نویسنده و فیلمساز ایرانی (۱۳۲۳–۱۳۷۵) From Wikiquote, the free quote compendium
علی حاتمی (۱۹ اوت ۱۹۴۴ – ۷ دسامبر ۱۹۹۶) (۲۳ مرداد ۱۳۲۳ – ۱۴ آذر ۱۳۷۵) کارگردان ایرانی بود. زادهٔ تهران، دانشآموختهٔ دانشکدهٔ سینما و تئاتر؛ از سال ۱۹۸۰م/ ۱۳۵۹ش حرفهٔ سینماییاش آغاز کرد و تا ۱۹۹۶م/ ۱۳۷۵ش فیلمهای کوتاه و بلند بسیاری را کارگردانی نمود و حداقل ۱۴ فیلم بلند سینمایی و مجموعهٔ تلویزیونی ساخت. همچنین به فیلمنامهنویسی، نمایشنامهنویسی، کارگردانی هنری، طراحی لباس و تهیهکنندگی نیز مشغول شد.[۱] به سن ۵۲ سالگی بر اثر سرطان پانکراس درگذشت و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. دخترش، لیلا حاتمی است.
«من دارم به یک سبک ایرانی قصهگویی و پرداخت سینمایی میرسم، یعنی امیدوارم برسم. من میخواهم به آن ظرافت سبکی، به آن ظرافت پرداخت و بافت و فرم برسم که در قالیایرانی هست. من قالی میبافم.»
علی آدم خیلی حساسی بود و باید به کارش میرسید. حتی هیچکدام از گرفتاریهای کوچک و بزرگ را به او منتقل نمیکردم. زمانی که لیلا کلاس چهارم ابتدایی بود، اگر از او سال تحصیلی دخترش را سؤال میکردی شاید به صورت دقیق نمیتوانست جواب بدهد. نمیگذاشتم بداند زندگی با خواهرش که مشکل ذهنی داشت، چطور بر من میگذرد. همه اینها را لاپوشانی میکردم. در واقع من در زندگی یک بچه نداشتم، سه بچه داشتم؛ لیلا، علی و خواهرش. البته علی قدرشناس بود و اینها را میفهمید، همان ایام در چندین گفتوگویی که داشت و هنوز بریدهجرایدش را دارم گفته بود اگر آنقدر که زری به من رسیدگی کرد من به او میرسیدم، میشد از زری فروغ ثانی ساخت؛ آنروزها من شعر میگفتم، مقاله و قصه مینوشتم و… حتی علی برخی قصههایم را که میخواند میگفت لابد فلان کتاب مثلاً «خرمگس» را خواندهای و روی تو تأثیر گذاشته که چنین قصهای نوشتهای، درحالیکه آن روزها من واقعاً کتابهایی را که میگفت نخوانده بودم.
علی حاتمی کارگردان و انسان خوبی بود… از کار با من راضی بود… علی حاتمی پسر خوبی بود و البته مثل همه آدمها نقاط ضعفی داشت؛ یکی از نقاط ضعف او همان بیماری اپیدمیک در بخشی از جامعه است و امان از این بیماری… یک نقطه مثبت او توجه به جزییات بود به خصوص در زمینه طراحی صحنه و لباس که از هیچ گاف مختصری هم نمیگذشت.
«حاتمی نه تنها به بازیگران، بلکه به همه عواملی که درگیر ساخت و تولید فیلم او بودند بها میداد. او میگفت بازیگر مثل گوهر و جواهری است که نویسنده و کارگردان او را کشف میکنند و مسوولان صحنه و لباس و گریم هر کدام کاری روی آن انجام میدهند تا زیباتر باشد، درست مثل برخوردی که با یک الماس صورت میگیرد، چون بازیگر قرار است به زیباترین وجه ممکن به مخاطب تقدیم شود. حاتمی احترام فوقالعادهای برای بازیگر قائل بود. به قول عبدالله اسکندری که من هم همه جوره در زندگی مدیون او هستم، مرحوم حاتمی به گریم کلاس داد و کلاً گریم سینما مدیون این استاد است. او تنها کارگردانی است که به گریمور بها میداد، آن هم در روزگاری که دیگران هیچ زمانی برای آن صرف نمیکردند یا ارزش مالی چندانی به این هنر نمیدادند. چنین رفتار خوبی با طراح صحنه و لباس و تدارکات و … نیز توسط او صورت میگرفت در شرایطی که شاید در بسیاری از پروژهها همه این امور را به شکل سطحی تنها یک نفر انجام میداد.»[۶]
«علی حاتمی فوقالعاده زندگی را دوست داشت. به او میگفتند شاعر سینما چون دیالوگهای مخصوص به خودش را داشت. چیدن صحنه و آکسسوار مورد استفاده اش نیز مخصوص به خودش بود و حتی در انتخاب لباس بازیگران هم طبق سلیقه خاص خودش عمل میکرد. در فیلم «دلشدگان» لباس نوازندگان در حقیقت پرچم ایران است و یک علامت قلب هم به معنای عشق در میان آن قرار دارد. اینها چیزهایی است که شاید هر کسی متوجه نشده باشد.»[۷]
به نظر من علی حاتمی یکی از برجستهترین و نامدارترین فیلمسازان ایران است که شاید سالهای سال باید بگذرد تا کسی بتواند علی حاتمی دوم شود. او انسان بسیار تأثیرگذاری در تاریخ سینمای ایران بوده، هست و خواهد بود.
جمشید گرگین، ۲۵ مه ۲۰۱۹/ ۴ خرداد ۱۳۹۸؛ مصاحبه با «هنرآنلاین»[۸]
حاتمی سعدی سینمای ایران بود که دیالوگهای حساب شدهای در فیلمهایش استفاده میکرد. او حرف امروز را در قصههای دیروز میگفت و تاریخ برایش وسیله بود. حاتمی هنرمند توانایی بود که به تاریخ وادبیات اشراف کاملی داشت واثر را از فیلتر ذهن خود خارج و روایت میکرد… من کار با او را خیلی دوست داشتم و خود حاتمی معتقد بود دیالوگهایش را من از همه بهتر میگویم و به همین دلیل هنوز هم بعضی ازدیالوگهایش را حفظ هستم.