فقیه و محدث شیعه From Wikipedia, the free encyclopedia
محمدباقر مجلسی (۱۰۳۷–۱۱۱۰ هجری قمری) مشهور به علامه مجلسی و مجلسی ثانی، فقیه شیعه اخباری دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی و مؤلف بحارالانوار است. او اولین عالمی است که بهطور گسترده اقدام به نوشتن به زبان فارسی کرد و به این وسیله فاصله بین زبان فقها و تودهها را پر کرد و آثار او بیشترین نفوذ را در جامعه ایران داشتند.[۱] عبدالعزیز دهلوی در زمان مجلسی معتقد بود شیعه را باید مذهب مجلسی دانست.[۲]
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
این نوشتار به ویراستاری نیاز دارد. لطفاً تا جایی که ممکن است آن را از نظر دستور زبان، شیوه نگارش، املا و انشا بهتر کنید. |
محمدباقر مجلسی علامه مجلسی مجلسی دوم | |
---|---|
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۱۰۳۷ قمری (۱۰۰۶ ش/۱۶۲۸ م) |
درگذشته | ۱۱۱۰ قمری (۱۰۷۷ ش/۱۶۹۹ م) |
محل دفن | مسجد جامع اصفهان، اصفهان |
ملیت | ایرانی |
محل اقامت | اصفهان |
والدین |
|
آثار معروف | بحارالانوار، مرآة العقول، حقالیقین |
شناخته شده برای | جمعآوری روایات و احادیث شیعه و تالیف مجموعه بحارالانوار |
حرفه | فقیه، مدرس و محدث شیعه |
مرتبه | |
استادان | محمدتقی مجلسی، آقا حسین خوانساری، شیخ حر عاملی و ملا محسن فیض کاشانی |
حرفه | فقیه، مدرس و محدث شیعه |
لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای مورد استفاده در ویکیپدیا نیست. |
مجلسی تصوف را از شیعه جدا کرد و عقلگرایی فلسفی را از تشیع تا حدود زیادی زدود.[۳] با علم مخالف بود و به برداشتهای حسی بیشتر از عقلی اهمیت میداد.[۴] تأسیس بسیاری از سنتهای شیعه کنونی مثل عزاداری و زیارت قبور امامان به مجلسی نسبت داده میشود.[۵] مجلسی که برخی او را پدر تشیع امروزی ایران میدانند، مؤمنان را تشویق میکرد که تصورات خیالانگیز را به عنوان بخشی از ایمان خود بپذیرند و رهبران خود را بهعنوان شخصیتی مافوق بشری تجلیل کنند.[۶] سیاست ستیز با اهل سنت که توسط مجلسی تدوین شده بود باعث ناراحتی سنیان خراسان و تسخیر اصفهان توسط افغانها و نابودی امپراتوری صفوی شد. این اتفاق یک هویت افغان را در خراسان تثبیت کرد که در قرن بعدی یکی از عوامل جدایی افغانستان از ایران شد.[۷][۸][۹][۱۰]
مجلسی دین را دربردارنده همه امور دنیوی و اخروی و جامعهشناسی و روانشناسی و سیاست و تجارت و... مبتنی بر روایتها میدانست. اعتقاد بر جامعیت دین و تکیه بر حدیث و روایت بهعنوان سرچشمه معرفت باعث جلوگیری از تفکر و در نهایت لغزیدن جامعه ایران به دامن خرافات شد.[۱۱]
در ۱۰۳۷ قمری[۱۲] در اصفهان متولد گردید. پدرش محمدتقی مجلسی، شاگرد شیخ بهائی و از علما بهشمار میرفت. مادرش فرزند صدرالدین محمد عاشوری بود. او در زمان کوتاهی فقه و کلام و اصول را فرا گرفت[۱۳] و در سیزده سالگی از ملاصدرا، اجازهٔ روایت گرفت.[۱۴] و نزد علامه حسنعلی شوشتری، امیرمحمد مؤمن استرآبادی، میرزای جزایری، شیخ حر عاملی، ملا محسن استرآبادی، ملا محسن فیض کاشانی، ملا صالح مازندرانی، تحصیل کرد.
