«آدمیان خود را دوست دارند: همه در طلب خوشبختیاند و تصور میکنند که خوشبختی آنها در صورتی کامل است که از میزانی از قدرت کافی برای تأمین هر گونه لذت برای خود برخوردار باشند؛ بنابراین، عشق به قدرت از عشق به لذت سرچشمه میگیرد.»
«مشیت خدای عادل و مهربان بر این تعلق دارد که فرزندان زمین خوشبخت باشند و از هر نوع لذتی که موافق خوشبختی عمومی است بهرهمند شوند. این است عبادت حقیقی که فلسفه باید به جهانیان ابلاغ کند… اخلاق مبتنی بر اصول حقیقی تنها دین طبیعی حقیقی است.»
«هلوسیوس به مراتب بیشتر از ولتر طرفدار اصلاحات سیاسی بود. او به مراتب بیش از ولتر در اندیشهٔ براندازی استبداد و تأمین خوشبختی مردم بود. این یکی از دلایل این معنی است که چرا نویسندگان چپرو او را از پیشگامان خود به شمار میآورند.»
«مشکل بتوان هلوسیوس را فیلسوفی ژرفاندیش دانست. روش او در تأویل همهٔ کنشهای نفسانی به احساس ناپخته است، و در اخلاق نیز تحلیل یا دفاعی که از نظریات اساسی خود میکند کامل نیست. این نقایص بر بعضی از متفکران دیگر عصر روشنگری فرانسه پوشیده نبود. مثلاً دیدرو گرایش او رتا به همطرازی و نیز تبیین او را از همهٔ اعمال اخلاقی بر مبنای خودخواهی پنهان مورد اعتراض قرار میدهد. با این همه، هلوسیوس در تحلیل تأویلی خود، و در اصرار خود بر روشنگری فکری و بر قدرت تربیت، و در حملات خود به کلیسا و دولت نمایندهٔ بعضی از وجوه عمدهٔ فلسفهٔ قرن هجدهم فرانسه است، هر چند مبالغهگویی است اگر او را متفکر نمونهٔ عصر خود به شمار آوریم.»