دومین شاهنشاهی ایران باستان (۲۴۷ پ.م–۲۲۴) From Wikipedia, the free encyclopedia
شاهنشاهی اشکانی که در ادبیات غرب با نام امپراتوری پارتها نیز شناخته میشود، از ۲۴۷ پیش از میلاد تا ۲۲۴ پس از میلاد، قدرت سیاسی و فرهنگی مهم و ایرانی بود که در ایران باستان متمرکز بود و ۴۷۱ سال بر بخش بزرگی از غرب آسیا و آسیای میانه حکومت میکرد. پایهگذاران دودمان اشکانی، قبایل پرنی (قبایلی سکایی تبار از اتحادیه داهان) بودند، که بعد از مهاجرت از جنوب روسیه، در جنوب شرقی دریای کاسپین ساکن شده بودند.[11][12][13]
شاهنشاهی اشکانی | |||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
۲۴۷ پیش از میلاد–۲۲۴ پس از میلاد | |||||||||
نقشه جهانی از دولت اشکانیان در نهایت گسترهٔ آن | |||||||||
قلمرو شاهنشاهی اشکانی در حداکثر گسترهٔ خود در دوره فرمانروایی مهرداد دوم (حک. ۱۲۴–۹۱ پیش از میلاد) | |||||||||
وضعیت | شاهنشاهی | ||||||||
پایتخت | تیسفون،[1] هگمتانه، صددروازه، شوش، نسا، ارشاک، ری | ||||||||
زبان(های) رایج |
| ||||||||
دین(ها) | |||||||||
حکومت | پادشاهی اربابرعیتی[8] | ||||||||
شاهان و شاهنشاهان | |||||||||
• ۲۴۷–۲۱۱ پیش از میلاد | ارشک یکم (نخستین) | ||||||||
• ۲۰۸–۲۲۴ پس از میلاد | اردوان چهارم (واپسین) | ||||||||
قوه مقننه | مجلس مهستان | ||||||||
دوره تاریخی | دوران باستان کلاسیک | ||||||||
• بنیانگذاری | ۲۴۷ پیش از میلاد | ||||||||
• فروپاشی | ۲۲۴ پس از میلاد | ||||||||
مساحت | |||||||||
۱ پس از میلاد[9][10] | ۲٬۸۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع (۱٬۱۰۰٬۰۰۰ مایل مربع) | ||||||||
واحد پول | درهم | ||||||||
|
این شاهنشاهی در قرن سوم پیش از میلاد توسط اَرشَک رهبر قبایل ایرانی پَرنی، گروهی از داهان، پس از فتح پارت در شمال شرقی ایران تأسیس گردید.[14] وی سپس با متحد کردن پارتیان و دیگر اقوام ایرانی علیه سلوکیان قیام کرد و با تثبیت اقتدار، بنیان سلسلهٔ خود را از تبار هخامنشیان برشمارد. مهرداد یکم (۱۷۱–۱۳۸ پ. م) با فتح سرزمین ماد و میانرودان، قلمرو اشکانی را تا حد زیادی گسترش داد و سرانجام شاهنشاهی اشکانی در دوران مهرداد دوم به اوج گستره خود رسید. پهناوری دولت اشکانی در دورهٔ اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس را شامل میشد. بهدلیل قرار گرفتن جاده ابریشم در گسترهٔ حکومت اشکانی و قرار گرفتن در مسیر بازرگانی بین جمهوری روم (بعدها امپراتوری روم) و حوضه مدیترانه و امپراتوری هان در چین، این امپراتوری به مرکزی برای بازرگانی جهانی تبدیل شد. اشکانیان در دهههای نخستین حکومت خود، بخشی از سنتهای هِلِنیسم که پس از نبرد گوگمل رواج یافته بود را در دربار خود پذیرفتند؛ اما رفتهرفته سنتهای ایرانی بر همتایان هِلِنی خود غلبه کردند و این دوره شاهد یک نوزایی فرهنگی ایرانی بود. شاهان اشکانی خود را «شاهنشاه» میخواندند که نشانگر ادعای آنان بر جانشینی هخامنشیان است. در واقع شاهان اشکانی به راستی شاهِ شاهان بودند، زیرا تعداد زیادی از شاهان منطقه، فرمانروای اشکانی را به عنوان شاهنشاه خود به رسمیت میشناختند؛ درحالی که در دوره هخامنشی فرمانروایان محلی توسط دولت مرکزی انتخاب میشدند، شاهنشاهی اشکانی تعداد زیادی پادشاهی کوچک و بزرگ را در دل خود جای داده بود که فرمانروایی بر آنان به صورت موروثی دست به دست میشد. گرچه تعدادی شهربانی نیز به مانند گذشته وجود داشتند، اما در مقایسه با همتایان هخامنشی خود از خودمختاری کمتری برخوردار بودند. با گسترش قلمروی شاهنشاهان اشکانی، مرکز قدرت این دولت از خاور به باختر ایران منتقل شد. سیستم کشورداری اشکانی را کَتَگ خدایی یا تیره شاهی (تیره فرمانی) مینامند.
نخستین دشمنان اشکانیان، سلوکیان در غرب و سَکاها در شمال بودند. اما رفته رفته و با گسترش قدرت آنان به سوی غرب، این دولت وارد ستیز با پادشاهی ارمنستان و در نهایت یک رقابت طولانی با رومیان شد. جمهوری و سپس امپراتوری روم و اشکانیان بر سر مسائل متعددی، از جمله انتخاب پادشاه ارمنستان با یکدیگر به رقابت میپرداختند. ایرانیان در سال ۵۳ پیش از میلاد به طرز تحقیرآمیزی مارکوس کراسوس را در نبرد حران شکست دادند و در ۴۰–۳۹ پیش از میلاد، بخشهای وسیعی از قلمروی آسیایی رومیان را فتح کردند؛ اما با ضدحمله مارک آنتونی، این مناطق مجدداً به زیر فرمان روم درآمدند. زد و خورد میان ایران و روم در سدههای بعد و تا پایان دوران ساسانی ادامه پیدا کرد. هرچند، سرانجام این جنگهای داخلی بود که زمینهساز ضعف و زوال اشکانیان را فراهم ساخت که منجر به شورش اردشیر بابکان، فرمانروای اصطخر در پارس، گردید. اردشیر در ۲۲۴ میلادی اردوان پنجم را شکست داد و با ورود به تیسفون، پایان دولت اشکانی را رقم زد. با وجود سقوط دولت اشکانی در ایران دودمان اشکانیان همچنان در قالب سلسله اشکانی ارمنستان، سلسله اشکانی ایبری و دودمان اشکانی اران تا قرنها بر منطقه قفقاز حکومت میکردند.
