From Wikipedia, the free encyclopedia
گویش بختیاری یا لری بختیاری یکی از گویشهای زبان لری و زبانهای جنوب غربی ایران است.[۲][۳][۴][۵] که توسط مردم بختیاری که در سرزمین بختیاری قدیم زندگی میکنند به کار برده میشود.[۶][۶][۷][۸][۹] این گویش از لحاظ واژگان ۹۵ درصد با لری فیلی «خرمآبادی»، ۸۶ درصد با لکی و ۷۵ درصد با کردی سورانی[۱۰] شباهت دارد، اما از لحاظ دستوری کمی با گویشهای لکی و کردی متفاوت است.[۳] دانشنامه ایرانیکا گویش بختیاری و زیرشاخههای آن را به همراه گویشهای بویراحمدی، کهگیلویه ای و ممسنی دارای اشتراکات زیاد لغوی، مورفولوژی و ویژگیهای واجشناسی دانسته و مجموعهٔ این گویشها را به همراه گویش لری از یک خانواده معرفی کرده است و بر تفاوت آنها با کردی صحه گذاشته است.[۱۱] مردم بختیاری عمدتا بدون نیاز به زبان فارسی در گویش روزمره خود به زندگی میپردازند.[۱۲]
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
گویش بختیاری | |
---|---|
منطقه | چهارمحال و بختیاری، اصفهان، خوزستان، لرستان |
کدهای زبان | |
ایزو ۳–۶۳۹ | bqi |
فهرست لینگوییست | lrc-bor |
کتابی با نام بختیاریکا دانشنامه و واژهنامه ایل بختیاری بهمنظور ایفای نقش یک منبع مهم اطلاعاتی طی مدت زمان ده سال به رشته تحریر درآمده و شامل کلیه مباحث مربوط به گفتار و زبان بختیاری است که توسط مؤلف جوان بختیاری، امیر رستمی بابادی تهیه و در اختیار علاقه مندان این حوزه قرار گرفته است. گویش بختیاری مانند دیگر گویشهای ایرانی جنوب غربی لهجههای متعددی دارد.
۱,لهجه لری رامهرمزی (رومزی) یکی از گویشهای بختیاری است که توسط مردم رامهرمز و بیشتر روستاهای حومه و اطراف رامهرمز تکلم میباشند مردم این روستاها از لحاظ تباری بختیاری چهارلنگ هستند.[۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷]
در لری بختیاری حروفی وجود دارد که در فارسی رایج تلفظ نمیشوند. بیشتر آنها بازماندگان زبان پهلوی میباشند.
ذال معجم: حرف «د» وقتی که پس از a,A،o,i،e,y بیاید به گونهای دیگر تلفظ میشود («A» را «آ» فرض کنید و «a» را «فتحه») تلفظ به این صورت است که قسمت زیرینِ نوکِ زبان با دندانهای پیش فکِ زیرین مماس شده اما با دندانهای پیش فک بالا تماس بسیار نامحسوس است. اما «د» پس از صامتها به همان صورت معمول تلفظ میشود.
هاء میان تهی: گونهای «هـ» است که با تلفظی نرمتر از «هـ» تلفظ میشود. مانند پهل (pohl) به معنی پُل
واو غنه: کلمهٔ «نو» در فارسی رایج تقریباً با واو غنه تلفظ میشود. در گویش لری بختیاری برخی کلمات با این واو تلفظ میشوند. مانند nuň (یعنی نان)
انیگما: در گویش بختیاری از زبان لری مانند سایر گویشهای این زبان هرگاه حرف نون و گاف پشت سر یک دیگر بیایند بصورت انیگما تلفظ میشوند
مانندِ dańg یعنی موسیقی
واو لب غنچهای: بصورت دابلیو تلفظ میشود
مانندِ wast یعنی افتاد
ترکیب aow: مانندِ shaow یعنی شب یا aftaow یعنی خورشید
راولینسون در سفرنامه خود مینویسد:
تاکنون این گویشهای رایج در منطقه زاگرس را بازمانده زبان پارسی میانه میدانستند ولی به نظر میرسد زبان لری از پارسی باستان مشتق شده است[۲۸] که همزمان با زبان پهلوی به صورت جداگانه با آن تکلم میشده است
محسن فارسانی در مقدمه دیوان ملا زلفعلی بختیاری این گویش ظریف را از مشتقات نزدیک زبان پهلوی میداند و در این خصوص مینویسد:
خاک این منطقه به لحاظ کوهستانی بودن از هجوم اقوام بیگانه مصون مانده و گویش آنان کمتر با زبان ترکی و عربی مخلوط شده است.
