عملیات بارباروسا
تهاجم آلمان به اتحاد جماهیر شوروی در ماه ژوئن سال ۱۹۴۱ / From Wikipedia, the free encyclopedia
عملیات بارباروسا (به آلمانی: Unternehmen Barbarossa) که با عنوان تهاجم آلمان به اتحاد جماهیر شوروی نیز شناخته میشود، اسم رمز یورش ورماخت (نیروهای مسلح آلمان) و برخی متحدانش در نیروهای محور به اتحاد جماهیر شوروی در جریان جنگ جهانی دوم بود که بهعنوان بزرگترین و گستردهترین یورش نظامی تاریخ در روز یکشنبه ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ آغاز شد. این عملیات قصد داشت هدف ایدئولوژیک آلمان برای تصرف سرزمینهای غربی شوروی بهعنوان فضای حیاتی و جای دادن نژاد آلمانی در آن را به منصه اجرا بگذارد. هدف آلمانیها از طرح جامع برای شرق بهدست آوردن منابع نفتی قفقاز و همچنین اراضی کشاورزی شوروی بود.
عملیات بارباروسا | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از جبهه شرقی در جنگ جهانی دوم | |||||||
ساعتگرد از بالا سمت چپ: پیشروی سربازان آلمانی در شمال روسیه، یک گروه شعلهافکن آلمانی در شوروی، هواگردهای شوروی برفراز مواضع نیروهای آلمانی در نزدیکی مسکو، اسیران شوروی در حال انتقال به اردوگاههای اسرا، سربازان ارتش سرخ درحال شلیک توپخانه | |||||||
| |||||||
طرفهای درگیر | |||||||
اتحاد جماهیر شوروی | |||||||
فرماندهان و رهبران | |||||||
| |||||||
واحدهای درگیر | |||||||
یگانهای نیروهای محور:
|
یگانهای ارتش سرخ:
| ||||||
قوا | |||||||
هنگام آغاز عملیات: |
هنگام آغاز عملیات: | ||||||
تلفات و خسارات | |||||||
مجموع تلفات نظامی:
|
مجموع تلفات نظامی:
تفکیک شده: |
در دو سال منتهی به جنگ، دولتهای آلمان و شوروی معاهدات سیاسی و اقتصادی با اهداف راهبردی میان خود به امضا رسانده بودند. در پی حصول فراغت از جبهه غربی پس از پیروزی بر فرانسه در مهٔ ۱۹۴۰، فرماندهی عالی ورماخت ژوئیهٔ همان سال آغاز به طرحریزی یک تهاجم به شوروی کرد که در نهایت در ۱۸ دسامبر ۱۹۴۰ با صدور فرمان شماره ۲۱ پیشوا نهایی شد. در طول عملیات بارباروسا، حدود سه میلیون نیروی مهاجم (بزرگترین نیروی تهاجمی در تاریخ نظامی) در جبههای بهطول ۲۹۰۰ کیلومتر با قریب به ۶۰۰ هزار خودرو و ۶۲۵ هزار اسب، به شوروی حمله بردند. این تهاجم نقطه اوج جنگ جهانی دوم بهلحاظ جغرافیایی و نظامی بود. آغاز این عملیات موجب گشوده شدن جبهه شرقی جنگ برای آلمان گردید؛ جبههای که بیشترین شمار نیروها نسبت به هر جبهه دیگری در تاریخ را به خود دید و تأثیر بسزایی بر سیر جنگ جهانی دوم و تاریخ سده بیستم داشت.
در جریان این عملیات نیروهای آلمانی با جلوداری چهار گروه زرهی زیر چتر پشتیبانی هوایی لوفتوافه، با غافلگیر کردن ارتش سرخ در مجموعهای از حملات متوالی، در مدتی کوتاه یعنی کمتر از شش ماه، پیشروی سریعی در سه محور راهبردی شمالی، مرکزی و جنوبی در عمق ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ کیلومتری تا حومه لنینگراد، مسکو و روستوف-نا-دونو صورت دادند. در محور مرکزی، آلمانیها با دو انبر شمالی و جنوبی گروه ارتش مرکز، تا پایان ماه نخست سه ارتش میدانی شوروی را در غرب مینسک به محاصره درآوردند و منهدم کردند. تا پایان ماه بعد محاصره مشابه دیگری توسط این گروه ارتش این بار در ناحیه شمال اسمولنسک حول سه ارتش دیگر شوروی پدید آمد. در همین حال، دو گروه ارتش شمالی و جنوبی ورماخت نیز موفقیتهای تقریباً همسانی کسب کردند. در این زمان در یک تصمیم سرنوشتساز در اواخر ژوئیه، آلمانیها با به تعویق انداختن تهاجم به سمت مسکو، بر اراضی شمالی و جنوبی متمرکز شدند. در پی این انحراف، پیروزیهای مهمی در جنوب با محاصره و انهدام تمامی نیروهای جبهه جنوب غربی شوروی در ناحیه شرق کییف و در شمال با تکمیل محاصره لنینگراد حاصل گشت اما تهاجم به مسکو برای یک ماه به تأخیر افتاد تا فرصت کمتری برای ورماخت جهت پایان دادن موفقیتآمیز به عملیات پیش از فرا رسیدن زمستان باقی بماند.
در بعد تاکتیکی–عملیاتی، نیروهای آلمانی پیروزیهای قابلتوجهی کسب کرده، برخی از مهمترین مراکز اقتصادی و سیاسی شوروی بهویژه در اوکراین را تصرف نموده و با وجود متحمل شدن تلفاتی سنگین، با اجرای نبردهای محاصرهای[یادداشت 1] به دشمن خود مقدار بیشتری تلفات و خسارات وارد آوردند. نیروهای آلمانی با اجرای تاکتیک جنگ برقآسا در اعماق خطوط دفاعی دشمن در مجموع بیش از سه میلیون سرباز ارتش سرخ شوروی را به اسارت گرفتند. با وجود موفقیتهای اولیه، تهاجم آلمان به مشکلات عدیدهای همچون معضلات ترابری و تدارکاتی، کاستیهای طراحی عملیاتی و زمستان روسیه گرفتار شد. در پایان این عملیات در دسامبر ۱۹۴۱، نیروهای آلمانی با شکست در نبرد مسکو و ضدحمله زمستانی شوروی از حومه پایتخت به عقب رانده شدند. آلمانیها با اطمینان بالایی انتظار فروپاشی سریع ساختار حاکمیت و مقاومت در شوروی همانند لهستان و فرانسه را داشتند اما حکومت شوروی و ارتش سرخ با نجات از تهاجم اولیه، دشمن را وارد یک جنگ فرسایشی نمودند؛ جنگی که آلمان با محدودیت در منابع مادی و انسانی مهیای آن نبود. نیروهای فرسوده ورماخت با از دست دادن ابتکار عمل، دیگر قادر به رسوخ در عمق سرزمینهای شوروی نبودند و در نهایت متحمل شکست قطعی شدند.