پیمانی میان قاجاریان و روسیهٔ تزاری From Wikipedia, the free encyclopedia
عهدنامهٔ گلستان (به انگلیسی: Treaty of Gulistan؛ به روسی: Гюлистанский договор) پیمانی است که در تاریخ دوشنبه ۲ آبان ۱۱۹۲ خورشیدی برابر با ۲۸ شوال ۱۲۲۸ ه.ق و ۲۴ اکتبر ۱۸۱۳ میلادی در پی جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار میان این دو کشور در روستای گلستان امضا شد. به دنبال این قرارداد، حاکمیت بر بخشهایی از شمال ایران شامل قفقاز، جمهوری آذربایجان؛ ارمنستان،گرجستان در ساحل دریای سیاه و محال گروزیه (کورنه) شامل چچن و اینگوش امروزی از ایران سلب شده و به امپراتوری روسیه واگذار شد. طی این قرارداد در مجموع ۱۴ ولایت قفقازی ایران (ایالتها و ولایتهای چهارده گانهٔ مزبور عبارت بودند از: ایالت گنجه و قرهباغ، ولایتهای شکی، شیروان، قبه، دربند، باکو، داغستان و گرجستان، محال شورهگل، آچوقباشی، گروزیه، منگریل و آبخاز به همراه بخشی از خانات تالش و سواحل ارزشمند دریای خزر از دست ایران خارج شد و حاکمیت بی چون و چرای ایران بر دریای خزر، خدشهدار گردید.
نام بلند:
| |
---|---|
مکان امضا | گلستان |
تاریخ اجرا | ۲ آبان ۱۱۹۲ |
امضاکنندگان | نیکولای رتیشچف ابوالحسن شیرازی ائلچی |
بنابراین با این پیمان منطقهای به وسعت تقریبی ۲۲۰ هزار کیلومتر مربع خاکی و ۱۲۰ هزار کیلومتر مربع آبی (از مساحت دریای کاسپین) در نتیجه از دست رفتن بیش از ۱۳۶۰ کیلومتر از خطوط ساحلی دریای کاسپین (جمهوری آذربایجان ۹۵۵ کیلومتر خط ساحلی دارد[۱] و ۴۰۵ کیلومتر از ۶۹۵ کیلومتر خط ساحلی روسیه در دریای کاسپین مربوط به داغستان است) به روسیه واگذار شد. در نتیجهٔ این قرارداد سهم ایران از دریای خزر با توجه به خطوط ساحلی جمهوری آذربایجان و داغستان (نه با توجه به اصل انصاف و قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ / قرارداد ایران و شوروی ۱۹۲۱) که میتوانست حدود ۵۰ درصد باشد به حدود ۲۰ درصد یا کمتر از آن کاهش یافت.[۲][۳] همچنین به موجب این قرارداد ایران تمام شهرها و شهرکها و روستاهای مناطق غربی گرجستان در ساحل دریای سیاه را به روسیه واگذار کرد. به این ترتیب ایران ۲۱٬۹۴۶ کیلومتر مربع از آبهای سرزمینی و ۳۱۰ کیلومتر خط ساحلی خود از گرجستان در دریای سیاه (سهم گرجستان از دریای سیاه) را با این قرارداد از دست داد.[۳]
این عهدنامه در روستای گلستان در قفقاز به امضاء رسید و به این خاطر به این نام مشهور گردید. متن عهدنامه توسط سفیر وقت بریتانیا در ایران سر گور اوزلی (Sir Gore Ouseley) تنظیم و توسط نمایندگان روسیه و ایران امضا شد. سرزمینهای جدا شده از ایران در این قرارداد، امروز شامل ارمنستان، جمهوری آذربایجان، شرق گرجستان و داغستان روسیه هستند.[۴][۵][۶]