در این جدول، A صدای آ، ou صدای او و ee صدای ایی میدهد.
بختیاری | تلفظ | فارسی |
---|---|---|
پاپا، | Papa | پدر بزرگ |
دَدِه | datheh | خواهر |
دا/دآیه | Dâ/Dâyah | مادر |
دآولو | Dâwlu | مادربزرگ |
تاتِه/تاتَه | Tâteh/Tâtah | عمو |
دالو | DAlou | مادربزرگ، پیرزن |
بوه/بَو/بئو | Baveh/Ba-ou/Be-ou | پدر |
گَیه/گگه/گوو | Gayh/Gage/Gavoo | برادر |
کُر/کوئَک | Kor/Koak | پسر |
_دُهدَر | Doh_thar | دختر |
بِتی / بِتِ | Betie / Bete | خاله |
کیچی/کِچی | Kichie/Kechi | عمه |
تاته زا | Tâte-zâ | عموزاده |
خورزا/دَدِه زا | Khor-zâ/dadeh-zâ | خواهرزاده |
خُرْزِمار | Khor-zemâr | پسرخاله و دخترخاله |
هُمریش | Hom-reesh | باجناغ |
جُوِه/جِوه، جومه | Joweh/Jeweh | پیراهن، |
شُولار/شَولار | Showlâr/Shawlâr | شلوار، تنبان |
چُغا/بِنار | Banar/Cho-ghâ | تپه، سربالایی |
نِفت/نُفت/پِت | Neft/Noft/pet | دماغ |
به در/سَرا | Be-dar/Sarâ | بیرون |
حَوش/قِلا | Hawsh/qela | حیاط/خانه ویلایی |
بَرد | Bard | سنگ |
کِتو/سَی/گَمال | Gamal/Ketow/Say | سگ |
گُلو/گُروِ | Gorva/Golow | گربه |
اَرس/هرس | Ars/Hars | اشک |
تُل | tol | پیشونی |
چناوِه/کاوَر | kavar/chanaveh | چانه |
بَق/بَک | Bagh/Bak | قورباغه |
گژدین/دِمِرکول | damarcol/Gazh-din | عقرب |
گادین | Ga-din | عقرب |
تَش تَش | Tash-tash | هزارپا |
گِرگِراک | GargerAk | مارمولک بزرگ |
هالو | HAlou | دایی |
دیلَخ/دیلق/تَش/آگِر | Agar/Dilagh/Tash | آتش |
سُز | Sawz/Sowz | سبز |
حونِه/هُوَه/مالگَ | Malga/Huneh/Howah | خانه |
کِئو | Ka_woo | بنفش |
سُر | Sor | سرخ، قرمز |
اِسپی | Espy | سفید |
شه/سه | Shah/seh | سیاه |
کِرژِلِنگ | kerjeleng | خرچنگ |
گالو، شون | Galo | چوپان |
دِوار، بهان | چادر | |
مِل | گردن | |
برو/وارو/بَرزول_بَرز | بالا | |
بِلم/ولم/داوُ | پائین |
البته گفتنی است که گویش بختیاری چندین لهجه دارد؛ و در بعضی موارد فتحه و کسره آنها با هم مختلف است (در لغات بالا)
مو/مُ (mo): من
تو (to): تو
هو/هُ (ho): او/آن
ایما (imâ): ما
ایسا (isâ) یا ایشا (iSha): شما
هونو/هُنُو (honow): آنها
برای جمع در بختیاری از (ءل-al) ،(یَل-yal)، (گَل-gal)، (اون-un یا اُو-ow) و (آ-â) استفاده میشود.