خودش میگوید: الحمدلله ربالعالمین که بنده در سن سه سالگی همهٔ اینها را میدانستم؛ یعنی خدا و نماز و بهشت و دوزخ. و نماز شب میکردم در مسجد صفا، و نماز صبح را به جماعت میکردم و اطفال را نصیحت میکردم به آیت و حدیث، به تعلیم پدرم رحمةالله علیه[۱۵]
مجلسی در برخورد با اصولیون و اخباریون راهی میانه برگزید. وی در پاسخ پرسشکنندگان خود نوشت که «مسلک فقیر در این باب بین و وسط» است.[۱۶] وی مانند دیگر فقهای سلف معتقد بود حکومت در صورت رعایت عدالت و رأفت، مشروع است و در صورت دور شدن از عدالت، مقبولیّت آن مخدوش میشود.[۱۷]
او در عین همکاری با حاکمان به نصیحت آنها پرداخت[۱۸] در عین الحیات فصلی را به احوال سلاطین و معاشرت نمودن با ایشان و عدل و جودشان اختصاص داد و ظلم ظالمان را مطرح کرده و شاهان و درباریان را از بادهگساری، کبوتربازی و فساد و خصوصاً لواط که در دربار صفوی بسیار رایج بوده برحذر میداشت.[۱۹]
وی در روز دوشنبه ۲۷ رمضان سال ۱۱۱۰ درگذشت و جمال خوانساری فرزند آقاحسین خوانساری بر پیکر او اقامهٔ نماز کرد و در جامع عتیق اصفهان مدفون شد.
در سال ۱۶۸۷ میلادی شاه سلطان حسین صفوی او را بهعنوان شیخ الاسلام برگزید و به او اختیار تام برای انجام تغییراتی داد:[۲۰]
مبارزه او با صوفیه باعث خداحافظی شیعه از صوفیگری گردید که از ابتدای حکومت صفویه با شیعه گری رابطه تنگاتنگ داشتند.[۲۱]
او معتقد بود که فلسفه با اسلام ضدیت دارد.[۲۰] او موفق شد تأثیر تصوف و عقلگرایی فلسفی را در تشیع قطع کند. پس از رحلت مجلسی، «این روند در میان نسلهای بعدی علما ادامه یافت» بهطوری که تصوف کاملاً از تشیع جدا شد و فلسفه نیز تنزل یافت و بخش مهمی از آن نبود.[۲۲]
مجلسی معتقد بود علم محدود است به دانستن آیات و حلال و حرام و دانستن بیش از آن اتلاف وقت و موجب کفر و الحاد خواهد بود.[۴]
مجلسی با نظر میرداماد و ملاصدرا که تفاسیر جدید از قرآن را مورد قبول میدانستند مخالفت کرد و بیشتر برداشتهای شهودی و حسی از قرآن را معتبر میدانست.[۲۳]
مجلسی گفت: «حاکمان باید شیعه بوده و به شرایع مذهب تشیع پایبند باشند و چون صفویه مروّج مذهب شیعه میباشد، قابل تقدیرست.»[۱۹]
او شاه را به سرکوب و کشتار مخالفان از جمله اهل سنت ترغیب میکرد و اختلافات و دشمنی بین طوایف و قشرهای مردم را در پی داشت چنانکه پس از او، اختلافات مذهبی موجب قدرتیابی افغانیها شد.[۲۴]
وی کتابی نوشت بنام رساله تعیین روز قتل عمر و فضائل نهم ربیع الاول که در آن عمر ابن خطاب را ملعون مینامد[۲۵] و از قول امام محمد نقی میگوید روز قتل عمر روز عید است.[۲۶]
وی میگوید در کفر عمر ابن خطاب شکی نیست و کسانی که او را مسلمان میدانند نیز کافر هستند.[۲۷][۲۸]
از نظر مجلسی، سرچشمههای واقعی «مکروه، شر، کفر، گناه و معصیت» ابوبکر، عمر و عثمان هستند که باید مسئولیت تداوم کفر و گناه در زمین را نیز بر عهده بگیرند.[۲۹]
مجلسی با نقل احادیث منسوب به ائمه ادعا میکند که «پیروان ابوبکر، عمر و عثمان به جهنم میروند»[۳۰]
