دودمان پهلوی آخرین دودمان ایرانی (۱۳۰۴ شمسی تا ۱۳۵۷ شمسی) یا نظام شاهنشاهی (اصطلاحی که بعد از انقلاب به کار میرود) دودمانی است که پس از برچینش دودمان قاجار، بر ایران پادشاهی کردند. پایان کار این دودمان مصادف با انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود که پس از ۲۵۰۰ سال حکومت پادشاهی سقوط کرد و به جمهوری اسلامی تبدیل شد.
«سلطنتِ کنونی، قانون اساسی و شریعت را رعایت نمیکند، زیرا مستبد، فاسد و ناتوان از پایداری در برابرِ فشارهای خارجی است و همواره قانون اساسی را نقض میکند.»
«تنها راهِ حفظِ وحدتِ ملّی و حقوق فردی، ترکِ استبداد، احترام به قانون اساسی، رعایتِ اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر، لغو نظام تک حزبی، دادنِ آزادی مطبوعات و اجتماع، آزادی زندانیان سیاسی، دادن اجازهٔ بازگشت به تبعیدیها و برقرای حکومتی برخوردار از اعتماد عمومی و مراعات کنندهٔ قانون اساسی است.»
نامهٔ سرگشادهٔ سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار، در سال ۱۳۵۶، جنبش (خبرنامهای به سردبیری علی اصغر حاج سیدجوادی، بولتن خبری، ارگان جامعهٔ نویسندگان و خبرنامه، ارگان اتحادیهٔ نیروهای جبههٔ ملّی.[۱]
«انتظار من این است که ایران در طول یک نسل، یکی از سربلندترین کشورهای جهان شود. ایران تا سیزده سال دیگر، به سطح فعلی کشورهای اروپایی خواهد رسید و طی ۲۵ سال آیندهمحمآنها پیشی خواهد گرفت. هدف نهایی من ایجاد یک ایران درجهٔ یک است که در آن ملتی مرفه، سربلند، آزاد، و متکی به خویش زندگی کند. من هیچوقت رسیدن ایران را به بالاترین قلهها، امری غیرممکن ندیدهام….»
۳۱ شهریور «امروز، بعضیها مرا سرزنش میکنند که چرا با اعمال قدرت و بکار گیری شدت، مقررات حکومت نظامی را بدقت اجرا نکردیم و امنیت را به هر قیمتی که میشد، به کشور بازنگرداندم. مسلماً این کار عملی بود، ولی به چه قیمت؟ امروز به من گفته میشود که یقیناً اجرای چنین تصمیمی، بمراتب کمتر از دوران خونین هرج و مرج کنونی، تلفات در برمیداشت. پاسخ من این است: که یک پادشاه حق ندارد تاج و تخت خود را بقیمت ریختن خون هم میهنان اش حفظ کند. یک دیکتاتور میتواند، اما پادشاه دیکتاتور نیست.»
«در ایران امروز، نه حکومتی بمفهوم واقعی آن وجود دارد، و نه دولتی. آنچه امروز در ایران میگذرد، یک جریان ضد انقلابی است بمنظور نابودی همهٔ دستآوردهای ملی. بجای آن تمدن بزرگ، که من برای مملکتم خواسته بودم، امروز ایران بجانب وحشت بزرگ میرود، و آنچه من در پایان این راه میبینم، متأسفانه، واقعیتی باز هم وحشت انگیزتر است، یعنی تبدیل ایران به «ایرانستان»»
مصاحبه با نیوو یورک تایمز «بجای این که من میکوشیدم تا به مردم ایران بگویم که شما میتوانید بکمک شخصیت خود، قدرت خود، و منابع ملی خویش، یک ملت درجه اول در جهان باشید، امروز، به این مردم تلقین میشود که: شما ملتی فقیر و صغیر و مستعضف هستید و حق چنین بلند پروازیهایی را ندارید. برای تحقق این مطلب، تمامی نیروگاهها را بستند، کارخانهها را از کار انداختند، برنامههای عمرانی را متوقف کردند. زیرا اینها میخواهند ایران کشوری فقیر باشد تا آسانتر بتوان بر آن حکومت کرد. کشوری که، مردم سرزمین اش، در عین ثروتمندی، از گرسنگی بمیرند.»
مصاحبه با مجله «اکتبر» در مصر ۱۹۸۰ «هفت سال تمام، علیه ناسیونالیسم ایران و علیه خود من، با انتشار ۳۴۰ نشریه و رسانه، تبلیغ بسیار وسیعی در سطح جهانی صورت گرفت؛ و این عظیمترین جنگ تبلیغاتی بود که بعد از جنگ دوم جهانی همه شاهد آن بودهاند. همه مراکز خبری چپ و راست، علیه من و کشورم بسیج شدند. این پیوند جهان سرمایه داری و جهان کمونیست، مسلماً از پدیدههای جالب عصر ماست. هزینه این همه تبلیغات، این همه روزنامه، این همه کتاب، این همه گزارش از کجا تأمین میشود. اما این را بدانند که هدف من، ساختن یک ایران درجه یک است؛ و در این تلاش، ما نه تنها با کمونیسم داس و چکش، نه تنها با «یونیون جک» (منظور دست نشاندههای انگلیس)، و نه تنها با کمونیسم تازه رسیده اسلامی، بلکه با سازمانها و تشکیلات دیگری هم درگیریم که در آینده ثابت خواهد شد….»