زبان راجی یا راژی یا رازی یا رایجی، زبانی است با گویشهای گوناگون که در مناطق مرکزی ایران و در شهرهایی چون ابوزیداباد نطنز، نشلج، چیمه، میمه، دلیجان، نیمور، خوانسار، اَزان، جوشقان قالی، کامو، وزوان، زیادآباد، ازران، ونداده، ابیانه، ویدوج، ویدوجا، تفرش ،ازوار، تجره، آرنجن، گز، نایین، پنداس، ورکان، هنجن ولوجرد و … صحبت میشده و اکنون به گونهای پراکنده صحبت میشود.[نیازمند منبع]
راژی | |
---|---|
زبان بومی در | برخی مناطق استان مرکزی، شمال استان اصفهان |
منطقه | مرکز ایران |
شمار گویشوران | نامشخص (بدون تاریخ) |
کدهای زبان | |
ایزو ۳–۶۳۹ | – |
این زبان، گویش مناطق وسیعی از سرزمینهای ری، همدان، آران و بیدگل، کاشان، اراک و چند منطقه دیگر بودهاست. و با گویشهای مردم دلیجان، زر، واران، گویش یهودیان کاشان، همدان، اصفهان، نایین، نطنز، ده آباد، خالدآباد، بادرود، کهک تفرش، آشتیان، خوانسار و وَزوان اصفهان همبستگی داشتهاست. در منابع ادبی مثل ریاضالشعرا (۱۱۶۱ هجری قمری) و آتشکده آذر (۱۱۹۳ ه.ق) از این گویش نام برده شدهاست. نام راژی را برخی محققان[1] برگرفته از راگا میدانند. راگا که رِیِ امروز در جنوب تهران است، پایتخت فرمانروایی ماد در سههزار سال پیش شناخته شدهاست. از این رو گویش راگی که به تدریج با تأثیر زبان عربی به شکل رازی و رایجی درآمده است، زبان پایتختنشینان ماد است. امروزه در گویش راژی شهر ابوزیدآباد در جنوبخاوری آران و بیدگل و روستاهای منظومه آن واژههای مادی و پارسی باستان بر سر زبان است.[2]
- برخی نمونههای مادی: اِسبَا به معنای سگ، هرَا به معنای بخشی از ساختمان شبیه بالکن سقفدار، شَالوال به معنای شلوار.
- برخی نمونههای پارسی باستان: هُشگَا به معنای خشک، وَافر به معنای برف، لوباکِه به معنای روباه.
در کتاب تاریخ کاشان تصریح شده که منظور از زبان رایجی، ظاهراً لهجه محلی است. در این کتاب گفته شده که در بعضی از دهات و قرا آران و بیدگل وکاشان به لهجه مخصوصی تکلم میشود از جمله در آران و نطنز. کریستن سن قسمتی از لهجههای آران و بیدگل و کاشان را مطالعه کرده و کتابی در باب آن نوشتهاست. در همین کتاب تاریخ کاشان نیز بعضی اصطلاحات محلی علیالخصوص اصطلاحات زراعتی بکار رفتهاست و نویسنده برای استفاده اهل تحقیق آنها را در فهرستی در پایان کتاب جمعآوری نمودهاست. اصطلاح زبان راجی را سید محمدعلی جمال زاده از اهل دلیجان شنیده و در مقاله زبان راجی یا راژی مندرج در نشریه دانشکده ادبیات تبریز (۹: ۲۱۷–۲۱۸) از آن سخن داشته و ممکن است این دو رایجی و راجی یکی باشد.[3]
در سلسله تحقیقات زبانشناسی جدید، گویش راجی برای نخستین بار در سال ۱۸۸۰ میلادی به وسیله والنتین ژوکوفسکی (Zukovskiy) و سپس در سال ۱۹۰۷ توسط اسکار مان (Oskar Mann) مورد بررسی قرار گرفت. اسکارمان گویش راجی و نیز گویشهای مرکزی ایران را دنباله زبان مادی دانسته و واژه راجی را برگرفته از نام پایتخت ماد باستان تصور کردهاست. آرتور کریستسن سن نیز به برابری سرزمینهای گویشهای مرکزی با کشور ماد باستان اشاره کردهاست. گویش راجی دارای گونههای مختلف است.[4] یارشاطر نیز گویشهای مرکزی ایران از جمله ابوزیدآبادی را به گروه گویشهای مرکزی یا مادی مربوط میداند.[5]
یکی از ویژگیهای برجسته در گویش راژی اهالی بخش کویرات شهرستان آران و بیدگل به مرکزیت ابوزیدآباد فراوانی واکهها است. در تحقیق براتی،[6] شمار این واکهها، ۱۹ مورد یاد شدهاست. امروز در فارسی دری ۶ واکه شامل سه واکه بلند و سه واکه کوتاه وجود دارد. اشتراک واکهها میان راژی و گویشهای دیگر ایران مانند کردی و زبانهای زنده دنیا مانند انگلیسی و آلمانی با استفاده از الفبای استاندارد جهانی به نام آیپیاِی قابل نمایش است. تنوع واکهها در گویش راژی از جمله به لحاظ میزان انسداد چاکنای گویشور است.
