ژنرال ایرانی و آخرین فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی ایران From Wikipedia, the free encyclopedia
امیرحسین ربیعی (زادهٔ ۱۱ بهمن ۱۳۰۹ – درگذشتهٔ ۲۰ فروردین ۱۳۵۸) سپهبد خلبان نیروی هوایی شاهنشاهی ایران بود. او خلبان جنگندههای اف-۸۶ سیبر و اف-۴ فانتوم ۲ و آخرین فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی از ۱۹ بهمن ۱۳۵۵ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بود. ربیعی که تا پیش از آمدن هایزر به ایران از وفاداران به شاه بود[1] از ۱۹ بهمن با انقلابیون متحد شد و با بازکردن اسلحه خانه به روی همافران حوادث پادگان نیروی هوایی دوشان تپه را رقم زد و نقش مهمی در پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن داشت.[2]
امیرحسین ربیعی | |
---|---|
زاده | ۱۱ بهمن ۱۳۰۹ کرمانشاه، ایران |
درگذشته | ۲۰ فروردین ۱۳۵۸ (۴۸ سال)تیرباران زندان قصر، تهران |
مدفن | (قطعه: ۸۲، ردیف: ۴۷، شماره: ۱۰) |
وفاداری | ایران |
شاخه نظامی | ارتش شاهنشاهی ایران |
درجه | سپهبد خلبان |
یگان | نیروی هوایی شاهنشاهی ایران |
فرماندهی |
|
نشانها |
|
همسر(ان) | گرتا هایرل |
او پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ دستگیر، توسط خلخالی به مرگ محکوم و در زندان قصر اعدام شد.[3][4][5][6]
امیر حسین ربیعی در سال ۱۳۰۹ در کرمانشاه متولد شد. ربیعی از دبیرستان هدایت تهران مدرک دیپلم خود را دریافت کرد، سپس در سال ۱۳۲۹ وارد دانشکده خلبانی گردید. در دوران خدمت، به پایگاهها و مراکز شرکتهای هوایی معتبر جهان سفر نمود که از آن جمله میتوان به پایگاههای هوایی فورستنفلدبروک در مونیخ آلمان غربی در سال ۱۹۵۸، ویلیامز، نلیس، تراویس، ادواردز در ایالات متحده و کمپانیهای هواپیماسازی بوئینگ و شرکت نورتروپ در سال ۱۹۷۴ اشاره کرد. او همچنین با ژنرالهای سرشناس آمریکایی از جمله براون، کارلتون و رایان آشنا شد و ارتباط برقرار کرد. ربیعی در جریان بازدید از پایگاه هوایی تراویس از فرماندهی تاکتیکی هوایی ایالات متحده بازدید نمود و یک فروند هواپیمای غولپیکر ترابری لاکهید سی-۵ گالکسی را به پرواز درآورد.
او به همراه نادر جهانبانی، محمد خاتمی، عبدالحسین مینوسپهر و سیامک جهانبینی جزئ اولین خلبانان تیم آکروجت تاج طلایی و نیروی هوایی شاهنشاهی بود. ربیعی در دولت نظامی غلامرضا ازهاری به مدت کوتاهی به عنوان وزیر مسکن انتخاب شد. ربیعی در سال ۱۳۵۵ پس از مرگ ارتشبد فضائل تدین فرمانده وقت نیروی هوایی در جریان یک سانحه هوایی، به دستور شاه به مقام فرماندهی نیروی هوایی ایران رسید.