خاستگاه جنگ اول روسیه و ایران را میتوان به تصمیم پاول یکم برای الحاق گرجستان در دسامبر ۱۸۰۰ م ردیابی کرد و پس از ترور پاول در ۱۱ مارس ۱۸۰۱ م، این سیاست فعالانه توسط جانشین وی، الکساندر یکم با هدف ایجاد کنترل روسیه بر خانات قفقاز شرقی دنبال شد. در ۱۸۰۳ م، فرمانده تازهمنصوبشده نیروهای روسی در قفقاز، پاول سیسیانوف، به گنجه حمله، و ارگ آن را در ۱۵ ژانویه ۱۸۰۴ م تصرف کرد. والی، جوادخان قاجار زیادلو کشته شد و تعداد زیادی از ساکنان قتلعام شدند. پادشاه قاجار، فتحعلیشاه، تهدید روسیه برای ارمنستان، قرهباغ و آذربایجان را نهتنها بهعنوان منبع بیثباتی در مرزهای شمال غربی خود، بلکه بهعنوان چالشی مستقیم برای اقتدار قاجار میدید. وی دربار را به سلطانیه منتقل کرد، خواستار عقبنشینی سربازان روسی شد و سرانجام دستور داد که یک ارتش از ۳۰۰۰۰ تا ۶۰۰۰۰ مرد، در سرتاسر رود ارس به سرپرستی پسرش، ولیعهد و حکمران آذربایجان عباس میرزا — که نیروهای باقیمانده در جنگ علیه روسها را هدایت میکرد — مستقر باشد. در همین حال، سیسیانوف به ایروان حمله کرد که با ارتش عباس میرزا در نزدیکی اچمیازدین روبرو شد. سیسیانوف با تعداد سرباز کمتر اما توپخانهای بیشتر، در ۷ ژوئن عباس میرزا را شکست داد اما نتوانست ایروان را تصرف کند. بین سالهای ۱۸۰۵ و ۱۸۰۶ م، روسها خان شیروان را ترغیب کردند تا تسلیم شود. خانات قرهباغ، شکی، باکو و قبه دربند را فتح کرد؛ و آرزوهایی برای الحاق خوی و حتی تبریز داشت. پس از ناکامی روسیه در محاصره ایروان و تلاش ناموفق برای حمله به گیلان، سیسیانوف در سال ۱۸۰۶ م، هنگام تلاش برای مذاکره با خان باکو، حسینقلی خان ترور شد. بدینترتیب روسیه کنترل تمامی مناطق مورد اختلاف در شمال کُر و برخی مناطق بین کر و ارس را بهدستآورد، وضعیتی که بهطور قابلتوجهی در مدتِ باقیمانده از جنگ تغییر نکرد، اما گسترشِ هرچه بیشترِ آن دشوار بود. ایوان گودوویچ جانشین سیسیانوف شد، که بینتیجه بهدنبال حلوفصل صلح بود؛ او سپس در ۱۸۰۸ م تهاجم روسیه را ادامه داد و بهطور موقت اچمیادزین و نخجوان را اشغال و ایروان را محاصره کرد، اما نتوانست آن را فتح کند. ایروان، تحت فرماندهیِ توانمندِ حسینقلی خان قاجار، جبههٔ دفاعِ ایران برای باقی جنگ شد. قاجارها با فراهم کردن فتوای جهاد و سپس دریافتِ حمایتِ قابلتوجه از بریتانیا، در سال ۱۸۱۰ م به قرهباغ حمله کردند و در نبرد سلطانآباد در ارس در ۱۳ فوریه ۱۸۱۲ م پیروز شدند و قلمرو را در تالش در سال ۱۸۱۲ م بازسازی کردند.[۷]
اگرچه جنگ اول روسیه و ایران از بسیاری جهات، تداوم نبرد برای برتری در ماوراء قفقاز بود که به زمان پتر کبیر و نادر شاه کبیر بازمیگردد، اما این اختلاف بسیار متفاوتتر از درگیریهای پیشین بین ایران و روسیه بود، زیرا روند آن به همان اندازهٔ مانور دیپلماتیک قدرتهای اروپایی در دورهٔ ناپلئونی، تحت تأثیر تحولات در میدان نبرد قرار گرفت. به دنبال اشغال خانات مختلف از سوی روسیه، فتحعلیشاه که به پول وابسته و نیز مشتاق برای یافتن متحد بود، درخواست خود را برای حمایت انگلیس در اوایل دسامبر ۱۸۰۴ م مطرح کرده بود. با این وجود در سال ۱۸۰۵ م، روسیه و انگلیس در ائتلاف سوم علیه فرانسه متحد شدند، که به این معنا بود که بریتانیا در موقعیتی نیست که ارتباط خود با ایران را با هزینهٔ روسیه گسترش دهد و نیاز دارد که از درخواستهای مکرر شاه برای کمک بگریزد. این موضوع را در اوت ۱۸۰۶ م، چارلز آربوتنات، سفیر انگلیس در امپراتوری عثمانی، عنوان کرد: «برای خشنود کردن امپراتور [روسیه]، ما همهٔ نفوذ خود را در ایران از دست دادهایم.» این موضوع راه را برای فرانسه باز کرد تا از ایران برای تهدید منافع روسیه و انگلیس استفاده کند. ناپلئون به امید ایجاد اتحاد سهجانبهٔ فرانسه، امپراتوری عثمانی و ایران، فرستادههای مختلفی را به ایران اعزام کرد، از جمله پیر ژوبر و کلود ماتیو گاردان، که تلاشهای دیپلماتیک او با عهدنامه فینکنشتاین — که در ۴ مه ۱۸۰۷ م منعقد شد — به اوج خود رسید. فرانسه ادعای ایران را در مورد گرجستان به رسمیت شناخت و وعدهٔ کمک به آموزش و تجهیز ارتش ایرانی را داد. با این وجود، تنها دو ماه بعد، ناپلئون و الکساندر یکم با آتشبس موافقت کردند و پیمان تیلسیت را در ۷ ژوئیه ۱۸۰۷ م امضا کردند که تعهدات فرانسه به ایران را غیرقابل اثبات کرد؛ هرچند که مأموران فرانسه همچنان به ارائه کمک نظامی پرداختند و برای میانجیگری در توافق با روسیه تلاش کردند. تلاشهای فرانسه به شکست انجامید و باعث شد ایوان گودوویچ محاصرهٔ ایروان را در سال ۱۸۰۸ م از سر بگیرد.[۸]
افزایش نفوذ فرانسه در ایران، که بهعنوان مقدمهای برای حمله به هند در نظر گرفته شد، بهشدت انگلیسیها را به وحشت انداخت، و تجدید روابط فرانسه و روسیه در پیمان تیلسیت بهراحتی فرصتی را برای بریتانیا مهیا ساخت تا تلاشهای خود را در ایران از سرگیرد، همانطور که در مأموریتهای بعدی جان ملکم و هارفورد جونز منعکس شد. براساس پیمان اولیه تهران که توسط جونز در ۱۵ مارس ۱۸۰۹ م تنظیم شدهاست، انگلیس موافقت کرد ۱۶۰۰۰ پیادهنظام ایرانی را آموزش دهد و تجهیز کند و در صورت تجاوز به ایران از سوی یک قدرت اروپایی، یارانه ۱۰۰۰۰۰ پوندی بپردازد؛ یا درصورتیکه آن قدرت در صلح با بریتانیا باشد، میانجیگری کند. اگرچه روسیه مشغول برپایی صلح بود و جونز امیدوار بود که توافق اولیه به سرانجام برسد، اما این تحولات عزم فتحعلیشاه را برای ادامهٔ جنگ تقویت کرد. با سفر ابوالحسنخان به لندن در سال ۱۸۰۹ م و بازگشت وی به ایران با گور اوزلی بهعنوان سفیر و وزیر مختار در سال ۱۸۱۰ م، روابط انگلیس و ایران بیش از پیش گرم شد. تحت نظارت اوزلی، پیمان اولیه به پیمان دوستی و اتحاد در سال ۱۸۱۲ م تبدیل شد که وعدههای اولیه کمک نظامی را تأیید کرد و مبلغ یارانه را برای این هدف به ۱۵۰۰۰۰ پوند افزایش داد.[۹]
سپس، در سومین و آخرین پرده این داستان، ناپلئون در ژوئن ۱۸۱۲ م به روسیه حمله کرد و باعث شد بار دیگر روسیه و انگلیس متحد شوند. بریتانیا مانند فرانسه پس از تیلسیت، مجبور شد راهی میان ضدیت با روسیه و نقض تعهدات خود در قبال ایران پیش گیرد، و بهترین گزینه این بود که واسطهای برای حلوفصل اختلافات بین این دو باشد. روسها متناوباً از شکست سال ۱۸۰۵–۶ و همین اواخر در ۱۸۱۰ م، علاقهمند به یافتن یک توافق مذاکرهشده بودند، هنگامی که الکساندر تورماسوف پس از محاصره ناموفق ایروان جایگزین گودوویچ بهعنوان فرمانده شده بود و میرزا بزرگ قائممقام تلاش کرده بود تا آتشبسی را ترتیب دهد. بااینحال روسها برای پایان دادن به جنگ مایل به دادن امتیازات جدی نبودند، و ایرانیان نیز اشتیاق کمتری به فیصله دادن به جنگ داشتند، زیرا از دیدگاه آنان