پیشینه
این گویش از گویشهای مرکزی ایران از دسته شمال غربی است و در حال حاضر تعداد زیادی از ساکنین شهر دلیجان و وَزوان و میمه و ابوزیدآباد در ۳۰ کیلومتری کاشان بدان سخن میگویند.[7] واژههای زبان راجی در میان زبانهای ایرانی با گویشهای زبان فارسی خویشاوند آشکار نیز دارد. این خویشاوندان در زبان فارسی و همهٔ گویشهای فارسی با اندکی دگرگونی در آواها فراوان هستند. زبانهای کردی، بلوچی، گیلکی و نیشابوری از نزدیکترین زبانها به راجی هستند.[7]
نزدیکترین زبان به زبان راجی، سمنانی و سنگسری است.[7]
این گویش مانند دیگر گویشهای مرکزی مورد مطالعه و توجه خاصی قرار نگرفتهاست و در این در حالیست که جنبههای مختلف آن چون ساخت واژه، ساخت نحوی و نظام آوایی آن دارای ویژگیهای منحصر به فرد و قابل مطالعهای است.[8]
کتابشناسی
- واژهنامه راجی- نوشته حسین صفری
- پژوهشی در گویش دلیجانی زبان راژی.
- فرهنگ بیذوی- نوشته عباس، محمد و علی مزرعتی
- پژوهشی در گویش ابوزیدآبادی زبان راژی.
- کنایات، امثال و اصطلاحات گویش ابوزیدابادی، نوشته سید طیب رزاقی
- پژوهشی در گویش ابوزیدآبادی زبان راژی.
- گویش راجی هنجن- نوشته ابوالحسن آقاربیع
- پژوهشی در گویش هنجنی زبان راژی
- گلابند جوزغند -سروده عبداله یوسفی
- تلاشی در گویش دلیجانی زبان راژی
- جستاری در دستور زبان گوش ابوزیدآبادی- نوشته سید طیب رزاقی
- پژوهشی در گویش ابوزیدآبادی زبان راژی (مقاله)
- فرهنگنامه راژی - نوشته غلامرضا براتی
- پژوهشی در گویش ابوزیدآبادی زبان راژی
- توصیف فعل به زبان بیزاویی- نوشته سید ناصر سرافرازی
- پژوهشی در گویش ابوزیدآبادی زبان راژی
- فرهنگ گویش راجی نشلج، عباس حلواچی نشلجی
راجی در همدان
به ادعای برخی، گویش راجی همان گویش رازی است که در مناطقی همچون ری و همدان رواج داشته و حتی اشعاری باباطاهر عریان را به این گویش منسوب میکنند.[9] به اعتقاد این عده از محققین، گویش مردم همدان و زبان کلیمیان همدان زبان «فهلوی» بودهاست. آنها در این زبان هنگام تلفظ واژهها یا کلمات به آنها کسره میدادهاند و کلیمیان به این گویش، زبان راجی میگفتهاند.[9]
راجی در آران و بیدگل و کاشان
آران و بیدگل ، کاشان و محدوده فرهنگی آن و به روایت کاوشهای باستانشناسی در تپه سیلک یکی از مهمترین مناطق راجی زبان در فلات ایران است. عبدالرحیم کلانتر ضرابی نگارنده کتاب تاریخ کاشان در مورد زبان راجی مردم اطراف کاشان چنین مینویسد:[10]
- اصل زبان مردم این حدود همین است که در این اوراق نگارش بافته ولی مردم بلوک را غیر از این زبان که زبان واقعی آنهاست زبانی دیگر هست که اهل شهراز فهم معانی آن بیخبرند و آنرا زبان رایجی میگویند که باباطاهر عریان در اشعار خود فی الجمله از این زبان اشعاری نمودهاست:
الهی دل بلا بی دل بلا بی | گنه چشمان کر و دل مبتلا بی | |
اگر چشمم نبیند روی زیبا | چه داند دل که دلبر در کجا بی |
نمونهها
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
- از فرالاوی شاعر همزمان رودکی شعری بازماندهاست که در این شعر کلمه دخش که به زبان راجی دشت معنا میدهد، به کار رفتهاست.[11]
من عاملم و معاملی تو | این کار مرا با تو بود دخش |
در این زبان کلمه دلیجان به صورت دلیگون تلفظ میگردد.
