سیاهمزگی
روستایی در استان گیلان / From Wikipedia, the free encyclopedia
سیاهمزگی، منطقه ای از توابع بخش احمدسرگوراب شهرستان شفت در استان گیلان ایران است که باشندگانش تالش زبان هستند. سیاهمزگی به معنی مسجد سیاه است؛ واژه مسجد در زبان عربی از واژه پارسی "مزگت" به معنی مزداکده یا خانه اهورامزدا گرفته شده است.سیاهمزگی، منطقۀ بزرگ و نامداری در 17 کیلومتری جنوب غربی شهرستان شفت است که چهار روستای علی سرا، توسَه، خُرَّمکَش و مَزگَدا را در برگرفته است.
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. |
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
اطلاعات کلی | |
---|---|
کشور | ایران |
استان | گیلان |
شهرستان | شفت |
بخش | بخش احمدسرگوراب |
دهستان | احمد سرگوراب |
نام محلی | مَزگَدا |
مردم | |
جمعیت | ۸۲۰ نفر (سرشماری ۹۵) |
آبوهوا | |
میانگین دمای سالانه | ۱۵ |
کد آماری | ۰۱۲۶۸۹ |
جغرافیای طبیعی و اقتصادی – انسانی آن، جای کاوش فراوان دارد و بسا که پیشینۀ تاریخی آن نیز رازهای فراوان در سینه داشته باشد؛ زیرا این خطه، خاستگاه مردان نامآور و بزرگی در بستر دین و دانش و سیاست بوده است؛ ولی با این همه، شناخته بودن این منطقه در سراسر گیلان و بلندای نام آن نزد شمار دیگری از هممیهنان، به ویژه پایتختنشینان، نه از روی کتابها و نوشتارهای شناساگر و نه به خاطر آوازۀ دانشوران و ادیبان و مدیران و حاکمان برخاسته از این سرزمین و نه به خاطر حماسههای آن، بلکه به خاطر « پنیر سیاهمزگی» است که محصول ویژۀ دامی و فرآوری شده در همین منطقه است.
روزگاری نه چندان دور، همۀ پنیر مورد نیاز شهرستان شفت و بخشی از پنیر فومن و رشت و طارم و زنجان، از سوی دامداران روستاهای منطقه شفت تأمین میشد که بیشتر آنها در ییلاقهای پیرامون سیاهمزگی نشین داشتند. قلمرو دامداران روستاهای خَرفَه کُل، نصیر محله، گَنجار، شالما، لَپَندون، سیدآباد، قَلَه رُوخُون، علی سرا، توسَه، و خُرَّمکَش به تناسب مالکیت و حق بهرهبرداری در ییلاقهای زیر بود: الف – ییلاقهای پیرامون دایلَه سر : مزاچال، آوَرَند، سوتَه ، خُورمَه جَئون، سِره، برَه خوار، مَتَّه خونی، زردَه خونی، لاسَه پِشت، بَرَه سر، مِندَران، دایلَه سر، گِنبو، گَزنَه دشت، بَرزَهلئاشؤن، مینجانی، لُؤت، زییان دشت و چَرَه مَندَن. ب – ییلاقهای آرنَنگا : شَلَمَه جار، آفیر، تُؤیَه لُؤم ، پاشتون، پِِشتی سر، سَرَندول، خونی و آفیرَه سر میشود. هر یک از محله های نام برده، پذیرای شمار فراوانی از دامداران و کوچ نشینان بودند. این دامداران رنج کش با درک موقعیت اقتصادی منطقه و با توسعۀ دامداری در آن مقطع زمانی، حاصل کار و تولید خود را چنان به جامعه عرضه کردند که در قامت حماسهسازان اقتصادی سر برآوردند و محصول خود را زبانزد هم میهنان خود کردند. امروز، هرچند در ییلاقهای نام برده، کمتر از سی رَمِه سکونت دارد و پنیر تولیدی سیاهمزگی به نسبت چهل - پنجاه سال گذشته به یک بیستم کاهش یافته است، ولی نام این پنیر همچنان بر سر زبانهاست و مزه و طعم آن در جان و شامۀ گیلانیان وهم میهنانی که پیشتر مزۀ آن را چشیده بودند، بر جای مانده است و به سبب نام این محصول، نام جغرافیایی منطقۀ سیاهمزگی نیز جاودانه شده است. با این حال، این نوشته، درصدد گزارش توسعۀ اقتصادی و معرفی تولیدات سیاهمزگی نیست، بلکه اشاره ای گذراست به رشد دانش و توسعۀ انسانی آن. تاریخ بر جا مانده از آغاز قرن چهاردهم هجری خورشیدی؛ نشانگر آن است که سیاهمزگی خاستگاه مردانی در عرصۀ دین و دانش و سیاست بوده است.