From Wikipedia, the free encyclopedia
اختلال دوقطبی نوع دو (به انگلیسی: Bipolar II disorder) یکی از انواع اختلال طیف دوقطبی است که با حداقل یک دوره نیمهشیدایی و حداقل یک دوره افسردگی اساسی مشخص میشود.[1][2][3][4] تشخیص اختلال دو قطبی II مستلزم این است که فرد هرگز یک دوره شیدایی کامل را تجربه نکرده باشد؛[5] چرا که یک دوره شیدایی، معیارهای تشخیصی اختلال دو قطبی نوع یک را برآورده میکند.[2]
اختلال دوقطبی نوع دو | |
---|---|
نمایش گرافیکی اختلال دوقطبی نوع یک، اختلال دوقطبی نوع دو و سایکلوتایمیا | |
تخصص | روانپزشکی |
طبقهبندی و منابع بیرونی |
هایپومانیا (نیمهشیدایی) یک وضعیت مستمر از خلق و خوی فرد است که با شور و شعف بیش از حد معمول یا تحریک پذیری خلق و خو همراه است، اما شدت آن از مانیا (شیدایی) کمتر است؛ اگرچه همچنان ممکن است بهطور قابل توجهی بر کیفیت زندگی فرد تأثیر بگذارد و منجر به عواقب دائمی شود، از جمله: فشار عصبی، التهاب مزمن و تبعات دائمی اقتصادی- اجتماعی برای فرد (که از هزینه کردنهای بی پروا، روابط بین فردی آسیب دیده و قضاوت ضعیف ناشی میشود).[6] برخلاف مانیا، هایپومانیا با روانپریشی ارتباطی ندارد.[1] دورههای هایپومانیک مرتبط با اختلال دو قطبی II باید حداقل چهار روز طول بکشند.[2][7]
در اختلال دو قطبی II معمولاً تعداد و شدت دورههای افسردگی از دورههای هایپومانیک بیشتر است.[2][8] علاوه بر این، در مقایسه اختلال دو قطبی II با اختلال دو قطبی I، نوع II دورههای افسردگی مکرّر و فواصل کوتاهتری از بهبود را نشان میدهد.[1][2] در مقایسه با نوع یک، اختلال دو قطبی II دورههای مزمنتری دارد و جابهجایی بین دورهها در آن مکررتر است.[1][9] همچنین، دو قطبی II نسبت به دو قطبی I یا افسردگی تک قطبی با خطر افکار و رفتارهای خودکشی بیشتری همراه است.[1][9] اگرچه در باور عمومی تصور بر این است که دو قطبی II نوع ملایم تری از نوع I است، اما این دیدگاه صحیح نیست. انواع I و II میزان ناتوانکنندگی یکسانی دارند.[1][10]
تشخیص دو قطبی II معمولاً بسیار دشوار است. بیماران معمولاً هنگامی از پزشک کمک میگیرند که در دوره افسردگی هستند یا هنگامی که علائم دوره هایپومانیک آنها به صورت اثراتی ناخواسته مانند سطح بالای اضطراب یا عدم توانایی در تمرکز روی کارها ظاهر میشود. از آنجا که بسیاری از علائم هایپومانیا اغلب به عنوان عملکرد بالای فردی اشتباه گرفته میشوند یا به شخصیت فرد نسبت داده میشوند، بیماران معمولاً از علائم هایپومانیک خود آگاهی ندارند. همچنین بسیاری از افرادی که از دوقطبی II رنج میبرند، دورههایی از بهبود و عملکرد طبیعی دارند. در نتیجه هنگامی که بیماران به پزشک مراجعه میکنند، اغلب قادر به ارائه تمام اطلاعات لازم برای ارزیابی دقیق وضعیت خود به پزشک خود نیستند. به همین دلیل بیماری اغلب به اشتباه افسردگی تک قطبی تشخیص داده میشود.