محمّدابراهیم فَرُّخ غفاری (۲۶ فوریه ۱۹۲۲ – ۱۷ دسامبر ۲۰۰۶) (۷ اسفند ۱۳۰۰ – ۲۶ آذر ۱۳۸۵) کارگردان و بازیگر ایرانی بود. زادهٔ تهران، دانشآموختهٔ رشتهٔ ادبیات از دانشگاه گرونوبل، فرانسه؛ از سال ۱۹۴۵م/ ۱۳۲۴ش حرفهٔ بازیگری در تئاتر و سینمای فرانسه آغاز کرد. در ۱۹۵۶م/ ۱۳۳۵ش به کارگردانی درآمد و تا ۱۹۷۹م/ ۱۳۵۸ش به فعالیت خود ادامه داد. پس از آن به پاریس مهاجرت کرد و در آنجا به عنوان منتقد سینما مشغول به کار شد. پایهگذار کانون فیلم و فیلمخانهٔ ملی ایران و از پیشگامان سینمای مدرن ایران بود. در کنار حرفهٔ اصلیاش به نویسندگی با نام مستعار «م. مبارک»، تهیهکنندگی و فیلمنامهنویسی نیز روی آورد. به سن ۸۴ سالگی در پاریس درگذشت.[1]
- به عقیدهٔ من سال ۱۳۴۸، سال تولد فیلم ایرانی است من این استنباط روش را از نظر تاریخی دارم که هیچگاه از این دیدگاه جدا نبودهام. تصدی آرشیو فیلم ایران (کانون فیلم) و خاصه، کار و تجربهام این نظرگاه را به من بخشیدهاست.
- ما باید بدنبال تعریف یک داستان برویم. قبل از هرچیز باید داستان و سوژه وجود داشته باشد. ممکن است بفرمائید همهچیز تعریف یک داستان است. بونوئل هم که در ابتدا فیلمهای سورئالیستی میساخت بالاخره داستانی را بیان میکرد.»
- یک فیلمساز خوب اگر با تهیهکنندهای روبرو شود که به او بگوید این فیلم را بساز و اگر از نظر تجاری موفقیت پیدا نکرد، فیلم دیگری بتو نخواهم داد بنظر من این فیلمساز باید نظر تجاری تهیهکننده را برآورده سازد ولی ضمناً استقلال خود را در چهارچوب داستان حفظ کند؛ زیرا در غیر اینصورت یک سینماگر قابل اعتماد و شایسته، شانس کار کردن خود را از دست میدهد. البته اگر یک مؤسسه دولتی مثل تلویزیون ملی یا وزارت فرهنگ و هنر که قصد انتفاع ندارد، سرمایهای در اختیار فیلمساز بگذارد، دیگر چنین توصیهای به فیلمساز مورد ندارد. بهر حال بهتر آن است که تهیهکنندگان ایرانی را راضی کنیم رفته رفته به خواست فیلمسازها نزدیک شوند. من این فریاد را – لفظ بهتری از فریاد سراغ ندارم – از ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۰ که از کار کنار کشیدم و بعد از آن هم به نفع کسانی که دست اندرکارند سر دادم که سرمایهداران بیایند و یک شانس در اختیار فیلمسازان از نوع دیگر ما بگذارند: شانسی با یک بودجه محدود…
- روی سخنم را متوجه روشنفکران تازه به کار رسیدهای برمیگردانم که میخواهند سینمای محض و مطل بسازند: بیائید و نظری به ممالک دیگر بیاندازید. ببینید که دیگران از همین راه رفتهاند. تلاش کردهاند و به جائی رسیدهاند. همین بونوئل را دوباره مثال میزنم که از ۱۹۴۰ تا ۴۹ مجبور شد از راه سینما ارتزاق کند اما درلابلای ان، از خودش هم مایه گذاشت. البته حالا فیلمهای آن زمان خود را قبول ندارد. چه مانعی دارد. شما هم از همین راه شروع کنید و بعد بگوئید به دلائلی معلوم، قسمتهائی از فیلم گذشته خود را قبول ندارید. جبههگیری متعبانه فقط در برابر فیلم تجاری مبتذل مقبول است و گرنه سعی کنید اولین فرصتی که بدست میآورید و سرمایهداری در اختیارتان پولی میگذارد، استفاده کنید و طوری عمل کنید که سرمایه او هم به جیبش برگردد.
- ژوئن ۱۹۷۰م/ خرداد ۱۳۴۹ش مصاحبه با مجلهٔ «فرهنگ و زندگی»[2]
- ↑ امید، جمال. فرهنگ سینمای ایران. تهران: نگاه، ۱۳۷۷ش-۱۹۹۸م. ۳۰۲. شابک ۹۶۴۶۱۷۴۸۹۲.
- ↑ «گفتگو با فرخ غفاری». مجله فرهنگ و زندگی (تهران)، ش. دوم (خرداد ۱۳۴۹): ۱۵۵–۱۶۵.