او با دختری آلمانی به نام گرتا (Greta Hierl، متولد ۲۹ ژانویه ۱۹۳۸) ازدواج کرده و در سال ۱۳۵۷ دو پسر به نامهای آریان ۱۹ ساله و آرمان ۱۳ ساله داشت.[7]
چهار روز پیش از رفتن شاه (۲۲ دی ۱۳۵۷) ژنرال آمریکایی رابرت هایزر در گزارشی به واشینگتن خبر میدهد که سپهبد امیرحسین ربیعی (فرمانده نیروی هوایی) و ارتشبد حسن طوفانیان میگویند که ارتش باید به محض رفتن شاه، دست به کودتا بزند. او مینویسد: «آنها بازگشت خمینی را به کشور فاجعه میدانند؛ فکر میکنند بختیار موفق نخواهد شد و معتقدند که با گذشت زمان، ارتش توان کودتا را از دست خواهد داد.» هایزر در ادامهٔ گزارش خود، خبر میدهد که سپهبد ربیعی به شدت به شاه وفادار است.[1][8] ۳ روز پیش از رفتن شاه از ایران، شاه از ربیعی و سایر فرماندهان ارتش میخواهد که از دولت شاپور بختیار، حمایت کنند.[9] در جریان درگیریهای انقلابیون و نیروهای وفادار به شاه، ربیعی به نیروهای خود دستور میدهد که از کشتن انقلابیون، خودداری کنند.[7] زمانی که بختیار، به ربیعی دستور بمباران کارخانهٔ اسلحهسازی تهران را میدهد، ربیعی از این دستور، سرپیچی کرد.[10][11] خمینی پس از ورود به ایران، از ربیعی میخواهد که استعفا دهد.[12] پس از استعفای ربیعی، سعید مهدیون، فرماندهی نیروی هوایی را بر عهده گرفت.[13][14]
شاپور آذربرزین، معاونت عملیات نیروی هوایی (در دوران فرماندهی خاتمی، تدین و ربیعی) در خاطرات خود ضمن اشاره به فساد اداری ربیعی بیان میدارد که وی روابط ویژهای با آمریکاییها داشت و بارها آذربرزین مجبور شده به خاطر مبادرت ربیعی به وضع قراردادهای خرید غیرضروری مساله را به محمدرضاشاه گزارش داده و جلوی کارهای ربیعی را بگیرد. از آن جمله، خرید شبیهساز اف۱۴ (به قیمت ۲۱ میلیون دلار) و خرید شش فروند هواپیمای پی۳ بوده که به گفته آذربرزین به دلیل نداشتن زیرساختهای لازم در کشور بلااستفاده میماندند.[15]
وی در دفاعیات خود گفت: در روز ۱۹ بهمن برادرم به خانه ما آمد و پیشنهاد کرد اعلام همبستگی کنم … من نیز تلفن را برداشته با جناب آقای حاج عسکری تماس گرفته و اعلام همبستگی کردم.[2]
... اسلحه را (به ۸۰۰۰ همافر برای درگیری با مأمورین گارد) پخش کردم .. دستور بختیار و قره باغی را اجرا نکردم[16]
شاهپور بختیار میگوید: من نوشتم در شورای امنیت انداختم جلوی ربیعی گفتم شما دستور میدید برای اینکه این اسلحه سازی و این چیزهایی که اونجا داریم و این همافر بازی که راه انداختید به یک جای بدی نرسه شما بگویید که اینجا منطقه نظامی است و با تراکت و با بلندگو به مردم یک ساعت فرصت باید بدید که اگر از اونجا دور نشدند این منطقه مسلسل سازی را بمباران کنید هر کی هم مرد با منه جوابش. [اما] نکرد![17]
مقاله اصلی : اعلامیه بیطرفی ارتش
بعد از بازگشت خمینی و به دنبال مذاکرات مهدی بازرگان و اعضای دولت موقت با ارتش، شورای فرماندهان ارتش ساعت ۱۰:۳۰ صبح روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با حضور ۲۷ نفر تشکیل جلسه داد و با توجه به نافرمانیهای سربازان و اوضاع عمومی و مذاکرات انجام شده، فرماندهان نظامی به این نتیجه رسیدند که ارتش باید اعلام بیطرفی کند؛ در این بیانیه ارتش اعلام کرد به دلیل جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر، بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی وقت اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعت نمایند.