شاعر ایرانی From Wikiquote, the free quote compendium
صائب تبریزی، (محمدعلی)، شاعر ایرانی سده یازدهم هجری. وی در تاریخ (۱۰۸۱ هجری قمری) در اصفهان درگذشت. مولانا صائب تبریزی مشهورترین شاعر دوران صفوی و یکی از غزلسرایان نامدار ایران است. این گویندۂ رنگین خیال و مضمون آفرین، پایهٔ سبک اصفهانی (معروف به هندی) را به اوج کمال رساند و در این طرز، صاحب شیوه ای خاص شد که در حقیقت باید ’’سبک صائب‘‘ نامیده شود. کلیات او را که شامل غزلیات، قصاید و چند قطعه و مثنوی کوتاه است، بین ۱۲۰ تا ۲۰۰ هزار بیت ـ و بیشترهم ـ نوشتهاند. رقم صد هزار بیت را به تحقیق میتوان پذیرفت. تدوین حاضر، به تقریب دربرگیرندۂ ۷۴ هزار بیت از اشعار مولاناست.
دیوان صائب تبریزی، ص ۱.
محوکی از صفحه دلها شود آثار من؟
من همان ذوقم که مییابند از گفتار من
دیوان اشعار
«آبرو در پیش ساغر ریختن دونهمتی است// گردنی کج میکنی باری می از مینا طلب»
«ایدل از پست و بلند روزگار اندیشه کن// در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن// از نسیمی دفتر ایام برهم میخورد// از ورقگردانی لیل و نهار اندیشه کن// زخم میباشد گران شمشیر لنگردار را// زینهار از دشمنان بردبار اندیشه کن// روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام// چون شود لبریز جامت از خمار اندیشه کن// پشه با شبزندهداری خون مردم میخورد// زینهار از زاهد شبزندهدار اندیشه کن»
«بود مصاف تو ای چرخ با شکستهدلان// همیشه شیر تو آهوی لنگ میگیرد»
«یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت // در بند آن مباش که مضمون نماندهاست»
«این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت // هرکجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت»
«به مستی بیطلب بوس از دهان یار میریزد// ثمر چون پخته گردد خودبخود از دار میریزد»
«بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان// مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند»
«پرده مردم دریدن عیب خود بنمودن است// عیب خود میپوشد از چشم خلایق عیبپوش»
«جام جم آیینهدار کاسهٔ زانوی ماست// ما چو طفلان هر طرف بهر تماشا میرویم»
«در مجالس حرف سرگوشیزدن با یکدگر// در زمین سینهها تخم نفاق افشاندن است»
«شاه و گدا به دیده دریادلان یکی است// پوشیدهاست پست و بلند زمین در آب»
«شاهی که بر رعیت خود میکند ستم// مستی بود که میخورد از ران خود کباب»
«عشق را با هردلی نسبت به قدر جوهر است// قطره بر گل شبنم و در قعر دریا گوهر است»
«عیش امروز علاج غم فردا نکند// مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح»
«گردش چرخ، بد و نیک ز هم نشناسد// آسیا تفرقه از هم نکند گندم و جو»
«مستمع صاحبسخن را بر سر کار آورد// غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد»
و شاه بیت مشهور او
«تار و پود موج این دریا به هم پیوستهاست // میزند برهم جهان را هر که یک دل بشکند.»
منبع: مجموعهٔ رنگین گل.
«میتوان پوشید چشم از هرچه میآید به چشم// آنچه نتوان چشم از او پوشید، بیداری بود»
«نخواهد آتش از همسایه، هرکس جوهری دارد// چنار از سینه خود، میکند ایجاد، آتش را»
«نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت// هر طفل نیسوار کند تازیانهاش»
«نهاد سخت تو سوهان به خود نمیگیرد// وگرنه پست و بلند زمانه سوهان است// زمانه! بوته خار از درشتخویی تست// اگر شوی تو ملایم جهان گلستان است// گذشت عمر و نکردی کلام خود را نرم// ترا چه حاصل از این آسیای دندان است»
«نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق// آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است»
«هیچ قفلی نیست در بازار امکان بی کلید// بستگیها را گشایش از در دلها طلب»
«عمرها رفت و صبا از تازگیهای سخن// گل ز خاک طالب آمل به دامن میبرد»
«ظرافت آتشافروز جدائیست// ادب آب حیات آشنائیست»
صائب از خاک پاک تبریز است/ هست سعدی گر از گل شیراز
دیوان صائب تبریزی، چاپ شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، تهران