حس مکان اغلب با کلمه لاتین Lucy Genius شناخته می شود و به این معنی است که وقتی افراد در فضا هستند چیزی بالاتر از
ویژگیهای فیزیکی و حسی را درک میکنند و میتوانند به روح مکان برسند. دهه 197۰ اوج علاقه طراحان به کشف رابطه افراد با
مفاهیم مکان است که غالباً از بحثهای پدیدارشناختی هوسرل نشات می گیرد. «حس مکان» شامل تعامل احساسات و عواطف، دانش و
باورها و رفتارها و اعمال مربوط به یک مکان است.[7]
با توجه به مفهوم حس مکان در دیدگاهها و سطوح مختلف آن، عوامل شکل دهنده حس مکان را می توان در دو گروه عوامل «ادراکی و شناختی» و «کالبدی» تقسیم کرد. «هیومن»، حس مکان را شامل تعلق به اجتماع و حس محلی تعریف کرده است.
اصلی ترین مولفه های فیزیکی اثرگذار بر ادراک و حس مکان عبارتند از: اندازه، درجه محصور، کنتراست، مقیاس، نسبت، مقیاس انسانی، فاصله، بافت،
رنگ، بو، صدا و تنوع بصری.
به علاوه، ویژگی هایی مانند هویت، تاریخ، تخیل و توهم، رمز و راز، لذت، شگفتی، امنیت، اشتیاق و خاطره را برای برقراری ارتباط با مکان
را مهم در نظر می گیرند. احساس تعلق به یک مکان به عواملی مانند ادراک و ادراک دیگران از آن مکان، سن و سابقه، میزان سکونت فرد
در آن مکان، داشتن تجربیات و خاطرات مشترک از آن مکان، وابسته است. از فعالیت های جمعی و اجتماعی، میزان احساس امنیت در
فضاها، عموم مردم شهر بسیار به هم مرتبط هستند. نمودار تحقیق در مورد حس مکان نشان می دهد که نقش طراحی کالبدی بر فعالیت
ها و احساسات نه به طور مستقیم بلکه غیرمستقیم از طریق ایجاد نشانه ها و معانی است.
بخش سوم: تبیین دلبستگی به مکان
دلبستگی به مکان مفهومی پیچیده، چند بعدی و میان رشته ای است که موضوعات مختلفی از پیوند و نقطه ارتباط فرد با مکان و ارتباط فرد با دیگران را در بر می گیرد. در دهه های اخیر، این مفهوم توجه بسیاری از محققین در جنبه های متفاوت را به خود جلب کرده و پیشرفت های نظری قابل توجهی در این زمینه حاصل شده است.دلبستگی به یک مکان تحت تأثیر خصلت های خاص مکان است. معانی مکان تاثیر قابل توجهی در دلبستگی به مکان دارند.
دلبستگی به مکان به عنوان تداوم حس مکان ایجاد میشود و سطح بالاتری از حس مکان است که نقش مهمی برای استمرار حضور فرد در مکان دارد. دلبستگی به یک مکان، مفهوم ارتباط ادراکی، عاطفی و عملکردی بین افراد و مکانهایی است که در فرآیند ارتباط با آن، معنای ویژه و ارزشمندی به آن بخشیدهاند و این تعامل در قالب رفتار و کنش است. مانند میل به حفظ نزدیکی به مکان، غم و اندوه ناشی از دوری از مکان و حمایت اجتماعی.
دلبستگی
در لغت نامه دهخدا از دلبستگی به معنای محبت، رغبت، دوستی، مودت، عشق و گرایش خاطر یاد میشود.
دلبستگی به مکان به عنوان یک مفهوم، رابطه و نقطه اتصال بین مردم و مکان هاست.[8]
حس دلبستگی به مکان
احساس دلبستگی به مکان عالیترین مرتبه رابطه انسان و مکان است که به منظور بهرهمندی و تداوم حضور انسان در مکان، نقش تعیینکننده ای دارد. حس دلبستگی به معنی رابطه هم پیوند میان انسان و محیط است؛ در اثر این رابطه، مکان به لنگرگاهی روانی بدل میشود و اهمیت فضا برای شخص، بالاتر از یک نقطه در دستگاه مختصات است. اغلب، حس دلبستگی به مکان از تجربههای شخصی میگذرد و خاطرات جمعی پیوند میخورد.