[1][2][9] دو قطبی II شایعتر از دو قطبی I است، در حالی که دو قطبی II و اختلال افسردگی اساسی نرخ تشخیصی یکسانی دارند.[11] از بین تمام افرادی که در ابتدا با اختلال افسردگی اساسی تشخیص داده شدهاند، بین ۴۰ تا ۵۰ درصد بعداً با دوقطبی I یا دوقطبی II تشخیص داده میشوند.[1] اختلال سوءمصرف مواد (که با دوقطبی II همرخدادی بالایی دارد) و دورههای افسردگی مختلط نیز ممکن است شناسایی دقیق دوقطبی II را دشوارتر کند.[2] با وجود این دشواریها، مهم است که بیماری افراد مبتلا به دوقطبی II به درستی ارزیابی شود تا بیماران بتوانند درمان مناسب را دریافت کنند. استفاده از داروهای ضدافسردگی، در غیاب تثبیت کنندههای خلقی، با بدتر شدن علائم دوقطبی II ارتباط دارد.[1]
هایپومانیا مشخصه اصلی اختلال دو قطبی II است. هایپومانیا حالتی است که با سرخوشی و/یا خلق و خوی تحریک پذیر مشخص میشود. برای اینکه یک اپیزود به عنوان هیپومانیک شناخته شود، فرد باید سه یا بیشتر از سه علامت از علائم زیر را داشته باشد و باید وجود آنها حداقل چهار روز متوالی طول بکشد و تقریباً هر روز و در هر روز، در بیشتر مواقع دیده شوند.[1][2]
تشخیص هایپومانیا از مانیا بسیار مهم است. بهطور کلی مانیا شدت بیشتری دارد و عملکرد را مختل میکند، و حتی گاهی منجر به بستری شدن در بیمارستان شده و در موارد شدید موجب روانپریشی میشود. در مقابل، هایپومانیا معمولاً عملکرد را افزایش میدهد. به همین دلیل، دور از انتظار نیست که هیپومانیا مورد توجه بیمار قرار نگیرد. غالباً تا زمانی که افراد یک دوره افسردگی را تجربه نکنند، به دنبال درمان نمیروند و این صورت هم ممکن است سابقه هایپومانیا آنها تشخیص داده نشود. اگرچه ممکن است هیپومانیا عملکرد فرد را افزایش دهد، اما دورههای هایپومانیک باید درمان شوند زیرا ممکن است بروز یک دوره افسردگی را تسریع کنند.[1][2]
اغلب در طول دورههای افسردگی است که بیماران دوقطبی II کمک میگیرند. علائم ممکن است سندرمال (نشانگان) یا سابسندرومال (زیرنشانگان) باشند.[1] علائم افسردگی دوقطبی II ممکن است شامل پنج یا بیشتر از پنج علامت از علائم زیر باشد (که حداقل یکی از آنها باید خلق و خوی افسرده یا از دست دادن حس علاقه/لذت باشد). برای تشخیص افسردگی، علائم باید در دورهٔ حداقل دو هفته ای وجود داشته باشند، که نشان از تغییر در عملکرد قبلی فرد در دوره هایپومانیک است.
