From Wikipedia, the free encyclopedia
لهجهٔ شیرازی یکی از لهجههای زبان فارسی است.
این مقاله دارای چندین مشکل است. خواهشمندیم به بهبود آن کمک کنید یا در مورد این مشکلات در صفحهٔ بحث گفتگو کنید. (دربارهٔ چگونگی و زمان مناسب برداشتن این برچسبها بیشتر بدانید)
|
در شیراز هنوز مردم محلههای قدیمیتر بیشتر به لهجهٔ شیرازی سخن میگویند تا بقیهٔ مردم مثلاً لهجهٔ کسبه و اهالی دروازه سعدی، لب آب، دروازه قصابخانه، دروازه شاه داعیالله و… تفاوت آشکار با لهجهٔ اهالی و کسبهٔ نقاط دیگر شهر دارد.[2]
از زمان آل بویه تا دورهٔ قاجار فقط یک گونه لهجهٔ شیرازی وجود داشته که هماکنون به نام شیرازی اصیل شناخته میشود.
در شیراز لهجه های محله های قدیمی تفاوت اندکی داشته اند که به آنها لهجه شیرازی اصیل گفته می شود؛ در حالی که بین لهجه شیرازی اصیل و روستاهای قدیمی که از دوره پهلوی تا کنون با گسترش شهر جزء شیراز شدند تفاوت بیشتری وجود دار از جمله، پودنکی و قصردشتی که از لحاظ آهنگ نیز با لهجه اصیل شیرازی تفاوت هایی دارند.
بااینکه تمامی لهجههای شیرازی از یک لهجه، یعنی لهجهٔ اصیل سرچشمه میگیرند، اما اصطلاحاتی که در لهجههای منشعب وجود دارد گاهی باعث میشود که این تصور حاصل شود که این لهجهها از ریشه با هم متفاوتند.
علت اصلی این تفاوت برمیگردد به ساختار جمعیتی شیراز. در شیرازی عامیانه به علت اینکه ارتباط با دیگر نقاط بیشتر بوده، خیلی از واژههای انگلیسی یا عربی به آن وارد شدهاست. ِشود سی بهمعنا ، اما به شهادت بسیاری از متون ادبی، مثل تعداد زیادی از اشعار سعدی و حافظ در سدههای هفتم و هشتم هجری، ریشهٔ عبارت "سی"، عبارت "سیل" یا "سیر" و بهمعنی "نظر کردن" و "منظره دیدن" و "گشتن و سفر کردن" است و ارتباط بین واژهٔ "سی" با "see" انگلیسی بیشتر دارای تشابه لفظی است و اصالت آن در هیچ جا و هیچ سندی دیده نمیشود. از این گذشته، واژهٔ "سی" بهمعنای دیدن در لهجهٔ هراتیِ امروزی با تلفظ و معنای یکسان ("سی کو" و "سیل کو") وجود دارد. در لهجهٔ کابلی نیز فعل دیدن به صورت "سیل داشتن" استفاده میشود. هنوز هم بسیاری از سالمندان شیرازی از عبارت "سیل" به جای "سی" استفاده میکنند و مشهودترین آن عبارت " سیل کن، سیل کن" به معنی "نگاه کن نگاه کن" است که عبارتی اخباری همراه با هشدار و تعجب است؛ که در سایر گویشها به عبارت" سی کن سی کن" یا " س کن س کن" درآمدهاست.
نقش سعدی و حافظ در لهجهٔ شیرازی پودنکی بسیار مشهود است.
همچنین نقش ملاصدرا در تمامی لهجههای شیرازی بسیار مشهود است. قربان وجودت اصطلاحی است که در تمامی لهجههای شیرازی استفاده میشود، و این بیانگر جاافتادگی فلسفهٔ وجودیِ ملاصدرا در شیراز است. یا در جایی نقش عرفائی مثل عبدالله خفیف یا بسیاری از عرفای شیرازی در لهجهٔ شیرازی میانه مشهود است.