از نمونههای زبان راجی در اشعار باباطاهر عریان[نیازمند منبع]
به آهی گنبد خضرا بسوجم | فلک را جمله سر تا پا بسوجم | |
بسوجم ار نه کارم را بساجی | چه فرمائی بساجی یا بسوجم |
_________________________
شعر زیو رُاژی (زبان راژی) اثر غلامرضا براتی:
زیو رُاژی هَامَا، هَم شوخَا وو نَاچ | دَاس نَاکی راژی دمَادی، بَیکَا مَاچ | |
غلا وو کوفتَر، پرِزگ و مُاریجِه | چولو وو بَامِنِه، کَاو وو کَارگِجه | |
زیو رُاژی دَ نُمو پرَندِیَن | اِسمیو پیشتَر تا هَا بمَندیَن | |
اِسبَا وو سَکتورَا، کَاتّار و پَلَی | غوچ و نَاخجیر، گورکنَا وو کَارگدَی | |
نُمو رو کو وو کَمَر دَ اَتَجن | اِچِرا شَاروبرَا دَ نَارجَن | |
اَلَفاِسبِ، شاتَالَا وو چَارموکَا | اَلَف اِشگار، پالپهَ وو بَندوکَا | |
اِسم بَازی اَلَفَن سَاهرامودَ | نَاچَاهَا ژورِه بواجَن: یاد مو دَ | |
اَگَ نی زیو راژی نیاداریم | نَیجَا دَ نی وو نَا آزار نَاوینیم | |
راژی، غَالَاهَا وو داری دَاورمو | دَاسمونَاگیری، اِکِشی جَاورمو |
_________________________
معنی شعر زیو رُاژی (زبان راژی)
- (زبان راژی ما، هم زیباست و هم خوب
دست کسی که راژی سخن میگوید، باید بوسید)
- (کلاغ و کبوتر، پرستو و گنجشک
کاکُلی و جغد، کبک و مرغخانگی)
- (در زبان راژی اینها پرندهاند
نامهایشان از گذشته تا کنون ماندهاند)
- (سگ و شغال، کفتار و پلنگ
قوچ و آهو، گورکن و کرگدن)
- (اینها در کوه و کمر میدوند
هیچگاه در شهر و پیرامُن آن دیده نمیشوند)
- (گیاهِسگ، شاتره و چَرموک
گیاهِشکار، خُرفه و بَندَک)
- (نام برخی گیاهان یا اجزای گیاهان در بیابانهای ماست
چه خوب است که بچهها بگویند: ما را یاد دهید)
(اگر این زبان راژی را نگاه داریم
اینهمه از این و آن آسیب نمیبینیم)
- (گویش راژی، دژ است و پیرامون ما را دارد
یاریگر ماست، جُور ما را میکشد)
یادکرد
منابع
Wikiwand in your browser!
Seamless Wikipedia browsing. On steroids.
Every time you click a link to Wikipedia, Wiktionary or Wikiquote in your browser's search results, it will show the modern Wikiwand interface.
Wikiwand extension is a five stars, simple, with minimum permission required to keep your browsing private, safe and transparent.