واژه دلبستگی به مکان به تأثیر عاطفی یک مکان اشاره دارد که افراد به لحاظ حسی و فرهنگی به آن جذب میشوند. تأثیر حسی، عاطفی و درونی مکان برای انسان، مرکز تفکر دلبستگی به مکان میباشد، چرا که انسانها میتوانند به یک شیء، خانه، ساختمان، محله، یا یک قرارگاه طبیعی جذب شوند. در واقع دلبستگی به مکان، ارتباطی نمادین با مکان است که با دادن معانی عاطفی و حسی مشترک فرهنگی، توسط افراد به مکان خاص یا یک سرزمین شکل میگیرد و مبنای نحوه ادراک گروه یا فرد از مکان و نحوه ارتباط وی با آن میباشد[9]
تاثیر فقدان مکان بر دلبستگی
بیمکانی (placelessness) زمانی اتفاق میافتد که بر اثر فرآیندهایی نظیر جهانی شدن و شهرنشینی عوامل کلیدی هستند که منجر به بی مکانی می شوند. فناوری تا حد زیادی به بیمکانی میافزاید، زیرا گسترش و جهانی شدن فرهنگ پاپ را در سراسر جهان آسانتر میکند. مکان هایی که فاقد "حس مکان" هستند، گاهی اوقات به عنوان "بی مکان" یا "غیر معتبر" شناخته می شوند.[10]
فقدان حس مکان، بر حس تعلق افراد نسبت به آن تاثیر میگذارد . بررسیها نشان میدهد که درک رابطه انسان و مکان نیازمند تجسم زمینههای فیزیکی و اجتماعی-فرهنگی است و مکان جایی است که میتوان احساسات را ابراز کرد. این احساس با ایجاد پیوند بین انسان و مکان، زمینههای برای تفاوت، جهتگیری و درک فضایی ایجاد میکند. حس مکان دو جنبه دارد. یکی ریشه در باورها و عملکردهای فرهنگی دارد و فرد را با مکانی مرتبط می کند که شامل اجزا غیر فیزیکی و دارای کیفیت ذهنی است، دیگری تحت تأثیر زمینه های بیرونی و فیزیکی است که بیشتر بر جنبه های فیزیکی تأکید دارد و طراح می تواند بر آن اثر بگذارد. برای ایجاد حس مکان، محیط باید ویژگی و ساختار خاصی داشته باشد. برای این منظور، کل محیط ساخته شده باید در طراحی به عنوان یک کل در نظر گرفته شود. ویژگی های کالبدی مانند تداوم بصری، محوطه بصری، تضاد و تنوع، دید، خروج و ورود، محوطه سازی و نامگذاری عناصر عینی هستند که حس مکان را افزایش و تقویت می کنند و حس تعلق قوی فضا را در ساکنان آن محیط برای زندگی در آن ایجاد می کنند. آینده. تبدیل به مکانی می شود و محصول آن بررسی مثبت ساکنان محیط زندگی میشود.
موسیقی و مکان
اتنوموزیکولوژیستها(موسیقیشناسی قومی)، در میان دیگر دانشمندان علوم اجتماعی (مانند مردم شناسان، جامعه شناسان، و جغرافیدانان شهری)، شروع به اشاره به نقش موسیقی در تعریف «احساس مکان» مردم کرده اند. از طریق موسیقی که موقعیت آنها را در جهان از نظر مرزهای اجتماعی و سلسله مراتب اخلاقی و سیاسی نشان می دهد.[11]
استوکس استدلال می کند که موسیقی صرفاً به عنوان بازتابی از ساختارهای اجتماعی موجود عمل نمی کند، بلکه پتانسیل تغییر فعالانه یک فضای معین را به همراه دارد. موسیقی که به مکان دلالت میکند میتواند دانشی از مرزها و سلسلهمراتبهای اجتماعی را ایجاد کند که افراد برای مذاکره و درک هویت خود و دیگران و ارتباط آنها با مکان استفاده میکنند.