شواهد نشان میدهد که نوع افسردگی در دوقطبی II با افسردگی آتیپیک ارتباط نزدیکی دارد. این بدان معنا است که بسیاری از بیماران دوقطبی II در فاز افسردگی، در برخی جنبهها، علائم معکوس افسردگی تیپبکال را نشان میدهند. بیماران دوقطبی II ممکن است تمایل به پرخوابی و پرخوری داشته باشند، در حالی که بهطور معمول بیماران افسرده کمتر میخوابند و کمتر از حد معمول غذا میخورند.[1][9]
دوره خلق ترکیبی-افسردگی زمانی اتفاق میافتد که بیمار همزمان دچار افسردگی و دچار خصیصههای غیرسرخوشانه و سابسندرومال هایپومانیا شود. تشخیص دوقطبی II در شرایطی که بیمار در این دوره است، بسیار دشوار است. در دوره خلق ترکیبی-افسردگی، فرد افسردهاست؛ اما علائم زیر از سری علائم هایپومانیا نیز وجود دارد:
دوره خلق ترکیبی نسبت به افسردگی غیرترکیبی با خطر خودکشی بیشتری ارتباط دارد. داروهای ضدافسردگی ممکن است این خطر را افزایش دهند.[1][2]
در صورت عود یک اپیزود جدید، اغلب علائم زیر رخ میدهد که میتوانند علائم هشدار دهنده اولیه باشند.[12]
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی ممکن است دچار گسست شوند تا خود را با هر خلق و خویی که تجربه میکنند، مطابقت بدهند. برای برخی، این کار عامدانه صورت میگیرد، تا برای خود وسیلهای برای فرار از ضربه روحی ناشی از دوره افسردگی مهیا کنند، یا صرفاً با مرزبندی رفتارها و برداشتهای خود زندگی خود را بهتر تنظیم کنند.[13] مطالعات نشان میدهد که عوامل زیر ممکن است باعث عود یک دوره جدید در بیماران دوقطبی II شود.[14]
اختلالات روانی همراه در افراد مبتلا به دوقطبی II بسیار شایع است. در حقیقت، افراد مبتلا دو برابر بیشتر از حالت عادی احتمال ابتلا به اختلالی همایند را دارند. این موارد شامل اختلالات اضطرابی، اختلالات غذاخوردن، اختلالات شخصیت (دسته B) و اختلالات مصرف مواد است. در مورد اختلال دو قطبی II، محافظه کارانهترین برآورد شیوع مادام العمر الکل یا سایر اختلالات مصرف مواد ۲۰٪ است. در بیماران مبتلا به اختلال مصرف مواد همراه و BP-II، دورهها بیشتر است و انطباق با درمان کاهش مییابد. مطالعات اولیه نشان میدهد که مصرف مواد همزمان با افزایش خطر خودکشی نیز ارتباط دارد.
محققین در حال بررسی علل احتمالی ابتلا به اختلال دوقطبی هستند و اکثر آنها اتفاق نظر دارند که یک علت منفرد وجود ندارد.[15] مطالعات بسیار کمی برای بررسی علل احتمالی دوقطبی II انجام شدهاست.[16] مطالعاتی که برای ریشهیابی علل ایجاد دوقطبی I و دوقطبی II انجام شده، این دو اختلال را از هم تفکیک نکردهاند و نتایج قطعی نداشتهاند. محققان دریافتهاند که در بیماران دارای دو قطبی I یا II ممکن است غلظت کلسیم خون افزایش یابد، اما نتایج قطعی نیست؛ مطالعات انجام شده در این مورد تفاوت معناداری بین افراد مبتلا به دوقطبی I یا دوقطبی II پیدا نکردهاند. تحقیقی در مورد فاکتورهای ژنتیکی اختلال دوقطبی II انجام شدهاست و نتایج آن غیرقاطع است. با این حال، محققان در این تحقیق دریافتند که در بستگان افراد مبتلا به دوقطبی II، احتمال ابتلا به اختلال دوقطبی II یا افسردگی اساسی نسبت به اختلال دو قطبیI، بیشتر است.[12] علت اختلال دوقطبی را میتوان به عملکرد نادرست ناقلهای عصبی که آمیگدال را بیش از حد تحریک میکنند، و به نوبه خود باعث میشود که قشر پیشپیشانی به درستی کار نکند، نسبت داد. بیمار دو قطبی غرق در تحریک عاطفی میشود که هیچ راهی برای درک آن وجود ندارد، که میتواند به صورت مانیا برور پیدا کند و اثرات افسردگی را تشدید کند.[17]
