ذوقی رودسری. تهران: شیرازه.[یادداشت 39] | |||
ادامه تلاشها برای بسط اقتصاد نهادگرایی جدید: ایجاد مدل و چهارچوب مفهومی جدید در اقتصاد سیاسی که بتواند رابطه سیاست و اقتصاد را توضیح دهد و درنتیجه ایجاد مدلی جدید در باب حکومت. این مدل توضیح میدهد که چگونه تهدید همه جا حاضر خشونت، در طول تاریخ جوامع را شکل داده است. ادعا شده این چهارچوب، روند تاریخی همه کشورها را میتواند تبیین کند (در این کتاب نمونههایی از روند تاریخی چند کشور آورده شده است).[42] | ||||
۱۲ | سیاست، اقتصاد و مسائل توسعه در سایه خشونت | ۲۰۱۳ | Douglass C. North; John Joseph Wallis; Steven B. Webb; Barry R. Weingast, eds. (2013). Politics, Economics, and the Problems of Development in the Shadow of Violence. | |
یکی از ویراستاران[یادداشت 40] | ||||
داگلاس نورث؛ جان والیس؛ استیون وب؛ باری وینگاست, ویراستاران (۲۰۱۳). سیاست، اقتصاد و مسائل توسعه در سایه خشونت. چاپ اول، ۱۳۹۵. ترجمهٔ محسن میردامادی؛ محمدرضا نعیمیپور. تهران: روزنه.[یادداشت 41] | ||||
بسط اقتصاد نهادگرایی جدید: بررسی ۹ کشور در حال توسعه با استفاده از مدل و چهارچوب جدیدی که در کتاب «خشونت و نظمهای اجتماعی» ابداع و تشریح شد.[52] |
سال | رویداد(ها) | |||||
---|---|---|---|---|---|---|
۱۹۲۰ | تولد در کمبریج، ماساچوست | |||||
۱۹۴۱ | به مدت یک تابستان با دوراثیا لنج، عکاسی کار کرد. همسر لنج، در بخش اقتصاد در دانشگاه کالیفرنیا، تلاش کرد نورث را متقاعد کند که در دوره تحصیلات تکمیلی اقتصاد بخواند | |||||
۱۹۴۲ | دریافت کارشناسی [در رشتهای سه وجهی مرتبط با علوم سیاسی، فلسفه و علم اقتصاد][9] از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی | |||||
۱۹۴۲–۱۹۴۶ | خدمت در شرکت مرچنت مرین (en:United States Merchant Marine) [بازرگانان دریایی ایالات متحده] در طول جنگ جهانی دوم | |||||
۱۹۴۴ | اولین ازدواج با لوییس هِیستر که به طلاق انجامید؛ سه پسر به نامهای داگلاس، کریستوفر، و مالکوم که در بین سالهای ۱۹۵۱ و ۱۹۵۷ به دنیا آمدند، حاصل این ازدواج است[11][12] | |||||
۱۹۴۶ | بازگشت به دانشگاه کالیفرنیا، برکلی به عنوان دانشجوی دوره تحصیلات تکمیلی در رشته اقتصاد؛ نورث میخواست حقوق بخواند اما جنگ جهانی دوم سه سال فرصت مطالعه به او داد و در نهایت اقتصاد را برگزید[10] | |||||
۱۹۵۰–۱۹۸۳ | فعالیت در دانشگاه واشینگتن: | |||||
۱۹۵۰–۱۹۵۱ | ۱۹۵۱–۱۹۵۶ | ۱۹۵۶–۱۹۶۰ | ۱۹۶۰–۱۹۸۳ | |||
استاد دستیار [acting assistant professor] | استادیار | دانشیار | استاد اقتصاد (از ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۹ به عنوان رئیس گروه اقتصاد)[15][16] | |||
۱۹۵۲ | دریافت دکتری [در رشته اقتصاد] از دانشگاه کالیفرنیا، برکلی | |||||
۱۹۵۶–۱۹۵۷ | عضو پژوهشگر در دفتر ملی تحقیقات اقتصادی؛ عمده مطالعه کمی او در مورد تراز پرداخت ایالات متحده از ۱۷۹۰ تا ۱۸۶۰ که منجر به انتشار اولین کتاب در سال ۱۹۶۱ شد | |||||
۱۹۵۸ | دانشیار مهمان در دانشگاه استنفورد[15] | |||||
۱۹۶۰–۱۹۶۶ | همکاری با مجله تاریخ اقتصادی | |||||
۱۹۶۱ | انتشار کتاب رشد اقتصادی ایالات متحده، ۱۷۹۰ تا ۱۸۶۰ | |||||
[16]۱۹۶۱–۱۹۶۶ | مدیر انستیتوی تحقیقات اقتصادی دانشگاه واشینگتن | |||||
۱۹۶۶ | انتشار کتاب رشد و رفاه در گذشته آمریکا: تاریخ اقتصادی جدید | |||||
۱۹۶۶–۱۹۶۷ | به تاریخ اقتصادی اروپا علاقهمند شد و سال را در ژنو به عنوان عضو هیئت علمی فورد گذراند | |||||