در کتاب عین الحیات میگوید: جابلقا شهری است در غرب با هفتاد هزار سکنه که همه پاک و مذهبی هستند و هیچ کاری نمیکنند بجز لعنت کردن عمر و ابوبکر و صلوات فرستادن.[۳۱]
مجلسی ادعا میکند عایشه و حفصه پیامبر را مسموم کردند و باعث مرگ او شدند.[۳۲]
بسیاری از مناسک شیعه که امروزه انجام میشود توسط او تأسیس شد از جمله مراسم عزاداری امام حسین و زیارت امامان و امامزادهها.[۳۳]
مجلسی به «امر به معروف و نهی از منکر» بسیار اهتمام داشت[۳۴] و کوشید تا برای همه موقعیتهای فرضی که ممکن است یک مؤمن واقعی با آن مواجه شود، فتوا صادر کند.[۳۵] او در مورد همه چیز از نحوه پوشیدن لباس تا آمیزش جنسی و معاشرت با زنان، کوتاه کردن ناخنها، خوابیدن، بیدارشدن، ادرار و مدفوع، تنقیه، عطسه، ورود و خروج به مستراح و معالجه و شفای بسیاری از امراض راهنماییهایی ارائه کرد.[۳۶]
مجلسی با استفاده و سوء استفاده از احادیث، عوام را متقاعد میکند که از تحقیقات فکری، اجتماعی و سیاسی کنارهگیری کنند و همه جوانب امور خود را به صاحب نظران احادیث واگذار کنند. توصیههای دینی قوی مجلسی تقریباً در هر حوزه انسانی قابل تصور، شکل ایدئولوژی به خود میگیرد که شیعه را به کنار گذاشتن استدلال مستقل ابتدا در حوزههای دینی و سپس در سیاست دعوت میکند. فراخوان او از شیعه برای کنار گذاشتن تفکر مستقل و پذیرش تقلید کورکورانه از فقهای شیعی نه تنها زمینه فکری یک ایدئولوژی تمامیتخواه بلکه زمینه را برای استقرار یک نظام سیاسی مطلقه مبتنی بر خرافات فراهم میکند. مجلسی ایدئولوژی خرافی خود را در انتخاب احادیث پایهریزی میکند. او به نام حقایق غیرقابل نفی دینی که مدعی است از ولایت ائمه و پیامبر است، پیوسته عقلگرایی و تفکر مستقل را نفی میکند.[۳۷]
اول اینکه ذهن عوام ناقص است.
دوم اینکه برای رسیدن به سعادت جامعه، نیاز به حکومت فقها و/یا پادشاهان اسلامی وجود دارد.
سوم اینکه روابط علّی معلولی خرافی و غیرعقلانی جزئی از روایات شیعه است.
چهارم اینکه عقاید و مناسک شیعه را مجلسی تعریف میکند.
وی ذهن ناقص عوام را با دو نوع اطلاعات پر میکند:
اول دستورالعملهایی در مورد نحوه انجام فعالیتهای روزمره و رفتار شخصی به مردم ارائه میدهد.
دوم مردم را از عقاید و شعائر صحیح دینی آگاه میسازد.[۳۸]
خرافات بر تبیین منطقی یا عقل سلیم تکیه نمیکند، زیرا روابط بین علل و معلولها را در تضاد با قوانین طبیعی برقرار میکند.
به عنوان مثال، مجلسی مینویسد: «کسی که پنجشنبه یا دوشنبه ناخنهای خود را کوتاه کند، از درد دندان یا چشمدرد در امان میماند».[۳۹]
فصل دوم از باب هفتم: در آداب داخل شدن و بیرون آمدن و دعاهایی که باید خواند
فصل سوم از باب هفتم: در بیان آنچه در حمام نباید کرد و آنچه تجویز شدهاست
فصل دوم از باب دوازدهم: در مذمت تکلف بسیار در خانه کردن و بسیار بلند ساختن
فصل سوم از باب دوازدهم: در نقاشی کردن و تصویر کشیدن و صورت صاحب روحی را ساختنکه سایه داشته باشد.
فصل ششم از باب دوازدهم: در نگاه داشتن حیوانات در خانه خصوصاً کبوتر و خروس
فصل هشتم از باب دوازدهم: در بیان احوال سایر طیور و ذکر بعضی از حیوانات که کشتن ایشان رواست یا روا نیست.