نمونههای بیشتر
بُزگَل: بزها
سَیَّل: سگها
هُمسایَل: همسایهها
جِغِلَل: پسر بچهها
دآیَل: مادرها
میوآ: میوهها
یُنُو (yonow): اینها
حَرگَل: خرها
بچی یل: بچهها
زَنگَل: زنها
پیایَل: مردان/مردها
گوسِندُو: گوسفندها
کاوویل: گوسفندها
اُم (om-) تَوَرُم (tavarom) تبرم (تبر من)
اِت (et-) تَوَرِ ت (tavaret) تبرت
اِس (es-) یا (-esh) تَوَرِ س یا تَوَرِش(tavares) تبرش
اِمون (emun-) تَوَرِ مون (tavaremun) تبرمان
اِتون (etun-) تَوَرِ تون (tavaretun) تبرتان
اِسون (esun-) یا اِشون تَوَرِ سون (tavaresun) یا (tavareshoun)تبرشان
اسامی مختوم به مصوت هنگام گرفتن ضمیر ملکی متصل تنها m یا t یا s یا mun یا tun یا sun میگیرد.
مثل:
یو/یُ/هی (yo)/(hi): این
هو/هُ (ho): آن
یُنُو (yonow): اینها
یُنُو/یونُو (yonow): اینها
هُنُو/هونُو (honow): آنها
گویش بختیاری به صورت رایج در چهار استان اصفهان، خوزستان، چارمحال بختیاری و لرستان تکلم میشود:
خوزستان: شهرستانهای ایذه باغملک هفتکل مسجدسلیمان لالی گتوند اندیکا رامهرمز دزفول دزپارت شوشتر هندیجان آغاجاری، آبادان، امیدیه[۲۹][۳۰][۳۱]
طبق نظرسنجی در سال۱۳۹۰ که در شهر اهواز به اجرا گذاشته شد تقریبا۲۰٪مردم در شهر به زبان لری بختیاری صحبت میکنند.[۳۲]
چارمحال و بختیاری :تمام استان به جز سامان.[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶][۳۷][۳۸][۳۹]
لرستان: شهرستان الیگودرز و بخشی از ازنا، دورود[۴۰]
اصفهان: شهرستانهای فریدن، فریدونشهر، چادگان،بوئین و میاندشت و شهرهای بهارستان، مبارکه، خمینی شهر فولادشهر شاهینشهر، ونک، یزدانشهر نجف آباد[۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶]
استان مرکزی: خمین:(دهستان رستاق، دهستان آشناخور)محلات:(روستای نینه)[۴۷][۴۸][۴۹][۵۰]
زنجان: بیشتر در دهستان درسجین و روستاهای خلیفه حصار، میلان، درسجین، ارکین، شیورین و آغجه کند مردم به گویش بختیاری تکلم میکنند.[۵۱][۵۲]
بوشهر:بختیاریهای شهرستان جم یکی از دو قوم این منطقه میباشند که به گویش بختیاری آمیخته با فارسی سخن میگویند.[۵۳][۵۴]
شناسه + بن مضارع
مثلاً خَردَن (xarden) به معنی خوردن بن مضارعش «خور» (xor) است:
میخورم: خُرُم/خورُم (xo/xurom)
میخوری: خُری/خوری (xo/xuri)
میخورد: خُره/خوره (xo/xureh)
میخوریم: خُریم/خوریم (xo/xurim)
میخورید: خُرین/خورین (xo/xurin)
میخورند: خُرن/خورن (xo/xuren)
ماضی)
ساختار: هُنِی + ماضی ساده
فارسی:میدویدم، بختیاری: هُنِی دَونیدُم
فارسی: میخوردند، بختیاری، هُنِی خُرِن
فارسی: میآیم/میام، بختیاری: هُنِی یآم
فارسی: میدویدن، بختیاری: هُنِی دَونیدِن
e- + ماضی مطلق
خوردهام: خَردُمِه (xardome)
خوردهای: خَردیه (xardiye)
خورده است: خَردِه (xarde)
خوردهایم: خَردیمِه (xardime)
