From Wikipedia, the free encyclopedia
فهلوی عربیشده «پهلویک» است، که خود واژهای در پارسی میانه برای اشاره به موضوعهای گوناگونی چون خط، زبان، دوره و طبقه است. پس از حمله تازیان نویسندگانی که به تازی یا پارسی نو یا دری مینوشتند، برای اشاره به عناصر فرهنگ و حکمت و زبان ایران پیش از اسلام ناچار بودند، واژههایی را به کار برند، که از سویی ریشه در واژهها و نامهای کهن داشته باشند و از دیگر سو با آنها متفاوت باشند، تا بازنماینده تمایز دو دوره باشند. فهلوی یکی از همین نامهای برساخته است.
واژه «فهلوی» ریشه در نام «پارت» یا پارث دارد؛[۱] ساتراپی یا شهربانیی در شمال شاهانشاهی هخامنشی. گونه کهنتر نام این ساتراپی در بند چهارم از ستون چهارم سنگنوشته داریوش در بیستون و به پارسی باستان «پارثَوَه» (parθawa) ثبت شده است. در گذر زمان و با دگردیسی واژه، «ر» با «ث» جابهجا شد، یعنی پارثَو شد پَثرَو. «ر» نیز به «ل» تبدیل شد. «ث» هم که در دورهای در زبانهای ایرانی به «ه» تبدیل شد.[یادداشت ۱] بدین ترتیب این واژه در روزگار ساسانی و در زبان پارسیگ «پَهلَو» تلفظ میشد و صفت نسبیِ از آن ساخته شده «پهلویک». در دوره اسلامی «پ» را در آغاز همین واژه به «ف» تبدیل کردند و «ک» را از پایان ش ستردند و واژه «فهلوی» در تازی ساخته شد که در پارسی نو بدان «پهلوی» میگویند.
پس از فروپاشی پادشاهی ساسانی و حمله تازیان به ایرانشهر، اگرچه هم ایرانیان و هم جز ایشان سدهها بود، که ساسانیان را به پادشاهی ایران میشناختند و تاریخ پیش از ایشان اندکاندک میرفت که یکسر فراموشیده شود، اما فرمانروایی نزدیک به پانصدساله اشکانیان، بهویژه در جایی که آثار و یاد مادها و هخامنشیان کمابیش به اسطوره پیوسته بود، این امکان را فراهم کرده بود، که مولفههای بسیاری از زندگی و فرهنگ ایرانی به ایشان و قوم ایشان نسبت داده شود. این اثر در شاهنامه پیدا است و در حالی که فردوسی خستو است، که از اشکانیان جز نامی نشنیده است، واژههایی چون پهلوی یا پهلوان در نامه نامور بسیار پربسامد است. از این رو پهلوی در پارسی دری و فهلوی در تازی، چهبسا رساتر از هر واژهای، به «ایران پیش از ساسانیان» یا «ایران صرف نظر از پادشاهی ساسانی» اشاره میکرد.
پهلویک خود در پارسی میانه معناهای گوناگونی داشت. گذشته از اشاره به دودمان اشکانی و پارتیان، معنایی از اشرافیت را هم منتقل میکرد. فهلوی افزون بر این که این معناها را به ارث برد، معناها و کاربردهای دیگری هم بر آن بار شد. گاه این دست نامیدنها را، حتا اگر نتوان گفت که بیزمینه بوده اند، نمیتوان هم چندان اصیل و پرسون دانست. به ویژه که تاریخ اشکانیان و پارتیان دستکم در روزگار فردوسی فراموشیده شده بود:
کنون ای سراینده فرتوت مرد | سوی گاه اشکانیان بازگرد | |
پس از روزگار سکندر جهان | چه گوید؟ که را بود تخت مهان؟ | |
بر این گونه بگذشت سالی دویست | تو گفتی که اندر زمین شاه نیست | |
کز ایشان جز از نام نشنیده ام | نه در نامه خسروان دیده ام |
نویسندگان خراسان و فرارود گاه برای اشاره به زبان مردمان غرب ایران، که به زبانی ایرانی اما جز پارسی رایج در خراسان سخن میگفتند، همین نام را به کار میبردند. از همین رو است، که به سرودههای سرایندگانی از همدان و سپاهان گرفته تا آذربایجان و اران فهلویات میگفتند: نمونه را فهلویات بابا طاهر همدانی و فهلویات صفیالدین اردبیلی. اما چهبسا این که زبان مردم این سرزمین را فهلوی یا پهلوی میگفتند، نام پهله باشد، که گاه به سرزمینهای غرب ایران اطلاق میشد.
قال عبدالله بن مقفع لغات الفارسیة الفهلویة و الدریة و الفارسیة و الخوزیة و السریانیة فاما الفهلویه فمنسوب الی فهله اسم یقع علی خمسة البلدان و هی اصفهان و الری و همدان و ماهنهاوند و اذربیجان ...
— الفهرست، صفحه ۱۹
پیش از اینها ابن ندیم در الفهرست به نقل از ابن مقفع در باره زبان مردمان ری و اصفهان و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان میگوید: «فاما الفهلویه فمنسوب الی فهله سم یقع علی خمسة البلدان و هی اصفهان و الری و همدان و ماهنهاوند و اذربیجان ...»[۲] در سده هشتم هم حمدالله مستوفی زبان مردمان زنجان را پهلوی راست میداند. از مراغه و شهرهایی از آذربایجان هم نام میبرد و میگوید، زبان مردمان شان پهلوی مغیر یا معرب است.
کاربرد دیگر در میان اهل فلسفه است. شهابالدین سهروردی در سده ششم پس از هجرت خود را زنده کننده حکمت ایرانیان باستان میداند و با فهلویون از ایشان یاد میکند. پس از او این نام بیشتر از پیش رایج شد. هادی سبزواری در منظومه و محمدحسین طباطبایی در نهایةالحکمة[۳] همین نام برای اشاره به این بخش از تاریخ فلسفه به کار برده اند، حال آن که بعید مینماید، که حکیمان ایران باستان خود را چنین نامیده باشند.
امروزه در کنار «فهلوی» واژه «پهلوی» هم با کاربردهای تازه و بسامدی کمابیش برابر به کار میرود. از دودمان پهلوی که بگذریم. در تداول عامه به زبان پارسی میانه هم پهلوی میگویند، که این نامیدن به سبب ناپرسونی ش، اهل فن را چندان خوش نمیآید. همچنین خط یا الفبای پیش از اسلام هم خط پهلوی خوانده میشود، حال آن که گویا در آن روزگار هام دبیره میخواندند ش.
چنان که گفته شد، این نامگذاریها گاه چندان اصیل یا پذیرفته همگان نبوده است. نمونه را، پیدا نیست از کجا و کی نام قوم پارت یا همان پهلو را بر سرزمین ماد یا جبال گذاشتند، تا زبان مردمان ش را پهلوی بنامند. گواه دیگری که این ادعا را استوارتر میکند، این است، همان چیزی که جایی فهلوی نامیده میشد، گاه به نام دیگری هم خوانده میشد. نمونه را، هرچند بسیاری زبان مردم آذربایجان را پهلوی نوشته اند، کسانی چون ابن حوقل و اصطخری زبان این سامان را، در برابر دری خراسان، پارسی نامیده اند.[۴] نیز آن چه با «حکمت فهلوی» از آن یاد میشود، به حکمت خسروانی نیز آوازه دارد.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.