یکی از داستانهای عامیانه به زبان فارسی From Wikipedia, the free encyclopedia
امیرارسلان نامدار یکی از داستانهای عامیانهٔ زبان فارسی است، که ظاهراً در دوران ناصرالدینشاه ساخته و پرداخته شدهاست. این داستان ژانری تاریخی دارد و پرداختی بر شرایط فرهنگی و تاریخی دوران سلجوقی، جنگهای صلیبی، فتوحات و منش رفتاری ارسلانبنداوود و فرزندش ملکشاه دارد، که در قالب شخصیت امیر ارسلان و پدرش ملکشاه نمایان میشود و از حیث ایدئولوژیک در راستای نبرد مسلمانان با مسیحیان (جنگهای صلیبی) است. به مرور زمان شکل این داستان تغییر کرده و به ژانری داستانی و رمانس مذهبی-عاشقانه با بنمایههای سحر و جادو تبدیل شدهاست و مسلماً پیش از تدوین آن در دوران ناصرالدینشاه، قسمتهای مهمی از این اثر در میان بخشی از مردم نوشته یا نانوشته روایت میشدهاست.[1]
در مورد نقال این داستان ابهام وجود دارد، ممکن است یکی ازین دو، احمد نقیبالممالک یا محمدعلی نقیبالممالک نقالی این داستان برعهده داشته باشند. این داستان را نقیبالممالک، قصه گوی ناصرالدینشاه قاجار برای وی میگفت و در این هنگام، فخرالدوله، دختر ناصرالدین شاه پشت در نیمه باز اتاق خواجه سَرایان مینشست و ماجراها را بادقت مکتوب میکرد و برای آنها نقاشی میکشید.[2] داستان امیرارسلان اینگونه برجا ماندهاست. دو داستان دیگر نقیب الممالک عبارتاند از «داستانهای ملک جمشید» و «زرین ملک (ملک بهمن)». در جای جای متن کتاب شعرهای متنوعی آمده که حس خوبی را به خواننده منتقل میکند. از روی کتاب فیلمی هم در دههٔ ۱۳۳۰ ساخته شد که بسیار پرفروش بود و یک سال بر پردهٔ سینماها بود.
در سال ۱۹۸۶ یوشیکی تاناکا داستاننویس مشهور ژاپنی امیرارسلان نامدار را به ژاپنی بازنویسی کرد. این کتاب Arslan Senki アルスラーン戦記 به معنی افسانه قهرمانی ارسلان (Heroic Legend of Arsalan) یکی از پرفروشترین کتابهای داستانی ژاپن شد و بعدها سریال انیمه{arsalan senki} از روی آن ساختند که البته هیچ شباهتی با داستان ارسلان ندارد و به نظر تنها از اسم ارسلان استفاده شده.[3]ا.
نام اشخاص داستان امیرارسلان بدین شرح است:
ملکشاه رومی در جنگ با سلاطین متجاوز کشته میشود. همسر باردارش میگریزد و با خواجه نعمان تاجر مصری آشنا میشود و ازدواج میکند. چندی بعد فرزندی را که از ملکشاه در شکم دارد به دنیا میآورد و نامش را امیرارسلان میگذارند. امیرارسلان پسر بسیار زیبا و شجاعی است که همه دوستش دارند. سالها بعد وقتی امیرارسلان پی میبرد که پدرش ملکشاه بوده، به روم لشکر میکشد تا تاج و تخت پدر را بازپس گیرد و در همین لشکرکشی عکس فرخلقا دختر پطرس خان فرنگی را میبیند و یک دل نه صد دل عاشق او میگردد و به جستجویش رهسپار فرنگ میشود. شاه فرنگ دو وزیر ماهر در رمل و اسطرلاب به نام شمس وزیر و قمر وزیر دارد که شمس با امیرارسلان موافق و قمر مخالف است. بر اثر شرارتهای قمر وزیر، فرخلقا به دست دیوان و عفریتها گرفتار میشود و امیرارسلان راهی نجات او از سرزمین جادو میگردد و… شرح جنگهای امیرارسلان با فولادزره و ریحانه جادو و… را داریم. ریحانه و مرجانه و سهیل از شخصیتهای منفی کتاب هستند.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.