«اگر تاریخ ما این بوده و هست [...] یعنی شرح کشت و کشتارها... و خصومت و خونخواهیها... اصلاً نیازی به درس تاریخ نیست؛ رُمان و قصهها پر از اینگونه وقایع و صحنههاست. حال آنکه تاریخ در درجهٔ اول تاریخ ملتهاست؛ تاریخ فرهنگ و قومیت یک ملت است نه تاریخ اشخاص و تاریخ باید بیشتر جریان تلاش ملتها را برای ایجاد تمدن و فرهنگ بازگو کند. یعنی بایستی بگوید یک ملت چگونه از دوران بدوی به دوران تمدن رسیده و چه تازههایی در حیات خود پدیدآورده و چه ارمغانهایی به بشریت عرضه کرده و در راه پیشبرد هدفهای انسانی و تمدن بشری چه اندازه سهیم بوده است.»
گفتگو با دکتر عباس زریاب خویی دربارهٔ کتاب در کتاب و کتابخانه، گردآوری سیروس آموزگار، تهران، دبیرخانهٔ هیئت امنای کتابخانه عمومی کشور، ۱۳۵۵، صص. ۱۴۷ تا ۱۵۴.
دربارهٔ او
«[ تقیزاده] پرسید ‹تو آقای عباس خویی را میشناسی؟› گفتم ‹چطور نشناسم. نزدیک به ده سال است که نزدیکترین دوستی را با او دارم.› گفت: ‹با این همه تو نمیتوانی او را بشناسی. هیچکس نمیتواند. من او را در کتابخانهٔ مجلس کشف کردم، همانطور که کریستف کلمب آمریکا را کشف کرد. اگر من اختیار داشتم ماهی هشت هزار تومان به او میدادم که بنشیند کتاب بخواند اگر خواست چیزی بنویسد اگر نخواست ننویسد.»
ریاحی، محمدامین. مردی رفت که نظیرش هرگز نخواهد آمد، مجلهٔ بخارا، شمارهٔ ۱۰۴، بهمن و اسفند ۱۳۹۳.