مهمترین ویژگی لهجه شیرازی اضافه کردن «و» بهدنبال نامهاست که به عنوان حرف تعریف (معرفه ساز) به کار میرود و نقش آن همانند the در زبان انگلیسی و «الـ» در زبان عربی است. قاعده دستوری «و معرفه ساز» در شیرازی دقیقاً مانند کاربرد «این»، «آن» در دستور زبان فارسی است. به عنوان نمونههایی برای این قاعده میتوان به: «کتابو» به معنی آن کتاب (کتابی که میشناسیم) یا «دخترو» به معنی آن دختر (دختری که میشناسیم) اشاره کرد. برای اسم خاص و اسم اشیاء یا اشخاص واحد مانند «حافظ» یا «سعدی» یا «فلکهٔ گاز» که در دستور زبان فارسی حرف تعریف نمیگیرند کاربرد «و» نیز دیده نمیشود، بنابراین ترکیباتی نظیر «حافظو» یا «سعدیو» یا «فلکه گازو» را شیرازیها هیچگاه به کار نمیبرند (هر چند که برخی به مزاح آنها را مطرح میکنند و به شیرازیها نسبت میدهند).
علیرغم دیده شدن "و" بسیار در لهجه شیرازی (به دلیل قاعده بالا) استثنائاتی نیز در حذف "و" وجود دارد، همانند "سمنو" که در شیراز به ویژه در میان شیرازیان اصیل و افراد سالمند، "سمنی " تلفظ میشود. علت آن کاربرد "و" برای مصغر شدن کلمه است و چون به باور مردم شیراز سمنو (سمنی)، یکی از خوارکی های جشن نوروز میباشد، استثنائاً به این کلمه "و" اضافه نمیکنند و به آن سمنی گفته میشود. با اینحال با توجه به اینکه در شیراز "او" به نشانه شناس بودن به کار می رود و نه تصغیر این احتمال نیز وجود دارد که علت آن در عدم هماهنگی با پسوند او باشد و برای تسهیل تلفظ باشد.
سمنو را بیاور.
سمنو: سمنووره بیار. (Samanu-uré biyar)
سمنی: سمنیوره بیار. (Samaniyuré biyar)
تفاوت اصطلاحات در لهجههای مختلف شیرازی:
جمله- برای چه چیزی؟
شیرازی اصیل: بری چی؟ (?Barey chi)
شیرازی میانه: بری چی چی؟ (?Barey chi chi)
شیرازی پودنکی: سی چی چی؟ (?Si chi chi)
شیرازی قصردشتی:بری چی؟ (?Barei chi)
شیرازی میرزاییها: کاکو بری چی؟ (?Kako barei chi)
کلمه - ببین.
اصیل: بیبین (Bibin) / نگا (Negaa)
عمومی: بیبین (Bibin)
میانه: سیکو (Seyko)
پودنکی: هیکو -یا- هِکو (Heyko - Heko)
قصردشتی: نیگا کاکو (Niga kako)
نوع بیان یک جمله عادی:
جمله - خودش آمد و به من گفت دوستت دارم.
اصیل: خودش اومد/ اومه بهم گف دوست دارم/می دارم. (Khodosh umad/umé behem gof duset midaaram /daram)
میانه: خودش اومد بم گف دوست دارم. (Khodosh umad bem gof duset daram)
پودنکی: خودیش اوم-ِ اَمو گو دوست داروم. (Khodish ume amo go duset daram)
قصردشتی: خودیش اومه بِهِم گف دوست دارم. (Khodish umad az man goft duset daram)
نوع بیان یک جمله اشارهای:
جمله - نانوایی کجاست؟ (یا نانواییها کجایند؟)
اصیل: نونوُی کجان؟ (?Nunvoy kojan)
میانه: نونوُیی کجان؟ (?Nunvoyi kojan)
پودنکی: نون وُی کوجونه؟ (?Nunvoy kojoné)
قصردشتی: ای ورا نون وُیی کجان؟ (?e vara Nunvoyi kojan)
نوع بیان یک جمله اشارهای:
جمله-میگویم
اصیل: میگما (Migamaa)
میانه: میگما (Migama)
نوع بیان فعل:
فعل: بود. هست. رفت
اصیل: بود. هَس. رَف.
میانه: بود. هَس. رفت
پودنکی: بود. هِ. رَ
قصردشتی: بود. هَس. رفت
با وجودی که گویش شیرازی پیوسته رنگ زبان رسمی مملکت را به خود میگیرد، هنوز هم این لهجه با لهجه رسمی تفاوتهایی دارد و هنوز هم پارهای واژهها، اصطلاحات و ترکیبهایی در این لهجه به گوش میرسد که برای غیر شیرازی بیگانهاست. بسیاری از واژههایی که در گویش شیرازی کاربرد دارند، دقیقاً با همان تلفظ و معنی معمول در شیراز در فرهنگهای معتبر ضبط شدهاست و نشانه درستی این گونه واژه هاست.
