From Wikipedia, the free encyclopedia
خَداینامه (پارسی میانه: خوَداینامگ، xwadāy-nāmag[1][2][3][4][5][6][7] به معنی «شاهنامه»)[8] مهمترین اثر تاریخی دورهٔ ساسانی است که در آن نام پادشاهان دودمانهای ایرانی و رویدادهای دورانهای گوناگون را آمیخته با افسانه، ضبط کردهبودند. اصل خداینامه به زبان پارسی میانه در دست نیست. در دوران اسلامی خداینامه با عنوانهایی مانند سیرالملوک یا سیر ملوک الفرس و جز آن به عربی ترجمه شده است. ترجمههای خداینامه به عربی و البته اصل پارسیگ آن به همراه دیگر کتب تاریخی مورد استفادهٔ نویسندگان و سرایندگان شاهنامهها مانند شاهنامه فردوسی به پارسی در سده چهارم قرار گرفته است. در روزگار کهن، شاهنامه نام عمومی همهٔ کتابهایی است که در موضوع داستانهای باستانی نوشته یا سروده میشدند.
نویسنده(ها) | دبیران و موبدان دوران ساسانی |
---|---|
عنوان اصلی | خدای نامگ |
کشور | ایران ساسانی |
زبان | فارسی میانه |
موضوع(ها) | تاریخ ایران باستان |
گونه(های) ادبی | حماسی، اسطورهای |
تدوینکنندگان خداینامه از منابع سریانی هم (مثلاً دربارهٔ اسکندر) استفاده کردهاند. مضمون این کتاب کُهَن تاریخ حماسی ایران، آفرینش جهان و نخستین شهریار تا یزدگرد سوم ساسانی است و در تهیه و تنظیم آن دبیران شاهی، موبدان و خاندانهای بزرگ ساسانی نقش داشتهاند.
خداینامک تقریر حماسههای ایرانی از زمان گیومرث تا خسرو پرویز، که در میانه پادشاهی یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی (۶۳۴ تا ۶۴۲)، به وسیلهٔ دهقان دانشور تألیف شد. تکامل نهایی آن را در شاهنامهٔ فردوسی میتوان یافت (نیمهٔ اول سدهٔ یازدهم میلادی)؛ اثری به زبان پارسی میانه است. فردوسی از شاهنامهٔ ابومنصوری استفاده کرد و شاهنامهٔ ابومنصوری که به نثر بود را به نظم برگرداند و در شاهنامهٔ ابومنصوری که خود را از نژاد اصیل دهقانان میدانست منابع خدای نامک و دیگر کتب حماسی و تاریخی ایران استفاده شده است. ابن مقفع در سدهٔ ۸ میلادی این خداینامک را به عربی ترجمه کرد و به صورت گستردهای مورد استفادهٔ تاریخنگاران مسلمان قرار گرفت؛ که هر دو برگردان پارسیگ و عربی آن از دست رفته است.
خداینامه (در فارسی میانه خوداینامگ، xwadāy-Nāmag) ترکیبی از کلمه «خودای» به معنی سرور و «نامگ» به معنی کتاب است.[9] معادل عربی کلمه خدا در زبان عربی، کلمه «مولی» است.[10] مورخین و نویسندگان دوره اسلامی خوداینامگ را به «سیرالملوک» ترجمه کردند و در قرنهای سوم و چهارم هجری که فارسی دری به عنوان زبان نوشتار رواج یافت، ایرانیهای مسلمان لفظ «خدا» را غالباَ به جای «الله» به کار میبردند و شاهنامه را به جای خوداینامگ یا سیرالملوک وضع کردند. در همان دوران به واژههایی برمیخوریم که معنی کهن «خدای» را همچنان حفظ کردند، از جمله آنها لقبهای برخی از پادشاهها چون «سامانخدات»، «بخاراخدات» و «کاولخدای» بود. در شاهنامه فردوسی، خدا به معنی «شاه» و «سرور» فراوان به کار رفته است. در زبان فارسی نو مفهوم کهن «خدا» در ترکیبهایی چون «دهخدا»، «کدخدا» و «ناخدا» (در اصل ناوخدا) باقی مانده است.[11]
در دربار شاهان ساسانی دفاتر رسمی وقایع وجود داشته و آگاثیاس مورخ بیزانسی سده ششم میلادی که همزمان با خسرو انوشیروان بوده، از آنها استفاده کرده است. همچنین در دربار ساسانی کسانی بودهاند که روایتهای تاریخی را افسانهوار از برداشتند. در کاخ شاهان ساسانی، بایگانیهایی ساخته شده بود که در آنها، اسناد رسمی و چگونگی رویدادهای بزرگ کشور در این بایگانیها نگهداری میشد. خداینامهها گونهای از رویدادنامههای رسمی روزگار ساسانیان بودهاند.[12]فردوسی آورده است که در راه شکار داستانهای جمشید و فریدون را برای بهرام گور نقل میکردند. ظاهراً حتی در زمان بهرام گور نیز نامهٔ باستان وجود داشته است که داستانهای آن را در مجالس بزم میخواندند.