منابعِ اشکانی، نوشته شده به پارتی و یونانی، در مقایسه با ساسانیان و حتی هخامنشیانی که به لحاظ زمانی پیش از آنان حکومت کردند، بسیار خرد و اندک میباشند. جدا از منابعی نظیر سکهها، سفال نوشتهها، سنگنبشتهها و اسناد به دست آمده، منبع دیگری که توسط اشکانیان نوشته شده باشد، در دست نیست؛ به همین دلیل باید تاریخ اشکانی را در نوشتههای خارجی جست. تواریخ یونانی، رومی و چینی شامل اطلاعات ارزشمند اما ناکافی از این دوره هستند. هنر پارتی از دیگر زمینههایی است که میتوان برای درک بهتر دوران اشکانی و جامعه ایرانی در آن دوران از آن استفاده برد.
متأسفانه هیچ گونه اسناد و مدارک مکتوب ایرانی به شکل گزارشهای تاریخی از تاریخ اشکانیان در دست نیست. آنچه از این دست گزارشها دربارهٔ تاریخ اشکانیان است از مورخین غیر ایرانی باقی مانده است. غالب این مورخین به دلیل دشمنی و عداوت با ایرانیها در ثبت وقایع حسن نیت نداشتهاند.[15] کتیبهها، منابع و اسناد تاریخی شاههای اشکانی به دست فرمانرواهای ساسانی که رقیبهای سیاسی آنها بودند، به دست فراموشی سپرده شدند. سنتهای شفاهی و کتبی ادبیات تاریخی هخامنشی در عهد فرمانروایی اشکانیان و ساسانیان به گونهٔ گستردهتری ادامه یافت.[16]
پیش از آنکه ارشک دودمان اشکانی را بنیانگذاری کند، رئیس قبیله پرنی از قبایل آسیای میانه و یکی از چندین قبیله عشایر متحد داهه بود.[17] پرنیها در سرزمین داهه در شمال پارت زندگی میکردند و یکی از قبایل هم پیمان داهه بودند[18] و برخلاف دیگر ساکنان پارت که به زبانهای ایرانی غربی سخن میگفتند، به احتمال زیاد به زبانهای ایرانی شرقی تکلم داشتند.[19] پارتها در ابتدا زیر سلطه هخامنشیان و سپس سلوکیان بودند.[20] پس از فتح منطقه، پرنیها زبان پارتی را به عنوان زبان رسمی دربار پذیرفتند و از آن در کنار زبان آرامی، یونانی، اکدی، سغدی و دیگر زبانهای مناطق تحت تصرف خود استفاده میکردند.[21] شایان ذکر است که بسیاری از پادشاهان اشکانی ادعای خویشاوندی با هخامنشیان را داشتند. این مدعی در سکهها و دیگر مستندات مکتوب که گویای رنج بردن پادشاهان هخامنشی و اشکانی از بیماری ارثی نوروفیبروماتوسیس است، قابل مشاهده میباشد.[22]
اینکه چرا سال ۲۴۷ پ. م بهعنوان اولین سال حکومت اشکانی که در مرکزیت قرار داشت اعلام شده، نامعلوم است. آدریان بیور بر این باورست که این سال همان سالیست که سلوکیان کنترل ساتراپ پارت را از دست داده و آنجا را آندروگوراس تصاحب کرده و در نهایت ارشک با قیام علیه او پارت را فتح میکند. از این رو، ارشک شروع سالهای سلطنت خود را از پایان کامل حکمرانی سلوکیان بر پارت محاسبه کرده است.[23] از سوی دیگر وستا سرخوش کورتیس بر این باورست که این سال صرفاً سالیست که ارشک به عنوان رئیس قبیله پرنیها انتخاب میشود.[24] هما کاتوزیان،[25] ژن رالف گارتویت،[26] این سال را سال فتح پارت و اخراج مقامات سلوکی میدانند. هرچند کورتیس[24] و ماریا بروسیوس[27] معتقدند که تا سال ۲۳۸ پ. م آندروگوراس مورد حمله و فتح ارشک قرار گرفت. آندره ورستاندیک چنین مینویسد: رسیدن آرشاک (ارشک) به مقام الوهیت مبدأ تاریخ نوینی شد که از نوروز، اول ماه نیسان سال ۲۴۷ پ. م آغاز میشود. امیانوس مارسلینوس مورخ رومی میگوید: ایرانیان ارشک را تا سطح ستارگان ارتقاء داده بودند.[28]
جانشین بلافاصله ارشک نامعلوم است. آدریان بیور[29] و کاتوزیان[25] جانشین او را تیرداد یکم، برادر وی میدانند، کسی که بعدها فرزندش اردوان یکم در ۲۱۱ پ. م به سلطنت رسید، اما کورتیس[30] و بروسیوس[31] بر این باورند که اردوان یکم بدون واسطه به مسند قدرت رسید، با این تفاوت که کورتیس سال به سلطنت رسیدن وی را ۲۱۱ پ. م و بروسیوس ۲۱۷ پ. م میدانند. اگرچه بیور اصرار دارد که سال ۱۳۸ پ. م، یعنی آخرین سال سلطنت مهرداد یکم، دقیقاً اولین سال تأسیس و شروع دوران سلطنت اشکانی است.[32] باوجود تمام این اختلافات، تنها بیور به تشریح دوران حکومت اشکانی که مورد قبول تاریخنگاران است در دو بخش مجزا مینماید.[33]
در بارهٔ زمانی که سلوکیان مشغول جنگ در غرب سرزمینهای خود با بطلمیوس سوم فرمانروای مصر بودند، ارشک از این اوضاع سود جسته و پایههای سلطنت خود را در پارت و هیرکانی محکم کرد. همچنین این نزاع میان بطلیموس و سلوکیان که سومین نبرد از جنگهای سوری بود به دیودوتس در آسیای مرکزی نیز امکان قیام و تأسیس دولت یونانی بلخ را داد.[27] پس از آن دیودوتس دوم، جانشین دیودوتس علیه دولت سلوکیان با ارشک متحد شد، با این وجود ارشک از ارتش سلوکوس دوم شکست خورد و از پارت رانده شد.[34] ارشک مدتی را به قبیله آپاسیاک پناه برد و از آنجا حملهای را برای پسگیری پارت تدارک دید و در نهایت آنجا را مجدداً تصاحب کرد. در آن زمان جانشین سلوکوس دوم، آنتیوخوس سوم که نیروهای خود را برای مقابله با شورش در ماد و مولون مستقر کرده بود، از انتقام بازماند.[34]