۱۹۷۱ | انتشار کتاب تغییر نهادی و رشد اقتصادی آمریکا (با L. E. Davis) | |||||
۱۹۷۲ | به عنوان رئیس انجمن تاریخ اقتصاد انتخاب شد | |||||
دومین ازدواج با الیزابت کیس[13] | ||||||
دریافت کمکهزینه گوگنهایم برای علوم انسانی ـ تاریخ اقتصادی[50] | ||||||
۱۹۷۳ | انتشار کتاب ظهور جهان غرب: تاریخ اقتصادی جدید (با R. P. Thomas) | |||||
مدیر مهمان مرکز de Recherche Historique در مدرسه عملی پژوهشهای عالی، پاریس | ||||||
۱۹۷۹ | استاد [Peterkin Professor] اقتصاد سیاسی در دانشگاه رایس[44] | |||||
۱۹۸۱ | انتشار کتاب ساختار و دگرگونی در تاریخ اقتصادی | |||||
۱۹۸۱–۱۹۸۲ | استاد [Pitt Professor] نهادهای آمریکایی در دانشگاه کمبریج، انگلیس[15] | |||||
۱۹۸۳–۲۰۱۵ | به دانشگاه واشینگتن در سنلوئیس نقل مکان کرد، جایی که مرکز اقتصاد سیاسی را ایجاد کرد. (از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۰ بهعنوان مدیر مرکز اقتصاد سیاسی): | |||||
۱۹۸۳–۱۹۹۶ | ۱۹۹۶–۲۰۱۲ | ۲۰۱۲–۲۰۱۵ | ||||
استاد [Henry R. Luce Professor] حقوق و آزادی [Law and Liberty] و استاد اقتصاد و تاریخ، در دپارتمان اقتصادِ [کالج] هنر و علوم | استاد [Spencer T. Olin Professor] در [کالج] هنر و علوم [Arts and Sciences] (نورث این رتبه که بالاترین سطح در این دانشگاه است[5] را برای اولین بار در اکتبر ۱۹۹۶ دریافت کرد) | استاد بازنشسته [Spencer T. Olin Emeritus Professor] در [کالج] هنر و علوم[45][6][15] | ||||
۱۹۸۷ | انتخاب به عنوان عضو آکادمی هنرها و علوم آمریکا[46] | |||||
۱۹۸۷–۱۹۸۸ | همکاری با مرکز مطالعات پیشرفته علوم رفتاری در دانشگاه استنفورد[18] | |||||
۱۹۹۰ | انتشار کتاب نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی | |||||
۱۹۹۱ | دریافت جایزه جان آر کامونز (به عنوان اولین اقتصاددان رشته تاریخ اقتصاد که این جایزه را دریافت کرده)[4] | |||||
۱۹۹۳ | دریافت جایزه نوبل اقتصاد (به همراه رابرت فوگل) | |||||
۱۹۹۵ | آغاز همکاری با انستیتو هوور در دانشگاه استنفورد به عنوان همکار پژوهشی ارشد؛ این همکاری تا آخر عمر ادامه پیدا کرد[22] | |||||
۱۹۹۶ | به عنوان عضو آکادمی انگلیس انتخاب شد | |||||
۱۹۹۷ | مشاور گزارش توسعه جهانی ۱۹۹۷: دولت در دنیای متغیر، بانک جهانی | |||||
تأسیس انجمن بینالمللی اقتصاد نوین نهادی به همراه رونالد کوز (برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۹۱)[48] | ||||||
۲۰۰۲ | دریافت جایزه «جستجوی» انجمن ویلیام گرین لایف دانشگاه واشینگتن در سنلوئیس[6] | |||||
۲۰۰۳ | دریافت درجه افتخاری دکترای علوم انسانی، دانشگاه واشینگتن در سنلوئیس، میسوری | |||||
۲۰۰۴ | همکاری با پروژه اجماع کپنهاگ ۱ (اولویتبندی مشکلات جهانی)[18] | |||||
۲۰۰۵ | انتشار کتاب فهم فرایند تحول اقتصادی | |||||
۲۰۰۸ | همکاری با پروژه اجماع کپنهاگ ۲ (اولویتبندی مشکلات جهانی)[18] | |||||
همکاری در پروژه «راهنمای بخشش» اجماع کپنهاگ (اولویتبندی کارهای خیریه با توجه به نتایج پروژه اجماع کپنهاگ ۲)[18] | ||||||
۲۰۰۹ | انتشار کتاب خشونت و نظمهای اجتماعی: چارچوبی مفهومی برای تفسیر تاریخ ثبت شده بشر (با جان جی والیس و باری آر وینگاست) | |||||
۲۰۱۲ | انتشار کتاب سیاست، اقتصاد، و مسایل توسعه در سایه خشونت (با جان جی والیس، استیون بی. وب و باری آر وینگاست) | |||||
۲۰۱۵ | درگذشت در بنزونیا، میشیگان |
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.