روابط ایران و بریتانیا
روابط دیپلماتیک بین ایران و پادشاهی بریتانیا / From Wikipedia, the free encyclopedia
روابط ایران و بریتانیا از اوایل حکومت ادوارد ششم، در بریتانیا شکل گرفت.[1] اما کهنترین سابقهای که از دیدار یک انگلیسی از ایران در دست است به سفر جفری دولنگلی مربوط میگردد که در سال ۱۲۹۰ میلادی توسط ادوارد اول به ایران فرستاده شد تا از ارغون پادشاه ایلخانان علیه ترکان کمک بخواهد.[2] روابط دوجانبه میان دو کشور در برخی دورهها از تاریخ ایران در بالاترین سطح قرار داشت. اما پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، روابط میان جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی متحده دچار بحران و تشنجهایی بودهاست.[3]
نخستین ایرانی که پا به خاک انگلستان نهاد در سال ۱۲۳۸ میلادی / ۶–۶۳۵ هجری قمری در ایام پادشاهی هنری سوم بود. این ایرانی را علاءالدین محمد فرمانروای اسماعیلی الموت به انگلستان فرستاده بود تا در مقابل خط سپاهیان مغول که قلمرو او را تهدید میکردند از پادشاه انگلیس کمک بخواهد. فرستاده ایرانی از مأموریت خود بدون نتیجه بازگشت. حدود ۴۰۰ سال گذشت تا یک ایرانی به انگلستان آمد. در ماه فوریه ۱۶۲۶/ جمادیالاول ۱۰۳۵ نقدعلیبیگ که در بعضی کتابها از او بهعنوان نخستین سفیر ایران در انگلستان یاد میشود در بندر پورتسموث وارد بریتانیا شد.[4]
در زمان دولت دهم ایران روابط دو کشور نسبت به سالهای پیش از آن بیش از پیش به سردی گرایید. مناقشه بر سر برنامه هستهای ایران و موضعگیریها در مقابل بهار عربی از مهمترین دلایل این امر بهشمار میرود. به باور برخی تحلیلگران، حمله به سفارت بریتانیا در تهران که در سال ۲۰۱۱ رخ داد، موجب وخیمترین دوره روابط دوجانبه از زمان انقلاب ۱۳۵۷ شدهاست. اما این روابط دوجانبه از زمان رویکار آمدن دولت یازدهم ایران به مرور زمان مورد بازسازی قرار گرفت و دو دولت مایل به عادیسازی روابط هستند.[5]
تا اوایل سده نوزدهم میلادی، از نظر بریتانیا، ایران کشوری دورافتاده و افسانهای بود بطوریکه این کشور اروپایی تا آن تاریخ هیچگاه بهطور جدی، مرکزی دیپلماتیک مثل کنسولگری یا سفارتخانه و نظایر آن را در این کشور بنیان ننهاد. سالهای بعد که حراست از هندوستان (مستعمره بریتانیا) برای انگلستان اهمیت پیدا کرد، ایران به عنوان دیوار محافظ هندوستان برای بریتانیا مهم جلوه کرد. بریتانیا با سیاست درگیری و اختلاف ایران و افغانها؛ سعی داشت جلوی تهاجمات افغانها به هندوستان را بگیرد. او برای ثبات و تمدید دشمنی ایران و افغانها، بنا به تعهدات دو کشور ایران و بریتانیا، به ایران کمک مالی و نظامی هم میکرد. ایران به عنوان گذرگاهی برای هندوستان محسوب میشد. از این رو بریتانیا تلاش بسیاری میکرد تا استقلال و قدرت حکومتی ایران همواره تهدید نشود تا این کشور با حمایت بریتانیا همچون سدی در برابر فرانسه و روسیه از هند محافظت بکند.[6]
در دوران زمامداری کمپانی هند شرقی، مأموران و افسران بریتانیایی به شکلی مخفیانه و گاهی نیز آشکارا، از طریق هندوستان (به حکم امپراتوری بریتانیا) به منظور جمعآوری اطلاعات جغرافیایی و بررسی اراضی مناطق مختلف کشوری که تصور میشد روزی عرصه جنگ شود، به ایران فرستاده میشدند و اطلاعات به دست آمده را به عنوان کتاب یا گزارش به چاپ میرساندند.[7] از جمله این افسران سروان گرانت (WP grant)، سروان چارلز کریستی و ستوان هنری پاتینجر (Henry Pottinger) بودند که توسط سر جان مالکوم به شهرها و مناطق غیرمسکونی مختلف ایران جهت جاسوسی فرستاده شدند. سروان گرانت به مکران و بندرعباس و سروان چارلز کریستی و ستوان هنری پاتینجر در کنار هم (البته بعداً مستقلاً عمل کردند) و با لباس مبدل از طریق بمبئی و به بهانه تجارت اسب به شهرهای مختلف ایران مثل هرات، اصفهان، یزد، شیراز و … سفر کردند. آنها مأموریت داشتند تا شرایط طبیعی و منابع ممالکی را که یک لشکر مهاجم اروپایی احتمال داشت با استفاده از آنها به هندوستان حمله نماید، را معین و مشخص کنند. سروان چارلز کریستی و ستوان هنری پاتینجر حتی مدتی مهمان حکمران اصفهان بودند و در کاخ چهلستون اقامت داشتند. سروان گرانت و نظامی دیگری به نام فاذرینگهام (Fotheringham) بعداً در مأموریتی دیگر برای کسب اطلاعات مهم جغرافیایی و سیاسی به لرستان رفتند. آنها در این سفر توسط عده ای از پرتگاه به پایین پرتاب شدند و کشته شدند.[7]
در خلال روابط ایران و بریتانیا، دولتمردان و ایرانیانی بودند که با دولت بریتانیا همکاری نزدیک و صمیمانهای داشتند و عدهای از آنها از این کشور حقوق و مواجب هم میگرفتند.[8]