در شبی که متولد شود نوری در آن خانه ساطع شود که پدر و مادرش مشاهده کنند. چون به زمین آید رو به قبله کند و سه مرتبه عطسه کند و انگشت به تحمید بلند کند و ناف بریده و ختنه کرده بیاید و دندانهایش همه روئیده باشند و یک شبانه روز نور زردی همچون طلا از دستهای او ساطع باشد[۴۰]
۱. پاکیزه و ناف بریده و ختنه کرده بدنیا آید.
۲. چون از شکم مادر بیرون آید دست برزمین نهاده شهادتین گوید.
۳. محتلم نمیشود و خبائث جنابت به او نمیرسد.
۴. دیده اش بخواب میرود ولی دلش بخواب نمیرود.
۵. خمیازه و کمانکش نمیکشد.
۶. از پشت سر میبیند همچنانکه از جلو میبیند.
۷. فضله او بوی مشک میدهد و...[۴۱]
۱. نوری که همواره از پیشانی او ساطع میشد
۲. نوری که از انگشتان او ساطع میشد
۳. شق القمر
۴. شفای کورها
۵. برگرداندن آب به چاه با تف کردن در آن
۶. پیشگویی
۷. زنده کردن مردگان و…[۴۲]
ابن قولویه از مردی اهل بیتالمقدس روایت کرده که گفت :بخدا سوگند ما در واپسین روزی که حسین ابن علی شهید شد دانستیم… هیچ سنگ و کلوخی را برنداشتیم مگر آنکه در زیر آن خون تازه میجوشید و دیوارها همانند خون سرخ شده و سه روز از آسمان خون تازه بارید[۴۳]
مجلسی در مقدمه کتابهای حق الیقین، جلا العیون، حلیة المتقین و زاد المعاد، به شاهان صفوی بیش از حد ادای احترام میکند و آنها را چاپلوسی میکند. حدود ده سال از شروع سلطنت شاه سلیمان گذشته که مینویسد در نتیجه عدالت شاه «غم و اندوه در ذهن مردم نادر شدهاست»
وی مینویسد کسانی که اوقات خود را در مساجد میگذرانند، فقط برای «بقای حکومت او» دعا میکنند. با توجه به حکومت عموماً بیدین، ضعیف و فاسد شاه سلیمان، ارزیابی مثبت مجلسی از سلطنت را تنها میتوان به منزله چاپلوسی خودخواهانه دانست.
شاه سلیمان یک زن باز بی کفایت الکلی بود که علناً دختران جوان را میدزدید تا حرمسرای خود را پر کند. سلطنت او به عنوان یکی از بدترین دورههای صفوی به تصویر کشیده شدهاست که با بحرانها، هرج و مرج، سوء مدیریت، فساد گسترده، نارضایتی مردم مشخص میشود. در پیشگفتار حقالیقین، آخرین کتاب او به فارسی که یک سال قبل از مرگ نوشتهاست، از شاه سلطان حسین به عنوان «ارباب و سرور همه پادشاهان» و کسی که «فرمانده لشکری از فرشتگان است» تجلیل میکند. مجلسی، شاه را «مظهر فیض الهی»، «سلطان عادل» و «سایه خدا» توصیف میکند و دعا میکند که سلطنت او تا ظهور امام زمان ادامه یابد.[۴۴]
مجلسی به روایت منسوب به یکی از ائمه اشاره میکند که پیشبینی کرده گروهی از مشرق مردم را دعوت میکنند و به نام ایمان واقعی (شیعی) جهاد میکنند. گفته میشود که این گروه سلسله ای تشکیل میدهند که تا زمانی که قدرت را به امام دوازدهم بسپارند ادامه خواهد داشت. مجلسی پس از بیان این گزارش میگوید که بر عقلا مشهود است که این سلسله صفوی بوده که از شرق آمده و مردم را دعوت کرده و به نام ایمان راستین جهاد کردهاست.[۴۵]
مجلسی در اولین کتاب فارسی خود به نام «عین الحیات» زمینه را برای تبیین موقعیت تسخیرناپذیر شاه شیعه فراهم میکند. از نظر شرعی بر اهالی ایران به عنوان تابعان شیعی شاه است که از او پیروی کنند و از هرگونه مخالفت با وی خودداری کنند.
مجلسی سه دلیل را مطرح میکند.