در لهجه شیرازی تکیه بر حسب نوع کلمه روی هجاهای فارسی مختلف است یعنی با تغییر محلی تکیه معنا تغییر میکند. البته این موضوع خاص لهجه شیرازی نیست و زبان فارسی را شامل میشود برای مثال: آقو با a کوتاه به معنی پدر و آقو باaa کشیده به معنای مرد ناشناس است. اصل کلی و عمومی در این گویش تلفظ هر چه سادهتر کلمات است به نحوی که عادت زبانی شیرازیها ایجاب میکند؛ بنابراین اگر ما تمام اسامی، افعال، قیود و … این لهجه را بررسی کنیم، میبینیم ضمن این که در هر یک از این مقولهها ساختار ثابتی دنبال میشود، هر جا عادت زبانی شیرازیها ایجاب کرده، از آن ساختار ثابت عدول شدهاست برای مثال اغلب کلماتی که در فارسی رسمی به مصوت بلند (a = ا) ختم میشوند در لهجه شیرازی به مصوت کوتاه(o= ـُ) ختم میشوند مانند با: بو، بالا: بالو، بابا: بابو، حالا: حالو، کاکا: کاکو.[2]
تمام کلمات مذکور چه به تنهایی و چه درترکیب با سایر کلمات این تغییر رادارند، اما کلماتی مانند پا، شفا با آنکه به مصوت بلند (a) ختم میشوند به تنهایی تغییر را نمیپذیرند و فقط در ترکیب با سایر کلمات مصوت بلند پایانیشان تبدیل به مصوت کوتاه (o) میشوند. مثلاً: شفا اگر موصوف یا مضاف واقع شود میشود شفُ. مصوت بلند (u) (او) در آخر کلمه به عنوان معرفه ساز به کار میرود. (مداد _ مدادو) (کتاب _ کتابو) (گاو_ گاوو).[2] یادمان باشد برای مکان ها امکان اضافه کردن (او) وجود ندارد مثال: فلکه گاز صحیح است؛ فلکه گازو غلط است. همین مصوت معرفه ساز در کلماتی که به هاء بیان حرکت (هاء غیر ملفوظ) ختم میشوند. پس از حذف مصوت کوتاه (e) (-ِ) در آخر کلمه به (ow) تبدیل میشود: (نامه _ نامو) (شیشه _ شیشو) (خونه_ خونو) (شونه _ شونو) در مورد صرف افعال، پیروی از دستور زبان رسمی معمول است و بازهم هر جا عادت زبانی شیرازی ایجاب کرده، صامت یا مصوتی دگرگون شدهاست. (بشکن _ بوشکون) (میجویم _ میجورم) ضمیرهای اشاره (این) و (آن) درگویش شیرازی به (ای) و (او) و جمع آنها به (اینا) و (اونا) تغییر پیدا میکند. ضمایر مفعولی مرا (من)، ترا (تر)، ما را (مار)ها در آخر کلمه بعد از الف در لهجه شیرازی از تلفظ ساقط میشوند: (چاه _ چا) (روباه _ روبا) (شاه _ شا) (ماه _ ما) (تمساح - تمسا) (b = ب) در آخر بعضی کلمات دو حرفه در گویش شیرازی تبدیل به (ow) میشود. (تب _ تو) (لب _ لو) کلمه (آب) استثنا هست و در گویش شیرازی اصیل به (او) تبدیل نمیشود در تعدادی از کلمات که وسط آنها الف است موقع تلفظ الف تبدیل به واو میشود: (ارزان _ ارزون) (تکان _ تکون) (جان _ جون)
درگویش شیرازی فعل کردن (kardan) با کسره گفته میشود (kerdan). با توجه به واژه های کِردار یا کِردگار این تلفظ شکل اصیل و قدیمی این فعل است که در اشعار سعدی نیز آمده است. در فارسی تلفظ این فعل در گویش کرمانی، یزدی و مشهدی هم، همانند شیراز است.[نیازمند منبع]
آدم مظلوم (زُم بَسِه)
نوچ شده (چِکِنِه شده)
خراب شد (رُمْبید)
تاب (آب رَک)
سِفید (سَفید)
نارِنجی (نارَنجی)
بهار نارِنج (بار نارِنج)
آجُر (آجِر)
پسته (پسّه)
بادام (بادُم)
امان بده (اَمون بده)
سوزان (جِنگ) . آفتاب سوزان (آفتُو جِنگ)
نانوایی (نون وُی)
سَبَد (زَمبیل)
کمر و شانه (کَت و کول)