آنتیخوس سوم در ۲۱۰ یا ۲۰۹ پ. م برای بازپسگیری مناطق از دسترفته به باختر و پارت لشکرکشی کرد، اما ناموفق ماند و مجبور به عقد توافق صلح با اردوان یکم شد و وی را به عنوان شاه به رسمیت شناخت.[35] پس از حمله جمهوری روم به سلوکیان و شکست آنان در جنگ ماگنزی در ۱۹۰ پ. م، سلوکیان دیگر توان دخالت در امور اشکانی را نداشتند.[35] فریاپت (دوران حکومت: ۱۹۱–۱۷۶ پ. م) جانشین اشک دوم شد و در نهایت فرهاد یکم (دوران حکومت: ۱۷۶–۱۷۱ پ. م) به تاج و تخت رسید و بهدور از دخالت سلوکیان حکمفرمایی کرد.[36]
نام فرهاد یکم به عنوان توسعه دهنده کنترل حکومت اشکانی تا دروازه اسکندر و اشغالکننده آپمیا راجیانا ثبت شده است.[37] با این وجود، بیشترین گستره قلمرو اشکانی و پرقدرتترین دوران حکومت اشکانی به مهرداد اول، برادر و جانشین وی تعلق دارد،[31] کسی که کاتوزیان او را با کوروش کبیر، بنیانگذار حکومت هخامنشیان مقایسه میکند.
پس از مرگ دیودوتس دوم، روابط اشکانی و دولت یونانی باختر نیز رو به زوال گذاشت، بهخصوص زمانیکه مهرداد یکم به آنجا حمله کرد و دو استان را در زمان حکومت اوکراتید یکم از آنان ستاند.[38] توجه مهرداد یکم به قلمرو سلوکیان و هرج و مرج در ماد به دلیل سرکوب شورشیان توسط تیمارخوس، اسباب حمله به ماد و تصرف هگمتانه را در ۱۴۸ یا ۱۴۷ پ. م فراهم کرد.[39] این پیروزی فتح بابل و سلوکیه را در میانرودان به دنبال داشت، مهرداد یکم در ۱۴۱ پ. م در سلوکیه سکهای ضرب کرد و در مراسمی رسمی با عنوان پادشاه تاجگذاری نمود.[40] زمانیکه مهرداد یکم در راه بازگشت به هیرکانی بود، سپاهش امپراتوری الیمائیس و پادشاهی میشان را تحت کنترل و شوش را تصرف کرد.[40] در این زمان قلمرو حکومت اشکانی در شرق تا رود سند گسترش یافته بود.[41]
درحالیکه شهر صددروازه به عنوان اولین پایتخت اشکانی انتخاب شد، مهرداد یکم در سلوکیه، هگمتانه، تیسفون و شهر تازه تأسیس خود مهردادکرت اقامتگاههای شاهی نیز بنا کرد، علاوه بر این مهردادکرت محلی بود که در آن مقبرهای برای پادشاهان اشکانی ساخته شده بود و از آن نگهداری میشد.[42] از سوی دیگر هگمتانه به اقامتگاه تابستانی خانواده سلطنتی اشکانی بدل گشت.[43] شهر تیسفون نیز تا پیش از به حکومت رسیدن گودرز یکم به عنوان پایتخت انتخاب نشد،[44] اما به نقل از بروسیوس به عنوان محلی برای تاجگذاریها مورد استفاده قرار میگرفت و شهری نمادین از حکومت اشکانی بود.[45]
دولت سلوکی که ناتوان از سرکوب بلافاصله شورش تروفون در ۱۴۲ پ. م بود،[46] به هرشکل در ۱۴۰ پ. م توانست به رهبری دیمتریوس دوم در میانرودان به قلمرو اشکانی حمله کند و علیرغم موفقیتهای اولیه، سلوکیان در نهایت شکست خوردند. در نهایت دیمتریوس دوم به دست سربازان اشکانی دستگیر و به هیرکانی برده شد. مهرداد یکم وی را تحت درمان و پذیرایی گرم خود قرار داد و حتی دختر خود، روزگون را به عقد او درآورد.[47]
آنتیوخوس هفتم، برادر کوچکتر دیمتریوس دوم، در نبود برادرش حکومت سلوکی را بر عهده گرفت و با همسر برادرش، کلوپاترا تیا نیز ازدواج کرد. آنتیوخوس پس از شکست تروفون در سال ۱۳۰ پ. م به سوی میانرودان برای بازپسگیری مناطق از دست رفته که در آن زمان زیر سلطه فرهاد دوم اشکانی بود، لشکرکشی کرد. او توانست بابل را فتح و شوش را تصرف کرده و در آنجا سکهای ضرب نماید.[48] پس از پیشروی سپاه آنتیوخوس به سوی ماد، دولت اشکانی سعی بر ایجاد صلح نمود، اما آنتیوخوس صلح را نپذیرفت مگر به شرط آنکه دولت اشکانی تمام سرزمینهای تصرف کرده بجز پارت را به دولت سلوکی بازگرداند، مالیات سنگینی بپردازد و دیمتریوس را آزاد کند. فرهاد دوم دیمتریوس را آزاد کرد و وی را به سوریه فرستاد، اما سایر شرایط آنتیوخوس را نپذیرفت.[49] در زمستان ۱۲۹ پ. م، قیامی علنی علیه آنتیوخوس در ماد شکل گرفته بود، چرا که ارتش او در طول زمستان از منابع روستاییان استفاده میکرد. آنتیوخوس در حالی که سعی بر سرکوب قیام ماد داشت، با هجوم نیروی اصلی سپاه اشکانی غافلگیر شده و در جنگ کشته شد. بدن او در تابوتی نقره به سوریه فرستاده شد، پسرش سلوکوس با خاندان اشکانی وصلت کرد و دخترش به حرمسرای فرهاد پیوست.[50]
در حالی که دولت اشکانی مشغول بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته خود در غرب بود، تهدید تازهای در شرق شکل میگرفت. در ۱۷۷–۱۷۶ پ. م اتحاد کوچنشینان شیونگنو، عشایر یوئهژی را از سرزمین خود که استان گانسو امروزی در شمالغربی چین باشد،[51] بیرون راندن. یوئهژیها به سمت غرب در باختر مهاجرت کردند و جایگزین سکاها شدند. سکاها ناگزیر به سوی غرب حرکت کردند و به مرزهای شمال شرقی اشکانی یورش بردند.[52] از این رو مهرداد اول پس از فتح میانرودان مجبور به بازگشت به هیرکانی شد.[53]