[18][19][20][21] گفته میشود که ارتشبد عباس قرهباغی و ارتشبد فردوست نقش مهمی در این اعلام بیطرفی داشتهاند.[18][22] متن اعلامیه بیطرفی ارتش از اخبار ساعت ۱۳:۰۰ و ۱۴:۰۰ از رادیو پخش شد. جلسه شورای فرماندهان ارتش در ساعت ده و نیم روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به دستور و درخواست قرهباغی ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران جلسه ای با حضور امرا و اعضای ارشد ارتش ومسئولین سازمانهای نیروهای مسلح شاهنشاهی تشکیل شد. قرهباغی در خاطراتش میگوید که در روز قبل او در جلسه شورای امنیت ملی مطمئن بوده که مقدار زیادی اسلحه در دست مخالفین بوده و شورشهایی در مدرسههای نظامی رخ دادهاست و ارتش توان سرکوبی و دستگیری مخالفان را ندارد. همچنین سیستم اطلاعاتی درون ارتش به دلیل نفوذ انقلابیون توانایی خود را از دست داده و امکان استفاده مؤثر را ندارد.
ابتدا اظهارات سپهبد هوشنگ حاتم در مورد اینکه شاپور بختیار در مجلس و در سنا و در مصاحبه خود در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ اعلام کرده بدنبال جمهوری است و بنابراین ارتش شاهنشاهی دیگر تعهدی به او ندارد همه را تحت تأثیر قرار داد و باعث شد در نهایت به یک نظر همگانی دست یابند.
ربیعی بعنوان فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی (که قبلاً در ۱۹ بهمن با انقلابیون اعلام همبستگی کرده بود و خودش در ۲۱ بهمن کمک به بازشدن اسلحه خانه کرده بود) در جلسه اظهار کرد:
پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ وی توسط نیروهای انقلابی به اتهام کودتا علیه انقلاب مردمی و نظام جمهوری اسلامی ایران دستگیر شد و به دادگاه انقلاب سپرده شد که در پایان، پس از برگزاری دادگاه، برای او حکم اعدام صادر شد.[5]
ربیعی سرانجام پس از محکومیت در دادگاه انقلاب، مفسد فیالارض شناخته و در ۲۰ فروردین ۱۳۵۸ در زندان قصر به حکم صادق خلخالی، تیرباران شد.[23] و در قطعه ۸۲ بهشت زهرا در کنار دیگر فرماندهان تیرباران شده ارتش به خاک سپرده شد.
محمود علیزاده طباطبایی از همافران انقلابی در خاطرات خود میگوید:"اطلاع دادند فرمانده نیروی هوایی در دفتر کار خود است و تعداد زیادی محافظ با مسلسل و تفنگ از دفتر وی محافظت میکنند. من گفتم میروم و تیمسار را با خودم میآورم. وقتی به ستاد نیروی هوایی در دوشان تپه رسیدم دیدم خبری از محافظ و مسلسل و تفنگ نیست و فقط آجودان ایشان حضور دارد. گفتم میخواهم تیمسار را ببینم. ایشان به داخل دفتر تیمسار رفتند و بعد از هماهنگی من را به داخل راهنمایی کردند. بعد از ورود ادای احترام نظامی کردم و گفتم تیمسار آمدهام شما رو ببرم. تیمسار از روی صندلی بلند شد و نگاهی به دیوار اتاق که عکس فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی از ابتدای تاسیس روی آن نصب بود کرد و سپس رو به من کرد و گفت: سرکار همافر، ما که تمام شدیم و نیروی هوایی به دست شما افتاد این فرماندهان خائن نبودند و برای خشت خشت نیروی هوایی زحمت کشیدند شما خرابش نکنید. سپس بدون کلامی دیگر از اتاق خارج شد و با هم را افتادیم…"[24]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.