جنگ خیلی بد پیش نمیرفت. بااینحال، برای اوزلی ناخوشایند بود که نیروهای بریتانیا را در مقابل متحد روسی خود مستقر کند و اینکه به محض رهایی روسیه از نبرد با ناپلئون، اوضاع برای ایران احتمالاً بدتر میشد؛ بنابراین او درخواستهای روسیه برای عمل بهعنوان واسطه را پذیرفت و بهدنبال راههایی برای فشار آوردن بر قاجارها جهت پذیرش توافق بود. او اصلاحاتی را برای معاهدهای قطعی پیشنهاد داد، درگیری نظامی انگلیس را کاهش داد (دو افسر، چارلز کریستی و لیندزی بتون و برخی از گروهان مشق نظامی با ارتش ایران ترک مأموریت کردند) و تهدید کرد که از پرداخت مبلغ یارانه وعدهدادهشده به قاجارها امتناع خواهد کرد.[۱۰]
در فوریه ۱۸۱۲ م، رتیسچوف فرماندهی نیروهای روسی را بهعهده گرفت و مذاکرات صلح را با ایرانیان آغاز کرد. اوزلی و نماینده وی در مذاکرات، جیمز موریه، بهعنوان واسطه عمل کردند و پیشنهادهای مختلفی به رتیسچوف ارائه دادند، اما آنها پذیرفتند. در ماه اوت، عباس میرزا جنگ را از سرگرفت و لنکران را فتح کرد. پس از آنکه خبر رسید که ناپلئون مسکو را اشغال کردهاست، مذاکرات در رمضان ۱۲۲۷ ه.ق/سپتامبر ۱۸۱۲ م به حالت تعلیق درآمد. سپس در ۲۴ شوال ۱۲۲۷ ه.ق/۳۱ اکتبر ۱۸۱۲ م، در حالی که رتیسچوف در تفلیس بود، ژنرال پیتر کوتلیارفسکی حملهٔ شبانهٔ غافلگیرانهای به اردوگاه ایران در اصلاندوز انجام داد که منجر به شکست کامل ارتش عباس میرزا و کشتشدن یکی از افسران پشتیبانیکننده انگلیس بهنام کریستی شد. از آنجا که بهطور فزایندهای آشکار شد که تهاجم ناپلئون به روسیه ناموفق بودهاست، روسها به دنبال عملیات تهاجمیتری در قفقاز بودند. در اوایل سال ۱۸۱۳ م، دژ ایران در لنکران سقوط کرد و پادگان آن نابود شد و به روسها این امکان را داد تا دوباره اکثر تالش را اشغال کنند. اگرچه فتحعلی شاه و عباس میرزا پس از این شکست میخواستند به جنگ بپردازند، اما سرانجام ناچار شدند در برابر اوزلی تسلیم شوند که به شاه اطمینان داد که یا روسها امتیازات ارضی خواهند داد یا انگلیسیها یارانهٔ وعدهدادهشدهٔ خود را ادامه خواهند داد.[۱۱]
طرفین برای مذاکره در روستای گلستان در قرهباغ، با رتیسچوف نماینده روسیه و ابوالحسن شیرازی و اوزلی بهعنوان نماینده برای ایران دیدار کردند. اوزلی چیزی بیشتر از استفاده از نفوذ خود برای ادامه مسیر در جهت توافق و محافظت از منافع انگلیس انجام نداد، زیرا شرایط واقعی این توافقنامه اساساً توسط رتیسچوف دیکته شده بود. پیمان گلستان در تاریخ ۲۹ شوال ۱۲۲۸ ه.ق/۲۴ اکتبر ۱۸۱۳ م منعقد شد و در سپتامبر ۱۸۱۴ م در تفلیس تصویب شد. این قرارداد توقف همهٔ خصومتها را بین روسیه و ایران (ماده ۱) و تعیین حدود مرزی بین آنها را براساس «وضعیت فعلی» فراهم کردهاست، یعنی هر یک از طرفها اساساً قلمرو خود را تحت کنترل خود نگه میدارند. مرز بین دو قدرت در امتداد خطی از «آدینهبازار مشخص شد، و مستقیماً بهسمت دشت مغان به سمت قسمتهای آنس (خوانده شود ارس) در یدی بلوک، از ارس به محل اتصال کپنکچای در پشت تپه مقری؛ از آنجا مرز قرهباغ و نخجوان از بالای کوههای آلاگوز تا در-آلاگوز است، و از آنجا مرز قرهباغ، نخجوان، ایروان