دهان و رو (چَک و چیل)
تخت خواب (کَت خواب)
خواهر من (عَزّی من)
برادر من (کاکوی من)
مورچه (مولچه)
آن بچه (بَچُو)
سوسک (خَزوک)
جیغ (چیر)
میگمش راسش بُوگو دوسُم میداری؟ | میگه وُی ها | |
میگمش پس ای باخوام پا پیش می ذاری؟ | میگه وُی ها | |
میگمش قول و قرار با کسی نداری؟ | میگه وُی نه | |
میگمش نه پس بیام به خواسگاری؟ | میگه وُی ها | |
میگمش اگر ننت | یه دهن پر گف نمی خویمش | |
میکنی رو حرف و قولت پافشاری؟ | میگه وُی ها | |
میگمش آقات چیطو؟ | اگر او هم باز بگه نخیر… | |
میتونی تو رو آقاتم دلیل بیاری؟ | میگه وُی ها | |
میگمش تو قوم و خویشا کسی هس | کهای چیا شد | |
بکنه تو روز مبادا توره یاری؟ | میگه وُی ها | |
میگمش اگر نخواسن | من وتو بهم برسیم | |
تو بروی من میکنی گریه و زاری؟ | میگه وُی ها | |
میگمش با ای همه اوضا ینی ترکم میکنی روزی روزگاری؟ | میگه وُیها | |
میگمش نپس بزار همهٔ اینانه | برم از دلُم بُپرسَم | |
بیبینم با ای همه حسنای که تو داری | میگه وُی ها؟ |
شیراز یکی از شهرهایی است که به علت لطافت طبع و نکته سنجی ضربالمثل، کنایه و استعاره در محاوره بین افراد به وفور دیده میشود و همین عوامل هستند که لفظ را شیرین و شنونده را بیزار نمیکند. گاه انسان پیرمرد و پیرزنانی را میبیند که دلش میخواهد ساعتها پای صحبت آنان بنشیند و از دریای مثلها و متلهای آنان استفاده کند و خسته هم نشود.
چه کنم به کار کردگار؟ / خدا دونه خجیجه/ رسیده به ئی دریجه (طعنه به آدم تازه به دوران رسیدهای که کم ظرفیت است)
میکند)
شعری عامیانه به لهجه شیرازی در موضوع مادر.
او که هر جُو من باشم پشت و پنامه، ننه مه | او که عشقش تو دلُم قدّ خدامه، ننمه | |
او که اَی باکیم بشه قرار و آروم نداره | میشینه بالوی سرُم، فکر دوامه، ننه مه | |
او که من هر چی بخوام واسم تدارک می بینه | نَمی پُرسَتم ازُم، بَرِوی کجامه، ننه مه | |
او که هر موقع نگاهُم می کنه با یی نظر | می خونه هر بد و خوبی تو نگامه، ننه مه | |
او که اَی دیر بُکُنم اَی همه نصف شب بشه | می شینه گوشهٔ اتاق و چیش برامه، ننه مه | |
او که اَی از رو جوونی به او پرخاش بکنم | اِنگو که تشنهٔ حرف نابجامه، ننه مه | |
او که با همهٔ بدیم ازُم شکایت نداره | به کسی نَمیگه که محتاج وفامه، ننه مه | |
او که من تو زندگیم هر چی دارم از او دارم | بخدا بعد خدا او هم خدامه، ننه مه |
شعر با موضوع شیراز از بیژن سمندر با نام《 آفتو جِنگ》
شیرازو میگن نازه واسی آُفتو جِنگِش
قلبارو گِرِن میزنه به هم تیرشهی تِنگِش
بلبل تو کوچا، تو پس کوچا غزل میخونه
شعروی ترِحافظ میچکه از سرِ چِنگِش
عطر گل یاسم و نسترن، بهار نارنج
هی سر میکشه از تو خونوی واز وِلِنگِش
این جان که اگر چِش تو چِشای هیکی بودوزی
ساز دِلشو میشنُفی از جِلِنگ جِلِنگِش
اینجان که با فوتِ کاسهگری، امرو و فردو
تام پات میسره دنبال دختروی زبرو زِِرِنگِش
اَگ دختر همسایهی دیوار به دیوار،
لیم لیم دیوارک زد تو بدو بزن پلنگِش!!
قلبای پیزُری نیس تو سینهی مردم شیراز
تو بیخودی ریشمیز بزنه تو درز و دِنگِش
دنیا رو تی پس میگشت سمندر
از شهر چه خبر! قربون اون آُتابِ جِنگِش
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.