برخی از سکاها علیه آنتیوخوس به سپاه اشکانی پیوستند. با این وجود بسیار دیر وارد نبرد شدند و فرهاد از پرداخت دستمزد آنان سرباز زد. در نتیجه سکاها علیه او شوریدند، فرهاد نیز سعی برسرکوب آنان با استفاده از سربازان سابق سلوکی نمود، اما آنها فرهاد را تنها گذاشته و به جمع سکاها پیوستند.[54] در نهایت فرهاد به سوی این نیروی متحد لشکرکشی کرد، اما در جنگ کشته شد.[55] تاریخنگار رومی، ژوستین نقل میکند، اردوان دوم جانشین فرهاد شد و نبردهای مختلفی با چادرنشینان در شرق داشت. اردوان در نهایت توسط تخارها (که به عنوان یوئهژی شناخته میشدند) کشته شد. اگرچه بیور بر این باورست که ژوستین آنها را با سکاها اشتباه گرفته است.[56] بعدها مهرداد دوم مناطق تصرف شده توسط سکاها را در سیستان پس گرفت.[57]
پس از عقبنشینی سلوکی از میانرودان، دربار اشکانی به حاکم بابل، هیمروس، دستور حمله به پادشاهی میشان را داد که در آن زمان هیسپائوسینس در چاراکس سپاسینو بر آن حکمفرمایی میکرد. زمانیکه این حمله شکست خورد، در ۱۲۷ پ. م هیسپائوسینس به بابل حمله کرد و سلوکیه را اشغال نمود. در ۱۲۲ پ. م مهرداد دوم، هیسپائوسینس را وادار به عقبنشینی از بابل کرد و از پادشاهی میشان حکومتی دست نشانده ساخت.[58] پس از آنکه مهرداد دوم، کنترل دولت اشکانی را در غرب گسترش داد، دورا اروپوس را در ۱۱۳ پ. م اشغال کرد سپس با پادشاهی ارمنستان وارد جنگ شد.[59] در ۹۷ پ. م، نیروهای ارمنی از سپاه اشکانی شکست خوردند، آرتاواز یکم سرنگون و فرزندش تیگرانس به گروگان گرفته شد.[60]
در ۱ پ. م پادشاهی پارتیان هند که شامل هند، و پاکستان امروزی بوده است با امپراتوری اشکانی هم پیمان میشود.[62] در ۴۲ میلادی پس از بازید آپولونیوس، فیلسوف یونانی از دربار وردان پادشاه وقت اشکانی، وردان امنیت کاروان وی را برای سفر به پارتیان هند تأمین کرد. زمانی که آپولونیوس به تکسیلا، پایتخت پارتیان هند میرسد، رهبر کاروان نامهای رسمی را که احتمالاً به زبان پارتی بوده است از طرف وردان برای مقامی هندی میخواند و آن شخص به گرمی از آپولونیوس مهمان نوازی میکند.[62] بهدنبال گسترش روابط دیپلماتیک توسط ژانگ کیان در آسیای مرکزی در دوره حکومت امپراتوری وو، نمایندگانی از طرف امپراتوری هان از چین در ۱۲۱ پ. م به دربار مهرداد دوم فرستاده شدند. این نمایندگان چینی اسباب برقراری روابط تجاری با حکومت اشکانی را از طریق جاده ابریشم فراهم کردند، اما از سوی دیگر نتوانستند اتحاد نظامی علیه کوچنشینان هیونگنو را بهدست آوردند.[63] امپراتوری اشکانی به واسطه دریافت مالیات از کاروانهای اوراسیایی و بهخصوص کالاهای لوکس وارداتی توسط رومیان، وضعیت اقتصادی بسیاری خوبی را بهدست آورده بود.[64] همچنین مروارید که کالایی بسیار ارزشمند بود از چین به امپراتوری اشکانی صادر میشد و آنها نیز از اشکانی کالاهایی چون ادویه، عطر و میوه خریداری میکردند.[65] در این بین هدایایی چون حیوانات از طرف پادشاه اشکانی به دربار امپراتوری هان نیز فرستاده میشد، بهطور مثال در ۸۷ میلادی پاکور دوم یک شیر و یک غزال برای پادشاه ژانگ فرستاده بود.[66]
وجود امپراتوری کوشان در شمال هندوستان امنیت مرزهای شرقی امپراتوری اشکانی را تضمین میکرد.[67] بنا بر این از میانه سده نخست میلادی به بعد، دربار اشکانی بر تأمین امنیت مرزهای غربی در برابر حمله رومیان متمرکز شد.[67] یک سال پس از آن که مهرداد دوم ارمنستان را به فرمان خود درآورد، لوسیوس کورنلیوس سولا، دیکتاتور رومی، با اوروبازوس سفیر اشکانی در کنار رود فرات جلسهای تشکیل دادند و در آن بر سر استفاده از رود فرات به عنوان مرز میان اشکانی و روم به توافق رسیدند.[68]
با وجود این توافق، در ۹۲ یا ۹۳ سال پیش از میلاد، پارت در برابر رهبر قبیلهای سلوکی به نام لائودیس و هم پیمانش آنتیوخوس دهم جنگید و به پیروزی رسید.[69] یکی از آخرین پادشاهان سلوکی به نام دیمتریوس سوم اکاروس، دست به محاصرهٔ بروئا (حلب کنونی) کرد و با کمکهای نظامی همسایگان پارت، از اشکانی شکست خورد.[69]
به دستور مهرداد دوم، گودرز یکم حاکم بابل شد، درحالی که ارد یکم جداگانه بر پارت حکومت میکرد.[70] این سیستم تقسیم شده پارتها را تضعیف کرد، و به تیگران دوم ارمنستان این فرصت را داد، تا قلمرو پارت را در غرب میانرودان تصاحب کند، اگرچه این سرزمینها در زمان سلطنت سیناتروک به قلمرو پارت بازگردانده شد (۷۱–۷۸ پیش از میلاد).[71] پیرو سومین جنگ مهردادی، مهرداد ششم (پنتوس) (۶۳–۱۱۹ پیش از میلاد) که یکی از متحدان تیگران دوم ارمنی بود، از پارتیان در برابر رمیها درخواست کمک میکند، اما سیناتروک از کمک سر باززد.[72] در ۶۳ پیش از میلاد زمانی که لوکولوس فرمانده ارتش روم به قصد پایتخت ارمنستان تیگراناکرت به راه افتاد، مهرداد ششم و تیگران دوم از فرهاد سوم درخواست کمک میکنند (۵۸–۷۱ پیش از میلاد)، اما فرهاد نیز از ارسال کمک سر باززد و پس از سقوط شهر تیگراناکرت به دست لوکولوس، مجدداً فرات مرز میان پارت و رم میشود.[73]