و نیز بخشی از گرجستان و قازاخ و شمسالدینلو توسط اشیک میدان جدا شدهاست. از ایشک میدان خط زنجیرهای از کوهها در سمت راست و رودخانه حمزه چمن، و از قله کوههای پنبک به شورهگل و از آنجا در امتداد آلاگوز در امتداد روستای شورهگل و بین آنهایی که از روستای مستره میگذرد تا اینکه به رودخانه آرپا برسد.» از آنجا که اوضاع در تالش همچنان مورد اعتراض بود، برای حلوفصل به کمیسیون بعدی واگذار شد (ماده ۲). شاه ایران مجبور شد حاکمیت تزار بر گرجستان، مینگرل، آبخاز، گنجه، قرهباغ، قبه، دربند، باکو، داغستان، شکی و سایر سرزمینها را بهرسمیت بشناسد (ماده ۳). این نهتنها ازدسترفتن حاکمیت ایرانیان بر قفقاز را منعکس میکند، بلکه ادعاهای عثمانی را نسبت به برخی از این سرزمینها کم کرد. روسها این حق را پیدا کردند که «شاهزادهای را که بهعنوان وارث معرفی میشود، بهرسمیت بشناسند، و در صورت لزوم بتوانند به او کمک کند تا هرگونه حزب مخالف را سرکوب کند (ماده ۴)». این زبانِ به عمد مبهم به منظور دستیابی به درخواست خاص روسیه برای حمایت از عباس میرزا بهعنوان جانشین سلطنت بود و بهطور ضمنی درخواست پیشگیرانه و توهینآمیزِ شناخت رسمی فتحعلی بهعنوان شاه در این پیمان بود. درحالیکه ممکن است این ماده برای کاهش این ترس گنجانده شده باشد که شاهزادگان رقیب سعی کنند از ضررهای ارضی ناشی از این پیمان بهعنوان ابزاری برای بیاعتبار کردن و جایگزینی عباس میرزا بهعنوان وارث بلافصل استفاده کنند، اما همچنین پیشزمینهای خطرناک را ایجاد کرد که روسیه نهفقط حق «بهرسمیت شناختن» بلکه در واقع تصویب — یا بهطور ضمنی وتو — تعیین ولیعهد ایرانی را داشته باشد. روسیه همچنین حق دسترسی کشتیهای تجاری خود را به بنادر ایرانی خزر و حق انحصاری نگهداری کشتیهای جنگی در خزر را تضمین کرد (ماده ۵). مواد باقیمانده (۶–۱۱) برای تبادل زندانیان، انتصاب سفیران، روابط تجاری، گمرک کالاها و سایر امور روزمره ترتیب داده شدهاست.[۱۲]
از جمله مناطقی که از ایران جدا شد عبارتاند از:
با انطباق نقشه طی یک تخمین با تقریب درست، میتوان گفت که در طی عهدنامه گلستان در مجموع حدود ۲۲۰ هزار کیلومتر مربع شامل حدود ۲۰ هزار کیلومتر مربع از چچن و اینگوش امروزی، حدود ۵۰ هزار کیلومتر مربع از داغستان امروزی، حدود ۸۰ هزار کیلومتر مربع از جمهوری آذربایجان امروزی، حدود ۱۰ هزار کیلومتر مربع از ارمنستان امروزی و حدود ۶۸ هزار کیلومتر مربع از گرجستان امروزی از ایران جدا شد. همچنین در عهدنامه ترکمانچای در مجموع حدود ۳۰ هزار کیلومتر مربع دیگر شامل حدود ۲۰ هزار کیلومتر مربع از ارمنستان امروزی، حدود ۵ هزار کیلومتر مربع از ترکیه امروزی شامل کوه آرارات و شهر ایغدیر که در آن زمان بخشی از خانات ایروان بود و حدود ۵ هزار کیلومتر مربع از جمهوری آذربایجان امروزی (شامل تالش شمالی یعنی شهرستان لریک و نخجوان) از ایران جدا شدند. به مجموع مناطق جدا شده طی این دو عهدنامه، هفده شهر قفقاز (هفده ولایت قفقازی ایران) میگویند. در مجموع این دو عهدنامه حدود ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع از سرزمین ایران جدا گشت و به روسیه ملحق شد.