خوردهاید: خَردینِه (xardine)
خوردهاند: خَردِنِه (xardene)
مثل فارسی است فقط به جای 《بود》 از 《بید》 یا 《بی》 یا 《وی》 استفاده میشود؛ مثلاً: خورده بودند = خَردِه بیدِن (xarde biden)
برای بیان زمان آینده معمولاً همان مضارع اخباری به کار میرود
نمیخورم: نی/نِخورُم (ni/nexorom)
نمیگویم: نی/نِگُم (ni/negom)
{{cite journal}}
: Cite journal requires |journal=
(help)|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)|تاریخ بازبینی=
و |بازبینی=
دادهشده است (کمک)|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک)خراوه
لُری بَختیاری | لُری بویِر اَحمدی | لُری بالاگِریوِهای | معنی فارسی |
---|---|---|---|
دا، دآیَه | دای، دِی | دا | مادر |
تاته | تاتَه، عامو | عامو، تاته | عمو |
کُر | کُر | کُر | پسر |
تاتهزا، عاموزا | تاتهزا، عاموزا | عاموزا، تاته زا | عموزاده |
خورزا | خرزا | خُوَرزا | خواهرزاده |
چغا، بِنار | تُل | کُن، چغا، بِنار | تپه |
بَرد، کُچُک | برد، کچُک | بَرد | سنگ |
اَرس | اَرس | اَسِر | اشک |
آساره | ستارَه | آساره | ستاره |
ار | ار | اَ، اَر | اگر |
اراز | دق کِردِه، اراز | دق کردن | |
لؤی | لوی | لوی، شبر ژک | شیر آغوز (زیک) |
آل | یال | یال | موجود افسانهای در زاگرس - جن |
آلشت | آلِشت | عوض کردن | |
تَش، آگِر | تَش | تَش | آتش، آگِر |
آوریت | وریتنایَن، وریتنادَن | پَره پوت، آوریت | پرکندن مرغ |
اُوِسن | اوسَن | اُوِس | آبستن (حامله) |
بافه | بافَه | بافه | دسته گندم |
بِل | بِیل | بِل | بگذار، اجازه بده یا بهل |
بل باریک، کعْد باریک | قَی باریک، قد باریک | قَ باریک | کمر باریک |
بُنگ، دُنگ | بُنگ | دَنگ، بُنگ | صدا، بانگ |
بندار | سَرَبالِی | بنار | سربالایی |
بور | بور | بور | زرد کمرنگ |
بون | بالا | بون | بالا، پشت بام |
بئی | بویگ | بِئی | عروس |
دِگِله، تییژه، پاتیل | پاتیل | دِگِله، تییژه، پاتیل | دیگ، دیگ مسی |
پتی | پَتی | پَتی | خالی |
پرس، چَمَر | پُرس، چَمَر | عزاداری، عزا | |
پیا | پیا | پیا | مرد |
تلنیدن | تِلنایَن، تِلنادَن | تلنیدن | پایمال کردن |
کِرژلنگ، کِرزلنگ | کِرژلنگ، کِرزلنگ | کِرژلنگ | |
دُز درو، چاو راو | دز درو | دِروو | دروغ و ریا |
چَرِه | چِرَه | چَرِه | پشم چینی چارپایان |
چَم | چَم | چَم | چمنزار و دره کنار رود |
چول | چول | چول | خراب و خالی از سکنه |
چولِه | جیلَه، جولَه | چولِه | جوجه تیغی |
دوقات | دو برابر | دوبرابر | |
نُمزَد، نومزَد | نومزا | نومزَد، دسگیرو | نامزد |
دیس | ملوچ | دیس | چسبنده |
هول | هول | ترس | |
لیژ | لیژ | سرا زیری | |
آو | آو | آو | آب |
اِوارِه | اِوارِه | اِوارِه | غروب |
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.