تیگران جوان، فرزند تیگران دوم که از بهدست آوردن تاج و تخت پدر ناکام مانده است، به پیش فرهاد سوم فرار میکند و وی را متقاعد میکند تا به قصد آرتاشات پایتخت جدید ارمنستان لشکرکشی کند. زمانی که این لشکرکشی شکست میخورد، تیگران جوان بار دیگر فرار میکند و اینبار به پومپه پناه میبرد و به وی قول میدهد تا راهنمای او در ارمنستان باشد، اما در حالی که تیگران به عنوان پادشاه به رم فرستاده میشود، در رم وی را به عنوان گروگان درمیآورند.[74] فرهاد سوم از پومپه درخواست میکند تا او را به وی برگردانند، اما پومپی نمیپذیرد. برای تلافی فرهاد به سمت کردوئنه (جنوبی شرقی ترکیه) حمله میکند، در این رابطه دو روایت متفاوت از رومیان نقل شده است که لوسیوس افرانیوس، کنسول روم، اشکانیان را مجبور به عقبنشینی از طریق نظامی و روایت دیگر از طریق گفتگوی دیپلماتیک میکند.[75]
فرهاد سوم توسط فرزندانش ارد دوم و مهرداد سوم به قتل رسید. پس از آن، ارد دوم بر مهرداد سوم فائق آمد و او را مجبور به فرار از ماد به سوریه روم کرد.[76] آولو گابینی فرمانروای سوریه روم در حمایت از مهرداد به فرات رفت، اما در میان راه برای کمک به بطلمیوس دوازدهم در سرکوب شورش مصر مجبور به بازگشت شد.[77] مهرداد علیرغم از دست دادن نیروی کمک رومی، موفق به تسخیر بابل شد و تا قبل از ۵۴ پیش از میلاد ضرب سکه کرد. در همان سال سورنا یکی از فرماندهان ارد که از خاندان اصیلی بود سلوکیه را بازپس گرفته و مهرداد را اعدام کرد.[78]
کراسوس یکی از فرماندهان سهگانه روم و فرماندار سوریه، با تأخیر به حمایت از مهرداد در ۵۳ پیش از میلاد به اشکانیان یورش برد.[79] وقتی با ارتش خود به سمت کاره (حران کنونی، جنوبغربی ترکیه) بهراه افتاد، ارد دوم به ارمنستان حمله کرد و آرتاوازد دوم که هم پیمان روم بود را به هم پیمان خود تبدیل کرد و کمکهای ارمنستان به روم را قطع نمود، همچنین ارد دوم آرتاوازد را متقاعد ساخت تا برای تحکیم بخشیدن به این پیمان خواهر آرتاوازد به عقد پاکور یکم که ولیعهد بود در آید.[80]
سورنا با سپاهی عمدتاً متشکل از سواره نظام برای مقابله با کراسوس به راه افتاد.[81] سپاه سورنا را ۱۰۰۰ سوار زرهپوش و ۹۰۰۰ سوار کماندار تشکیل میداد، در حالی که سپاه کراسوس ۴ برابر سپاه سورنا و متشکل از هفت لژیون شامل گولها و پیادهنظام سبک بود.[82] سپاه اشکانی با تکیه بر حدود ۱۰۰ شتر حامل تیر، منبع ثابتی از تیر برای سواران کماندار خود فراهم کرده بودند.[82] سواران کماندار در جهت استفاده از تاکتیک پرتاب اشکانی بکار گرفته شدند، آنها حالت عقبنشینی را تقلید میکردند و سپس به سمت دشمن بازمیگشتند و تیر پرتاب میکردند. این شیوه مبارزه با کمان سنگین و مبارزه در دشت مسطح سپاه کراسوس را نابود کرد.[83] در نهایت در حدود ۲۰٫۰۰۰ رومی کشته و ۱۰٫۰۰۰ دستگیر و تقریباً ۱۰٫۰۰۰ سرباز دیگر به سمت غرب متواری شدند و خود کراسوس نیز به حومه ارمنستان فرار کرد.[84] سورنا به عنوان فرمانده در راس سپاه خود، به کراسوس پیشنهاد مذاکره برای صلح داد که مورد قبول کراسوس نیز واقع شد. در این بین در حالی که یکی از افسران وی سعی بر مانع شدن از رفتن او برای مذاکره به ظن تله بودن آن را داشت، کراسوس کشته میشود.[85]
شکست کراسوس در حران یکی از سنگینترین شکستهای نظامی تاریخ روم بود.[86] پیروزی اشکانیان شهرت توانمندی آنها را که حتی اگر برابر با قدرت رم نباشند، اثبات کرد.[87] سورنا با هم رزمان، اسیران و غنیمت ارزشمند رومیان چیزی در حدود ۷۰۰ کیلومتر سفر کرد و به سلوکیه بازگشت و در آنجا جشن پیروزی گرفت. اگرچه مدتی بعد، ارد از ترس آنکه مبادا سورنا سودای تاج و تخت اشکانی را داشته باشد، سورنا را اعدام کرد.[86]
احساس قدرت ناشی از شکست دادن کراسوس، اشکانیان را به تصرف قلمروهای غربی رومیان واداشت.[88] پاکور یکم ولیعهد اشکانی با فرمانده خود اوساکس به سوی سوریه روم حمله کرد و در ۵۱ پیش از میلاد تا آنتیوخ پیش رفت اما در آنجا توسط گایوس کاسیوس لونگینوس که در کمین بود شکست خورده و اوساکس نیز کشته شد.[89]
برخلاف شاهنشاهی هخامنشی، حکومت اشکانیان به شکل قابل توجهی تمرکززدا بود.[90] یکی از منابع تاریخی نشان دهنده این نکته است که مناطق تحت نظر حکومت مرکزی به شیوهای مشابه با امپراتوری سلوکیان ساماندهی شده است. هردو حکومت سلسله مراتب استانهای خود را به سه بخش تقسیم کرده بودند. پارتها دارای مرزبان، ساتراپ، دیزپات بودند و سلوکیان نیز دارای ساتراپی، اپارچی و هیپارچی بودند.[91]