۱-حدیثی منسوب به یکی از ائمه نقل میکند که در آن، هنگامی که حضرت ابراهیم (ع) جلوتر از نمرود حرکت کرد، از جانب خداوند وحی به او رسید که در پشت سر او حرکت کند. از این گزارش مجلسی استنباط میکند که مردم ملزم به احترام و ادب نسبت به پادشاه هستند، هر چند غیرمسلمان، کافر و ظالم باشد.[۴۶]
۲- مجلسی حدیثهای منسوب به پیامبر را نقل میکند تا ثابت کند که اطاعت بی چون و چرا و مطلق از پادشاهان نه تنها امری خداپسندانه و دستور است، بلکه امنیت شخصی فرد را بیشتر تأمین میکند و از خشم شاه دوری میکند. مجلسی بر اساس این احادیث معتقد است که مردم نباید پادشاهان خود را تحقیر کنند، با آنها مخالفت کنند و با آنها مبارزه کنند. مجلسی معتقد است که دشمنی و مقاومت در برابر پادشاهان برای مخالفان آنها بدبختی و سختی خواهد آورد. مجلسی برای مخالفت با شاهان مجازاتهای مذهبی را نیز تعیین میکند. وی به روایتی منسوب به پیامبر اشاره میکند: «کسی که از اطاعت پادشاهان امتناع کند، خدا را نافرمانی کردهاست».[۴۶]
۳-مجلسی تلاش میکند نشان دهد که آنچه پادشاهان انجام میدهند خواست خداست. او مینویسد خداوند پادشاهان را «آزمایش» کرده و سپس به آنها «حق غلبه و حکومت» را به عنوان پادشاه دادهاست. مجلسی استدلال میکند که در واقع اگر پادشاهان ظالم یا ستمگر باشند به این دلیل است که خداوند اراده کردهاست. به عنوان مجازات مردم برای گناهان و نافرمانی آنها؛ بنابراین، پادشاهان ظالم، به اندازه عادلان، ابزار خدا هستند. پس جامعه موظف است هر شرط اجتماعی و سیاسی را که بر آن تحمیل میشود منفعلانه بپذیرد.[۴۶]
مردم عادی که با احساس وظیفه مذهبی عجین شده بودند، با توصیههای قاطع یک عالم برجسته که از لحاظ سیاسی نیز قدرتمند بود، مواجه شدند. آموزههای او بدون راستیآزمایی و موشکافی به واجبات یک دین دولتی تبدیل شدند. کتابهای او هدف دوگانه ای را دنبال میکردند. یکی تلقین حقانیت شیعه به عامه مردم و دیگر ساخت تدریجی یک مذهب رسمی دولتی، که در آن توصیهها و تنبیهها از نظر قانونی و سیاسی لازمالاجرا بودند.
مجلسی در پی تدوین دین دولتی بر اساس تصورات خود، محیط مذهبی بسته و انعطافناپذیری را ایجاد میکند که در آن شیعی وارسته خود را ناگزیر میداند که از سخنان او به گونه ای پیروی کند که گویی از مبانی دین است.
در حالی که از نظر تاریخی، عمر دومین خلیفه امت اسلامی است، مجلسی او و همه کسانی را که او را مسلمان میدانند کافر میداند و احساسات ضد سنی را که قبلاً توسط صفویان دامن زده شده بودند را به جزء لاینفک تشیع صفوی تبدیل میکند.
در حالی که شعائر و مناسک واجب متعارف اسلام رایج است، بر برخی از مناسک فرعی به عنوان وجه تمایز تشیع تأکید میکند. برای مثال، با ارتقای عمل شرکت در مجالس عزاداری به مقام «اعظم الطاعات و اشرف القرابات» و وسیله نیل به «سعادت»، مجموعه جدیدی از واجبات الزامآور اعتقادی را بیان میکند.
وی از شرکت در مجالس عزاداری و زجه زدن برای شهادت ائمه به عنوان «عبادات عالی» و عالیترین وسیله برای تقرب به خدا یاد میکند و اهمیت آن را به اندازه نمازهای واجب در اذهان شیعیان جا میاندازد. با گذشت زمان، تشیع ایرانی بهطور فزایندهای با مناسک فرعی شناسایی میشود که در نتیجه ترویج اجباری مجلسی از آنها بهعنوان اصول اساسی شیعه جنبه اجباری پیدا کردهاند.
