زبانشناس، نویسنده، و تاریخنگار ایرانی From Wikipedia, the free encyclopedia
ملک مهرداد بهار (زاده ۱۰ مهر ۱۳۰۸ – مرگ ۲۲ آبان ۱۳۷۳) نویسنده و پژوهشگر اسطوره و تاریخ اهل ایران بود. وی پنجمین فرزند ملکالشعرای بهار بود. از مهرداد بهار با عنوان پدر اسطورهشناسی ایران یاد میشود.[۱]
مهرداد بهار | |
---|---|
زاده | ۱۰ مهر ۱۳۰۸ |
درگذشته | ۲۲ آبان ۱۳۷۳ (۶۵ سال) |
آرامگاه | قطعه هنرمندان بهشت زهرا |
پیشه | نویسنده، پژوهشگر |
همسر(ها) | زهره سرمد |
فرزند(ان) | کاوه، میلاد، فرغانه |
پدر و مادر | ملکالشعرای بهار (پدر) سودابه صفدری (مادر) |
مهرداد بهار تحصیلات آغازین خود را در دبستان جمشید جم و دوره دبیرستان را در دبیرستانهای فیروز بهرام و البرز به پایان رساند. سپس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی نامنویسی کرد، ولی دو سال پس از آن به دلیل فعالیتهای سیاسی از دانشگاه راندهشد. سپس چهارسال به زندان افتاد تا اینکه در بهار ۱۳۳۴ از زندان آزاد شد. آنگاه دوباره به دانشگاه رفت و سرانجام در ۱۳۳۶ تحصیلاتش را در دوره کارشناسی به پایان رساند.
در ۱۳۳۷ برای پیگیری تحصیل به انگلستان رفت. میان سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۴ بهار در مدرسهٔ زبانهای شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن به آموختن پرداخت و مدرک فوق لیسانس گرفت.
سالها پس از آن دکترای خود را از دانشگاه تهران دریافت داشت، ولی به علت جلوگیری ساواک نتوانست در دانشگاه استخدام شود و به ناچار به استخدام بانک مرکزی درآمد. وی با بنیاد فرهنگ ایران (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، فرهنگستان زبان ایران و فرهنگستان ادب و هنر نیز همکاری کرد. بهعلاوه بهصورت حقالتدریسی به آموزش در دانشگاه تهران پرداخت و چندی بعد هم در رشته اساطیر ایران باستان در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.[۲][۳]
همسر مهرداد بهار، زهره سرمد استاد دانشگاه است و ثمرهٔ ازدواجشان یک پسر به نام میلاد و یک دختر به نام فرغانه است. بهار از ازدواج اول خود فرزند ارشدی به نام کاوه دارد.
مهرداد بهار در ۲۲ آبانماه ۱۳۷۳ بر اثر بیماری کمخونی سیدروبلاستیک درگذشت و در قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.[۴]
خانواده اش قصد داشتند ،او را در جوار آرامگاه پدرش در ظهیر الدوله دفن کنند اما غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران به علت متروکه شدن ظهیرالدوله از خانواده بهار تقاضای فرصتی کوتاه کرد تا آرامگاهی مناسب او بیابد تا اینکه ۲۴ ساعت پیکر بهار در سردخانه ماند و سرانجام به دستور کرباسچی قطعه هنرمندان که در آن زمان خالی بود، آماده شد و بهار نخستین فردی است که در این قطعه به خاک سپرده شد. [۵]ایرنا