فردی که به اختلال دوقطبی II مبتلا شدهاست حداقل یک دوره هایپومانیا، و یک یا چند دوره افسردگی اساسی را تجربه کرده اما هیچ دوره مانیا را تجربه نکردهاست. اگرچه گاهی تصور میشود که دوقطبی II از نظر شدت علائم از دوقطبی I خفیفتر است، اما در واقع دوقطبی II از نظر تکرار و تناوب اپیزودها شدیدتر و از نظر سیر روند کلی بیماری از دوقطبی I مزمنتر است. مبتلایان به دوقطبی II تعداد اپیزودهای افسردگی بیشتری را تجربه میکنند.[18] معیارهای خاص تعریف شده توسط DSM-5 برای تشخیص دو قطبی II به شرح زیر میباشد:
مطالعات بین اختلالهای دوقطبی I و II از نظر مشخصات بالینی، نرخ اختلالات همایند و سابقه خانوادگی تفاوت عمدهای را نشان میدهند. در طول دورههای افسردگی، بیماران دوقطبی II میزان بالاتری از آژیتاسیون، احساس گناه و شرم، افکار خودکشی و اقدام به خودکشی را نشان میدهند. بیماران دوقطبی II در طول زندگی میزان همبودی بیشتری با بیماریهای محور یک DSM مانند فوبیا، اختلالات اضطراب، مصرف مواد و الکل و اختلالات خوردن را نشان میدهند و بین بیماران دوقطبی II و سابقه خانوادگی ابتلا به بیماریهای روانی، از جمله افسردگی اساسی و اختلالات سوءمصرف مواد ارتباط بالاتری وجود دارد. میزان وقوع بیماریهای روانی در بستگان درجه یک بیماران دوقطبی نوع دو ۲۶/۵ درصد و در بستگان درجه یک بیماران دوقطبی نوع یک ۱۵/۴ درصد است.[18][19]
ابزارهای غربالگری مانند پرسشنامه اختلالات خلقی (MDQ) ابزار مفیدی برای تعیین وضعیت بیمار در میان اختلالات طیف دوقطبی هستند و درگیر شدن خانوادهها در فرایند تشخیص نیز میتواند شانس تشخیص دقیق و تأیید دورههای هایپومانیک را بهبود بخشد. علاوه بر این، ویژگیهای خاصی وجود دارد که نشان از احتمال ابتلای بیماران افسرده اساسی به اختلال دوقطبی است از جمله علائم آتیپیک افسردگی مانند پرخوابی و پورخوری، سابقه خانوادگی اختلال دوقطبی، هایپومانیای ناشی از مصرف دارو، افسردگیهای مکرر یا افسردگی سایکوتیک، افسردگی مقاوم به درمان و افسردگی زودرس یا افسردگی پسزایمانی.[19]
درمان این بیماری بهطور معمول شامل سه محور است: درمان هایپومانیای حاد، درمان افسردگی حاد و جلوگیری از عود هایپومانیا یا افسردگی. هدف اصلی اطمینان حاصل کردن از آسیب نزدن بیمار به خود است.[20]
متداولترین روش درمانی برای کاهش علائم اختلال دوقطبی II، دارو است که معمولاً داروهای تثبیتکننده خلق است. با این حال، درمان با داروهای تثبیتکننده خلق ممکن است بیعاطفی هیجانی در بیمار ایجاد کند که وابسته به دوز دارو است. استفاده همزمان از داروهای بازدارنده بازجذب سروتونین ممکن است به برخی از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی II کمک کند، اگرچه این داروها باید با احتیاط استفاده شوند زیرا اعتقاد بر این است که ممکن است باعث عود دوره هایپومانیا شوند.[20] مدیریت دارویی اختلال دوقطبی II بهطور کلی با شواهد قوی پشتیبانی نمیشود، و این شواهد محدود به نتایج تعدادی کارآزمایی تصادفی کنترلشده (RCTs) منتشر شده در این زمینه است. برخی از داروهای مورد استفاده عبارتند از:[20]
درمانهای غیردارویی نیز میتوانند به مبتلایان به این بیماری کمک کنند. این درمانها شامل رفتاردرمانی شناختی، رواندرمانی تحلیلی، روانکاوی، ریتم درمانی اجتماعی، درمان بین فردی، رفتار درمانی، شناخت درمانی، هنردرمانی، موسیقیدرمانی، آموزش روان، ذهنآگاهی، نوردرمانی و درمان خانواده محور است. با وجود روان درمانی و دارو درمانی، عود بیماری هنوز هم ممکن است اتفاق بیفتد.[25]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.