مجلسی بر ایجاد یک تشیع احساسی در میان مردمی متمرکز شد که به سختی قادر به تشخیص واجبات اصلی دین از توصیهها بودند. روایات کتاب جلا العیون او ادعا میکنند که دستورهای آن اگر در جلسات عزاداری به دقت رعایت شوند، شانس رستگاری را افزایش میدهند.
مجلسی تا جایی پیش میرود که تقیه را نود درصد دین اعلام میکند و میگوید هرکس تقیه نکند مسلمان نیست[۴۸] احتمالاً تأکید مجلسی بر تقیه بخاطر اینست که شیعیان را از ورود به بحثها دور نگه دارد و فکر آنها را محدود به امور سطحی کند[۴۹]
وی تسلیم، بزدلی و خضوع را برای شیعه فضیلت میداند. شخصیت آرمانی شیعه به صحت تشیع اعتقاد دارد و در عین حال عقاید خود را پنهان یا حتی محکوم میکند. در دوگانگی زندگی میکند. از یک سو اعتقاد به یک حقیقت و تمایل به حمایت از آن، از سوی دیگر مقید بودن به تفسیر خاصی از همان حقیقت، یعنی مجلسیت.[۵۰]
مجلسی با نقل از اصول کافی کلینی میگوید که امام علی و فرزندانش از روز خلقت تا ابد دارای سه کتاب «حقیقت کامل» بودهاند که جامعه شیعی را قادر میسازد تا به تمام معارف و اطلاعات گذشته، حال و آینده دسترسی داشته باشدو شامل همه احکامی است که بشر به آن نیاز خواهد داشت.
اول، کتاب مقدس فاطمه، مصحف فاطمه، که حجم آن سه برابر قرآن است بدون اینکه کلمه ای از قرآن در آن باشد و توسط جبرئیل به دختر پیامبر وحی شدهاست.
دوم، متنی دو جلدی به نام جفر اصغر و جفر اکبر که حاوی دانش انباشته همه انبیا، اووصیا و فقها و نیز تک تک حکمهای متصور برای همه خطاهای احتمالی است.
سوم کتاب جامع به دیکته پیامبر و تألیف علی، شامل تمام مستحبات و حرامها و نیازها و نیازهای دینی هر عصر و جزئیات جزا و ثواب.[۵۱][۵۲][۵۳]
مجلسی میگوید احترام به پیامبر و ائمه در زمان حیات و بعد از رحلتشان و نیز احترام به آنچه که به آنها نسبت داده میشود، مانند حرم، بقاع، گزارشها، اهل بیت آنها، محدثین و ناقلان علم آنها واجب است.[۵۴]
مجلسی در عرصه تکریم محدثین و گردآورندگان اخبار شیعی را در حد ائمه قرار میدهد و آن را به یک تکلیف شرعی به عنوان ضروری جدید یا ضروری فرعی عقیده شیعی تبدیل میکند.[۵۵]
مجلسی در کتاب حق الیقین به نقل از شیخ صدوق اعتقادات ضروری برای شیعه بودن را موارد ذیل میداند:
مجلسی در کتاب اعتقادات، موارد را که در حق الیقین ذکر شده با چهار مورد دیگر بسط میدهد تا به پانزده برسند:
۱۲- همزمان به اهل بیت پیامبر و امامان محبت کند و از کسانی که خلافت علی را غصب کردهاند، یعنی ابوبکر، عمر و. عثمان، علاوه بر دشمنان ائمه اظهار تنفر کرده لعنت بفرستد.
۱۳-باید معتقد باشد که آسمانها به یکدیگر متصل نیستند، بلکه بین هریک ۵۰۰ سال فاصله هست که پر از فرشتگانی است که پیوسته خدا را پرستش میکنند.
۱۴-عقیده به عصمت ملائکه را به یکی دیگر از اعتقادات واجب برای شیقی تبدیل میکند.