بهطور دقیق هفده ولایت قفقازی ایران بدین شرح است: قرارداد گلستان(۲۰ مهرماه ۱۱۹۲ خورشیدی): این قرارداد به دنبال جنگهای ده سالهٔ روسیه علیه ایران، بر ملت ما تحمیل شد. بر پایهٔ قرارداد گلستان، چهارده ایالت و ولایت قفقاز، از دیگر سرزمینهای مشترک جدا افتاده و زیر سلطهٔ روسیهٔ تزاری قرار گرفت. ایالتها و ولایتهای چهارده گانهٔ مزبور عبارت بودند از: ایالت گنجه و قرهباغ، ولایتهای شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، داغستان و گرجستان، محال شورهگل، آچوقباشی، گروزیه، منگریل و آبخاز. افزون بر آن، بخشی از سرزمین تالش نیز به تصرف روسها، درآمد و حاکمیت بدون منازع ایران بر دریای مازندران، خدشهدارشد. قرارداد ترکمانچای (اول اسفندماه ۱۲۰۶ خورشیدی): بهدنبال جنگهای سه سالهٔ ایران و روس، قرارداد ترکمانچای بر مردم ایران تحمیل شد. برپایهٔ این قرارداد، سه ایالت دیگر قفقاز، یعنی ایروان، نخجوان و بخشهای دیگری از تالش زیر سلطهٔ روسها قرار گرفت، حاکمیت ایران بر دریای مازندران محدودترشد و مردم ایران ناچار از پذیرش کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی)شدند. بدینسان، میان مردم قفقاز و دیگر مردم ایران، دیوار جدایی برپا شد.[۲]
فصل سوم این قرارداد اعلام میدارد که اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم مالک با استقلال کل ممالک ایران به جهت ثبوت دوستی و وفاقی که به اعلیحضرت خورشید رتبت، امپراتور کل ممالک روسیه دارند به این صلحنامه به عوض خود و ولیعهدان عظام تخت شاهانه ایران ولایات قراباغ و گنجه که اکنون موسوم به الیزابتپول است و الکای خوانیننشین شکی، شیروان، قوبٌه، دربند، بادکوبه و هر جا از ولایات طالش را با خاکی که الآن در تحت تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان، گرجستان، محال شوره گل، آچوق باش، کورنه، مینگرلی، آبخازی و تمامی الکا و اراضی که در میانه قفقازیه و سرحدات معینه الحاله بوده و نیز آنچه از اراضی دریای قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالک آمپیریه روسیه میداند (اعلیحضرت قدرقدرت پادشاه اعظم کل ممالک ایران بجهة ثبوت دوستی و وفاقی که باعلیحضرت خورشید مرتبت امپراتور کل ممالک روسیه دارند به این صلحنامه بعوض خود و ولیعهدان عظام تخت شاهانه ایران ولایات قراباغ و گنجه که الان موسوم به ایلی سابط پول است و اولکای خوانیننشین شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه و هر جا از ولایات طالش را با خاکی که الان در تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان، گرجستان، محال شورهگل، آچوقباشی، کورنه، منکریل، انجاز و تمامی اولکاء و اراضی که در میانه قفقازیه و سرحدات معینةالحالیه بوده و نیز آنچه از اراضی و اهالی قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالک آنمپریه روسیه میداند).