نمونه هایی از نقش موسیقی در تعریف حس مکان شامل تحقیق جورج لیپسیتز، اتنوموزیکولوژیست در مورد عملکرد هویت فرهنگی مکزیکی-آمریکایی در لس آنجلس است.[12] در پاسخ به بازتولید مکانیکی و اشکال فزاینده کالایی فرهنگ، والتر بنجامین زمانی استدلال کرد که اشیاء فرهنگی به طور فزاینده ای از بافت اصلی و مکان خلقت خود دور شده اند.[13] در این زمینه، جورج لیپسیتز، اتنوموسیکولوژیست، پیشنهاد می کند که آگاهی از نامرئی بودن و بیگانگی، هویت فرهنگی گروه های اقلیت را که از قدرت سیاسی و شناخت فرهنگی حذف شده اند، نشان می دهد.[14] لیپسیتز استراتژیهای فرهنگی پست مدرن (مانند دو کانونی، کنار هم قرار دادن واقعیتهای چندگانه، بینامتنی، ارجاعات بینمتنی، و خانوادههای شباهت) را تحلیل میکند، موسیقیدانان راک اند رول چیکانو در اواخر دهه 1980 در لس آنجلس برای تعریف حس مکان استفاده میکردند. درون فرهنگ عامه لیپسیتز با توجه به کارهای فرهنگی نوازندگان راک اند رول مکزیکی-آمریکایی، مشخص می کند که چگونه موسیقی آنها به طور فعال «سیاست فرهنگی آگاهانه ای را نشان می دهد که با تغییر دادن آن به دنبال گنجاندن در جریان اصلی آمریکاست».[15]
مولفههای تأثیر گذار بر شکلگیری حس دلبستگی به مکان
محرمیت (حریم خصوصی)
انسجام (وحدت)
قابلیت جهتیابی و خوانایی
غنای بصری
ترکیب بندی و کیفیت کالبدی فضایی
مدیریت تسهیلات و نظارت
عناصر طبیعی و سبز
معنابخشی به زیست انسانها در محیط از طریق ویژگیهایی رقم میخورد که در ابعاد مختلف کالبدی، اجتماعی و فرایندی قابل مطالعه هستند.
«ویژگیهای فیزیکی و اجتماعی محیط میتواند کیفیت زندگی ساکنان را افزایش دهد»[16]
از آنجا که فضاهای جمعی به عنوان فضاهایی مکمل در کنار فضاهای داخلی آپارتمانها برای تعاملات اجتماعی و ایجاد رابطه مستمر با طبیعت است لذا بررسی مولفههای مؤثر بر افزایش حس دلبستگی به مکان در این بخش حائز اهمیت است. فضاهای جمعی میتواند بستری برای توسعه و شکلگیری هویت فردی و اجتماعی باشد. فضای جمعی، فضایی است که فرد را به مکث و سکون واداشته و شرط لازم برای تعاملات اجتماعی است[17]
محرمیت (حریم خصوصی)
از اصول معماری ایران، وجود نظام ترتیب و توالی دراستقرار فضاها، وقوع فعالیتها، دیدها و حرکت هاست. وجود سلسله مراتب در معماری، به نحو بارزی در ارتباط با مفهوم محرمیت در فرهنگ ایرانیان است.
محرمیت در این معماری، فضاهایی با روحیه و کارکردهای گوناگون می آفریند و آنها را به بخشهای عمومی، نیمه عمومی، خصوصی و نیمه خصوصی تقسیم میکند.
مفهوم حریم خصوصی، در تمامی فرهنگها مورد توجه است و ارجاع به مکانی دارد که در آن افراد بتوانند بدون دخالت دیگران از فضا استفاده کنند.
انسجام (وحدت)
در هر مجموعه ای وجود انسجام اجزا از شروط لازم برای تداوم آن به شمار میرود؛ برای ایجاد تنوع فضایی عناصر بزرگ باید به بخشهای متعدد تقسیم شده و مقیاس کوچکتری یابند اما باید دقت داشت که در این مسیر با افزایش تقسیمات اغتشاش و آشفتگی به وجود نیاید یا بالعکس تنوع آنقدر کاهش یابد که حاصلی کسالت آور داشته باشد.