تدوین خدای نامه را باید به زمان انوشیروان منسوب داشت که دوران تألیف و ترجمه و نهضت ادبی بوده است. در این زمان بر اساس دفاتر رسمی و نیز با استفاده از سنتهای شفاهی و رسالات جداگانهای که در مطالب گوناگون مرتبط با تاریخ از قبیل نسب نامهها و فهرست جنگها یا شهرها و وقایع مربوط با آنها وجود داشته، خدای نامه تدوین شد. در زمان پادشاهان بعدی ساسانی طبعاً مطالبی بر آن افزوده گشت و پس از برافتادن ساسانیان نیز سرنوشت یزدگرد سوم را تا کشته شدنش بدان افزودند. تدوین کنندگان خدای نامه دبیران شاهی و موبدان بودهاند و احتمالاً خاندانهای بزرگ ساسانی نیز در تنظیم داستانهای پهلوانی، نقش داشتهاند.
خدای نامه نه تنها رویدادهای زمان پادشاهان را دربرداشته بلکه در آن خطبهها و کلمات قصار و وصایای آنان نیز ذکر شده بود، مثلاً عامری جملاتی را که منقول از عهد شاپور یکم به پسرش هرمز یکم است به روایت خدای نامه آورده است. در سرگذشت هر یک از شاهان قصههایی نیز گنجانده میشد، مانند داستانهای، بهرام گور. تدوین کنندگان خدای نامه همچنین از منابع بیگانه مانند منبعی سریانی در مورد اسکندر استفاده کردهاند.
اصل خدای نامه به زبان پهلوی در دست نیست اما با مطالعهٔ منابع عربی به فارسی مربوط به تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی میتوان عناصر تشکیل دهندهٔ آن را تعیین کرد.
در دوران اسلامی خدای نامه با عنوانهایی مانند سیرالملوک یا سیر ملوک الفرس و غیره به عربی ترجمه شده است. از روایتهای حمزه اصفهانی و ابن ندیم و پیشگفتار قدیم شاهنامه و غیره به وجود ۹ ترجمه و اقتباس از خدای نامه به عربی پی میبریم. از کهنترین مترجمان معروف این کتاب، ابن مقفع است. ترجمههای خدای نامه مأخذ عمدهٔ تاریخ نویسان دورهٔ اسلامی، مانند طبری و مسعودی و ابن قتیبه و بلاذری و حمزه اصفهانی و ثعالبی و دیگران قرار گرفت.[13]
در سال ۲۰۱۸ یاکو هامین آنتیلا، ایرانشناس فنلاندی کتابی با نام «خداینامگ: کتاب شاهان در پارسی میانه» منتشر ساخت و در این کتاب مدعی شده است که بر خلاف باور موجود، خداینامگ کتابی عظیم همسنگ شاهنامه فردوسی نبوده است. او در کتابش آورده این اثر مجموعه کوچک و فهرستواری از رویدادهای تاریخی بوده است.
که به این دیدگاه نقدهایی وارد شده است[14]
خداینامه به عنوان تاریخ کم و بیش رسمی دوره ساسانی به قلم دبیرانی که با موبدان و نجبا استوار داشتند، نوشته شده است. از همین رو، این کتاب عمدتاً دیدگاههای این دو طبقه را باز میتاباند. از آنجا که در دوره ساسانی اتحادی میان دین و دولت پدید آمد، مشروعیت و قانونی بودن نظام شاهنشاهی به عنوان محور مطالب خداینامه در نظر گرفته شد. خاندانهای بزرگ ایرانشهر، هر چند در برخی از تحریرهای خداینامه - به ویژه تحریری که آثار آن را در شاهنامه فردوسی میتوان دید - مقام ارجمندی یافتهاند، باز در سرتاسر خداینامه همواره در مقام بندگان شاه شاهان معرفی شدهاند.[15]
مهمترین ویژگیهای اخبار خداینامه به شرح زیر است:
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.