عهدنامهٔ گلستان بهطور طبیعی نومیدی بزرگی برای ایرانیان بود و از طرف مقامات رسمی همچون میرزا بزرگ با مخالفت شدیدی روبهرو بود. با اینکه ایران قبل از نبرد اصلاندوز، جنگی معقول و منطقی انجام داده بود و برای حفظ منافع خود در مذاکرات بهشدت بر کمک بریتانیا حساب کرده بود، اکنون نهتنها باید موقعیت روسیه را در گرجستان بهرسمیت میشناخت بلکه از هرگونه ادعای حاکمیت بر خانات قفقاز شرقی و سایر امتیازات سیاسی و اقتصادی مهم دیگر دست برمیداشت. پذیرفتن این ضررها برای قاجارها بسیار دشوار بود، بخشی از آن بهدلیل شور مذهبیای بود که از طریق تشویق علمای شیعه برای تبلیغ جنگ علیه روسیه بهعنوان جهاد یا جنگی مقدس اعلام کردند و بخشی دیگر تا حدودی به این دلیل که جنگ به آنان، تصویر دقیقی از نیروهایی که روسیه، به هنگام عدم نیاز در مخاصمهٔ بزرگتر اروپایی، میتوانست بر سرحدات قفقاز مسلط کند، نداده بود. شرایط رضایتبخش این پیمان، با عدم موفقیت اوزلی در ترغیب تزار به تعدیل مقررات سرزمینی همانطور که او اعلام کرده بود میخواهد، همراه شد؛ و نیز مذاکرات ادامهدار در مورد وعدههای ناپایدار بریتانیایی برای یارانهها و حمایت، باعث ایجاد اصطکاک بین ایران و انگلیس شد. بااینحال، این پیمان نقش روسیه را در امور سیاسی و اقتصادی ایران بسیار افزایش داد، درحالیکه بهطور کامل اهداف ارضی روسیه، بهویژه فرماندهان و افسران ارتش در قفقاز را برآورده نکرد.[۱۳]
جدیترین نقص در پیمان گلستان، ابهام در تنظیمات ارضی آن بود، بهعنوان مثال، در مورد منطقهٔ تالش — جایی که به کمیسیونهای منتخب دوجانبه داده شد تا «مشخص کنند که چه کوهها، رودخانهها، دریاچهها، روستاها و مزارع در خط مرزی نشانگذاری میشوند.» — حتی اگر یکی از طرفین قرارداد ادعا کند که «به تمامیت ارضی» تحت اصل «وضعیت فعلی» تجاوز شدهاست، مرزهای مندرج در این پیمان مورد تجدید نظر قرار خواهد گرفت. این موضوع عملاً تضمین کرد که مناقشات ارضی در حقیقت پس از امضای پیمان ادامه خواهند یافت. یکی از مناطق پرمخاطره همچنان منطقه بین دریاچه گوگجه و ایروان بود و اشغال نظامی روسیه در منطقهٔ گوگجه در سال ۱۸۲۵ م، منجر به جنگ دوم روسیه و ایران در ۱۸۲۶–۲۸ م شد.[۱۴]
پس از انقلاب ۱۹۱۷ (۱۲۹۶ خورشیدی) و در پایان جنگ جهانی اول، در هنگام برگزاری کنفرانس صلح پاریس، تلگرافهای زیادی از سوی مردم مناطق جداشده در عهدنامههای گلستان و ترکمانچای به تهران و پاریس فرستاده شد. مردم در تلگرافها به دولت ایران و کنفرانس صلح پاریس، تقاضا کردند که دو قرارداد گلستان و ترکمانچای لغو بشود و آن سرزمینها و مردمانشان به مالکیت ایران بازگردند.[۱۵]
عباس جوادی معتقد است که روایت رسمی این عهدنامه در دورهٔ اتحاد جماهیر شوروی و پس از فروپاشی، با روایت تاریخ رسمی پیش از فروپاشی روسیهٔ تزاری متفاوت بود. او میگوید:
در زمان شوروی اینگونه روایت میشد که مردم منطقهٔ قفقاز از سیستم فئودالی و خانیگری و همچنین از عقبماندگی و تعصب مذهبی حاکمیت ایران خسته شده بودند و خودشان خواهان پیوستن به روسیه بودند؛ بنابراین وقتی روسها آمدند، آنها هم استقبال کردند و به روسیه پیوستند.
— عباس جوادی، [۱۵]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.