نخستین شاهنشاه هخامنشی (۵۵۹–۵۲۹ پ.م) From Wikiquote, the free quote compendium
کوروش بزرگ (۵۷۶–۵۲۹ پیش از میلاد) شاه پارسی که بهخاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایهگذاری نخستین امپراتوری چندملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شدهاست. کوروش نخستین شاه و بنیانگذار دودمان هخامنشی است.
«کوروش، پسر کمبوجیه و ماندانه دختر پادشاه ماد، در دلاوری و کارآئی خردمندانه و دیگر فرزانگیها سرآمد مردم روزگار خود گشت، زیرا پدرش او را شاهانه پرورده بود، و برای رسیدن به بزرگترین هدفها و دستیابی به بهترین پایگاهها تشویقش کرده بود. از همان آغاز کارش، پیدا بود که به انجام کارهای بزرگ کامیاب خواهد گشت زیرا فرزانگی و کارآئیش برای کسی چنان جوان و تازه پای بمیدان نهاده، شگفتآور مینمود.
همه گفتهاند که کوروش نه تنها در جنگ دلاور و بیباک بود، بلکه در رفتار با زیردستانش میانه رو و پاکاندیش و انساندوست بود، و از این جهت ایرانیان او را «پدر» میخواندند.[۳]
«او هیچگاه نظیر خود را در این عالم نداشته… این یک مسیح بود و مردی که دربارهاش تقدیر مقرر داشته بود باید از دیگران برتر باشد.»
«هنگام پادشاهی کوروش، ایرانیان آزادی داشتند و همه مردان آزاد بودند و سرور و فرمانروای بسیاری از مردمان دیگر نیز بودند. فرمانروایان رعایای خود را در آزادی سهیم کرده بودند؛ چون سربازان و سرداران همه را به یک چشم میدیدند و با همه به برابری رفتار میکردند، سربازان در موقع خطر آمادهٔ جانفشانی بودند، و در جنگ با جان میکوشیدند. اگر در میان ایرانیان مرد خدردمندی بود که میتوانست اندرزی بدهد که مردمان را سودمند باشد، چنان میکردند که همهٔ مردم از خردمندی او استفاده کنند، پادشاه بر کسی حسد نمیورزید اما بهمه آزادی میداد تا آنچه میخواهند بگویند، و آنکس را که اندرز بهتر میداد ورای بهتر مینهاد، گرامیتر میداشت. این بود که کشور از هر لحاظ پیشرفت کرد و بزرگ شد، زیرا افراد آزادی داشتند، و در دمیان آنان محبت بود و نسبت بهم، حس خویشاوندی میکردند»[۴]
«کوروش فهرمان بختیار، چون به قدرت رسید، میان اقوام برادر صلح برقرار کرد، و سپس لودیا و فروگیا را مسخر خود ساخت، و بر نیروی سراسر تسلط یافت. آسمان با او سرکین نداشت چون فرزانه بود»[۵]
۱. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابِـل، شاه سومر و اَکَّـد، شاه چهار گوشه جهان.
۲. پسر «کمبوجیه»، شاه بزرگ، شاه «اَنْـشان»، نوه «کورش» (کورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیشپیش»، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
۳. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانرواییاش را «بِل/ بعل» ‹بـِ- لو› (خداوند/ = مردوک) و «نَـبو» ‹نـَ- بو› گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم.
۴. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
۵. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
۶. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم. نَـبونید، مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
۷. من بردهداری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
۸. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
۹. برکت و مهربانیاش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند.
۱۰. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین» (دریای مدیترانه تا خلیج فارس)، همه مردمان سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «آموری»، همه چادرنشینان،
۱۱. مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از … تا «آشور» و «شوش».
۱۲. من شهرهای «آگادِه»، «اِشنونا»، «زَمبان»، «مِتورنو»، «دیر»، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آنسوی «دجله» که ویران شده بودند را از نو ساختم.
۱۳. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بودند را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
۱۴. همچنین پیکره خدایان سومر و اَکَّـد را که نَـبونید بیواهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
۱۵. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستینشان بازگرداندم،
۱۶. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: به کورش شاه، پادشاهی که ترا گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.
۱۷. بیگمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم صلح و آرامش به ارمغان آوردم. …
۱۸. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوترها …
۱۹. … باروی بزرگ شهر بابل به نام «ایمگور-اِنلیل» را استوار گردانیدم …
۲۰. … دیوار آجری خندق شهر را،
۲۱. … که هیچیک از شاهان پیشین با بردگانِ بهبیگاریگرفتهشده به پایان نرسانده بودند.
۲۲. … به انجام رسانیدم.
۲۳. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ …
۲۴. … کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»
۲۵. … برای همیشه!
گزنفون میگوید: بزرگان ایرانی عادت دارند که زنهای متعدد را تزویج کنند ولی کوروش بیش از یک زن نگرفت و بعد از اینکه زن وی فوت کرد با زن دیگر ازدواج ننمود و علاوه بر اینکه خود او بیش از یک زن نگرفت، تزویج زنهای متعدد را از طرف مردان منع کرد زیرا رسم تعدد ازدواج طوری در ایران راسخ شده بود که نمیتوانستند آن را لغو نمایند.
استرابون که با اسکندر به ایران رفت و قبر کوروش را دید مینویسد: اسکندر بعد از اینکه مقابل قبر ایستاد، همانطور که در معبد خدایان یونانی رعایت احترام میکرد، مراسم احترام را به جا آورد و به کسانی که اطرافش بودند گفت این کسی است که بزرگترین پادشاه جهان بود و امیدوارم خدایان به من توفیق بدهند که مثل او بشوم.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.