۱۵-فشار قبر[۵۶]
مجلسی معتقد است که قرآن کامل توسط امام علی پس از دفن پیامبر جمعآوری شد اما عمر از پذیرش این تألیف امتناع ورزید، زیرا شامل ابواب نفاق و کفر و ولایت امام علی و فرزندانش بود. به گفته مجلسی، امام علی از امتناع عمر خشمگین شد و قرآن کامل را به خانه خود برگرداند و وعده داد که «تا ظهور امام دوازدهم هیچکس این قرآن را نخواهد دید». … و به مردم «قرآن جدید» آموزش داده خواهد شد.[۵۷]
برای مجلسی، زیارتگاه و مقبره ائمه به اندازه کعبه اهمیت دارند. او در پی القای آیین زیارت قبور ائمه شیعه به عنوان یک ضرورت اعتقادی شیعی است. تأکید مجلسی بر تکریم قبور و ضریح ائمه به عنوان یک واجب شیعی، ارتباط تنگاتنگی با مضمون مکرر او دارد که خداوند از طریق ائمه پرستیده میشود.[۵۸][۵۹]
به گفته مجلسی، زیارت مرقد ائمه به ویژه امام حسین و اشک ریختن برای امام حسین از ابزارهای کلیدی برای کسب فیض یا کفاره همه گناهان و ورود مستقیم به بهشت است.[۵۸][۶۰]و هرکس برای امام حسین مرثیه ای بخواند و اشک خود یا یک یا پنجاه نفر دیگر را در بیاورد، قطعاً جایی در بهشت خواهد داشت.[۶۱]
مجلسی مدعی است که رعایت دقیق مناسک عبادی جایگاهی در بهشت برای کسانی که از ایمان به ولایت امامان امتناع میورزند، تضمین نمیکند.[۶۲]
تعریف مجلسی از «علم» بسیار تنگ نظرانه بود: «علم به آیات روشن و مطمئن، به واجبات دینی که خداوند مقرر داشتهاست، و احادیث نبوی که تا روز قیامت معتبر است اطلاق میشود». او هشدار داد که فراتر از این طلب علم «تلف کردن عمر» است و «بهطور کلی به ارتداد و بدعت میانجامد، در این صورت احتمال رستگاری فرد بسیار بعید است»[۶۳]
در مورد مواجهه محمدباقر مجلسی با علوم عقلی اختلاف نظرهایی وجود دارد. عبدالهادی حائری معتقد است که مجلسی بر ضد دانشهای مبتنی بر خرد و استدلال برخاست و نوشت که نباید پیرامون علم و صفات خداوند و شبهههای مربوط به قضا و قدر اندیشید.[۶۴] ملاصدرا را تکفیر کرد و ملا محمدصادق اردستانی را از اصفهان بیرون کرد[۶۵]
توضیح تازه ای از آقا محمدمهدی پاشنه طلا یزدی (نتیجه ملا محمدصادق اردستانی) در ذیل نگارش شجرهنامهاش در صفحه آخر یکی از نسخ خطی محفوظ در کتابخانهٔ ملی ایران یافته شدهاست که این ادعا را رد میکند.[۶۶] علی دوانی نیز معتقد بود که این مطلب (ضد علم بودن) تهمت به مجلسی است.[۶۷]
او با عرفان میرداماد و ملاصدرا که قرآن را همیشه برای تفسیر مجدد باز میدانستند و به بینشهای شهودی اعتبار قائل بودند مخالف بود.[۶۸]
مجلسی در رساله فیلسوفان، اصولیون و صوفیه، موضع فیلسوفان (حکما) و استفاده مستقل از استدلال به عنوان ابزاری برای کشف حقیقت و تشخیص خیر و شر را رد میکند.