شاه شاهان در راس حکومت اشکانیان بود. وی رابطه چندهمسری را حفظ میکرد و با تولد اولین فرزند ذکور کامیاب میشد.[92] همانند بطالسههای مصری، مستنداتی از ازدواج پادشاهان اشکانی با خواهرزادهها و خواهران ناتنیشان وجود دارد. همچنین یک مورد استثنا، ازدواج ملکه تراموزا با فرزندش وجود دارد. که البته او اصالتی رومی داشت و به عنوان برده به پادشاه هدیه کرده بودند[92]
در منابع اسلامی از دودمان اشکانی با سه نام خاندانی «اشغانیان»، «اشکانیان»، و «افقورشاهان» یاد شده است. در اینباره گفته شده است که تفاوت آشکار نام اشکانیان در منابع اسلامی برای مورخین فارسیزبان امروزی امری فراموش شده است. آنها خواسته و ناخواسته، عمدی یا غیرعمدی به سبب اینکه مترجمان و مصححان منابع عربی به پارسی در همه مواضع حرف «غ» را به «ک» تبدیل کرده و «فارس» را به «ایران» تغییر دادهاند، عمدتاً تفاوت یاد شده در منابع اسلامی را از یاد بردهاند. در چنین وضعی این خاندانهای متفاوت در منابع اسلامی به دودمانی واحد در قالب نام «اشکانیان» تبدیل شدهاند.[93]
اگرچه امپراتوری اشکانی نیروی نظامی دائمی نداشت، در عین حال توان جذب سریع نیرو برای مقابله با بحرانهای محلی را دارا بود.[94] از سوی دیگر اگرچه کمتعداد اما محافظینی دائمی متشکل از اشراف، رعیا و مزدوران برای شخص شاه وجود داشت.[95] همچنین پادگانهایی دائمی در دژهای مرزی جهت نگهبانی وجود داشتند که در کتیبههای اشکانی به اهدا درجات نظامی به فرماندهان این دژها اشاره شده است.[95] علاوه بر این نیروهای نظامی برای اهداف دیپلماتیک نیز استفاده میشدند، بهطور مثال زمانی که فرستاده چین در قرن ۲ پ. م از امپراتوری اشکانی بازدید میکرد، شیجی مدعیست که ۲۰٬۰۰۰ اسب سوار برای نگهبانی از وی به شرق فرستاده شدند. هرچند احتمالاً در رابطه با تعداد این نیروها اغراق شده است.[96]
هنگام نبرد، از تندیسهای اژدهامانند از جنس فلز و ابریشم بهعنوان نشان نظامی استفاده میشد.[97]
جنس سکهها معمولاً از نقره بوده است. این سکهها شامل درهم و تترادرهم بوده و پول رایج در سرتاسر امپراتوری اشکانی بوده است.[98] پادشاهان اشکانی در شهرهای صددروازه، سلوکیه و هگمتانه سکههای سلطنتی را ضرب میکردند.[99] به احتمال زیاد این کار در مهردادکرت نیز صورت میگرفته است.[30] در تمام دوره اشکانی از پیدایش تا فروپاشی، وزن سکهها به ندرت کمتر از ۳٫۵ گرم یا بیشتر از ۴٫۲ گرم میشده،[100] همچنین وزن تترادرهمها در حدود ۱۶ گرم بوده است. به نظر میرسد با فتح میانرودان توسط مهرداد اول، سکهها منحصراً در سلوکیه ضرب میشده است.[101]
اگرچه فرهنگ یونانی در دوره هلنی نزد مردم خاور نزدیک مقبولیت قابل توجهی پیدا کرده بود، اما در دوره اشکانی شاهد احیای فرهنگ ایرانی در مذهب، هنر و حتی پوشاک هستیم.[102] پادشاهان اشکانی با آگاهی از هر دو ریشه هلنی و ایرانی ممالک زیر سلطه خود، پس از آنکه خود را پادشاه خواندند، خود را فیلهلنیسم (یونانی دوست) معرفی کردند.[103] واژه فیلهلنی تا دوره سلطنت اردوان سوم بر روی سکهها ضرب میشد.[104] حذف این واژه از روی سکهها از نشانههای احیای فرهنگ ایرانی در دوره اشکانی است.[104] بلاش یکم اولین پادشاه اشکانی بود که خط اشکانی و زبان پارتی را مورد استفاده قرار داد و به جای استفاده از الفبای یونانی، سکههایی به خط اشکانی ضرب نمود.[105] با این وجود از الفبای یونانی تا پایان دوره اشکانی بر روی سکهها استفاده میشد.[106]
به هرشکل نفوذ فرهنگ یونانی در دوران امپراتوری اشکانی کاملاً از بین نمیرود، بهطور مثال مدارکی دال بر لذت بردن اشکها از تئاترهای یونانی وجود دارد. زمانی که سر کراسوس را برای ارد دوم آوردند، او در کنار آرتاواز دوم، پادشاه ارمنستان مشغول تماشای نمایش باکچای اثر اوریپید بوده است. در آن زمان از سرکراسوس به جای سر پنتئوس در نمایش استفاده شد.[107]
امپراتوری اشکانی از فرهنگها، مذاهب و باورهای گوناگونی، به ویژه از آیینهای ایرانی و یونانی تشکیل میشد.[108] گذشته از اقلیت یهودیان[109] و تازه مسیحیان،[110] بیشتر پارتها چندخداباور بودند.[111] در اغلب موارد خدایان ایرانی و یونانی همانند یا آمیزهای از هم بودند. نمونه را اهورا مزدا با زئوس، اهریمن با هادس، آفرودیت و هرا با آناهیتا، آپولو با میترا و شمش با هرمس شبیه به یکدیگرند.[112] گذشته از خدایان و الهههای اصلی، هر شهر و گروه برای خود خدایی انتخاب میکرد.[111] از سوی دیگر مانند حاکمان سلوکی،[113] پادشاهان اشکانی نیز در آثار هنری خود را خدا نشان میدادند. به گمان این رسم شایعترین رسم مشترک پادشاهان بوده است.[114]
گستره پشتیبانی اشکانیان از دین زرتشتی در پژوهش های مدرن محل بحث است. با این حال شواهدی وجود دارد که نشان میدهند بلاش یکم مشوق حضور موبدان زرتشتی در دربار و حامی گردآوری متون مقدس زرتشتی بود که بعداً اوستا را تشکیل داد. بعدها ساسانیان دین زرتشتی را به عنوان دین رسمی کشور اعلام نمودند.