اولویت بندی مولفههای تأثیر گذار بر شکلگیری حس دلبستگی به مکان
بر اساس پژوهشی که بر روی ساکنین چند مجتمع مسکونی در تهران انجام شدهاست افراد ساکن در این مجتمعهای مسکونی، این ویژگیها را به عنوان عوامل دلبستگی به مکان مورد توجه قرار دادهاند؛ این
دلبستگی به مکان باعث ایجاد تصویر ذهنی بهتر ساکنین
شدهاست. از میان تمام ویژگیها، ویژگی «انسجام و وحدت» بالاترین ضریب را دارد، بنابراین این ویژگی توانستهاست بیشترین میزان دلبستگی به مکان را در سا کنین برآورده سازد و پس از آن به ترتیب: «محرمیت»، «مدیریت تسهیلات و نظارت»، «عناصر طبیعی و سبز»، «ترکیب بندی و کیفیت کالبدی فضایی»، «غنای بصری» و در آخر «قابلیت جهتیابی و خوانایی» قرار دارند.[18]
نقش دلبستگی به مکان در هویتبخشی به میدانهای شهری
امروزه شاهد تضعیف حس مکان و دلبستگی به آن در میان مردم هستیم و دلیل آن را میتوان وجود فضاهای شهری بی کیفیت و غیرانسانی و بیمعنی عنوان کرد.
تحقیقات نشان میدهد دلبستگی به مکان نقش مهمی را در انگیزه حضور و مراقبت از فضاهای عمومی نظیر میدانها و پارکهای شهری ایفاء میکند.[19]
میدانهای شهری به عنوان مکانی دارای مفاهیم حسی و معنایی، برای بررسی عوامل تأثیر گذار بر میزان دلبستگی به یک فضای عمومی میتواند نقش مؤثری در هویت و مطلوبیت میدانها داشته باشد.
دلبستگی به مکان به واسطه حس فضایی آن مکان میسر میشود که ناشی از تعامل افراد با مکان، معانی و ویژگیهای مرتبط محیطی است.
طراح برای لحاظ کردن ویژگیهای ابعاد دلبستگی به مکان در طرح و برنامه خود نباز به درکی روانشناسانه از تغییرات بافت مراکز شهری و تأثیر پذیری از فرهنگهای جهانی و فرمهای ساخته شده دارد.
شاخصهای مهم در دلبستگی به مکان را میتوان در سه عامل احساسی و عملکردی و معنایی خلاصه کرد.
عوامل معنایی
مفهوم دلبستگی به مکان در قلمرو تداعی معانی محیط
تعریف میشود. معنا مربوط به جنبههای روانشناسی و ادراکی تجربه محیطی است و در این محدوده دلبستگی به مکان به عنوان نقطه اتصال فرد و محیط تعریف میشود[20]
یکی از راههای معنا بخشی به مکان را میتوان امکان برقراری ارتباطات اجتماعی عنوان کرد.
عوامل عملکردی
این بعد که به برآوردن نیازها و اهداف فردی[21]
مبتنی بر کیفیت مکان در پاسخگویی به نیازهای کاربران در مقایسه با سایر مکانهای مشابه موجود اشاره دارد وابسته به تجارب قبلی فرد، نحوه دسترسی به مکان و الگوهای فعالیتی موجود در آن است.[22]
عوامل احساسی
یکی از ویژگیهای اصلی دلبستگی به مکان، روابط احساسی نزدیک با مکان است. به این ترتیب دلبستگی به مکان پیوندی مؤثر و ماندگار را با مکانهایی که مردم از آن استفاده میکنند برقرار کرده و در آنجاست که آنها احساس آسایش و آرامش بیشتری دارند.[23]
طبق تحقیقات انجام شده استدلال میشود بین دلبستگی به مکان و هویت آن، رابطه مستقیم وجود دارد که این امر میتواند در طراحی میدانهای شهری مورد توجه قرار گیرد. در بین عوامل مهم دلبستگی به میدان از جمله میتوان به وجود آرامگاه بوعلی با معماری فاخر آن در مرکز میدان، امکان دسترسی مناسب به میدان، وجود عوامل و عناصر محیطی نظیر درختان و فضای سبز مناسب در میدان، فضاهای تجاری و روزمره اطراف میدان، جانمایی مناسب میدان به لحاظ موقعیت مرکزی در شهر، مناظر ذهنی و عینی مناسب میدان نام برد. نتایج این تحقیق میتواند راهبرد مناسبی برای طراحی میدانهای شهری مطلوب در شهرهای معاصر فراهم کند.[8]
پانویس
Marris,1996,Goldberg,2000
Norton & Hannon,2002 ; Scannell & Gifford, 2009
Guiliani,Ferrara,barabotti,2003,Altamn,Low,1992
سجاد زاده، حسن (١٣٩٢)، نقش دلبستگی به مکان در هویت بخشی به میدانهای شهری، نمونه موردی: میدان آرامگاه شهر همدان، فصلنامه علمی – پژوهشی مرکز پژوهشی هنر معماری و شهرسازی باغ نظر، شماره ٢٥، سال دهم، صص ٧٨-٦٩.