او استدلال میکند که همه امور، اعم از معنوی و دنیوی، طبق قرآن باید در زمان پیامبر به پیامبر ارجاع داده شود. پس از رحلت پیامبر، طبق دستور او، همه امور دنیوی و معنوی باید به قرآن و اهل بیت یا ائمه رجوع شود، زیرا آنها به قرآن دانا بودند. در نهایت مجلسی به دوران غیبت میپردازد که امام دوازدهم در آن غیبت است. او معتقد است که بر اساس دستور صریح ائمه، مردم باید با پیروی از محدثین از احادیث استفاده کنند؛ بنابراین، مجلسی در رابطه با نظریه دینی-سیاسی حکومت و رهبری، معتقد بود که در غیبت امامان معصوم، حقیقت و هدایت را باید از محدثین و علما جستجو کرد.[۶۹][۷۰]
مجلسی بعد از مرگ آقا حسین خوانساری در ۱۰۹۹ ق. توسط شاه سلیمان صفوی به مقام ملاباشی یا شیخالاسلامی رسید؛ بالاترین مقامی که پس از پادشاه قرار داشت. مجلسی زندگی بسیار مجللی داشت. سید نعمتالله جزایری همکار و شاگردش نوشت که شلوار زنان خدمتکار او از گرانبهاترین پارچههای کشمیر بود.[۷۳] لارنس لاکهارت، رابطه مجلسی با شاه را نه از روی جاهطلبی که مبتنی بر انگیزهٔ دینی میداند.[۷۴]
شاه، کمال متابعت در مطالب دینی از او داشت و در هر کار همراهی مینمود. مواعظ او شاه را سودمند آمد. از جمیع مناهی توجه نمود.[۷۵]
وی با دخالت در امور کشوری، از رواج فساد و تباهی و بادهگساری -تا حد امکان- ممانعت کرد اما شاه را به سرکوب و کشتار مخالفان از جمله اهل سنت ترغیب میکرد و اختلافات و دشمنی بین طوایف و قشرهای مردم را در پی داشت چنانکه پس از او، اختلافات مذهبی موجب قدرتیابی افغانیها شد.[۲۴]
علی شریعتی را از مخالفان بزرگ مجلسی دانستهاند.[۷۶] وی مجلسی را امام سیزدهم خواند و گفت نفوذ مجلسی حتی در قرن بیستم به قدری است که نمیتوان از او انتقاد کرد.[۷۷]
سید محسن امین و سید محمدحسین طباطبایی عقیده داشتند گرچه بحارالانوار از بزرگترین کتب حدیث شیعه است، ولی نیاز به تجدیدنظر دارد؛ زیرا مواد کم و مفید را با مواد بیارزش زیاد مخلوط کرده و کتاب تبدیل به ملغمهای شده که راست و دروغ در آن مخلوط و قابل تشخیص نیستند.[۷۸]
مجلسی از مردم میخواهد دستورهای روحانیون و سیاسیون را کورکورانه بپذیرند. ایدئولوژی او متکی بر خالی کردن ذهن انسان از فکر انتقادی و پرکردن خلأ فکری با ترس از عقلانیت، تقدیرگرایی و تسلیم است. از شیعیان دعوت میکند فضیلت دست کشیدن از ظرفیتهای فکری و عقلانی خود را بپذیرند و قدر بدانند. آنها باید غریزه و توانایی خود را بخاطر نفع ثواب دنیوی و اخروی که مجلسی وعده میدهد سرکوب کنند. این ایدئولوژی نفرت مردم را نسبت به اهل سنت که در زمان مجلسی خطری داخلی برای حکومت صفوی نبودند تقویت میکرد.
تودهها باید از هرگونه ادعای تفکر و ابتکار فردی چشم بپوشند. به ظرفیتهای انسانی خود و نیز تلاشهای همنوعان خود بیاعتماد باشند. از شرکت در سازمانهای اجتماعی که از افکار مستقل و فردی آنها سرچشمه میگیرد خودداری کنند. آنان با چشم پوشی از قدرت تفکر و عمل مستقل، باید در هر شئون زندگی خود همواره از رهنمودهای علمای شیعی استقبال کنند. در راس طبقه حاکم، شاه صفوی، مورد لطف خداوند و با قدرت شمشیر حکومت میکند.[۷۹]
او در عمر ۷۳ ساله خویش، بیش از صد کتاب به زبان فارسی و عربی نوشت که تنها یک عنوان آن بحارالانوار است با ۱۱۰ جلد و عنوان دیگر مرآة العقول با ۲۶ جلد. حدود ۴۰ کتاب نیز به او نسبت داده شدهاست. اولین تألیف علامه را کتاب الأوزان و المقادیر یا میزانالمقادیر دانستهاند که در سال ۱۰۶۳ تألیف شدهاست. آخرین تألیف او هم کتاب حقالیقین است مربوط به سال ۱۱۰۹ هجری، یعنی یک سال قبل از مرگش نوشته شده.
برخی کتب علامه عبارتاند از:
در تقویم روزشمار ایران روز ۳۰ مرداد ماه به نام روز بزرگداشت علامه مجلسی نامگذاری شدهاست.[۸۱][۸۲]
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.