اگرچه بنیانگذار آیین مانوی، مانی (216-276 میلادی) نخستین مکاشفه دینی خود را تا سال 228/229 میلادی اعلام نکرد، "بیوار" اظهار می کند که آیین جدید او حاوی «عناصر آیین مندایی، کیهان شناسی ایرانی و حتی مسیحیت است. .. [این] را می توان به عنوان بازتابی از آموزه های آیینی آمیخته در اواخر دوره اشکانی در نظر گرفت که به زودی رسمی شدن دین زرتشتی در عصر ساسانی آن را از بین می برد».
شواهد باستان شناسی اندکی برای گسترش آیین بودا از امپراتوری کوشانی به ایران وجود دارد، با این حال به گفته منابع چینی در قرن دوم میلادی یک اشراف زاده و راهب بودایی اشکانی بنام آنشیگائو به عنوان یک مبلغ بودایی به لوئویانگ در چین سفر کرد و قوانین بودایی را به چینی ترجمه نمود.
هنر دوره اشکانی را میتوان به سه بخش جغرافیایی-تاریخی: هنر اشکانی، هنر فلات ایران و هنر میانرودان تقسیم نمود.[115] اولین بخش هنر اشکانی پیدا شده در مهردادکرت، ترکیبی از هنر یونانی و ایرانی در راستای سنتهای هخامنشی و سلوکی است.[115] بخش دوم آن، گویای تأثیر آثار هنری دوره هخامنشی میباشد[116] و بخش سوم بهتدریج با گذشتن مرزهای اشکانی از میانرودان شکل گرفته است.[116]
نقوش متداول به جا مانده از دوران اشکانی معمولاً شامل تصاویری از شکارهای سلطنتی و اهدای نشان توسط پادشاهان است.[117] استفاده گسترده از این نقوش منجر به استفاده حتی توسط حاکمان محلی شده بود.[115] این نقوش معمولاً شامل انواع نقش برجسته، فرسکو و دیوارنگاری میشد.[115] همچنین از الگوهای هندسی و طرح گیاهان به صورت گچ بری بر دیوار نیز استفاده میشده است.[116]
پارتیان در شمال خاوری ایران معماری نوینی را تکوین بخشیدند. معماری پارتیان، با ترکیب عناصر ایرانی و یونانی شیوه جدید و بینظیری را در معماری بهوجود آورد.[118]
یکی از هنرهای برجسته پارتها، ظروف کنده کاری شده از عاج است که در نسا پیدا شده و نقوشی از حیوانات، الههها و موجودات تخیلی بر آنها نقش بسته است. این ظروف مربوط به قرن دوم قبل از میلاد است. کنده کاری بر روی استخوان نیز از هنرهای دوره پارتیان است که در شهر الویا در ساحل دریای سیاه یافت شده است. مهرها و مسکوکاتی که تصویر پادشاهان بر آنها نقش بسته است همچنین از جمله آثار هنری دوره اشکانی محسوب میگردد. یکی از خصوصیات هنر نقاشی و مجسمهسازی پارتیان موضوع نماسازی است که به عنوان میراث به ساسانیان انتقال پیدا کرده و سپس به هنر بیزانس نیز راه یافت.[119]
دوشهر زیرزمینی مربوط به دوره اشکانی در شهرستان تیران و کرون واقع در استان اصفهان کشف شدهاند. شهر اول در روستای کردعلیا و شهر دوم در روستای دولتآباد کشف شدهاند.
