![cover image](https://wikiwandv2-19431.kxcdn.com/_next/image?url=https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d3/Sirani%252C_Elisabetta_-_Timoclea_uccide_il_capitano_di_Alessandro_Magno_-_1659.jpg/640px-Sirani%252C_Elisabetta_-_Timoclea_uccide_il_capitano_di_Alessandro_Magno_-_1659.jpg&w=640&q=50)
تیموکلیا
From Wikipedia, the free encyclopedia
تیموکلیا (یونانی باستان: Τιμοκλεία) زنی است که پلوتارک داستان او را در کتاب زندگی اسکندر و به صورت مفصلتر در کتاب «در فضائل زنان» ذکر کردهاست. بر اساس گفتههای پلوتارک هنگامی که سربازان طی لشکرکشی اسکندر به بالکان شهر تبای را در سال ۳۳۵ پیش از میلاد تصرف کردند سربازان تراکی به غارت شهر مشغول شدند و یکی از افسران ایشان به تیموکلیا تجاوز نمود. پس از تجاوز مرد تراکی از تموکلیا میخواهد تا اگر پولی را پنهان کردهاست به او بدهد، تیموکلیا نیز میگوید مقداری پول در چاه آب واقع در باغچه خانه پنهان کرده و سرباز را به آنجا میبرد. در آنجا هنگامی که سرباز مشغول وارسی چاه میشود تموکلیا او را به داخل چاه هل داده و با انداختن سنگهای بزرگ به درون چاه هلاکش میکند.[1]
![Thumb image](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d3/Sirani%2C_Elisabetta_-_Timoclea_uccide_il_capitano_di_Alessandro_Magno_-_1659.jpg/640px-Sirani%2C_Elisabetta_-_Timoclea_uccide_il_capitano_di_Alessandro_Magno_-_1659.jpg)
پس از این اتفاق سربازان تراکی تیموکلیا را دستگیر کرده و به نزد اسکندر میبرند. در آنجا تیموکلیا با افتخار خود را معرفی کرده و میگوید آخرین فرمانده فالانژ مقدس تب که «برای آزادی یونان» طی نبرد خایرونیا پدر اسکندر فیلیپ دوم مقدونی را در ۳۳۸ میلادی شکست داده برادر اوست. اسکندر که از حرفهای زن متأثر میشود دستور میدهد تا او و فرزندانش را رها کنند و بابت کشتن افسر تراکی مجازات نشود.[1]
کتاب در فضائل زنان نیز داستانی مشابه را نقل میکند به جز آنکه در آنجا افسر تراکی به طمع وجود ثروت وارد چاه خشک میشود و هنگامی که به پایین چاه میرسد تیموکلیا با انداختن سنگ او را میکشد. در پایان هم اسکندر او را مجازات نمیکند اما او رها نمیکند. بلکه به سربازان خویش دستور میدهد تا از این خانواده و دیگر خاندانهای مشهور شهر حفاظت کنند تا دیگر کسی به ایشان آزار نرساند.[2]
منبع این داستان آنچنان که پلوتارک ذکر کردهاست اریستوبولوس است[3] که به خوبی اسکندر را میشناخت. تبای در دومین سال سلطنت اسکندر طی جنگ سخت فتح شد زیرا این شهر رهبر شهرهای یونانی بود که پس از ترور فیلیپ شورش کرده بودند. تخمین زده میشود در فتح شهر ۶ هزار نفر از مردم آن کشته و ۳۰ هزار به اسیری رفتند، شهر هم آنچنان نابود شد که بازسازی آن دههها طول کشید. تنها فرمان عفو دیگری که از اسکندر ثبت شده مبنی بر اذیت نکردن خانه و نوادگان شاعر معروف پیندار میباشد.[4]