Relph, Edward (1976). Place and Placelessness.
Stokes. Ethnicity, Identity, and Music: 3-5.
Lipsitz, George. 1986/7. “Cruising around the Historical Bloc: Postmodernism and Popular Music in East Los Angeles.” Cultural Critique 5 (Winter 1986-1987).
W. Benjamin et al., Illuminations: Essays and Reflections (Houghton Mifflin Harcourt, 1968): 220–22.
Lipsitz. “Cruising around the Historical Bloc:” 157-159.
Lipsitz. “Cruising around the Historical Bloc:" 177.
Moulay, Norsidah, Suhardi & Sumarni, 2018, 28
رحیمی، روح اله؛ انصاری، مجتبی؛ بمانیان، محمدرضا و مهدوی نژاد، محمدجواد. (1399). ارزیابی تأثیر مؤلفههای کالبدی بر حس دلبستگی به مکان در فضاهای جمعی مجتمعهای مسکونی منتخب تهران. باغ نظر، 17 (83)، 15 - 30.
Kyle, et al, 2004 ; Moore & Graefe, 1994; Williams, et al, 1995
Williams & Roggenbuck, 1989; Stokols & Shumaker, 1981
Willams & Vaske, 2003: 18
منابع
- پاکزاد، جهانشاه. (۱۳۸۳). سیر اندیشهها در شهرسازی، از فضا به مکان. تهران: انتشارات شهیدی.
- دانشپور، سید عبدالهادی؛ سپهری مقدم، منصور و چرخچیان، مریم. (۱۳۸۸). تبیین مدل دلبستگی به مکان و بررسی عناصر و ابعاد مختلف آن. نشریهٔ هنرهای زیبا معماری و شهرسازی، (۳۸)، ۳۷–۴۸.
- رحیمی، روح اله؛ انصاری، مجتبی؛ بمانیان، محمدرضا و مهدوی نژاد، محمدجواد. (۱۳۹۹). ارزیابی تأثیر مؤلفههای کالبدی بر حس دلبستگی به مکان در فضاهای جمعی مجتمعهای مسکونی منتخب تهران. باغ نظر، ۱7 (83)، ۱۵–۳۰.
- سجاد زاده، حسن (۱۳۹۲)، نقش دلبستگی به مکان در هویت بخشی به میدانهای شهری، نمونه موردی: میدان آرامگاه شهر همدان، فصلنامه علمی – پژوهشی مرکز پژوهشی هنر معماری و شهرسازی باغ نظر، شماره ۲۵، سال دهم، صص ۷۸–۶۹.
- Altman, I. , & Low, S. (1992). Place attachment. New York: Plenum Press.
- Giuliani, M. , Ferrara, F. , & Barabotti, S. (2003). One attachment or more? Ashland. OH: Hogrefe & Huber.
- Hernandez, B. (2001). Place attachment: Conceptual and empirical questions. Journal of Environmental Psycology, (18): 5-29.
- Kyle, G. , et al. (2004). Effects of place attachment on users. perceptions of social and environment conditions in a natural setting. Journal of environment psycology, (24): 213-225.
- Marris, P. (1996), The Politics of Uncertainty: attachment in private and public life, New York, Routledge.
- Moore, R. L. , & Graefe, A. R. (1994). Attachments to recreation settings. Leisure Sciences, (16): 17–31.
- Norton, B. G. & Hannon, B. (2002). Democracy and Sense of Place Values in Environmental Policy. In: LIGHT, ANDREW (ed.) Environmental Ethics: An Anthology London; New York, Routledge.
- Williams, D.R. , & Roggenbuck, j.w. (1989). Measuring place attachment: Some preliminary results, In LH. McAvoy and Edited by Howard, D. Leisure Research Symposium, National Recreation and Park Association, Arlington, 32.
- Williams, D.R. , & Vaske, J.J. (2003).The measurement of Place Attachment: validity and generalizability of a psychometric approach. forest Science, 49 (6): 830-840.
Vol.10/No.25/Summer 2013/Role of Place Attachment in Making Identity for Urban Squares/37-46
77