در سال ۱۳۳۰ خورشیدی، باستانشناس آلمانی ویلهلم کونیک و همکارانش در نزدیکی تیسفون ابزارهایی از دوران اشکانی را یافتند. پس از بررسی معلوم شد که این ابزارها پیلهای الکتریکی هستند که به دست ایرانیان در دوران اشکانی ساخته شده و به کار برده میشدهاند. او این پیلهای تیسفون را باتری بغداد (Bagdad Battery) نامید.[120]
اکتشاف این اختراع ایرانیان به اندازهای تعجب و شگفتی جهانیان را برانگیخت که حتی برخی از دانشمندان اروپایی و آمریکایی این اختراع ایرانیان را به موجودات فضایی و ساکنان فراهوشمند سیارات دیگر که با بشقابهای پرنده و کشتیهای فضایی به زمین آمده بودند، نسبت دادند، و آن را فراتر از دانش اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی دانستند. برای ایشان پذیرفتنی نبود که ایرانیان ۱۵۰۰ سال پیش از لوییجی گالوانی ایتالیایی (۱۷۸۶ میلادی) پیل الکتریکی را اختراع نموده باشند.[120]
یونانیان و مصریان با الکتریسیته ساکن آشنایی داشتند. پارتیها (اشکانی) در بغداد در فاصله سالهای ۲۵۰ق. م تا ۲۲۴ پ.م. باتری الکتریکی ساختند. شرکت جنرال الکتریک این باتریها را شبیهسازی کرده است.[121]
۲۰۰۰ سال پیش از اینکه کنت ولتا الکترودهای مشهور خود را به پای قورباغه متصل کند، باتری الکتریکی مورد استفادهٔ پارتیان بوده. این باتریها به باتریهای بغداد مشهورند. با روش «تعیین عمر کربنی» (Radiocarbon dating) دریافتند که قدمت این پیلها به ۲۰۰ پ.م. میرسد. این پیلها دارای بدنهٔ بیرونی از جنس ارتن ور بوده که حاوی میلهای آهنی است و به وسیلهٔ بخشی از بدنهٔ مسی (میلهٔ آهنی درون استوانهٔ مسی) ایزوله شده است. زمانی که درون محفظه با محلولی الکترولیت مانند آبلیمو پر شود، این وسیله جریان الکتریکی خفیفی تولید میکند. آزمایشهای بعدی نشان داد که این وسیله ممکن است برای آبکاری جواهرات به کار میرفته است.[122]
در سال ۱۹۳۸ باستانشناس آلمانی ویلهلم کونیگ که در آن زمان ادارهٔ موزهٔ بغداد را به عهده داشت، در زیر زمین این موزه به جعبهای برخورد که شیء (اشیاء) عجیبی در خود داشت. او پس از تحقیقاتی به این نتیجه رسید که این وسیله شبیه یک باتری مدرن است. او در مقالهای این مطلب را منتشر کرد و از این وسیله با عنوان باتری باستانی یاد کرد که برای آبکاری و انتقال لایهای از طلا یا نقره از سطحی به سطح دیگر به کار میرفته. وی همچنین این تئوری را مطرح کرد که احتمالاً با اتصال چند باتری باستانی قادر بودند که (ولتاژ) خروجی بیشتری تولید کنند. ویلارد گری (Willard Gray)، یک مهندس برق شرکت جنرال الکتریک در ایالت ماساچوست، پس از مطالعهٔ مقالهٔ کونیگ تصمیم گرفت این باتری را بازسازی کند. زمانی که او درون کوزهٔ سفالین را با آب انگور، سرکه یا محلول سولفات مس پر کرد موفق به تولید ولتاژ حدود ۱٫۵ تا ۲ ولت شد. در ۱۹۷۸ دکتر اگبرشت مصرشناس مشهور نمونهای از باتریهای بغداد را بازسازی کرد و آن را با آب انگور پر نمود و توانست ولتاژ ۰٫۸۷ ولت تولید کند که از آن برای طلاکاری یک پیکرهٔ نقرهای استفاده کرد. او از این آزمایش نتیجه گرفت که بسیاری از اشیای باستانی که در موزهها به عنوان طلا در نظر گرفته میشوند ممکن است نقرههایی باشند که آب طلا داده شدهاند. نمونههای بیشتری از این باتریهای باستانی در سال ۱۹۹۹ توسط دانشجویان دکتر مارجوری سنیکال (Marjorie Senechal)، استاد ریاضیات و تاریخ علم در کالج اسمیت ماساچوست، ساخته شد. آنها با پر کردن کوزهٔ آن با سرکه قادر به تولید ولتاژ ۱٫۱ ولت بودند. علاوه بر تئوری استفاده از این باتریها برای آبکاری فلزات، تئوریهای دیگری مبنی بر استفادهٔ پزشکی یا موارد دیگر داده شده است.[123]
ایرانیان از این پیلهای الکتریکی جریان برق تولید میکردند و از آن برای آبکاری اشیاء زینتی سود میجستند. اما در پهنه دریانوردی ایرانیان از این اختراع جهت آبکاری ابزارهای آهنی در کشتی و جلوگیری از زنگ زدن و تخریب آنها استفاده میکردند.[120]
حکومت اشکانیان، به هیچ وجه حکومتی فردمحور نبود و به عکس، شاهان با وجود مجلس مهستان همیشه از تصمیمگیریهای فردی و شتابزده برحذر داشته میشدند. تاسیتوس نوشته است این مجلس از ۳۰۰ نفر از برگزیدگان روحانیون (مغان)، شاهزادگان و نیز اعضایی از خانوادههای مهم پارتی همچون سورن، کارن و اسپهبد تشکیل میشد.[124] این مجلس به دستور مهرداد اول — پادشاه اشکانی — در یکم مارس سال ۱۷۳ پیش از میلاد ایجاد شد و بزرگان نیز این تصمیم را مبنی بر ایجاد قانون اساسی و مجلس پذیرفتند.[125] مورخان رومی که از این مجلس با نام سنا یاد کردهاند،[126] در برخی ارزیابیها، حدود اختیارات این مجلس را بسیار وسیع دانستهاند. انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه درصورت دیوانه شدن، بیماری ممتد، ارتکاب اشتباه (حتی بدون داشتن نیت بد) و دلایل دیگر و نیز تغییر میزان مالیاتها و دستور ضرب سکه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تأیید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسیتبار سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب و جنوب شرقی دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و همچنین انتصاب فرمانده کل ارتش برای یک دوره معیّن یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود.[125]
فریاپت | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تیرداد یکم | ارشک | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اردوان یکم | ارشک دوم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فریاپت | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرهاد یکم | اردوان دوم | باگاشا | میروان یکم | مهرداد یکم | رینو | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهرداد دوم | روشنک | اردوان | اردوان سوم | سیناتروک | ارشک | پرنجم | فرهاد دوم | اوبولنا | رودگونه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرهاد سوم | تلئونیکه | اردشیر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آشی آباتره | گودرز یکم | آریازاده اتوما | مهرداد سوم | آزاده | ارد یکم | ایشپوبرزه | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیاکه | مهرداد سوم | ارد دوم | پیروز تنه | وردان | ایشتر | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آرشام | مهرداد | داریوش | اردشیر؟ | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرهاد چهارم | موزا | پاکور یکم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بهنام دوم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرهاد پنجم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نامعلوم | بهنام یکم | گیو | بلاش یکم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تیرداد دوم | سینابارِس | ارد سوم | گودرز دوم | تیرداد | مهرداد | فرهاد | سیناموس | وردان دوم | پاکور دوم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اردوان چهارم | بلاش دوم | باگاسیس | مهرداد چهارم (اشکانی) | سِنبِریونارِس | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مهرداد میشانی | آکسی دارِس | پارتاماسیریس | خسرو (اشکانی) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بلاش سوم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بلاش چهارم | پارتاماسپاتس | خسرو دوم | تیرداد سوم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بلاش پنجم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رِو یکم | اردوان پنجم | بلاش ششم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سورا | آرتاوازد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
توضیح: ح علامت اختصاری حدود است.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.