در اسفند ۱۳۹۸ امیرکاووس بالازاده، پژوهشگر، مدرس تئاتر و یکی از شاگردان مهرداد بهار درگذشت و جسد او روی قبر بهار دفن شد و در خرداد ۱۳۹۹ نیز سنگ قبر قبلی برداشته شد و بهجای آن یک سنگ قبر مشترک برای بهار و بالازاده نصب شد.[۶] این وقایع موجب اعتراض خانوادهٔ بهار شد. چهرزاد بهار (خواهر مهرداد بهار) در نامهای سرگشاده خطاب به شهرداری و شورای شهر، این تصمیم را بیاحترامی به مهرداد بهار قلمداد کرد که بدون کسب اجازه از خانوادهٔ او عملی شدهاست.[۷] پس از آن همسر امیرکاووس بالازاده با انتشار متنی با اشاره به پیشینهٔ خانوادگی و علمی بالازاده، اعلام کرد دفن بالازاده در «جوار استادش»، طبق رایزنی با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده و قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرای تهران، مالکیت شخصی ندارد.[۸] با اینحال کاوه بهار با ارائهٔ تصویر سند مالکیت قبر و متنی توضیحی در خبرگزاری ایسنا خواستار انتقال جنازهٔ امیرکاووس بالازاده به محلی دیگر و بازگرداندن سنگ مزار مهرداد بهار شد.[۹][۶] خانوادهٔ بهار بر این عقیدهاند که طبق سند مالکیت ارائه شده، دفن شخص دیگری بهجز وابستگان مهرداد بهار، در آن محل مجاز نیست».[۹]
مهرداد بهار ضمن انتقاد از ملّیگرایی افراطی بر آن بود که تمدن عصر هخامنشیان محصول اندیشههای ایرانی و ناایرانی است و برای شناخت فرهنگ و تمدن باستانی ایران حتماً باید به مطالعهٔ تمدنهای غیرایرانی بینالنهرین و عیلام پرداخت. او معتقد بود که جهان باستان یک کل واحد را تشکیل میداده که در آن هیچ پدیده، فکر و اندیشهای محصول نبوغ فردی یا یک تمدن خاص نبوده، بلکه تمام پدیدههای باستانی در نتیجهٔ شرایط کلی اجتماعی، انسانی و طبیعی آن عصر شکل گرفتهاند.[۱۰]
شاید دربارهی جشن سده یکی از بهترین (و خلاصهترین) آثار بهار برای بررسی شیوهٔ کار او باشد. در این مقالهٔ بسیار کوتاه وی پس از مرور تحقیقات معاصران و دلیلهایی که از گذشتگان برای نامگذاری این جشن برشمرده شدهاست، تلاش میکند تحلیل خود را بیان کند: سده را جشنی میداند که در ایران باستان و ادبیات زرتشتی کهن رسمیت نداشته («در اوستا و نوشتههای پهلوی از آن ذکری نرفتهاست»)؛ آن را از «اعیاد بومی غیر آریایی» که «خود آئینی بس کهن بوده» برمیشمرد؛ و اضافه میکند اینگونه اعیاد «در جهان انسان اعصار قدیم کمابیش عمومیت داشتهاست». سپس با یادآوری اینکه هر هشت دلیلی که در ابتدای مقاله آمدهاند، به نوعی سعی میکنند «سده» را با عدد صد مربوط کنند، میگوید: «... و درست همین اسطورهسازیها و دلایل متعدد تقویمی در ارتباط سده و صد است که ما را به شک میافکند که مبادا این واژه اصولاً ارتباطی با عدد صد نداشتهاست!» در ادامه به بررسی موقعیت تقویمی جشن میپردازد و تأکید میکند که زمان آن چهل روز (چله) پس از شب یلدا (تولدی دیگر) است. سپس واژه را در زبانهای اوستایی و فارسی میانه ریشهیابی و آن را «ظهور، آشکارائی و پیدائی» معنا میکند. در پایان برای روشن ساختن اینکه «این جشنها بازگوی چه اعتقاداتی است» جشن چهارشنبه سوری را به عنوان سومین جشن آتش زمستانی نام میبرد و با استفاده از نظریات میرچا الیاده به سراغ «جشنها و آئینهای مربوط به تجدید سال» میرود. گذرا اشاره کند که اجرای مراسم ارجی در این اعیاد خود به مقاله دیگری نیاز دارد؛ و برگزاری آنها در شب را قابلتوجه، و افروختن آتش در دل شب را خلقتی مجدد (در آشفتگی نخستین) معنا میکند.
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.